کد خبر: ۸۲۱۳۰
زمان انتشار: ۰۹:۳۳     ۰۸ مهر ۱۳۹۱
فارس: برخی روزنامه‌های صبح امروز کشور سرمقاله‌های خود را به موضوعات زیر اختصاص دادند.

*کیهان

روزنامه کیهان در سرمقاله خود با عنوان « انقلاب بدهکار هیچ کس نیست » به قلم « محمد ایمانی » آورده است.

غرب با طیف های سیاسی ایرانی که استعداد چالش با حاکمیت را دارند، دو سطح از تعامل را برقرار می کند. 1-سطح اول مربوط به جریان های برانداز علنی است و غرب از آنها توقع معارضه آشکار با جمهوری اسلامی دارد. 2-سطح دوم مربوط به طیف هایی است که منافع خود را در ضعف حاکمیت و برقراری امکان چانه زنی با نظام می دانند. در سطح اول، غرب طی سه دهه گذشته کوشیده با تقویت گروه های معارض، کار حاکمیت را در ایران یکسره کند. با این حال و به عنوان خط موازی و مکمل، غربی ها ترجیح می دهند حلقه ها و گروه های سیاسی امتیازطلب و زیاده خواه در موضعی از قدرت باشند که بتوانند از شتاب حرکت جمهوری اسلامی بکاهند. بدین ترتیب غرب دست به تقسیم کاری می زند که بعضا حتی لازم نیست به اطلاع هر یک از دو طیف مورد اشاره برسد. شبیه همان مدل داد و ستد موازی که آمریکا علیه شوروی سابق و در تعامل جداگانه با طیف گورباچف از یک طرف و حلقه یلتسین از جانب دیگر پیشه کرد.

استراوب تالبوت مدیر دفتر مطبوعاتی مجله تایم در مسکو که بعدها معاون وزارت خارجه آمریکا شد، در این باره می گوید «نقش ها بین کارکنان دفتر ریاست جمهوری آمریکا تقسیم شده بود. عده ای با گورباچف و برخی دیگر با یلتسین در تماس مداوم بودند. به گورباچف اطمینان می دادند که در نهایت غرب طرف او را خواهد گرفت و همزمان یلتسین را تشویق می کردند که اگر او بر ضعف های ساختاری شوروی تاکید کند غرب از او حمایت خواهد کرد.» مهرماه سال 77 عطاءالله مهاجرانی وزیر ارشاد دولت اصلاحات در مصاحبه با روزنامه السفیر (به بهانه توقیف روزنامه توس) اذعان کرد «دست اندرکاران توس به بازی خطرناکی دست می زنند زیرا تلاش می کنند خود را طرفدار خاتمی جلوه دهند حال آن که گروه توس در واقع سخنگوی نهضت آزادی به ریاست ابراهیم یزدی است... این گروه به گونه ای عمل می کنند که گویی خاتمی، گورباچف و آنان یلتسین هستند که قدرت را در دست خواهند گرفت.» 11 سال بعد و در آشوب افکنی سال 88، هر دو طیف کنار هم ایستاده بودند و ابراهیم یزدی تصریح می کرد خاتمی لولای اتصال گروه های مخالف است.

سطح دوم تعامل، در واقع تعامل پوشیده تر و شیک تر و ظاهرا فاصله گذاری شده تر است. در این شیوه - که البته نسبت به هر یک از گروه های هدف، دارای شدت و ضعف و درجه بندی است- نوعی تعامل رفت و برگشتی برقرار است، به این معنا که طیف داخلی عملا می خواهد از فشار خارجی برای چانه زنی با حاکمیت سود جوید و متقابلا جبهه قدرت های خارجی راغبند از فشار داخلی برای انفعال حاکمیت در عرصه چالش ها و مذاکرات خارجی استفاده کنند. بنابراین هر فشار واقعی یا روانی که از جانب جبهه خارجی راه می افتد بلافاصله با استقبال حلقه های داخلی مواجه می شود که ظاهرا ژست نگرانی و دلسوزی برای کشور می گیرند و در عین حال می کوشند وضعیت کشور را بحرانی و خطرناک جلوه دهند. خروجی حرف این محافل که لهجه ها و توقعات متفاوتی هم دارند معمولا در طول سال ها این بوده که وضعیت اورژانسی است و به همین دلیل حاکمیت باید مصلحت اندیشی کرده و نسبت به خودکامگی ها و توقعات غیرقانونی ما کوتاه بیاید. طرف غربی نیز استدلال مشابهی پیشه کرده و مدعی می شده حالا که براساس قرائن، اوضاع داخلی بی ثبات و بحرانی و آشفته است، پس ایران باید به باج خواهی های بیگانه تن دهد. در طول تاریخ انقلاب، حلقه نهضت آزادی، سازمان مجاهدین خلق (منافقین حامی بنی صدر)، و برخی منافقین جدید به تناوب و با شدت و ضعف هایی به این مدل تعامل با قدرت های بیگانه آلوده شدند. البته به تدریج معلوم شد طیفی از این محافل ماموریت سطح اول داشته اند اما در عین حال طیف های دیگری هم بودند که آلودگی غلیظ نهضت آزادی و سازمان منافقین را نداشتند و مایل بودند در رقابت های سیاسی از پارسنگ فشار اجنبی بهره بگیرند، حال آن که خود نقش طعمه سر قلاب را بازی می کردند.

فتنه سال 88 و برخی اتفاقات مشابه قبل و بعد از این ماجرا، در همین بستر تعامل نامشروع با قدرت های بیگانه نقش بست. این روند به شکل واضح در سال 82 با انتخابات مجلس هفتم و بست نشینی شماری از نمایندگان مجلس اصلاحات و اعلام استعفای برخی دولتمردان خودنمایی کرد و جبهه خارجی که هیجان زده شده بود، اعلام کرد انتخابات مجلس هفتم را به رسمیت و مشروعیت نمی شناسد. افراطیون 6 سال بعد مستظهر به پشتیبانی غرب، اقدام به آشوب خیابانی کردند با این تصور که نظام و مردم، مرعوب می شوند و جا می زنند. اما تلاقی شعور اجتماعی با صلابت و تدبیر رهبری، تمام محاسبات جبهه داخلی- خارجی را به هم زد. دو سال و نیم بعد، در ماجرای انتخابات مجلس نهم (اسفند 90) و در حالی که دشمن فشار تحریم ها را شدت بخشیده بود، همان حلقه ها به انضمام دیگرانی کمر به تحریم انتخابات و به رخ کشیدن عواقب باج ندادن جمهوری اسلامی بستند. اما در همین فضای بایکوت بود که مشارکت چشمگیر و 64 درصدی مردم، مانند آب سرد بر سر حلقه های امتیازطلب و فزونخواه ریخت. با این وجود، تداوم فشارهای سیاسی، تبلیغاتی و اقتصادی دشمن، طیف های یاد شده را همواره به این صرافت انداخته که به بازی پاس و آبشار متقابل با قدرت های بیگانه ادامه دهند؛ زمانی به آنها پالس می دهند که هنوز هم با حاکمیت، مخالف خوانی و فاصله گذاری می کنند و در مقاطعی با ژست خیرخواهی و نگرانی برای سرنوشت کشور و نظام تقلا می کنند اصطلاحا پرونده خود را «سفید» کرده و مجددا به درون رقابت ها و فضای سیاسی بازگردند.

طبیعتا راه توبه و بازگشت برای هر خطاکاری پیش از آن که کارش به عقوبت بکشد، باز است اما به تعبیر حضرت امام(ره) «امروز هیچ تاسفی نمی خوریم که آنان در کنار ما نیستند... انقلاب به هیچ گروهی بدهکاری ندارد... آغوش کشور و انقلاب همیشه برای پذیرفتن کسانی که قصد خدمت و آهنگ مراجعت داشته و دارند گشوده است ولی نه به قیمت طلبکاری آنان از همه اصول که چرا مرگ بر آمریکا گفتید، چرا جنگ کردید، چرا نسبت به منافقین و ضد انقلابیون حکم خدا را جاری می کنید، چرا شعار نه شرقی نه غربی داده اید، چرا لانه جاسوسی را اشغال کرده ایم و صدها چرای دیگر... صریحا اعلام می کنم تا من هستم نخواهم گذاشت منافقین، اسلام این مردم بی پناه را از بین ببرند.» (منشور برادری، سوم اسفند 1367)

درست برخلاف محاسبات القایی دشمن و طرف بده- بستان داخلی آنها، جمهوری اسلامی منطبق بر واقعیات، خود را در موضع اقتدار می بیند. پریروز این نخست وزیر رژیم صهیونیستی بود که اذعان کرد «ما باید با واقعیت مواجه شویم؛ تحریم ها ایران را از برنامه هسته ای اش باز نداشت. آنها قائل به سیاست آخرالزمانی و موعودگرایی هستند و سیاست بازدارندگی که در مورد شوروی کارایی داشت، در برابر ایران ناکارآمد است». بر اثر اقتدار کوبنده انقلاب اسلامی ایران است که هنری کیسینجر استراتژیست آمریکایی به روزنامه نیویورک تایمز می گوید «in 10 years there will be no more Israel. تا 10 سال آینده دیگر اسرائیل وجود ندارد» و به خاطر پایداری و پویایی انقلاب اسلامی است که پل رایان معاون میت رامنی (نامزد جمهوریخواهان در انتخابات نوامبر) تصریح می کند «حمله به سفارتخانه های ما در سراسر جهان و به آتش کشیدن پرچم آمریکا، حوادث 1979 و تسخیر سفارت آمریکا در تهران را تداعی می کند. خاورمیانه اکنون شبیه سال 1979تهران شده است». و کیست که اذعان نکند اگر وزیر خارجه آمریکا می گوید «ما در قبال بحران سوریه فلج شده ایم» یا رئیس پنتاگون اظهار می دارد «مداخله نظامی آمریکا در سوریه اشتباه مسلم است»، ناشی از اقتدار جمهوری اسلامی است. نفوذ معنوی بی بدیل انقلاب اسلامی تا آنجاست که به تصریح گزارش چند روز پیش خبرگزاری آسوشیتدپرس «تصاویر و پوسترهای آیت الله خامنه ای از بغداد تا بصره در میان مردم خودنمایی می کند. ایران اکنون به پرنفوذترین قدرت منطقه تبدیل شده است». با این وصف، دولت- ملت (حاکمیت) جمهوری اسلامی که در اوج فشار دشمن و اشغال همسایگان ایران، به آمریکا و متحدانش باج نداد، در شرایط اقتدار فعلی به طریق اولی کمترین اعتنایی به فشارها نمی کند.

آنچه هفته گذشته در قالب چند رویداد متعارف و معمولی قضایی(احضار متهم با اجرای حکم صادره) به چشم رسانه های بیگانه بزرگ و مهم آمد، تاکید مجددی است بر این واقعیت که نظام- آمیزه حاکمیت و مردم- از موضع اقتدار و ثبات و چیرگی قانون کوتاه نخواهد آمد. همین واقعیت به ظاهر ساده است که جبهه ای طیف بندی شده (از رسانه های دولتی آمریکا و انگلیس و اسرائیل تا رسانه های وابسته به فتنه گران) را دچار شوک کرد. بی بی سی و صدای آمریکا و رادیو فردا و رادیو اسرائیل و نظایر آنها حق داشتند تصور طوفان کنند حال آن که درست برعکس، اعمال روندهای قضایی درباره افراد ذی نفوذ از طیف ها و گرایش های سیاسی متفاوت، نشان از ثبات و اقتدار و عزم برگشت ناپذیر نظام برای سیطره قانون به عنوان مهارکننده زیاده خواهی ها و گردن کشی ها دارد. به عبارت دیگر، بسترسازی برای فتنه انگیزی از هیچ حلقه سیاسی یا منسوبین به چهره ها با این توهم که نظام از جانب جبهه خارجی در مضیقه است و بنابراین مقابل امتیازطلبی و قانون شکنی و خودکامگی حلقه های سیاسی کوتاه می آید، پذیرفته نیست. طبعا وقتی امور بر مدار قانون گشت و تعدّی کنندگان مؤاخذه و بازخواست شدند، ثبات و امنیت و اقتدار ملی نیز تقویت خواهد شد. در واقع قانون، حاشیه امنیت عمومی است و آنها که این حریم را زیر پا می گذارند، با روی دیگر قانون و دست قدرتمند آن مواجه خواهند شد.

البته روشن است که مواجهه قانونی و قضایی با خودکامگان سیاسی و اقتصادی بی هزینه و مزاحمت نیست اما مهم، این باور عمومی به تدریج بارور شده است که ضعف اجرای قانون، گردن کشان را گستاخ می کند همچنان که استیلای قانون، ظرفیت های فسادانگیزی و زورگیری و تضییع حقوق عمومی را به میزان بسیار بالایی از بین می برد. طبعا و به اعتبار تجارب نافرجام گذشته، محافل سیاسی مکلفند نگاه محترمانه تری به قانون داشته باشند چرا که قانون شکنان خود را از حرمت خلع می کنند.

 

* رسالت

روزنامه رسالت در سرمقاله خود با عنوان « عبور از خود » به قلم « محمد کاظم انبارلویی » آورده است.

مقام معظم رهبری طی پیام کوتاهی به مناسبت هفته دفاع مقدس و روزتجلیل از شهیدان و ایثارگران ، از شهیدان به عنوان مظهر شگفتی‌ها و زیبایی های دوران جهاد فی سبیل‌الله یادکردند و فرمودند ؛ " راز بزرگ پیروزی در همه میدان‌ها از خود گذشتگی است ."

حافظ هم در یک مصرع حکیمانه همین بیان را به تفسیر نشسته است :

" یک نکته‌ات بگویم خود رامبین ورستی"

انقلاب ما با از خود  رستن و به خدا پیوستن شروع شد و با همین آهنگ استمرار خواهد یافت . اگر جایی کاستی وجود دارد به این دلیل است که عده‌ای در وادی " خود" نشسته اند و حاضر نیستند از آن بیرون روند.

ملت‌ ما امروز درعرصه‌های گوناگون قله‌های سترگی را فتح کرده‌اند پهلوانان این عرصه از باب تقوا و تقیه " خود" را نشان نمی دهند و همه وجود خود را در طبق اخلاص نهاده‌اند تا آنچه قابل رویت هست همین پیشرفت غرور انگیزی باشد که در همه جا دیده می‌شود.

اگر کسی طالب معرفت ، فضل و علم است باید از "خود" عبورکند .

عشق به خود ، خودشگفتی و خود شیفتگی می‌آورد و این آغاز

فساد ، تباهی و عصیان است.

ایمان و عشق به خدا ، اعتقاد به قیامت ، درک آموزه‌های پیامبران بویژه پیامبر اعظم (ص) و مسیر روشن و پاک مکتب اهل بیت (ع) انسان را از خود دور می‌کند و اجازه می دهد به دیگران و به آینده مملکت خود و به نجات بشریت بیندیشد و این آغاز رهایی به معنای واقعی است .

انسانهای پاکی که طی سه دهه گذشته در این مسیر گام برداشتند امروز سر سفره ابدی پروردگار عالم، روزی می‌خورند . تصور ما از این رزق با این تعلقات مادی که داریم چیزی نزدیک به محال است .

به شش ماهه دوم سال 91 سرازیر شدیم و با همین سرعتی که شش ماهه اول گذشت ، شش ماهه دوم هم می‌گذرد کارهای زمین مانده بسیار داریم. ساماندهی اوضاع اقتصادی کشور و هدایتهای مدبرانه در سال حمایت از تولید ملی همچنان در دستور کار باید باشد . مسئله انتخابات آینده ریاست جمهوری و انتخابات شوراها یک مسئله جدی است و از هم اکنون گمانه زنی‌هادرخصوص آن آغاز شده است و شمار زیادی از فعالان سیاسی مشغول گرم کردن خود برای رقابت های آینده هستند .

موضوع بیداری اسلامی در منطقه و افول قدرت آمریکا و صهیونیسم و موج جدید پدید آمده از اهانت شنیع استکبار جهانی به ساحت پاک پیامبر اعظم (ص) نیز مسئله‌ای جدی است . اندیشیدن به آن و قرار گرفتن در مسیر نسیم بیداری اسلامی و مدد رساندن به مسلمانان جهان و مقابله با دسیسه‌های صهیونیسم جهانی یک تکلیف فراموش نشدنی است .مسئله کار آمد سازی نظام درمقابله بابحرانها و بویژه تهدیدها و تحریمها و نشان دادن عزم ملی برای مقابله با آنها و ارائه تصویری متحد و منسجم از نیروهای داخلی و یکپارچکی ملت دراین همآورد ، از دیگر مسائل و مباحث کشور است .

شرط ورود درهر یک از این میدانها از سوی نخبگان و آحاد ملت،  "عبور از خود " است .

دشمن از هم اکنون برای رقابت های انتخاباتی ، در اتاق فکر " خود" در فکر تکرار حوادث تلخ رقابت های سال 88 است .

آنها امنیت ملی و اتحاد و انسجام ملت را نشانه گرفته‌اند . آنها در اندیشه تئوری " گیس وگیس کشی " در حوزه رقابتها منتهی این بار درمیدان رقابت اصولگراها هستند .

طبیعی است اگر رجال سیاسی و مذهبی ما نتوانند  مرحله عبور از " خود" را به سلامت طی کنند در دام طراحی های دشمن می‌افتند .

شورای نگهبان در این دوره باید روی احراز صلاحیت رجال مذهبی و سیاسی تامل بیشتری کند . تامل روی " رجل مذهبی " شاید بیشتر از تامل روی مفهوم " رجل سیاسی " مهم باشد . طبیعی است که یک رجل مذهبی باید درک درستی از مذهب داشته باشد .

  فهم او ازمذهب باید یک فهم واقعی باشد و با نوع " لیبرالی " و " التقاطی بودن " فاصله داشته باشد . این فاصله در رفتار سیاسی رخ نشان می‌دهد . این رخ نمایی باید رصد شود و از نگاه تیز بین اعضای شورای نگهبان بویژه فقهای آن پنهان نماند .

یکی از شرایط کلیدی رئیس جمهور شدن " تقوی " است .

تقوی یعنی انسان توانسته باشد  مرحله عبور از " خود" را به سلامت طی کرده باشد .

بر خلاف آنچه که برخی می‌گویند هیچ معیاری برای سنجش تقوا نیست و شورای نگهبان نمی تواند با " تقوا سنجی" کسی را رد کند . اتفاقا ملاک‌ها و معیارهای زیادی برای این مهم وجود دارد . لذا شورای نگهبان باید رفتار ، گفتار وکردار نامزدها را ازهم‌اکنون رصد بیشتری کند تا بتواند بین خود و خدای خود حکم به احرازصلاحیت نامزدها بدهد.

اگر شورای نگهبان دقیق عمل کند ومردم هم در گزینش خود دقت مضاعف به خرج دهند ، ما درادوار یازدهم و دوازدهم ریاست جمهوری گامهای بلندی در رسیدن به اهداف عالیه نظام و انقلاب بر خواهیم داشت .

 

* جمهوری اسلامی

روزنامه جمهوری اسلامی در سرمقاله خود با عنوان « دستگاه قضائی و راهی که باز شد » آورده است.

مدت‌ها بود که مسئولین قوه قضائیه به خاطر کوتاهی در برخورد با دانه درشت‌ها مورد سرزنش افکار عمومی قرار می‌گرفت. رئیس کنونی قوه قضائیه در اولین روزهای تصدی این سمت، وعده داده بود دستگاه قضا بدون تبعیض به اتهام کلیه متهمان رسیدگی نماید و ملاحظه هیچکس را نکند. به این وعده تا همین اواخر عمل نشده بود و اکنون با بعضی اقدامات به نظر می‌رسد اراده‌ای برای عملی ساختن آن درحال شکل گیری است. اگر این اراده تقویت شود و به مرحله عمل برسد، این اتهام که "دستگاه قضائی ما فقط آفتابه دزدها را محاکمه می‌کند و با دانه درشت‌ها کاری ندارد" از دامن قوه قضائیه زدوده خواهد شد و این دستگاه به همان جهتی هدایت خواهد گردید که شایسته قضاء اسلامی است.

برخورد قضائی با فرزندان آیت‌الله هاشمی رفسنجانی، که این روزها به خبر دست اول محافل مختلف تبدیل شده، از دو منظر مثبت و مفید است؛ یکی اینکه قوه قضائیه با این اقدام نشان داد می‌خواهد بدون تبعیض عمل کند و این کار را از برخورد با یکی از اصیل ترین، سرشناس‌ترین و پرسابقه‌ترین خانواده‌های انقلاب شروع کرده است، و دیگر اینکه استقبال شخص آیت‌الله هاشمی رفسنجانی از رسیدگی به اتهامات فرزندانشان درس بزرگی است برای کلیه کسانی که در ردیف مقامات قرار دارند و خود یا افراد خانواده‌هایشان از پاسخگوئی به قوه قضائیه امتناع می‌ورزند. این جمله آیت‌الله هاشمی رفسنجانی که گفتند فرزندان من با فرزندان مردم فرقی ندارند، باید برای کلیه مقامات الگو باشد و همه به آن پای بندی نشان دهند.

از جمله نکات مثبت و آموختنی این ماجرا یکی هم اینست که آقای مهدی هاشمی علیرغم فشارهائی که برای بازنگشتن او به کشور وجود داشت داوطلبانه برای پاسخگوئی به قوه قضائیه به وطن بازگشت و صبح روز بعد از ورود به تهران، خود به دادسرا مراجعه کرد و به سؤالات بازپرس جواب داد و اکنون درحالی که در بازداشت موقت است این بازجوئی ادامه دارد. فرزند دیگر آیت‌الله هاشمی رفسنجانی نیز درحال گذراندن دوران 6 ماهه محکومیت به زندان است و اصرار دارد هیچ اقدامی برای خارج کردن او از زندان صورت نگیرد و می‌خواهد دوران محکومیت را در زندان بگذراند. نکته قابل تأمل اینست که بعضی رسانه‌ها و اشخاص به جای اینکه این نقاط مثبت را ببینند و تحسین کنند، به فضاسازی علیه آیت‌الله هاشمی رفسنجانی می‌پردازند و با داستان سرائی‌های عجیب و غریب و تحریف تاریخ، تلاش می‌کنند از اهمیت اقدام خانواده هاشمی رفسنجانی بکاهند و حتی با الگوسازی‌های غیرواقعی درصدد منفی جلوه دادن این اقدام مثبت و مهم برآیند. آنچه این رسانه‌ها درباره فرزندان آیت‌الله محمدی گیلانی نوشته‌اند و معاون محترم رئیس دیوان عالی کشور در نامه‌ای به روزنامه جمهوری اسلامی آن را تکذیب کرده و درباره این قبیل تحریفات هشدار داده، یک نمونه از این تلاش‌ها? منفی است. نامه جناب آقای نیری را در روزنامه جمهوری اسلامی امروز بخوانید.

نکته دیگر اینست که رسانه‌ها نباید نقش دستگاه قضائی را بازی کنند و افراد متهم را مجرم معرفی نمایند. متأسفانه این اقدامی است که بعضی رسانه‌ها مرتکب می‌شوند و علیرغم هشدارهای مکرر مسئولان قوه قضائیه، نویسندگان بعضی رسانه‌ها خود را در جایگاه قاضی قرار می‌دهند و حکم مجرمیت صادر می‌کنند. رسانه‌ها حق دارند انتقاد کنند اما حق ندارند حکم صادر کنند. ساحت اطلاع رسانی را نباید به اغراض سیاسی جناحی و شخص آلوده کرد کما اینکه افراد متهم و خانواده‌های آنها نیز نباید طرف مقابل را بگیرند و زیر بار احکام قضائی نروند. اگر دستگاه قضائی با استقلال و بی‌طرفی به اتهامات رسیدگی کند، رسانه‌ها نیز بدون حب و بغض اطلاع رسانی کنند و متهمان نیز بعد از صدور حکم قاضی و طی شدن مراحل قانونی به آن تمکین نمایند، حاصل کار قطعاً به نفع جامعه خواهد بود و به تقویت نظام و بسط عدالت منجر خواهد شد.

مهم‌ترین نکته در این مقوله اینست که مسئولان دستگاه قضائی به راهی که در پیش گرفته‌اند ادامه بدهند تا بتوانند ثابت کنند که اهل تبعیض نیستند و بدون ملاحظه افراد و مقام و جایگاه آنها براساس قانون با همه برخورد می‌کنند. اقتضای چنین برخوردی اینست که در ادامه این راه، تمام دانه درشت‌هائی که پرونده اتهامی دارند به دستگاه قضائی احضار شوند و بدون ملاحظه به اتهامات آنها رسیدگی شود. در زمره این متهمان، بلندپایه‌ترین مسئولان اجرائی نیز قرار دارند که یکی از آنها رئیس‌جمهور است به خاطر پرونده‌های اردبیل، شهرداری تهران، شکایات مربوط به مناظره انتخابات ریاست جمهوری سال 88 و شکایات مجلس. متهم دیگر، معاون اول رئیس‌جمهور است که پرونده‌های پرسروصدای وی زبانزد است و بارها خود مسئولان قضائی نیز در این زمینه سخن‌ها گفته‌اند. افراد دیگری نیز هستند که در رده‌های بعدی قرار دارند و اگر به پرونده‌های آنها رسیدگی شود، امید به اجرای عدالت در میان مردم زنده می‌شود و قوه قضائیه نیز اعتبار واقعی خود را به دست خواهد آورد.

این، خواسته مردم است که دستگاه قضائی در بررسی اتهامات مقامات کوتاهی نکند و با بهانه‌هائی از قبیل "مصلحت" از انجام وظیفه خود در این زمینه شانه خالی ننماید. همانگونه که در سیره امیرالمؤمنین مشخص است، هیچ مصلحتی در خودداری از رسیدگی بدون ملاحظه به اتهامات مقامات وجود ندارد. طبق قانون اساسی جمهوری اسلامی، آحاد مردم در برابر قانون یکسان هستند و هیچ استثنائی در این زمینه وجود ندارد.

رسیدگی به اتهامات مقامات به این معنی نیست که الزاماً آنها مجرم شناخته شوند، بلکه چه بسا بتوانند با دفاعی که از خود می‌کنند از اتهامات برائت حاصل نمایند. آنچه در این میان بسیار مهم است اینست که اولاً قوه قضائیه به وظیفه خود عمل می‌کند و از این طریق اعتماد و امید مردم به نظام جمهوری اسلامی بیشتر می‌شود و ثانیاً با روشن شدن تکلیف اتهامات، وضعیت متهمان نیز از نظر افکار عمومی مشخص خواهد شد و جلوی شایعات و اتهامات بیشتر و تبلیغات سوء بدخواهان و دشمنان گرفته خواهد شد. بدین ترتیب، باید نتیجه گرفت که رسیدگی به اتهامات دانه درشت‌ها نه تنها لازم است بلکه در اولویت قرار دارد و اکنون که خانواده هاشمی رفسنجانی راه را برای دستگاه قضائی باز کرده، مسئولان قضائی از فرصت استفاده کنند و بدون ملاحظه این و آن به وظیفه خود عمل نمایند.

 

* مردم‌سالاری

روزنامه مردم سالاری در سرمقاله خود با عنوان « حاشیه‌های فراتر از متن » به قلم « میرزا بابا مطهری‌نژاد » آورده است.

وقتی با دقت به پاره‌ای از رویدادهای سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و صنعتی سال‌های اخیر نظر می‌افکنیم، پدیده‌ای عجیب نظرمان را جلب می‌کند و آن حاشیه‌های فراتر از متن است! حاشیه‌هایی که آنقدر پررنگ می‌شوند که متن از یادمان می‌رود، عجیب‌تر آنکه در داستان غلبه حاشیه بر متن رسانه‌ها به عنوان ابزار این غلبه اول نقش آفرینند، تا آنجا که مثلا بخش‌های خبری‌ای که به حاشیه‌ها توجه می‌کنند، مثل بخش خبری 20:30 شبکه دوم سیما پر بیننده‌تر و پرطرفدارتر از اخبار 21 شبکه اول است که بر متن تکیه بیشتری دارد.

خبرنگاران و گزارشگرانی که حاشیه سازند، از همکاران خود که برای آگاهی بخشی در متن تلاش می‌کنند از اشتهار بیشتر و حتی محبوبیت وسیع‌تری برخوردارند. گویا جامعه هم به چنین ذائقه‌ای گرفتار شده است و به دنبال حواشی است و علاقه‌ای به متن نشان نمی‌دهد. همین هفته گذشته رسانه‌های نوشتاری، گفتاری و مجازی را بررسی می‌ کردم، حاشیه‌هایی چون تعداد همراهان رئیس‌جمهور در سفر آمریکا و کلماتی که بین رئیس‌جمهور و خبرنگار B.B.C در مورد این همراهان رد و بدل شد و جمع و تفریق فرضی هزینه‌های این همراهان آنقدر زیاد بود که اصل رویداد یعنی حضور در اجلاس سالانه سازمان ملل متحد و سخنرانی رئیس‌جمهور و هزینه و فایده این سخنان برای مشکلات عدیده کشور از یادتان رفت! نه از یاد من که از یاد همه رسانه‌ها هم رفت. نکته جالب اینکه همین حاشیه‌ها موضوع تذکرها و اظهارنظرهای نمایندگان مجلس و کانون‌های افکار عمومی قرار گرفت و ندیدم کسی از هزینه یا فایده‌ای که بر سخنان رئیس‌جمهور برای کشور حاصل خواهد شد یا از سخنان این‌چنین در گذشته حاصل آمده است سخنی برزبان آورد. همه گرفتار حاشیه شدیم و متن را رها کردیم. با خود فکر می‌کردم آیا در زمان برگشت رئیس‌جمهور از این سفر به این مهم توجه خواهد شد؟ که ناگهان حاشیه‌ دیگری چون زندانی کردن جوانفکر، ساز شد که در بازگشت رئیس‌جمهور و اظهارنظر احتمالی ایشان به این بازداشت، حاشیه‌ جدیدی خواهد شد که اصل موضوع سفر را تحت‌الشعاع قرار دهد و پرونده این سفر باز نشده، بسته خواهد شد. در موضوع بازداشت فائزه هاشمی و چگونگی برگشت و بازداشت مهدی هاشمی که احتمالا خود حاشیه‌هایی بر متونی هستند که نباید دیده شوند هم، خود حاشیه‌هایی خوردند، مثل قصه تراشیدن ریش سعید قاسمی و حضور جمعی در فرودگاه برای اعتراض و محاکمه! مهدی هاشمی و...

اوج گرفتن قیمت ارز و سکه و ناتوانی یا نخواستن دولت و بانک مرکزی در مهار آن و گرفتاری‌های تولید و صنعت و دارو و درمان و تجارت و افزایش بیکاری با حاشیه‌هایی چون روزنامه شرق و توقیف سپرده‌های ارزی در چند شعبه بانک به فراموشی سپرده شد و انگارنه‌انگار که در کمتر از دو ماه قیمت دلار دولتی از 1226 تومان به 2800 تومان یعنی 3/2 برابر رسیده است! این‌ها نمونه‌هایی بودند از حاشیه‌های روز که بر متن‌های مهمی غلبه کردند و متون به محاق رفتند. اگر به عقب برگردیم از 7 سال پیش به این طرف دائم گرفتار حاشیه‌ها و کم‌توجهی یا بی‌توجهی به متون هستیم. متون مهمی چون انحلال سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی، رشد بیکاری، کاهش ارزش پول ملی، داستان ذخیره ارزی، بی‌توجهی‌های پی‌درپی به قوانین مصوب مجلس در دولت، سهام عدالت، هدفمندی‌یارانه‌ها، منزوی شدن و منزوی کردن چهره‌های علمی و اجرایی، فرار مغزها و فرار سرمایه‌ها، به تاراج رفتن سرمایه‌های اجتماعی، پرونده‌های بزرگ و افسانه‌ای فساد مالی و اداری، سقوط رتبه‌های علمی دانشگاه‌ها، فقر، اعتیاد، فحشاء، افت‌ شاخص‌های رفاه عمومی، تعطیلی پی‌درپی کارخانجات تولیدی، شکاف دیجیتالی، ناامنی، تصادفات و تاسف انگیز‌تر از همه وضعیت زلزله زدگان آذربایجان شرقی در آستانه سرمای منطقه، همه‌و همه باحاشیه‌سازی‌های مرتبط و غیرمرتبط از یادها رفتند و از یادها می‌روند و در رسانه‌ها جایگاه بررسی و تحلیل خود را از دست دادند و می‌دهند. باید از خود بپرسیم چرا ذائقه رسانه‌ای مردم هم متوجه به حاشیه شده است؟ در مورد اجلاس سازمان ملل و سخنان رئیس‌جمهور، 42 وبلاگ را تصادفی بررسی کردم، 12 وبلاگ هیچ اشاره‌ای نداشتند و خود را با حاشیه‌هایی سطحی مثل مدل مو و لطیفه و جوک مشغول کرده بودند و 30 وبلاگ دیگر با تعداد مسافران نیویورک و عکس و حدیث از این و آن و محاسبه هزینه هتل و پول غذا و بازماندگان از سفر و لباس و کفش درگیر شده بودند و حتی یک وبلاگ هم به اصل موضوع نپرداخته بود. توجه به متن، بزرگ اندیشی است و به تعبیر استاد ابوالقاسم حسینجانی:

بزرگ اندیشی؛ استمرار راهکارها است. اکسیر و عنصر جادویی‌ست.

بزرگ اندیشیدن، تنها راه برای برآمدن و رها شدن از چنگال روزمرگی و تنگناها است.

اگر که خویشتن، زندگی خویش را اداره نکنید، دیگران و رخدادها(حاشیه‌ها)،زندگی‌تان را- به جای شما- اداره خواهند کرد!

و«همین حالا» را آغازی دیگر برای باورمندی و بزرگ‌اندیشی و برنامه‌ریزی‌های بزرگ بسازید؛که اگر باور کنید که می‌توانید، پس مطمئن باشید که می‌توانید!

 

*حمایت

روزنامه حمایت در سرمقاله خود با عنوان « اصرار بر رسوا شدن » آورده است.

گویا اصرار برخی از کشورهای منطقه برای رسوا شدن در برابر جهانیان بویژه در میان مسلمانان را پایانی نیست. ترکیه، قطر، عربستان و بحرین از جمله این کشورها هستند که در روزهای اخیر مواضعشان ابعاد دیگری از وابستگی آنها به غرب و عدم انطباق آنها با آرمان‌ها و اهداف جهان اسلام را آشکار می سازد.نخست آنکه کشورهای مذکور در برابر اهانت‌های صورت گرفته به مقدسات اسلامی ضمن محکوم کردن‌های لفظی، به مقابله با اعتراض‌های مردمی پرداخته‌اند چنانکه در این کشورها دهها نفر به جرم تظاهرات ضد آمریکایی و حمایت از مقدسات اسلامی بازداشت شده‌اند. در همین چارچوب اردوغان نخست وزیر ترکیه صراحتا از مسلمانان خواسته تا از اعتراض‌ها دست برداشته و دیگر علیه آمریکا شعار ندهد. دوم آنکه محور دیگر اقدامات سوال برانگیز این کشور را در مواضع‌ آنها در شصت و هفتمین نشست مجمع عمومی سازمان ملل متحد می‌توان مشاهده کرد. محور مواضع این کشورها بر دو اصل استوار بوده است . از یک سو آنها از پرداختن جدی به مسئله فلسطین خودداری کرده و حتی نامی از محاصره غزه و اشغالگری صهیونیست‌ها در کرانه باختری و قدس نبرده و صرفا ادعای به نتیجه نرسیدن مذاکرات سازش را مطرح کرده‌اند. از سوی دیگر این کشور در نشست سازمان ملل باردیگر مواضع گذشته خود علیه سوریه را تکرار کرده و خواستار اقدام جهانی برای سرنگونی نظام سوریه شدند. این تحرک در حالی صورت گرفته که سوریه از ارکان مقاومت و حامیان فلسطین است که لطمه دیدن آن لطمه دیدن مسئله فلسطین می باشد.با توجه به مواضع این کشورها این سوال پیش می‌آید که کشورهایی که در برابر اهانت به مقدسات اسلامی سکوت کرده و حتی به سرکوب حامیان مقدسات دینی می‌پردازند و یا در سازمان ملل به موضع گیری علیه فلسطین می‌پردازند چگونه از حقوق ملت سوریه سخن می‌گویند؟ رفتار این کشورها نشان می‌دهد که آنها هیچ ارزشی برای نه تنها برای مردم سوریه بلکه برای کل جهان اسلام قائل نیستند و صرفا به دنبال جلب رضایت سران غرب می‌باشند. آنها با این اقدامات برآنند تا خدمت خود به سران غرب را اثبات نمایند تا شاید بتوانند زمانی بیشتر در مسند قدرت باقی بمانند. رفتار سران کشورهایی مانند ترکیه، قطر ، بحرین و عربستان نقابی دیگر از چهره‌ آنان در میان مسلمانان برداشته است که نتیجه آن را در افزایش انزجار جهانی از غرب گرایی این کشورها می‌توان مشاهده کرد. امری که مسلما پیامدهای سنگینی برای آنها در عرصه جهانی به همراه دارد و روند سقوط آنها دربرابر اعتراض‌های مردمی را تسریع خواهد کرد.

 

*آفرینش

روزنامه آفرینش در سرمقاله خود با عنوان « تناقض سیاست های ارزی واقتصاد مقاومتی » به قلم « حمیدرضا عسگری » آورده است.

قلم زدن از اوضاع و احوال اقتصادی کشور دراین ایام از یک سو نیاز به نظرکارشناسی ندارد و از یک سو هم بسیار سخت شده است. چون بیان واقعیت های نرخ تورم، بی ثباتی قیمت ارز، رکوردهای بازار سکه، آمارهای موجود از نقدینگی، رکود تولید، بی میلی و نامعلوم بودن ادامه فعالیت تجار و بازرگانان، وبسیاری از دیگر معضلاتی که گریبان گیر اقتصاد شده، شاید به زعم برخی سیاه نمایی تلقی گردد، اما واقعیت دارد...!

این نابسامانی هایی که در بازار ارز و طلا به وجود آمده بسیارنگران کننده است، نگران کننده از این بابت که مردم نمی دانند مسولان برای کنترل این وضعیت برنامه ای دارند یا نه؟ چرا کسی نمی خواهد درمورد این وضعیت پاسخگو باشد و یکدیگر را مسئول این امر می دانند؟ رها کردن مردم در چنین وضعیتی که روز به روز گذران معیشتی برایشان سخت و نگاهشان به آینده اضطرارآمیز می شود، کار درستی نیست.

دراظهارات و چشم اندازهایی که برای اقتصاد کشور درچند وقت اخیر مطرح شده بحث "اقتصاد مقاومتی" به میان آمده است. امری که به پایداری در برابر مشکلات، تحریم ها و فشارهای اقتصادی توصیه می کند و درکنارش تاکید بر تولید و حمایت از سرمایه ایرانی را مطرح می سازد.

اما مشکل اساسی اینجاست که بحث تحمل بارمعضلات همواره به دوش مردم وانهاده شده است!. فشارهای جنگ را مردم تحمل کردند، سختی های بار تحریم های سی ساله را مردم تحمل کردند، تنگدستی ها و کمبودهای ناشی از هجوم اقتصادی و سیاسی غرب را مردم تحمل کردند، اما دیگر بی برنامگی و عدم توانایی در مدیریت و کنترل اوضاع اقتصادی برای مردمی که بیش از سی سال در مقابل انواع تحریم ها ایستادگی کردند غیرقابل تحمل است. مردم می خواهند بدانند که مسبب این گرانی های غیرطبیعی چیست، منافع دلار 2800 تومان و سکه بالای یک میلیون تومان نصیب کی میشود؟ کدام دست های پشت پرده هستند که تیشه به ریشه اقتصاد مملکت و مردم می زنند؟ تحمل این سوالات بی جواب برای مردم غیرقابل تحمل شده است.

به زعم بسیاری از کارشناسان ومدیران اقتصادی کشور که درسال های گذشته دراموراجرایی مشغولیت وتجربه داشتنه اند، اگرچه نمی توان گفت تحریم ها در نوساناتی که در بازار ارز و سکه ایجاد شده تاثیر نداشته، اما انقدر غیرقابل پیش بینی نبوده که وضع را به این صورت درآورد و امروز وضعیت ارز به سمت ناکجا آباد حرکت کند. در پیش گرفتن سیاست "از این ستون به آن ستون" و انتظار فرج حاصل شدن در بازار ارز وسکه از سوی تیم اقتصادی کشور، نشانگر عدم برنامه ریزی کارشناسی در کنترل و نظارت بر بازار سکه و ارز می باشد.

تقریباً از یک سال گذشته تا کنون چندین و چند سیاست درمورد ارز و سکه از سوی تیم اقتصادی کشور اتخاذ شده که هیچ کدام نه تنها دردی از تب این بازار دوا نکرده، بعضاً برعطش کاذب آن افزوده است. خبراز بمب ارزی که هیچ وقت منفجر نشد، تعیین ارز مرجع، قطع پرداخت دلارهای مسافرتی و دانشجویی، الویت بندی کالاهای وارداتی، راه اندازی اتاق مبادلات ارزی و درآینده هم مشخص نیست چه تدبیری اتخاذ خواهد شد.

اما نکته بسیار مهم این است که اوج گیری قیمت های ارز و طلا، ضربات بسیار سنگینی را بر زندگی مردم عادی وارد می کند و فشار ناشی از افزایش قیمت کالاها مشکلات معیشتی برای جامعه ایجاد می کند. . ضمن اینکه با این وضع بنیان های تجارت و تولید کشور متزلزل خواهد شد و کاهش بی سابقه پول ملی می تواند انگیزه و فرصت های سرمایه گذاری در داخل را از بین ببرد.

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها