کد خبر: ۷۴۰۳۸
زمان انتشار: ۱۴:۳۳     ۲۶ مرداد ۱۳۹۱
یادداشت ۵۹۸؛
محمد پــورغلامي
اولین بار نام "حاج قاسم" را در دوران دولت اصلاحات شنیدم. یکی از دوستان، جزو نیروهای حاج قاسم بود و وقتي او را می‌دیدم معمولا از حاج قاسم برایم تعریف می‌کرد. می‌گفت كه: "والله بالله حاجي ديگه ما رو خسته کرده... اصلا خواب و آرامش نداره این مرد... من نمی‌دونم این همه نیرو رو از کجا می‌یاره!..."

آن روزها نه اینترنت به معنای امروزی این‌قدر فراگیر شده بود و نه حتی از او خبر یا عکسی در مطبوعات منتشر می‌شد. آن موقع شاید تصور من از چنین مردی، شبیه همين تصوری است که اکثر ضدانقلاب و دشمنان دارند: مردی قوی هیکل که با اقتدار تمام راه می‌رود و با صلابت هرچه تمام‌تر حرف می‌زند و با كسي هم شوخي ندارد. از همان روزها دوست داشتم حداقل تصویر چنین مرد قوي هيكلی را برای یک بار هم که شده ببینم.

بعدتر، یعنی در یکی دو سال اخیر که به برکت فراگیر شدن "دنیای واقعی مجاز"، تصاویری هرچند کم، از حاج قاسم منتشر شد، باور این‌که این تصوير همان "مرد قوي هيكل" است که دوستم تعریف می‌کرد، برایم سخت بود. مرد "آفتاب سوخته"ای که دست بر قضا هیکل کوچک و لاغری هم داشت. البته شاید مقصر ما هم نبودیم. این تصویری است که معمولا در رسانه‌ها و مخصوصا فیلم‌های هالیوود از یک "اَبر مرد" و انسان غیر معمول به خورد جامعه می‌دهند. اَبر مردِ هالیوود، خلاصه مي‌شود در دور بازو و سایز هیکل. "اقتدار" هالیوودی در "فیزیک بدن" معنا می‌یابد و خروجي چنين تصوري، چیزی فراتر از "بتمن" و "اسپایدر من" و "سوپر من" نیست. انسانی که "خشونت" و "تهوّر" در خون اوست و براي رسيدن به مقصود، از هيچ كاري فرو گذار نمي‌كند. چنین انسانی اساسا نمی‌تواند آرام، متواضع، متین و منطقی باشد. و حال جالب آن‌که "زلماي خليل‌زاد"، سفير سابق آمريكا در افغانستان درباره‌ی حاج قاسم مي‌گويد: «همان‌قدر كه مقامات آمريكايي، سليماني را به جنگ‌افروزي متهم مي‌كنند، او در ايجاد صلح نيز براي رسيدن به اهداف‌ش فعال بوده است. او در پايان دادن به درگيري‌هاي نيروهاي مقتدي صدر و نيروهاي عراقي در بصره، نقشي حياتي داشت، تهديدي كه مي‌رفت ناآرامي‌هاي آن گسترش يافته و پيامدهاي وخيمي به‌ويژه براي منابع نفتي عراق در پي داشته باشد.» یا يكي از نمايندگان مجلس عراق كه از دستياران ارشد نوري مالكي هم هست، درباره‌ي او مي‌گويد: «او فقط يك‌بار در اين هشت سال به عراق آمده است. او فردي است كه آرام سخن مي‌گويد و منطقي و بسيار مؤدب است. وقتي با او حرف مي‌زنيد، بسيار ساده برخورد مي‌كند. تا زماني كه پشتوانه‌ي او را نشناسيد، نمي‌دانيد چه قدرتي دارد، هيچ كسي نمي‌تواند با او بجنگد.»

"وال استریت ژورنال" هم چندی پیش نوشته بود: "به گفته‌ي افرادی که با سلیمانی دیدار داشته‌اند، این فرمانده‌ي سپاه ۵۵ ساله، فرد خونسرد و آرامی است. مقامات اطلاعاتی آمریکا و انگلیس زندگی واقعی این ژنرال ایرانی را با شخصیت افسانه‌ای "کارلا" مأمور اطلاعاتی شوروی در رمان‌های دوران جنگ سرد "ژان لو کار" مقایسه می‌کنند. در حالی که هر دو استاد شطرنج جهانی هستند، هدف آنها کند کردن پیشرفت‌های آمریکا و در عین حال هم تراز شدن با رقبای واشنگتن است."

این روزنامه ادامه داد: "سلیمانی هم زمان نیز به طور آشکار با برنامه‌ریزان نظامی آمریکایی نیز ارتباط داشته است. در اوایل سال ۲۰۰۸، سلیمانی پیامی را به ژنرال "دیوید پترائوس"، فرمانده‌ي وقت نیروهای آمریکایی در عراق از طریق "احمد چلبی" سیاست‌مدار عراقی فرستاد. بنا به گفته‌ي یکی از مقاماتی که در این رابطه اطلاع دارد، سلیمانی گفت: ژنرال پترائوس! شما باید بدانید که من، قاسم سلیمانی، سیاست ایران در خصوص موضوع عراق، لبنان، غزه و افغانستان را کنترل می‌کنم."بگذریم.

بعدتر وقتی عکس حاج قاسم را دیدم خیلی بیشتر از قبل، مشتاق دیدن او شدم. اصلا بگذاريد اين را بگويم كه در "انسان انقلابی" جذبه‌ای نهفته است که دوست و دشمن را به سمت خود می‌کشاند. "انقلابی‌گری" خصوصیتی است که حتی دشمنان را هم جذب خود می‌کند. و مگر نه این است که روزنامه‌ي گاردين چنین نوشت: "حتي كساني كه سليماني را دوست ندارند، او را فردي با هوش مي‌دانند. بسياري از مقامات آمريكا كه اين چند ساله را صرف متوقف كردن كار افراد وفادار به سليماني كرده‌اند، مي‌گويند مايل هستند او را ببينند و معتقدند كه مبهوت كارهاي او شده‌اند". و یا روزنامه آمریکایی "مک کلثی" نوشت:

"یکی از قدرتمندترین چهره‌های موجود در عراق، یکی از مقامات دولتی این کشور، یک رهبر شبه نظامیان، یک روحانی بلندپایه و یا یک فرمانده یا دیپلمات آمریکایی نیست. این فرد، یک ژنرال ایرانی است که هم‌اکنون بسیار پرنفوذتر از همه‌ي مقامات نامبرده شده است. ژنرال قاسم سلیمانی، فرمانده‌ي نیروهای قدس، شاخه‌ي فعال سپاه پاسداران ایران در عراق است که مأموریت این شاخه، گسترش نفوذ ایران در خاورمیانه است."

باري، "انقلابی بودن" بر خلاف عقیده‌ی اصلاح‌طلبان و محافظه‌کارانِ ترسو، سکه‌ی رایجی است که همواره خواهان دارد. همه‌ی انسان‌های بزرگ تاریخ، انقلابی بودند. اگر سیاسیون ما تنها و تنها همین یک نکته را می‌فهمیدند و انقلابي مي‌ماندند، یقین بدانید که امروزه خیلی جلوتر بودیم. ما در طول این سی سال هر ضربه‌ای که خوردیم، نه از دشمنان که از عدول مسؤولین از "انقلابی‌گری" بوده است. دشمن آنجا توانست به درون كشور نفوذ كند كه ما از انقلابي بودن، عدول كرديم. حتی در حوزه‌ی سیاست خارجه و آئين دیپلماسي كه نُرم‌ها و آداب مخصوص به خود را دارد هم، آنهایی پیروز مذاکره هستند که "انقلابی"تر باشند. و مگر "سعید جلیلی" اثبات این ادعا نیست؟

بگذاريد باز هم بگذریم.

سال گذشته اما توفیق شد تا این "اَبر مرد" را از نزدیک ببینم. به طور دقیق، شهریور پارسال و در جريان روزهای اجلاس بین‌المللی بیداری اسلامی. بعد از صرف شام، در لابی هتل، مهمانان حلقه حلقه دور هم جمع شده و مشغول بحث بودند. از "مقتدی صدر" و "عمار حکیم" حضور داشتند تا "شریف ابوجعفر" سنگالی که با حرارت هرچه تمام‌تر داشت از ولایت فقیه سخن می‌گفت و ما تعجب مي‌كرديم كه معناي ولايت فقيه را خيلي بهتر از ما مي‌داند!

ناگهان دیدم ولوله‌ای به پا شده! از یکی پرسیدم: "چه خبر است؟" با دست به سمتی که جمعیت جمع شده بود اشاره کرد و گفت: "حاج قاسم آمده." من که مترصد چنین لحظه‌ای بودم، بلافاصله به آن سمت دویدم. "ابر مرد"ی دیدم با موهای جو گندمی که لبخندی بر لب داشت و همان‌طور که با آرامش و تواضع راه می‌رفت، با مهمانان خوش‌ و بشی هم می‌کرد. اگر چه می‌شد از نوع رفتار و جملات کوتاه‌ حاج قاسم فهمید که خیلی تمایلی به دیده شدن و حضور در میان جمع ندارد اما "سلام" یا "سؤال" کسی را بی‌جواب نمي‌گذاشت. جالب آن‌كه نه از عکس‌های رپرتاژ خبریِ آن‌چناني خبري بود و نه از دوربین‌های خبری رسانه‌ي مثلا ملی. همه چيز بدون هرگونه آلايش و آرايشي انجام شد.

جوانان کشورهای عربی دور او حلقه زده بودند و انگار بیشتر از ما ایرانی‌ها او را می‌شناختند! و حالا اینجا است که معنای جمله‌ی "گاردین" مشخص می‌شود که: "قدرت و وجهه‌ي قاسم سلیمانی به عنوان کسی که قدرتمندترین بازیگر عرصه‌ي منطقه است، در سه سال گذشته افزایش یافته است. برخی از مقامات عراقی او را ستایش می‌کنند."

البته در سال 2009 نیز حاج قاسم، در فهرست پنج نفر از قدرتمندترین مردان خاورمیانه‌ي نشریه‌ي «فارین پالیسی» قرار گرفته بود و «دیوید اینیاتوس»، روزنامه‌نگار آمریکایی هم حاج قاسم را «نوک نیزه‌ي ایران» نامید. مقامات آمریکایی وظایف وی را چنین می‌دانند: نافذ اطلاعاتی، استراتژیست سیاست خارجی، دیپلمات، فرمانده‌ي نیروهای رزم و برنامه‌ریز عملیات‌ها.

چند ماه پیش نیز روزنامه‌ی "وال استریت ژورنال" در گزارشی با اشاره به تحولات منطقه نوشت: "در دود و آتش رابطه‌ي میان آمریکا و ایران، این "قاسم سلیمانی"، فرمانده‌ي سپاه قدس ایران است که به عنوان هدایت‌گر تلاش‌های ایران برای گسترش نفوذ در خارج از کشور و آزار غرب پدیدار شده است."

اما در هفته‌های اخیر و به‌طور خاص بعد از انفجار ساختمان امنیت ملی سوریه، بلافاصله شایعه‌ای توسط رسانه‌های وابسته به غرب منتشر شد که "قاسم سلیمانی، فرمانده‌ي سپاه قدس ايران نیز در اين انفجار کشته شده است". انتشار این خبر و خوشحالی مقامات غربي از آن، بي‌شك نشان از عمق ضرباتی است که آن‌ها از حاج قاسم خورده‌اند. گرچه پیش از این هم یک مقام آمریکائی به‌صراحت دستور ترور او را داده و گفته بود: "قاسم سلیمانی بسیار سفر می‌کند... تکان بخورید... تلاش کنید او را بکشید." حال آن‌که آنان از فهم این مسأله عاجزند که حاج قاسم همه‌ی عمر را به انتظار شهادت نشسته است. کما این‌که "موفق الربیعی"، مشاور سابق امنیت ملی عراق که در سال‌های اخیر سه مرتبه با حاج قاسم در تهران دیدار داشته است، می‌گوید: "وی یک متفکر عمیق استراتژیک است و معتقد است که باید برای انقلاب اسلامی ایران، شهید شود."

اصلا "شهادت" گوهری است که زیبنده و شایسته‌ی چنین مردانی است. حاج قاسم در تمام لحظات زندگی‌ش آماده‌ي لحظه‌ی شهادت بوده است. این را خودش وقتی خبر تهدید به مرگ‌ش را از سوی مقامات آمریکایی شنید، گفت:

"این تهدید نیست، کمک به شوقی است. در پاسخ به افرادی که گمان می‌کنند با تهدیدها ترس بر ما حاکم می‌شود، می‌گویم خداوندا! شهادت در راه خودت را به دست دشمنان دین‌ت، نصیب من بگردان." و ادامه ‌داد: "این تهدید نیست، کمک به شوقی است برای فرزند دورافتاده از مادر. هزاران نفر در شوق شهادت اشک می‌ریزند."

اگرچه سیدناالقائد همین الان هم حاج قاسم و امثال او را "شهید" می‌داند. در جایی، "آقا"ی ما در وصف او این‌طور گفتند: "خود شما هم که آقای سلیمانی باشید در نظر ما شهیدید. شما شهید زنده هستید. بله، شما هم شهیدید. شما بارها در میدان جنگ به شهادت رسیدید."

باري، از صميم قلب براي اين سردار ولايت آرزوي شهادت مي‌كنيم. اصلا براي شيعه خوب نيست به مرگي غير از "شهادت" از دنيا برود. براي شيعه عار است كه در بستر بميرد. گرچه ژنرال حاج قاسم، حالا حالاها بايد بماند و خار در چشم دشمنان اسلام باشد. او بايد فعلا بماند تا باز هم مقامات بلندپايه‌ي ارتش آمريكا با عصبانيت بگويند: «ما اگر او را ببينيم، خيلي ساده از او خواهيم پرسيد كه از جان ما چه مي‌خواهد؟!»
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:۳
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
ارسال نظرات
jamshid
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۲۲:۵۲ - ۳۰ مرداد ۱۳۹۱
۶
۰
من یک نظامی بازنشسته هستم وتازه بازنشسته شده ام ودر اینجا اعلام میکنم اماده ام به عنوان یک سرباز تحت امر حاج قاسم در هرجایی که اراده کنند تا پای جان بجنگم وهیچ دستمزد وامتیازی نمیخواهم پاینده باشی سردار.لطفا پیام مرا به ایشان برسانید مطمئنا بدردش میخورم.
پاسخ
ناشناس
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۱:۱۱ - ۳۱ مرداد ۱۳۹۱
۶
۰
سلام خدا راشکر که لااقل کسی پیدا شد که کمی از این پاسدار ولایت ونظام سخنی بگوید انشاء ا... بتوان تعدادی از این برادران را در کشور داشت که کمی دل رهبر را شاد و انقلاب را حفاظت کنند و یادبگیرند و خود را اصلاح کنند آن کسانی که برای پست و مقام ،خون شهیدان و آرمانهای انقلاب و ولایت فقیه را فراموش کرده و با دشمنان همکاسه میشوند
پاسخ
somaye
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۰۸:۱۶ - ۱۱ شهريور ۱۳۹۱
۰
۰
خدواند سربازان حقیقی اما زمان را بیشتر نماید.
پاسخ
جدیدترین اخبار پربازدید ها