کد خبر: ۹۸۷۶۸
زمان انتشار: ۱۳:۰۲     ۲۰ آذر ۱۳۹۱
سناريوي قديمي و دائمي اصلاح‌طلبان راديكال/
چند روز پيش «حزب مشاركت» كه بعد از دوم خرداد 76 و با رانت‌هاي كلان سياسي و اقتصادي دولت اصلاحات وارد عرصه‌ي سياست كشور شد، بيانيه‌اي صادر كرده و در آن انتخابات رياست جمهوري آينده را تحريم كرد.
چند روز پيش «حزب مشاركت» كه بعد از دوم خرداد 76 و با رانت‌هاي كلان سياسي و اقتصادي دولت اصلاحات وارد عرصه‌ي سياست كشور شد، بيانيه‌اي صادر كرده و در آن انتخابات رياست جمهوري آينده را تحريم كرد.

به گزارش بولتن نیوز، چنان‌چه مي‌دانيد يكي از ستون‌ها و پايه‌هاي اصلي فتنه 88، اعضاء حزب مشاركت بودند. اعضايي كه بسياري از آنان بعد از حوادث انتخابات 88 به دليل اعمال و اقداماتي آشوب‌طلبانه‌اي كه انجام داده بودند به خارج از كشور گريختند و عده‌اي از آنان نيز با ورود به موقع نيروهاي انتظامي و امنيتي، بازداشت و روانه‌ي زندان شدند.

جالب آنكه اقدامات آشوب‌طلبانه و براندازانه‌ي اعضاء اين حزب در حالي صورت مي‌گرفت كه شعارهايي كه همواره توسط اين افراد سر داده مي‌شد، در تضاد كامل با آن بود. شعارهايي چون مشاركت سياسي، جامعه‌ي مدني، انتخابات، آزادي و... از شعارهاي اساسي حزب مشاركت بود كه در جريان آشوب‌هاي 88 توسط خود اعضاء اين حزب به سخره گرفته شد.

مشاركتي‌ها پس از آنكه ديدند كانديداي مورد حمايت خود در انتخابات رأي نياورد، به يك‌باره «قاعده‌ي بازي» را بر هم زدند و با رونمايي از پروژه‌ي «تقلب در انتخابات» به جنگ با آراي مردم رفتند و شد آنچه كه نبايد مي‌شد.

در طول اين سه سال و اندي نيز اعضاء حزب مشاركت بيكار ننشستند. آنهايي كه به خارج از كشور گريخته بودند دست دوستي با دشمنان قسم‌خورده‌ي انقلاب داده و همراه سياست‌هاي آنان شدند. آنهايي هم كه در داخل كشور (چه در زندان و چه در بيرون) بودند با نوشتن و گفتن انواع و اقسام مطالب و مصاحبه‌ها، سعي در ترسيم وضعيت سياهي از اوضاع كشور كردند.

اين موضوع را مي‌توان در بيانيه‌ي اخير اين حزب نيز ملاحظه كرد. در اين بيانيه كه شامل بندهايي براي ترسيم وضعيت كشور در حوزه‌هاي اقتصادي، سياسي، اجتماعي است، هيچ چشم‌انداز روشني ديده نمي‌شود و هر آنچه هست جز تاريكي نيست. در نهايت، راهكاري كه اين حزب تجويز مي‌كند، عدم شركت در انتخابات رياست جمهوري آتي است.

اگر چه ممكن است جوان امروزي كه در دوره‌ي دولت اصلاحات، سن زيادي نداشت، از وقايع آن ايام اطلاعات زيادي نداشته باشد اما جالب است كه بدانيد با اندك توجه و تعمّقي به اقدامات و كنش‌هاي اين حزب در طول دوران فعاليت خود در مي‌يابيم كه چنين موضوعاتي مسبوق به سابقه بوده است. در حقيقت گزاره‌هاي اين بيانيه، موضوع جديدي نيست و اين مسائل هموار توسط حزب مشاركت در طول اين سال‌ها بيان شده است.

حزب مشاركت در دوران حيات سياسي خود، هميشه به دنبال ترسيم وضعيت سياه از اوضاع كشور بود تا از اين طريق بتواند افكار عمومي را براي پذيرش خود هموار سازد. بنابراين بولتن نيوز تصميم گرفت تا مروري به تاكتيك‌هاي جنگ رواني «حزب مشاركت» داشته و پرده از ماهيت اقدامات منافق‌گونه اعضاء اين حزب بردارد.

چنان‌چه مي‌دانيد «جنگ رواني» شامل تبليغات و ساير اقدامات طراحي شده‌اي است كه به منظور نفوذ در عقايد، احساسات، رفتار و تمايلات گروه‌هايي در پشتيباني و حمايت از خط‌مشي‌ها و هدف‌ها اجرا مي‌گردد.[1]

گاهي اوقات جوسازي به‌وسيله‌ي جنگ رواني آن چنان ماهرانه صورت مي‌پذيرد، كه يك ماجراي ساختگي به نظر مردم حقيقي و يك ماجراي حقيقي، دروغ جلوه مي‌كند. برنامه‌ريزان جنگ رواني ترويج سوءظن به رهبران يك حكومت را در صدر هدف‌هاي خود قرار مي‌دهند.

در كتاب «آسب‌شناسي حزب مشاركت» كه به همت «مركز اسناد انقلاب اسلامي» منتشر شده، در مورد مهم‌ترين تاكتيك‌هاي جنگ رواني حزب مشاركت چنين آمده است:

1ـ تاكتيك «القاي يأس، نااميدي و غم در مردم»

براي كشاندن افراد يك كشور به سوي يأس و نااميدي قبل از هر چيز بايد مردم آن كشور را نسبت به يك عنوان يا مسئله‌اي خسته و بيزار كرد و با القاي محروميت‌ها، خرابي‌ها، خونريزي، ترور و با بهانه قراردادن عوامل اقتصادي، سياسي و رواني حالت سرخوردگي را در آنان به‌وجود آورد و سپس با در نظر گرفتن زمان مناسب، اين سرخوردگي را به نااميدي پايدار مبدل ساخت.

نگاهي به نقش مطبوعات منحرف در ابتداي پيروزي انقلاب اسلامي نيز نشان مي‌دهد كه اين نشريات با دروغ پراكني به‌دنبال اجرايي ساختن تاكتيك يأس جنگ رواني بودند.

اين نشريات كه توسط افرادي كه در مقابل حركت آزادي‌خواهانه‌ي مردم قرار داشتند، به‌وجود آمده بودند و از آن مهم‌تر بعضي از گردانندگان آنها از عناصر رژيم استبدادي و سلطنتي پهلوي به شمار مي‌آمدند، به منظور جنگ رواني عليه انقلاب اسلامي و توده‌هاي مردم، فرياد دفاع از آزادي سرمي‌دادند؛ به گونه‌اي كه كساني كه در دفاع از آزادي در اوايل انقلاب مطلب مي‌نوشتند، همان‌هايي بودند كه از دستبوسان رژيم ديكتاتور شاهنشاهي به شمار مي‌آمدند.[2]

به‌ كارگيري تاكتيك يأس توسط حزب مشاركت، از بدو تأسيس اين تشكيلات سياسي، نيز با همين هدف صورت گرفته است. عباس عبدي، عضو ارشد حزب مشاركت، در گفتگو با ابراهيم نبوي، با القاي اينكه بين نظام و ملت شكاف عظيمي وجود دارد، با سعي در ايجاد يأس و نا اميدي در مردم نسبت به نظام و دولتمردان، مدعي مي‌شود كه:

«هنوز شكاف ملت ـ دولت وجود دارد و هنوز اصلي‌ترين شكاف فعال در جامعه‌ي ماست... معناي دقيق شكاف ملت‌ـ دولت اين است كه بخشي از حكومت چه در گذشته و چه در حال حاضر با زبان استعاره و تلويحي و حتي تصريحي سعي مي‌كردند كه بگويند حكومت ما منبعث از مردم نيست؛ گرچه خيلي از مواقع كلمه‌ي مردم و حضور مردم را به كارمي‌برند ولي اين نافي آن قضيه نيست».[3]

تاج‌زاده نيز از هم حزبي‌اش عقب نمي‌ماند و در كتاب «سياست‌ورزي اصلاح‌طلبانه در ايران» مي‌نويسد: «حكومت يكپارچه اقتدارگراها هر سه بعد جمهوري اسلامي ايران يعني جمهوريت، اسلاميت و ايران را در معرض تهديد قرار داده است».[4]

وي در جايي ديگر، با ترسيم تصويري سياه از نيروهاي ارشد نظام، مي‌آورد كه: «واگذاري ميدان سياست به اقتدارگراها و به اميد نجات نشستن پس از آنكه سياهي همه‌جا را گرفت، نه تنها دايره‌ي معيوب سياست را در ايران تكرار مي‌كند بلكه نسل انقلاب و از جمله اصلاح‌طلبان را از موقعيت ويژه‌ي خود كه تاكنون نصيب هيچ نسلي نشده است، محروم مي‌كند».[5]

در راستاي تاكتيك القاي يأس مردم از نظام، محمدرضا خاتمي، دبير كل اول حزب مشاركت، پا را فراتر گذارده، و نظام را متهم به انحراف كامل از اصول انقلابي مي‌كند: «ما معتقديم كه جمهوري اسلامي از آرمان‌ها و اهداف اوليه‌ي انقلابي كاملاً فاصله گرفته است. كساني كه به نام دين بر جامعه حكومت مي‌كردند، برداشتي بسيار سنتي، قشري و ابزاري از دين داشتند».[6]

انحصارگرايي مشاركتي‌ها، كه پنهان و خزنده انجام مي‌شد، حركتي ديگر بود. تاج‌زاده، عضو شاخص حزب مشاركت، در تعميق زمينه مدعي مي‌شود كه: «ما به دنبال اين بوديم كه جناح راست، معادل اسلام و نظام نشود؛ هنوز هم هستيم».[7]

مشاركتي‌ها حتي براي تخريب چهره‌ي دولتمردان نظام و ايجاد يأس و غم در ملت، به تحريف سخنان امام و دروغ بستن به ايشان توسل جستند و گفتند: «امام تصور مي‌كرد كه اگر آنها اكثريت را در مجلس بگيرند و دولت را تشكيل دهند، ما به شدت در اداره‌ي امور كشور و از جمله اداره‌ي جنگ با بحران‌هاي بزرگ روبه‌رو مي‌شويم».[8]

2ـ تاكتيك «القاي رعب و وحشت در مردم»

تاكتيك رواني «ايجاد رعب و وحشت»، يكي ديگر از تاكتيك‌هاي جنگ رواني حزب مشاركت است كه با هدف اتهام‌زني به مسئولان ارشد نظام پي‌ريزي شده است تا در ذهن و روان ملت ترس را غالب نمايند. مشاركتي‌ها در پشت هر تاكتيك «القاي رعب و ترس»، تاكتيك «اطمينان بخشي» را مخفي نگه مي‌دارند كه در ادامه به تفصيل بحث خواهد شد.

آنچه در تاكتيك القاي ترس مطرح مي‌گردد، اتهام‌زني واهي از جمله القاي وجود اختناق، ترور، قتل و هر آنچه در واقعيت در روان مردم ترس و وحشت را حاكم مي‌سازد، است. همچنين اين تاكتيك را آن‌چنان با واقعيت‌سازي كاذب همراه مي‌سازند تا مخاطب مورد نظر بدون مقاومت آن را پذيرا باشد كه در اين راستا تكرار اتهامات از طريق مطبوعات مؤثرترين نقش را بازي مي‌كند.

مشاركتي‌ها در رابطه با حوادث خونين كوي دانشگاه، اين‌چنين سعي در القاي وحشت در مردم برمي‌آيند: «ايجاد رعب و وحشت به عنوان «هم استراتژي و هم تاكتيك» در دستور كار برخي محافل، گروه‌ها و مطبوعات انحصارطلب قرارگرفته است تا با استفاده‌ي ابزاري از حضور مخلصانه‌ي مردم در دفاع از كيان نظام، دامن زدن به طبل خشونت، ساماندهي نظام تبليغاتي تحريك‌آميز و دروغين، روند برخوردهاي اصلاح‌گرايانه‌ي دولت و پاسخگويي به مطالبات اصولي جامعه و جوانان را مسدود كنند».[9]

مشاركتي‌ها در جهت القاي تصويري خشن از مسئولان ارشد نظام، از هيچ اتهام‌زني فروگذار نكردند. سخيف‌ترين اين اتهامات، تشبيه به گروهك تروريستي منافقين از سوي مصطفي تاج‌زاده، عضو شاخص حزب مشاركت، است:

«شيوه‌ي اقتدارگراها تا حدود زيادي شبيه «مجاهدين خلق» است و به‌خصوص در نفي روش‌هاي قانوني، مسالمت‌آميز و دموكراتيك (شيوه‌ي اصلاحي) توافق استراتژيك دارند».[10]

وي به اينجا قناعت نكرد و اتهامات خود را اين‌گونه ادامه داد كه:

«مؤلفه‌هاي حاكميت انحصاري اقتدارگراها عبارت است از: فساد وسيع اقتصادي، تنگ‌نظري غير‌قابل تحمل فرهنگي، تحجر ديني، بي‌كفايتي اداري، اختناق سياسي و ماجراجويي و فرصت‌سوزي بين‌المللي».[11]

مشاركتي‌ها اتهاماتي واهي را كه به رقيب وارد مي‌كنند ادامه دار و تكرارشدني مي‌دانند؛ چراكه در غير ‌اين صورت «دشمن‌سازي دروغين» و تاكتيك «ايجاد وحشت در مردم» دوام نخواهد يافت و با شكستي تمام عيار مواجه خواهد شد. آنان در جايي ديگر، رقيب را به مجاهدين خلق تشبيه نموده نوشتند:

«از ويژگي‌هاي مشترك «جريان اقتدارگرا» با «مجاهدين خلق» مي‌توان به موارد زير اشاره كرد:

الف) قرائت استبدادي از اسلام و انقلاب؛

ب) طرفدار نظامي بسته و معتقد به طرد همه‌ي منتقدان و مخالفان؛

ج) قدرت بخشيدن به رهبري و اينكه وي پاسخگوي خدا يا تاريخ است؛

د) تلاش براي راندن افراد تحت فشارهاي شديد جسمي و روحي در سلول‌ها يا در خانه‌هاي تيمي و پايگاه‌هاي عملياتي و گرفتن اعترافات از آنان؛

هـ) تأكيد بر عنصر «ايمان»، «وفاداري» و عدم تأكيد بر رشد و استقلال عقلي اشخاص؛

و ) اعتقاد به سلسله مراتب عمودي قدرت از درون و بيرون تشكيلات و جناح؛

ز) مخالف شعار تبديل معاند به مخالف و مخالف به موافق و طرفداري از انديشه‌ي حذف (پالايش) نيروها».[12]

3 ـ تاكتيك «اطمينان‌بخشي و اميدوارسازي»

در اين تاكتيك سعي مي‌شود قوت قلب در فرونشاندن ترس و هراس ايجاد شده در مخاطب داده‌ شود. همان‌گونه كه ترس، اثر در رفتار انسان دارد، فروكش ترس نيز باعث تغيير رفتار مي‌گردد. در تاكتيك «اطمينان‌بخشي» از روش‌هاي بزرگنمايي اخبار پيروزي، زنده نمودن خاطرات شكست رقيب و پيروزي‌هاي خودي، تكيه بر نقاط ضعف رقيب و ادعاي همگاني بودن پيروزي استفاده مي‌گردد.[13]

در تاكتيك «القاي ترس و وحشت در مردم» آورديم كه مشاركتي‌ها جناح رقيب و مسئولان ارشد نظام را به خشونت‌طلبي متهم ساختند و حتي آنان را به گروهك تروريستي منافقين تشبيه ساختند. آنچه در برنامه‌ي جنگ رواني مشاركتي‌ها به‌دنبال اين تاكتيك پي‌گيري مي‌شود، تاكتيك «اميدوارسازي يا اطمينان‌بخشي» است. بدين صورت كه پس از القاي تصويري خشن، ظالم و سياه از رقيب، خود را به عنوان «ناجي ملت انقلاب ايران» معرفي و اين طور وانمود مي‌كنند كه براي رهايي ملت ايران و برقراري آزادي و دموكراسي آمده‌اند؛ چرا كه مشاركتي‌ها، در صدد اين القا هستند كه «يا اصلاحات نتيجه مي‌دهد و يا انقلاب رخ خواهد داد»:

«قبل از دوم خرداد خطري اساسي‌تر مي‌ديديم و آن اين بود كه اگر حاكميت يكدست در دست جناح راست بيفتد، حركت بعدي اصلاحي نخواهد بود، انقلابي خواهد بود».[14]

مشاركتي‌ها از ابتداي فعاليت سياسي بارها اين عبارت را تكرار كردند كه: «اگر ته دل ما را بخواهيد، تصورمان اين است كه نظام يعني ما».[15]

همان‌گونه كه ملاحظه مي شود تاكتيك‌هاي جنگ رواني حزب مشاركت از دولت اصلاحات تاكنون، يك خط فكري را دنبال كرده است. آنان از سويي سعي داشتند تا همواره اوضاع كشور را نابسامان نشان داده و از سويي ديگر، براي رهايي كشور از اين وضع نابسامان، خود را به عنوان يگانه «منجي» معرفي كنند.

از اين زاويه، بيانيه‌ي جديد حزب مشاركت در حقيقت فرار به جلوي آنها است. چه آنها مي‌دانستند بر فرض حمايت از كانديداي خاص، شانس پيروزي او به حداقل‌ترين شكل ممكن خواهد رسيد. پس چه بهتر كه بيانيه صادر كرده و انتخابات را تحريم كنند تا حداقل پُز تحريم را بدهند.

البته براي مردم فهيم و بصير ايران، دست چنين عناصر منافق‌صفتي رو شده است. انتخابات رياست جمهوري 84 و 88، و همين‌طور انتخابات مجلس هفتم و هشتم و نهم نشان داد كه اساسا اين حزب و افرادي نظير اعضاء اين حزب، جايي در بين مردم ندارند.

پي نوشت‌ها:

[1]. علي باقري، كليات و مباني جنگ استراتژي، تهران، نشر بين‌الملل، بي‌تا، ص 481

[2]. عبدالله رفيعي، دولت‌ها و افكار عمومي، تهران، نشر و پژوهش دادار، 1382، صص 75 ـ 76

[3]. ابراهيم نبوي، حقيقت يا آزادي، تهران، همشهري، 1380، صص 19ـ20

[4]. مصطفي تاج‌زاده، سياست‌ورزي اصلاح‌طلبانه در ايران، تهران، قلم، 1386، ص 54

[5]. همان، ص 57

[6]. حسين سليمي، كالبدشكافي ذهنيت اصلاح‌گرايان، تهران، گام نو، 1384، ص 48

[7]. همان، ص 105

[8] . همان، ص 116

[9]. روزنامه‌ي صبح امروز، بيانيه‌ي جبهه‌ي مشاركت در مورد كوي دانشگاه، 11/5/1378

[10]. مصطفي تاج‌زاده، پيشين، ص 258

[11]. همان، ص 286

[12]. مصطفي تاج‌زاده، پيشين، ص 262

[13]. عبدالله رفيعي، پيشين، ص 118

[14]. حسين سليمي، پيشين، ص 120

[15]. همان، ص 105
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها