کد خبر: ۱۱۷۱۰۶
زمان انتشار: ۰۰:۲۸     ۱۳ اسفند ۱۳۹۱
پس از آنکه هیگل سرانجام توانست وزیر دفاع آمریکا شود، مرور این نکته ضروری است که آن همه جنجال بر سر ریاست پنتاگون با کدام هدف برپا شده است؟
به گزارش598، سه‌شنبه گذشته یکی از مناقشه‌آمیزترین رای اعتمادهای تاریخ معاصر آمریکا سرانجام به «چاک هیگل»، سناتور سابق ایالت نبراسکا برای تصدی پست وزارت دفاع داده شد. هیگل که بسیاری از جمهوری‌خواهان با تکیه زدنش بر صندلی ریاست پنتاگون مخالف بودند، سرانجام با 58 رای موافق در برابر 41 رای مخالف توانست وزیر دفاع آمریکا شود. گفته می‌شود تنها چهار سناتور جمهوری‌خواه حاضر شدند در این کشاکش سیاسی با هیگل موافقت کنند: «تاد کوچران» از ایالت می‌سی‌سی‌پی، «مایک یوهانس» از نبراسکا، «ریچارد شلبای» از آلاباما و از همه عجیب‌تر، چهره محبوب جنبش تی‌پارتی، یعنی «رند پاول» از ایالت کنتاکی.

در جلسه دفاعیات هیگل، یکی از جدی‌ترین اتهامات مطرح شده علیه وی عدم حمایت از اسرائیل بود. هیگل متهم است که به امنیت اسرائیل متعهد نیست و از سوی دیگر موضع سرسختانه‌ای در قبال ایران ندارد. «آلن هارت»، خبرنگار سابق شبکه خبری بی‌بی‌سی می‌گوید که در جریان حملات تند جمهوری‌خواهان علیه آقای هیگل، در مجموع 64 بار نام اسرائیل به‌کار رفته است در حالی که نام افغانستان به‌عنوان بزرگ‌ترین پروژه نظامی فعال ارتش آمریکا، تنها 4 بار به‌کار رفته است. هیگل متهم است که گفته است سناتوری آمریکایی‌ست نه سناتوری اسرائیلی!

اما سوال آن است که آیا هیگل به‌واقع یک چهره مخالف با اسرائیل است؟ و آیا مواضع ایالات متحده در قبال ایران با روی کار آمدن او تغییر خواهد کرد؟ آیا این همه داد و بیداد و بلوا بر سر به وزارت رسیدن آقای هیگل واقعیتی سیاسی و نظامی را منعکس می‌کند یا به‌نوعی تسویه حسابی‌ست که جمهوری‌خواهان به‌خاطر شکست در انتخابات نوامبر با باراک اوباما و دولتش به‌عمل آورده‌اند؟ در واقع مواضع تند مخالفان هیگل، تکرار مواضع تند «میت رامنی»، نامزد جمهوری‌خواهان در انتخابات نوامبر بود که با اختلافی فاحش در آرای مجامع انتخاباتی یا «الکترال»، از باراک اوباما شکست خورد.

* آیا هیگل واقعا ضداسرائیلی است؟

«آلون پینکاس»، یادداشتی را اخیرا در روزنامه اسرائیلی یدیعوت آحارونوت منتشر کرده که به‌نظر می‌رسد به‌خوبی توانسته است در آن چهره واقعی این کهنه‌سرباز جنگ ویتنام را به‌نمایش گذارد. او یادداشت خود را چنین آغاز کرده است: «بگذارید با شفاف‌سازی این نکته شروع کنیم که وزیر دفاع جدید، چاک هیگل، دوست اسرائیل است و به منافع حیاتی امنیتی و دیپلماتیک دولت یهود، توجه دارد.»

یکی از استدلال‌های جالب پینکاس به آرایی بازمی‌گردد که هیگل به نفع اسرائیل در دوران سناتوری خود داده است. وی که بین سال‌های 1996 تا 2008، سناتور ایالت نبراسکا بوده است و حمایت از تصویب بسته‌های حمایتی نظامی از اسرائیل و همچنین سایر بسته‌های کمکی به این رژیم، یکی از رویکردهای همیشگی هیگل در این دوران بوده است.

تحلیلگر یدیعون آحارونوت در بخش دیگری از یادداشت سیاسی خود تاکید کرده است که انتصاب هیگل به ریاست پنتاگون هیچ تاثیری بر روابط ایالات متحده و اسرائیل نخواهد داشت. اولا هیگل در واقع طرفدار اسرائیل است و ثانیا، تاثیر او به عنوان وزیر دفاع بر روابط آمریکا و اسرائیل چندان زیاد نخواهد بود. از سوی دیگر، روابط نظامی بین ایالات متحده و اسرائیل عمیق‌ بوده و مبتنی بر روابط اعتمادآمیز «بنی گانتز» و «مارتین دمپسی»، روسای ستاد مشترک ارتش اسرائیل و ارتش آمریکا است.

پینکاس بر این باور است که مخالفان با نتایج انتخابات نوامبر که در آن اوباما بر رامنی پیروز شد، کمپین مخالفت با هیگل را به‌راه انداختند که البته تلاش آنها، بی‌تدبیری و تلاشی زننده بوده است.

* متغیرهای فردی و متغیرهای نقش‌گرایانه

اما از سوی دیگر شاید توجه به این نکته بد نباشد که در سیستم حکومتی ایالات متحده، عقاید فردی افراد آن‌قدرها هم نمی‌تواند بر سیاست‌های کلی سیستم حکومتی موثر واقع شود. این موضوع را در واقع متفکرین علوم سیاسی تحت عنوان متغیر‌های فردی و متغیرهای نقش‌گرایانه مورد بررسی قرار می‌دهند.

سیاست خارجی کشورها متغیری وابسته است که متغیرهای مستقل متعددی برآن تاثیر می‌گذارند. متغیرهای فردی و متغیرهای نقش‌گرایانه تنها بخشی از این متغیرها را تشکیل می‌دهند.

در متغیرهای فردی، می‌توان به نوع شخصیت فرد و از سوی دیگر محیط روانی – ادراکی وی اشاره کرد. این دو به‌واقع در طول زمان و در نتیجه تجربیات، مطالعات، مراودات و تحولات فکری شخص شکل می‌گیرند. اما متغیرهای نقش‌گرایانه یعنی تفکرات و رفتارهایی که نقش به فرد تحمیل می‌کند. «کاندولیزا رایس» زمانی که مشاور امنیت ملی بوش پسر بود، حامی جنگ محسوب می‌شد اما چون به مقام وزارت خارجه رسید، به‌سوی حمایت از مواضع مسالمت‌آمیز تغییر جهت داد. این دو الزامات دو نقش مختلف بودند و گرنه رایس، همان رایس بود.

محققین علوم سیاسی بر این باورند که دو متغیر فوق‌الذکر، یکدیگر را در تصمیم‌گیری‌های سیاست خارجی تعدیل می‌کنند و حائز نسبت عکس با یکدیگرند اما به‌طور کلی، در اتخاذ تصمیمات عادی، متغیرهای نقش‌گرایانه تاثیر بیشتری دارند و تنها در زمان‌های بحران است که متغیرهای فردی، از اهمیت بالاتر برخوردار می‌شوند.

بی‌تردید هم حمایت از اسرائیل و هم خصومت با ایران، به دو الزام نقش‌گرایانه در سیاست خارجی آمریکا تبدیل شده است. اتحاد ایالات متحده و اسرائیل ریشه در دو امر دارد که یکی به تاریخ جنگ سرد بازمی‌گردد و دیگری نقش لابی‌های یهودی در ایالات متحده که بررسی این دو مجالی جداگانه را می‌طلبد. خصومت با ایران نیز که پس از انقلاب اسلامی آغاز شده است، با اشغال سفارت آمریکا در تهران به‌مرحله‌ای رسیده که هنوز قابل بازگشت به‌نظر نمی‌رسد. هیگل یا هیچ‌کدام از سیاست‌مداران آمریکایی قادر نیستند در یک دوره 4 ساله، این دو واقعیت را تغییر دهند.

* مواضع هیگل در خصوص ایران

مواضع هیگل در خصوص ایران نیز البته شایان توجه است. برخی از سخنانی که از سوی هیگل گفته شده است، بعضا در نوع خود بدیع به‌شمار می‌روند.

وی در مورد روابط ایران و آمریکا گفته است: «ما نبایستی مذاکرات را مشروط کنیم و یا اینکه با کنار گذاشتن همه موارد دیگر فقط از موضع آمرانه با ایران برخورد کنیم.» هیگل همچنین در سال 2007 گفته بود «در خاورمیانه قرن بیست و یکم، ایران محور ثقل اساسی و یک قدرت منطقه‌ای است. آمریکا نمی‌تواند این واقعیت را تغییر دهد. سیاست راهبردی قرن بیست و یکم آمریکا در منطقه خاورمیانه بایستی نقش ایران را در حال حاضر و تا 25 سال آینده به رسمیت بشناسد.»

بررسی دقیق اظهارات هیگل در قبال ایران هم مجالی دیگر می‌طلبد. به‌واقع می‌توان گفت هیگل در دوره‌های متفاوت مواضع متفاوتی را نیز در خصوص ایران اتخاذ کرده است که حتی بعضا کاملا خصمانه هم بوده‌اند. اما آنچه امروز در خصوص مواضع وزیر جدید دفاع آمریکا مطرح است، همسویی نظرات او در خصوص ایران با باراک اوباما و جان کری، رئیس‌جمهور و وزیر امور خارجه ایالات متحده در خصوص ایران است.

هیگل هم چون اوباما و کری بر این باور است که باید به دیپلماسی در خصوص ایران فرصت بیشتری داده شود. این امر یک سیاست عمومی دولت باراک اوباماست و بود و نبود آن به بود و نبود هیگل ربطی ندارد. اتخاذ این سیاست نیز ناشی از منافع ملی ایالات متحده بوده که در شرایط فعلی به هیچ وجه حاضر به شروع درگیری نظامی در خاورمیانه نیست و حتی در سوریه هم تنها به کمک‌های مالی و پشتیبانی به مخالفان اکتفا کرده و عملا وارد جنگ نمی‌شود. این یک الزام کلان است و ربطی به شخص وزیر دفاع ندارد.

آلون پینکاس هم در یادداشت خود که پیش‌تر به آن اشاره شد، این واقعیت را مطرح کرده است: «اینکه هیگل معتقد است پیش از اقدام نظامی علیه ایران باید تمام گزینه‌های دیپلماتیک مورد استفاده قرار گیرند پدیده عجیبی نیست چرا که موضع باراک اوباما و جان کری، رئیس‌جمهور و وزیر امور خارجه ایالات متحده هم همین است.»

از سوی دیگر، موضع هیگل در خصوص ایران با موضع برخی چهره‌های مطرح اسرائیلی هم موافق است. موضع شیمون پرز، رئیس رژیم اسرائیل، ایهود باراک، وزیر دفاع پیشین این رژیم، ایهود اولمرت، نخست‌وزیر سابق و مئیر داگان، رئیس سابق موساد هم تقریبا همان چیزی‌ست که هیگل به آن معتقد است.

با این وصف، اینکه هیگل واقعا اثری بر سیاست خارجی آمریکا در قبال ایران داشته باشد، محل ابهام جدی است.

بلوایی که بر سر انتصاب هیگل در آمریکا به‌راه افتاد را بیش از هرچیز باید در چارچوب همان تسویه‌حساب‌های حزبی ارزیابی کرد. تسویه حساب‌هایی که نباید در کشور آبراهام لینکلن از انجام آنها با دولت یک رئیس‌جمهور سیاهپوست، چندان تعجب کرد!

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها