کد خبر: ۳۲۱۹۸۱
زمان انتشار: ۱۶:۲۲     ۰۱ تير ۱۳۹۴
درباره بی اعتقادی ساختاری به اقتصاد مقاومتی!
بعد از ساحت علم حوزه اجراست. جامعه اجرایی ما نیز در اختیار تکنوکرات هاست. باید دقت کرد که این جریان بر خلاف دیگر گروه‌های سیاسی، بیشتر «مدیرمحورند» تا «رهبرمحور». بهمین دلیل حوزه اجرا نیز در اختیار این گروه است و عمده کسانی که در تراز مدیریت‌های اقتصادی کلان جامعه فعال هستند از زمره تکنوکرات ها هستند. این جریان با تجربه ترین گروه اجرایی کشورند. برای همین با تغییر دولت‌ها تغییر نکردند و هنوز پست‌های اساسی را در اختیار دارند.
به گزارش پایگاه 598 به نقل از الف،خبری از اقتصاد مقاومتی نیست. چرا؟ احدی هم خلاف اقتصاد مقاومتی موضع سیاسی یا حتا علمی اتخاد نکرده است. پس ماجرای این کندی چیست؟

اقتصاد مقاومتی نیاز به همدلی و همراهی دارد. اقتصاد مقاومتی از جمله موضوعاتی است که اجرای آن عزم ملی و اجماع لازم میان مردم و دولت می‌طلبد. هر کشوری که سراغ توسعه درون زا و استقلال اقتصادی و مبارزه با وابستگی رفته است، ابتدا با یک انقلاب فکری و جهش سیاسی شروع کرده است.

حرکت کند اقتصاد مقاومتی در کشور ما ناشی از «بی اعتقادی ساختاری» این دولت به موضوع اقتصاد مقاومتی است که اصلاح آن نیازمند تغییرات اساسی در حوزه فکر و عمل است و این اتفاق نمی‌افتد مگر با مطالبه گسترده عمومی. بی اعتقادی ساختاری فراتر از عدم اراده سیاسی است. لازم است بیشتر توضیح دهیم.

ساخت «وفاق ملی» و «اجماع سیاسی» در شکل گیری اقتصاد مقاومتی، نیازمند برداشتن دوگام همزمان است. اول روشنگری و ساخت ادبیات در حوزه علم و اجتماعی سازی در مرحله عمل است. دوم نیز سازمان و ساختار لازم برای این جهش تاریخی است که توسط دولت ایجاد می‌شود و از مهم‌ترین‌های آن تغییر مناسبات موجود در برنامه ریزی اقتصادی است. از نگاه به تجارت خارجی گرفته تا شرایط تولید در بنگاه‌های اقتصادی و سرمایه گذاری داخلی و خارجی و برنامه ریزی‌های پولی و مالی در کشور.

اما چرا این حرکت کند است و اقدام قابل توجهی در این مسیر برداشته نمی‌شود؟
پاسخ به این سؤال را باید در راز ماندگاری تکنوکرات ها به قدرت دید که باعث «بی اعتقادی ساختاری» می‌شود. توجه شود که راز ماندگاری تکنوکرات در اصولی است که اجازه اجرای چنین سیاست‌هایی را نمی‌دهد. این راز، اصول نهادینه شده در مدل مدیریتی تکنوکرات هاست و همانطور که گفته شد فراتر از اراده سیاسی است.

در راه شکل گیری اقتصاد مقاومتی، موانع و هسته‌های مقاومی وجود دارد که مانع حرکت به سمت استقلال اقتصادی می‌شود. این هسته‌های مقاوم همان نهاد قدرت ساز برای تکنوکرات ها هستند که ما از آن به عنوان چرخه‌های ماندگار این قدرت سازی نام می‌بریم.
هسته‌های مقاوم و موانع ساختی مقابل اقتصاد مقاومتی چه مشخصاتی دارد؟ این هسته‌های مقاوم تنها کسانی نیستند که منافعشان با اقتصاد مقاومتی به خطر می‌افتد؛ بلکه گروه‌های مرجعی وجود دارند که از حیث بنیادین، این نگاه به اقتصاد و توسعه را قبول ندارند و یا حداقل نسبت به اهمیت آن بی توجه‌اند و بصورت سنتی اقتصاد مقاومتی را «اقتصاد منزوی» تلقی می‌کنند.

اما نسبت این هسته‌های مقاوم با تکنوکرات ها چیست؟
گروه اول، جامعه علمی و اجرایی کشور هستند. ادبیات علمی در کشور در اختیار لیبرال‌هاست. لیبرالیسم نهاد علمی و حامی تکنورات ها در کشور هستند. عمده محافل علمی اقتصادی در کشور ما را گروه‌های لیبرال اقتصادی در اختیار دارند. لیبرال‌های اقتصادی جریان مسلط بر محافل علمی اقتصادی در کشورند. این تسلط صرفاً در حوزه نظریه پردازی و استادی نیست. بلکه ادبیات علمی و مدل آموزشی ما نیز کاملاً در اختیار لیبرال‌های وطنی اقتصاد است.

بعد از ساحت علم حوزه اجراست. جامعه اجرایی ما نیز در اختیار تکنوکرات هاست. باید دقت کرد که این جریان بر خلاف دیگر گروه‌های سیاسی، بیشتر «مدیرمحورند» تا «رهبرمحور». بهمین دلیل حوزه اجرا نیز در اختیار این گروه است و عمده کسانی که در تراز مدیریت‌های اقتصادی کلان جامعه فعال هستند از زمره تکنوکرات ها هستند. این جریان با تجربه ترین گروه اجرایی کشورند. برای همین با تغییر دولت‌ها تغییر نکردند و هنوز پست‌های اساسی را در اختیار دارند.

اقتصاد مقاومتی نیازمند علم بومی و مدل توسعه ای درون زا است و با این سیطره علمی در دانشگاه‌های همخوانی ندارد. از سویی مدیریت اجرایی در حوزه اقتصاد مقاومتی نیازمند مدیریت جهادی است که از بن و ریشه با مدیریت تکنوکرات ها زاویه دارد.

گروه دوم از این هسته مقاوم جریانی است که منافعش با قدرت تکنوکرات ها پیوند خورده است. تجار و دلال‌ها و بانک‌ها و گروه‌های خدماتی و ...این گروها نیز براحتی همراه نمی‌شوند و انعطاف لازم در مقابل تغییر شرایط ندارند. حیات این گروه‌ها به گردش پرحجم و پرسرعت پول وابسته است که با اقتصاد مقاومتی بسادگی کنار نمی‌آید.

گروه سوم نیز گروه‌های مؤثر اجتماعی و فرهنگی است. طبقات مرفه جامعه که سهم مؤثر در شکل گیری بدعت‌های فرهنگی و تغییر ذائقه‌ها دارند. این گروه نیز اقتصاد مقاومتی را برهم زننده سبک زندگی‌شان می‌پندارند. طبیعی است که اقتصاد مقاومتی برند بازی و تجمل گرایی با کالای لوکس وارداتی را تحمل نمی‌کند.

توجه شود که اقتصاد مقاومتی، جمع آرمانگرایی و واقع بینی در حوزه عمل و اجرا است. این ترکیب دارای منطق روشن علمی و تجربی و تاریخی است؛ اما فهم این ترکیب در شرایط تحریم، برای بخشی از مردم مشکل است چرا که تصور رایج این است که اقتصاد مقاومتی در واکنش به تحریم است. لذا دولت باید ابتدا اقتصاد مقاومتی را تبیین و سپس برا اجرای آن، فرهنگ سازی کند. این درحالی است که تکنوکرات ها به طور ساختی واقع گرایند و نه آرمانگرا و جمع ایندو برای یک تکنوکرات خلاف دریافت‌های سنتی علمی و مبنایی و تجربی‌اش است. تکنوکرات ها از حیث نظری، آرمانگرایی در دوران گذار را مانع توسعه می‌دانند و لذا جمع ایندو از عهده این جریان سیاسی بر نمی‌آید.

منش و روش این جریان درونی و نهادینه شده است. به عنوان مثال توسعه را در پارادایم «مرکز-پیرامون» پذیرفته‌اند. پذیرش کدخدا و اینکه با کدخدا باید ساخت، کاملن در همین چاچوب نظری توجیه دارد؛ بنابراین با کدخدا ساختن برای آن‌ها یک اتهام سیاسی نیست؛ یک اصل اجتناب ناپذیر است. نه اینکه به کدخدا علاقه دارند و یا شیفته او هستند، بلکه اورا مرکز و خود را به عنوان پیرامون می‌شناسند و اعتقاد دارند که این درجه وابستگی کشورهای پیرامون است که وزن مطالباتشان را ازابرقدرت ها تعیین می‌کند.

از نظر این جریان سیاسی، نظم عالم متکی بر هرم قدرت است. این گروه «سازگاری» با «آرایش هرم قدرت» را اصل گرفته است. مثل اینکه سرمایه بیشتر سرمایه کمتر را جذب می‌کند؛ و یا قدرت پایین تر در قدرت بالاتر مستحیل می‌شود؛ بنابراین از نظر این جریان در مدل مرکز –پیرامون، همیشه توافق برد-برد برقرار است؛ البته تعریف برد برای کشور مرکز با کشورهای پیرامونی فرق دارد. در این مدل پیرامون هیچگاه با مرکز رقابت نمی‌کند، فقط توافق می‌کند. عدم توافق در این مدل معنی نمی‌دهد چرا که گزینه مقابل عدم توافق، جنگ است. پس هر توافق بدی از توافق بدتر، بهتر است. توضیح اینکه اینجا غرض از توافق، تنها توافق هسته ای نیست.

از نظر این جریان، کشور در فرآیند گذار تاریخی است و الزاماً در شرایط وابستگی قرار دارد و نهایتاً اختلافشان در درجه وابستگی است. لذا اقتصاد مقاومتی با روح حاکم بر این نگاه همراه نیست. چرا که استقلال و خودکفایی برای دوران ماقبل صنعتی است و امروز دوران «اتکای متقابل» است و در شرایط «تنگنای زمان» و «یاس تاریخی» برای کشورهای در حال توسعه، ابتکار عمل را کشورهای پیشرو دارند.
بنابراین اقتصاد مقاومتی استمرار قدرت تکنوکرات ها را می‌شکند؛ حال آنکه راز ماندگاری تکنوکرات ها در حفظ این پایگاه اجتماعی است؛ اما تکنوکرات ها اهل بازی بهم زدن و تقابل رودررو نیستند. چرا؟

مدل سیاسی این جریان اصلاحات تدریجی است. این جریان اهل شوک سیاسی نخواهد بود. مدارا می‌کند. از طرفی بین نهادهای قدرت در «آمد و شد» است. نهاد «قدرت رقیب» برای تکنوکرات ها، اعم از گروه‌های سیاسی و نهادهای رسمی و غیر رسمی است؛ بنابراین حمایت گروه‌های مرجع را حتی الامکان خواهد داشت. سبک تکنوکرات ها نیز حرف درمانی است و در نتیجه روحیه امید، بین عامه مردم در کوتاه مدت و حتا میان مدت حفظ می‌شود.

ذکر این نکته بسیار حائز اهمیت است که تکنوکرات ها، جریانی با رهبری واحد نیستند. تکنوکراسی یک «سبک زندگی» است. یک سبک مدیریت است؛ بنابراین تکنوکرات ها، نانوشته هم پیمان هستند و هم منافع و در نهایت همراه.

پس راز ماندگاری تکنوکرات ها در حفظ این چرخه است. پایگاه علمی و نفوذ در قدرت اجرایی و داشتن حمایت و پشتیبانی گروه‌های مرجع اقتصادی و طبقات درآمدی مؤثر اجتماعی. اقتصاد مقاومتی بسرعت این چرخه را بهم می زند. حوزه علم را دستخوش تغییر جدی قرار می‌دهد. مدل مدیریت جهادی اساس مدیریت تکنوکرات ها را بهم می‌ریزد و بسرعت منافع اقتصادی گروه‌های مرجع که توضیح داده شد را تخریب می‌سازد.

نکته مهم‌تر این است که تکنوکرات ها مسیری می‌سازند که همه گروه‌های بعد از خودشان نیز درگیر همین راه می‌شوند و به تعبیری همه قدرت‌های بعد از خود را به گروگان می‌برند.

به همین دلیل است که تیم نهادگراهای دولت خاتمی، برنامه چهارم را با همان معیاری نوشت که تیم نئوکلاسیک های کارگزارانی برنامه اول تا سوم را در دولت آقای هاشمی نوشته بود. تیم اقتصادی دولت احمدی نژاد هم همان راه لیبرال‌ها را رفت و بلکه روش‌های شوک درمانی ای را پیاده کرد که تنها از گروه‌های خشن لیبرالی برمی آمد و نهادهایی چون بانک جهانی نیز جرئت توصیه مستقیم آنرا نداشت.
پس جریان تکنوکرات در قدرت؛ خاصیت فزایندگی دارد. یک علت ساده و روشن آن این است که قدرت‌ها در کوتاه مدت ترجیح می‌دهند برای حفظ قدرت، تصمیمات دیر بازده نگیرند و لذا در چرخه تکنوکرات ها می افتند. حتی شورای نگهبان هم یارای ایستادگی مقابل استمرار آن ندارند. چون همانطور که گفته شد تکنوکراتی یک سبک زندگی است نه یک اتیکت سیاسی.

ماندگاری تکنوکرات ها در داشتن این پایگاه مستحکم اجتماعی است؛ و این راز ماندگاری با اقتصاد مقاومتی جمع نمی‌شود. توجه شود که لازم نیست یک دولت مقابل اقتصاد مقاومتی بایستد، کافی است اولویت او نباشد. این درحالی است که شکل گیری اقتصاد مقاومتی فراتر از یک اولویت سیاستی است و نیازمند یک استراتژی توسعه ای است.

نتیجه اینکه وصول اقتصاد مقاومتی با تکنوکرات های مستقر در قدرت جمع نمی‌شود؛ اما باید چه کرد؟ یک راه ایجاد دولت برنامه ریز در سایه است. دولتی که شبیه شورای انقلاب فرهنگی قدرت برنامه ریزی فرا قوایی داشته باشد و در اجرا نیز بتواند نظارت کند. این راه البته چون با تغییر ساختار همراه است پرهزینه و سخت بازده است. راه دیگری نیز وجود دارد و ان هم روشنگری اجتماعی و ایجاد مطالبه پرقدرت مردمی است. همه گروه‌های سیاسی و اجتماعی و رسانه‌ها و تریبون دارها باید روی این موضوع تمرکز کنند. باید کمپین ملی و غیررسمی مطالبه اقتصاد مقاومتی شکل بگیرد. تنها این کمپین گسترده است که می‌تواند جریان تکنوکرات چسبنده در قدرت را تحت تأثیر قرار دهد.

باید نگاه‌ها و گرایش‌ها و بینش مردم دستخوش تغییر شود و این کار نیازمند یک تمرکز گفتمانی است. همه گروه‌ها باید همدلانه ذیل این بیرق جمع شوند.
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها