کد خبر: ۷۹۵۳۲
زمان انتشار: ۱۹:۱۶     ۲۶ شهريور ۱۳۹۱
استاد شهريار در بيانات مقام معظم رهبري؛
من خبر داشتم در همان اوقاتى كه شهريار براى انقلاب مى‌سرود، يك عده از روشنفكران وابسته به رژيم گذشته كه با وي سابقه دوستى داشتند ...
«خبرگزاري دانشجو»، شهريار يا همان محمد حسين بهجت تبريزي از جمله شاعراني است كه خيلي ها مهترين ويژگي شعري اش را مردمي بودن مي دانند. اين شاعر مردمي بعد از انقلاب اسلامي در جهت حفظ و رشد ادبيات و شعر انقلاب گام هاي بزرگي برداشت؛ به نحوي كه مقام معظم رهبري در جريان فشارهايي كه برخي افراد مخالف نظام به اين شاعر انقلابي آورده بودند، قرار داشتند.
 
شهريار از جمله شاعراني است كه رهبري در برخي از سخنراني هايشان علاوه بر اشاره به توانايي هاي شعري و محتوايي، از حكيم بودن و معنويت اين شاعر انقلابي ياد كرده اند.
 
جملات زير برشي است از سخنراني هايي كه مقام معظم رهبري در آنها به معرفي شخصيت ادبي و ديني شهريار پرداخته اند.
 
اي كاش به جاي شعر عربي در تواشيح از شعر شهريار استفاده شود
 
«البته اين برادران عزيز، بسيار خوب اجرا كردند. شعرى هم كه خواندند، شعر خوبى بود؛ شعر «ها عَلىٌّ بَشَرٌ َكْيَف بَشَر». در حالى كه آنها اين شعر را با آهنگ ها و لهجه عربى مى‌خواندند، اين نكته به ذهنم خطور كرد كه اى كاش به جاى اين شعر، شعر شهريار را مى‌خواندند:

على آن شير خدا شاه عرب‌
الفتى داشته با اين دل شب‌

اتّفاقاً بلافاصله ديدم كه اين شعر را هم شروع به خواندن كردند. در اين همخواني ها علاوه بر جنبه هنرى، بايد جنبه پيام هم كاملاً محفوظ باشد و هنر در اينجا هم مثل بقيه جاها، در خدمت ابلاغ و تبيين قرار گيرد.
 
البته من خودم از چند سال قبل، اين همخوانيهاى عربى را تشويق كرده‌ام؛ ليكن عقيده دارم در غير مواردى كه شعر عربى يك شعر فوق‌العاده يا برجسته است و خصوصياتى دارد، نيكو اين است كه از شعر فارسى با مضامين عالى استفاده شود. اتّفاقاً شاعر شعر «ها عَلىٌّ بَشَر» هم مثل خود شهريار، يك شاعر ترك تبريزى است؛ ملا مهرعلى تبريزى كه در حدود صد يا صدوپنجاه سال پيش زندگى مى‌كرده است: «ها عَلىٌّ بَشَرٌ َكْيَف بَشَر  رَبُّهُ فيه تَجَلّى‌ و ظَهَر»
 
(۱۳۸۰/۰۸/۱۲ بيانات در ديدار جوانان استان اصفهان‌)»
 
با مرحوم شهريار بعد از انقلاب آشنا شدم و از شعر ايشان خيلي خوشم مي‌آمد
 
«البته غير از «اميرى» هم يكى، دو نفر شاعر غزلسرا بودند كه شعرهايشان را دوست مى‌داشتم؛ يكى مرحوم «رهى معيّرى» بود كه او را از نزديك نديده بودم، يكى مرحوم «شهريار» بود كه از شعرش خيلى خوشم مى‌آمد. با ايشان هم آشنا بودم، البته من بعد از انقلاب با ايشان آشنا شدم؛ قبل از انقلاب، هيچ ارتباطى با يكديگر نداشتيم.
 
در درجه اوّل، قصيده‌سرا «ملك‌الشّعراى بهار» بود كه قصيده‌هايش مرا خيلى به خودش جلب مى‌كرد. مرحوم اميرى فيروزكوهى هم يك نوع قصيده سبك خاقانى مى‌گفت كه آن هم در نوع خودش قصيده بسيار فخيم و برجسته‌اى بود؛ از آن هم من خيلى خوشم مى‌آمد.»
 
(۱۳۷۷/۰۲/۰۷ بیانات در ديدار جمعی از جوانان)
 
شعر فارسى شهريار اوج بيشترى از شعر تركى‌اش دارد

«درباره استاد شهريار گفتنى زياد است. يك مقوله، مقوله‌ شاعرى اوست. درباره شاعرى شهريار دو حرف مى‌شود زد؛ يك حرف اين است كه شهريار يكى از بزرگترين شعراى معاصر ماست؛ هم در شعر فارسى و هم در شعر تركى، البته شعر فارسى او خيلى بيشتر از شعر تركى است و به نظر مى‌رسد كه اولين و معروفترين شعرهاى او به زبان فارسى است.
 
البته منظومه‌ «حيدر بابايه سلام» را بايستى استثناء كرد؛ چون «حيدر بابايه سلام»، داستان جداگانه‌اى دارد كه آن را در بخش دوم راجع به شاعرى شهريار، بايد عرض كنيم. لكن اگر «حيدر بابايه سلام» را كنار بگذاريم، در مجموع، شعر فارسى شهريار اوج بيشترى از شعر تركى‌اش دارد.
 
شهريار در رديف يكى از بزرگترين شعراى زمان ما قرار دارد
 
در شعر فارسى شهريار، خصوصيت عمده‌اى كه براى برادران ترك وجود دارد، اين است كه شعر به معناى حقيقى كلمه است. شعر به معناى حقيقى كلمه، معناى حقيقى شعر است. يعنى نظم كلمات فقط نيست؛ لب احساس و خيال است. اين را كه عرض مى‌كنم، تركهاى فارسى‌دان - مثل آقاى تجليل خودشان خوب مى‌دانند. گاهى اين زبان اوج مى‌گيرد.
 
يعنى ما غزلهايى در شعر فارسى شهريار داريم كه در رديف غزلهاى درجه‌ى يك فارسى است، البته اينها زياد نيست، اما هست. گاهى هم البته زبان تنزل مى‌كند. ما توقعى هم از شاعرى كه در يك منطقه‌ى غيرفارس زبان متولد شده، نداريم، ولى آنچه كه از شهريار در شعر فارسى مى‌بينيم، او را در رديف يكى از بزرگترين شعراى زمان ما قرار مى‌دهد.
 
«حيدر بابايه سلام» يك شعر استثنايى است/مى‌توان شهريار را يك حكيم به حساب آورد
 
مطلب دومى كه در مورد شاعرى شهريار بايد گفت، يك چيز بالاتر از اين است و آن اين است كه مى‌شود گفت: شهريار يكى از بزرگترين شاعران همه‌ دوران هاى تاريخ ايران است و آن به لحاظ «حيدر بابايه سلام» است. «حيدر بابايه سلام» يك شعر استثنايى است.
 
همه‌ خصوصيات شعرى مثبت شهريار در اين شعر هست؛ يعنى روانى، صفا، ذوق و ديگر خصايصى كه مربوط به شعر است، همه در «حيدر بابايه سلام» جمع شده است. لكن علاوه بر اينها، ويژگى ديگرى هم در «حيدر بابايه سلام» هست و آن اين است كه در اين شعر كه تصويرى از سابقه‌ ذهنى خود شاعر است، مطالب بسيار حكمت‌آميز وجود دارد. با اين حساب، مى‌توان شهريار را يك حكيم به حساب آورد.
 
پايه‌ شعر «حيدر بابايه سلام» به نظر ما خيلى بالاست. فكر مى‌كنيم كه آميزه‌ بسيار هنرمندانه‌اى است از شعر و حكمت و زبان زيبا و قدرت فوق‌العاده‌ى تصوير. شهريار اين منظومه را در هنگامى گفته كه بسيار جوان بوده است. ايشان خودش در آن نسخه‌اى كه براى من فرستاده، بالاى صفحه‌ اول نوشته است: «گمان مى‌كنم اين را در سال 1324 شمسى سرودم.» و در اين سال، شهريار بسيار جوان بوده است. من حالا براى اين‌كه آقاى شاهرخى وآقاى ستوده و ساير برادران شاعر اين‌جا نشسته‌اند، چيزى به‌عنوان شيرينى مجلس عرض مى‌كنم. اين غزل شهريار در ذهن من هست كه مى‌گويد:

در وصل هم ز شوق تو اى گل در آتشم
عاشق نمى‌شوى كه ببينى چه مى‌كشم
 
ببينيد، اين بيت واقعاً در رديف بالاترين شعرهاى فارسى است:

با عقل، آب عشق به يك جو نمى‌رود
بيچاره من كه ساخته از آب و آتشم
 
البته در همين غزل، شهريار يك بيت بسيار پايين دارد، كه قافيه‌اش «پيراهن كشم» است، كه اين هم از خصوصيات شهريار است. همين‌طور يك خط زيگزاگى در اين شعر طى مى‌شود: مى‌رود بالا و مى‌آيد پايين! يعنى اگر امكان داشت به همان روال مطلع، همه‌ى شعر را بگويد، سروده‌ى فوق‌العاده‌اى مى‌شد.
از «حيدر بابايه سلام» هم يك بندش را بخوانيم:

حيدر بابا دنيا يالان دنيادى
سليمان‌دان، نوح‌دان قالان دنيادى
 
هر كيمسيه هر نه وريب آليبدير
افلاطوننان بيرقورى آدقاليب دير
 
شهريار در سي سال اخر زندگي اش به خودسازي و معنويت پرداخت
 
لكن يك نكته‌ى اساسى هم درباره‌ى شهريار هست كه اگر رويش تكيه كنيم، به نظر من شايسته است. آن نكته اين است كه شهريار در دوران مهمى از زندگى‌اش - در حدود شايد سى‌سال آخر زندگى‌اش - دوران عرفانى و معنوى بسيار زيبايى را گذراند و به انس با قرآن و انس با معنويات و خودسازى پرداخت. يعنى به خودش رسيد و سعى كرد باطن و معنويت خودش را صفايى ببخشد.
 
قرآني كه شهريار به خط خودش نوشته بود
 
خود او در اشعار بيست، سى سال اخير، اين معنا را به روشنى بيان كرده است. حتى آن‌طور كه شنيدم - شايد از خودش شنيدم؛ الان درست يادم نيست - ايشان يك قرآن هم به خط خودش نوشت. شايد هم تمام نكرده ... به‌هرحال، اين در ذهنم هست كه مشغول نوشتن قرآنى بوده است.
 
وقتى انقلاب پيروز شد، او با همان روحيه‌ى دينى و ذهنيت صاف و روشن خودش، از انقلاب استقبال بسيار خوبى كرد. شايد در آن يكى دو سال اول انقلاب، كسى از ما به ياد شهريار نبود. يعنى گرفتاريها آن‌قدر زياد بود كه مجالى براى اين يادها پيش نمى‌آمد. يك وقت ديديم صداى شهريار، در ستايش انقلاب، از تبريز بلند شد. ديديم همه‌ى جزئيات انقلاب را او تعقيب مى‌كند.
 
خدماتي كه شهريار به شعر انقلاب و  دفاع مقدس كرد
 
در همه‌ مواقع حساس انقلاب، او نقش مؤثرى ايفا كرد. يك جنگ هشت ساله بر ما تحميل شد كه يكى از سخت‌ترين تجربه‌هاى ما بعد از انقلاب بود. تعداد شعرهايى كه شهريار براى جنگ گفته؛ حضورى كه او در مراكز مربوط به جنگ، مثل كنگره‌هاى مربوط به جنگ و شعر جنگ پيدا كرده و مدحى كه او از بسيج عمومى مردم يا از سپاه يا ارتش كرده، به قدرى زياد است كه اگر انسان نمى‌ديد و نمى‌شنيد و خودش لمس نمى‌كرد، به دشوارى مى‌توانست آن را باور كند.
 
مردى در حدود هشتاد سال سن - بلكه بيش از هشتاد سال - در مجامع شعرى حضور پيدا كند و براى هر مراسمى، شعر يا شعرهايى بگويد! اين در حالى بود كه از مثل او، چنين توقعى هم نبود. اين، نشان‌دهنده‌ى نهايت اخلاص و صفا و بزرگوارى آن مرد بود.

فشار هايي كه به شهريار براي حماتش از انقلاب اسلامي آورده بودند

به‌هرحال، شهريار يك شاعر اسلامى و انقلابى بود. من خبر داشتم در همان اوقاتى كه شهريار براى انقلاب مى‌سرود، يك عده از روشنفكران وابسته به رژيم گذشته كه با او سابقه‌ى دوستى داشتند، مرتب فشار مى‌آوردند، نامه برايش مى‌نوشتند و شعر در هجوش مى‌گفتند. حتى اطلاع داشتم كه رفته بودند و او را ملامت كرده بودند كه «تو چرا براى انقلاب اسلامى، اين‌طور دل مى‌سوزانى!؟» و او مثل كوه ايستاده بود.
 
من حقيقتاً تعجب مى‌كردم. من بعضى از كسانى را كه به ايشان فشار مى‌آوردند از نزديك مى‌شناختم و شعر و سابقه‌ى ذهنى‌شان را مى‌دانستم. بعضى از آنها وابسته به رژيم سابق بودند. مستقيماً مربوط به آن جناح بودند و جزو دربار پهلوى و آن دستگاه محسوب مى‌شدند. بعضى ديگر هم توده‌اى و كسانى بودند كه جيره‌خور شوروى سابق به حساب مى‌آمدند. همه اينها، با اين‌كه به لحاظ مبنا و منطق، به ظاهر بينشان فاصله‌اى وجود داشت، در وارد آوردن فشار روى شهريار شريك بودند، و شهريار، محكم و قرص ايستاده بود.
 
به‌هرحال، شهريار شاعر متواضعى بود. دنبال نام و نشان نبود و براى خدا و وظيفه كار مى‌كرد، و حالا خداى متعال، پاداش او را مى‌دهد. امروز شهريار در داخل كشور ما يك چهره‌ى بسيار نورانى است. چند شب پيش، سيما مراسمى را به مناسبت هفته‌ى بسيج نشان مى‌داد، كه شهريار در آن مراسم بود. اين چند روزه، هفته‌ى بسيج بود و در يكى از مراسم بسيج، شهريار شعر مى‌خواند و در سيما او را نشان مى‌دادند. من مطمئنم كه آن بخش از برنامه را همه‌ى مردم؛ يعنى هركس كه توانست تماشا كرد.
 
شهريار قطعاً ماندنى است/برنامه تلويزيوني كه از شهريار پخش شد، اغلب مردم را پاي خود نشاند
 
من خودم مى‌خواستم بخوابم، ديدم در اتاق بچه‌ها تلويزيون روشن است و صداى شهريار مى‌آيد. رفتم تماشا كنم، ديدم بچه‌ها همه‌شان ايستاده‌اند و تماشا مى‌كنند. اين، محبوبيت عجيبى است كه شهريار پيدا كرده. اين، به خاطر خدمات و كار براى خدا بود، كه او انجام داد. شهريار قطعاً ماندنى است. از آن شعرايى است كه مثل سعدى و حافظ و از اين قبيل، در دورانهاى بعد از دوران خودش، معروفتر و بزرگتر خواهد شد. لذا، هرچه آقايان درباره‌ى او انجام دهند، از نظر ما زياد نيست. حضور شهريار در هر كشورى و در ميان هر ملتى، حضور مبارك و مفيدى است.
 
شهريار از آن افراد بسيار خوش خط بود و تا سالهاى آخر عمرش هم مشق خط مى‌كرد.

برادران ما در جمهورى آذربايجان، اگر چه از شعر فارسى او قاعدتاً استفاده‌اى نمى‌كنند، اما از همان شعر تركى او هم كه استفاده مى‌كنند، خيلى مغتنم است. كاش مى‌توانستند خط حروف فارسى و عربى را بخوانند، تا دستخط خود شهريار را هم مى‌ديدند و مى‌فهميدند كه شهريار از آن افراد بسيار خوش خط بود و تا سالهاى آخر عمرش هم مشق خط مى‌كرد. اگر آن را هم مى‌توانستند بخوانند، براى معرفت به او، پله‌ى بلندترى بود.ما از آقاى دكتر لاريجانى صميمانه تشكر مى‌كنيم؛ همچنين از همه برادران و خواهرانى كه اين كنگره را به راه انداختند.»
 
(۱۳۷۱/۰۹/۱۱ بيانات در ديدار اعضاى كنگره بزرگداشت استاد شهريار)
 
جلسه اي كه مرحوم شهريار با ما داشت

«مرحوم شهريار - خدا رحمتش كند - جلسه‌يى با ما داشت. جمعى از اين شعراى تبريز را دعوت كرده بودند؛ من ديدم كه واقعاً يك عده شعراى قوى و خوب در تبريز هستند، اما بنده اصلاً خبر نداشتم كه در تبريز اين همه شاعر هست. با اين‌كه من به يك معنا ترك‌زبان هستم و تركى مى‌فهمم و صحبت مى‌كنم و با آنها احساس خويشاوندى مى‌كنم و به آن‌جا رفت‌وآمد هم داشته‌ام، در عين حال نمى‌دانستم كه در آن‌جا اين‌قدر شاعر و گوينده‌ى خوب وجود دارد؛ اينها را بايد شناسايى كرد و از وجودشان استفاده نمود.
 
در حوزه‌هاى علميه گاهى افراد خيلى خوبى هستند. در حوزه‌ى علميه‌ى مشهد افراد بسيار خوبى هستند؛ جاهاى ديگر هم همين‌طور است.»
 
(۱۳۷۰/۱۲/۰۷ بيانات در ديدار مديران مراكز سازمان صدا و سيما در استان‌ها)
 
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها