کد خبر: ۳۲۶۸۹۱
زمان انتشار: ۱۲:۵۶     ۲۵ تير ۱۳۹۴
فیلم ضدایرانی «دختری در شب تنها به خانه می‌‌رود» با محوریت قرار دادن دختری چادری و خون‌آشام! از همان ایده اولیه، دستش بابت تخطئه چهره حجاب برتر رو می‌شود.
به گزارش پایگاه 598 ،مرتضی اسماعیل‌دوست در وطن امروز نوشت:
 
در حوالی سالروز قیام مردم مشهد علیه حکم ننگین کشف حجاب که به پاسداشت این مبارزه در تقویم ملی روز حجاب و عفاف نام گرفت، مناسبت نیکویی است که به جلوه ارجمند حجاب در تکوین جامعه و نیز به تلاش غرب جهت تخریب بنای عفاف در کشور بپردازیم و نمونه‌ای مصداقی از ساخته‌های اخیر هالیوود در جهت تاریک‌نمایی سیمای زیبای حجاب را به تحلیل درآوریم. فیلم ضدایرانی «دختری در شب تنها به خانه می‌‌رود» با محوریت قرار دادن دختری چادری و خون‌آشام! از همان ایده اولیه، دستش بابت تخطئه چهره حجاب برتر رو می‌شود، چرا که با کنار هم قرار دادن دختری چادری با وجهی خون‌آشام زده، موضع شیطانی غرب در راستای بی‌فروغ ساختن الگوی بانویی محجبه هویدا می‌شود که درصدد این است با این فرم بی‌بنیان، تصویرگر شمایلی درنده‌خو و مغایر با وجهی انسانی از بانویی مسلمان باشد و در این پروژه هدفمند هالیوود پر بیراه نیست که منتقدانی وابسته به جریان سیاست‌ورزانه غرب واژه‌هایی همنشین با شاهکار را برای فیلم کاملا سطحی «دختری در شب تنها به خانه می‌‌رود» به نگارش درآورند.

فیلم «دختری در شب تنها به خانه می‌‌رود» همچنان که در مکانی خیالی روایت می‌شود، در روایتی توهم‌زده هم به جریان می‌افتد، جایی که دختری بی‌شناسنامه از هرگونه پرداختی در شبگردی‌های خود اقدام به دوستی و سپس قتل مردانی می‌کند که دارای مفاسدی هستند. در این مسیر بی‌راه و بی‌مکان، عشقی هم میان خون‌آشام تصنعی داستان با پسری که شیفته موسیقی راک است، حاصل می‌شود تا همه دقایق فیلم مصروف دیالوگ‌های شعارزده و قدم زدن‌های شبانه و فلسفه‌بافی‌هایی هذیان‌آمیز شود و در این شهر بَد ساختگی، تنها چیزی که نمی‌توان یافت تشخصی از یک اثر سینمایی است، چرا که اصولا هدف از ساخت این دست از آثار بی‌پایه نه رسیدن به فرم و معنایی هنری بلکه جاری ساختن فعل کینه‌جویانه اسلام‌هراسی است، چرا که به‌خوبی می‌دانند پیکر هویدای پوشش‌مندی، بساط کالاهای ساختگی پرزرق و برق و بازار پرهیاهوی مدلینگ و رسوایی‌زدگی‌های زننده آثار سینمایی غرب را به باد داده و مهم‌تر اینکه امکان نفوذ به روح اصیل و قلب زیبای انسانی دلسپرده در نشانه‌هایی معنوی به راحتی میسر نبوده و نمی‌توان تفکرات باطلی را که به سودای ضربه زدن به هویت انسانی صادر می‌شوند، در این حریم امن پارسایی به کرسی درآورد.

مساله قابل توجه در این دست از آثار، تلاش‌هایی است که توسط بنگاه‌های غربی در جهت حضوری حداکثری در جشنواره‌ها صورت می‌گیرد که در سویه‌ای مغایر با بافت نازل فیلم‌هاست و از این رو فیلم «دختری در شب تنها به خانه می‌‌رود» سر از جشنواره‌های متعددی چون ساندنس، ونکوور، لندن، رم، ابوظبی، وین، روتردام و پکن در آورده و حتی جشنواره منتقدانه گاتهام در نیویورک، به کارگردان آماتور این فیلم در اولین ساخته سینمایی‌اش، جایزه پیشرفت در کارگردانی را اهدا می‌کند! گذشته از اینها مدتی پس از رونمایی این فیلم در جشنواره ساندنس، کمپانی آمریکایی «دیستربیوشن کینو لوبر» نیز حق پخش این فیلم را در آمریکای شمالی و برای اکرانی حداکثری خریداری می‌کند و در ادامه حمایت‌های صورت یافته بر این فیلم، هفته‌‌نامه آمریکایی نیوزویک در انتخابی سیاسی، این اثر سطحی را در فهرست انتخاب‌‌های خود به‌عنوان برترین‌های سینمای جهان در سال 2014 برمی‌گزیند.

آنا لیلی امیرپور در اولین ساخته خود به دنبال آن بوده که با جلوه‌گری عناصر بیانی و با بهره‌مندی از تصاویری سیاه و سفید و نورهایی موضعی به سمت نوعی از فضای نوآر گام بردارد اما خام‌دستی‌های روایی، تخت بودن رویدادها و بی‌هویتی کاراکترها، اثری به غایت بی‌بهره از شمایلی سینمایی را در فیلم «دختری در شب تنها به خانه می‌‌رود» به همراه داشته است، چرا که نبود ساختاری مناسب در پیرنگ اثر، امکان هرگونه انسجام در فرم فیلم را ساقط می‌کند. بر این اساس، تراکینگ شات‌ها و پَن‌ها و بسیاری از حرکات دوربین در فیلم به مرتبه‌ای ناکارآمد تبدیل می‌شود.

از طرفی تمرکز فیلمساز در محور قرار دادن سایه‌های کاراکتر فیلم به‌عنوان هیولایی کشنده بر قامت مردمان شهر، کارکردی جز عشوه‌های فرمی نمی‌یابد و به جای آنکه موجب کاشت وحشت نزد مخاطب بابت هجوم نیرویی غارتگر بیابد، هراس‌آلودگی فیلمساز را در مواجهه با مفهوم حجاب مستتر می‌کند! و فرم ارائه شده نه در راستای پیشبرد داستان بلکه در جهت تحمیل عقده‌گشایی‌های سازنده قرار می‌گیرد، چرا که ساخت کاراکتر دختری که تحت پوشش چادر و با ظاهری فرشته‌وار، کارکردی معکوس در ریشه‌کن کردن حیات مردمان شهر می‌یابد، جای تفسیری جز بر هم زدن نگاه والای پوشش نزد جهانیان نخواهد داشت؛ تصویری دروغین از تفکری شوم‌دستانه مبنی بر سایه‌ای افتاده از مرگ با ردای حجاب! همچنین انتخاب تصاویر سیاه و سفید در بافت فیلم و استفاده از سیمایی سایه‌وار از وجود دختری وحشت‌زا، دامن زدن به وضعیت دوگانه روشنایی و تاریکی در شخصیت خواهد بود، چرا که سایه، نمادی از ظهور و ناپایداری در گستره انسان‌شناختی است.

از طرفی به لحاظ روانشناختی، سایه می‌تواند به‌عنوان سمبل خیالی رویا در ناخودآگاه فرد قلمداد شود و در رویه‌ای ناکوک، این همزاد بد آدمی به‌عنوان سویه تاریک فرد محسوب شده و در ناخودآگاه جمعی به‌عنوان نماینده پلیدی پذیرفته خواهد شد. از طرفی فیلم «دختری در شب تنها به خانه می‌‌رود» به سمت اجرای فضایی نزدیک به سینمای اکسپرسیونیستی گرایش دارد، آنجا که با نورپردازی با کنتراست بالا، زوایای دوربینی خودنما و بازی‌های اغراق‌آمیز به دنبال القای جهانی کش آمده از واقعیت وجودی است، گویی سایه شوم «نوسفراتو» در قرن بیست و یکم دوباره رخ نمایی کرده و به دنبال غارتگری است! البته همه نشانه‌های فرمی بیان شده در فیلم لیلی امیرپور تنها در پوسته‌ای ظاهری خود را نمایان کرده و هیچ‌گونه بُعد حقیقی نمی‌یابد و برآیند جهان‌بینی تیره فیلمساز از نمایش انسان‌های مفلوک در شهری ماتم‌زده تنها محملی برای تفسیرهای غیرسینمایی را برقرار خواهد ساخت.

آنجا که قلب هویت خواهی سرزمینی مقدس را نشانه تهاجمات فرهنگی خود قرار می‌دهند و با دسیسه‌گرایی از ساخت آثاری سینمایی به دنبال ضربه زدن به کیان خانواده‌های ایرانی می‌شوند و اصلا بیراه نیست که عمده خواسته تهیه‌کنندگان فیلم‌های اسلام‌هراسانه و ایران‌ستیزانه را جوانانی گمنام از جنس لیلی امیرپور به اجرا درمی‌آورند، همان‌ها که به دنبال مسیری جهت ورود به چرخه پرهیاهوی هالیوود هستند و از طریق ساخت آثاری مشخص از فرهنگ‌ستیزی، دست دوستی خود را به سمت سیاستمداران غربی دراز می‌کنند! 

در حالی ساخته‌هایی دروغین چون «دختری در شب تنها به خانه می‌‌رود» به بازار تماشای جهانیان درمی‌آید که جهانی کاملا متضاد از حقیقت اسلام نسبت به وجود گوهرمند زن وجود دارد، چنانکه حجاب به‌عنوان پوشش بیرونی و عفاف در معنای پوشش درونی خود یکی از اوامر انسان‌ساز الهی و یکی از احکام حیات‌بخش اسلام در زندگی طیبه بوده و منطبق بر فطرت بشر و مبتنی بر نیازها و شرایط روانی او و زمینه‌ساز پویایی و کمال انسانی فرد و جامعه طراحی شده است و از این رو نه تنها منافاتی با پویایی زن در جامعه نداشته بلکه موجبات ارزشمندی او را در میدان رقابت فراهم خواهد کرد.

از این رو یکی از مهم‌ترین پایگاه‌های تهاجم فرهنگی غرب در سالیانی دراز برهم‌زنندگی پایداری حجاب در کشورهایی اسلامی چون ایران بوده و از بی‌خردی حکومت‌های شاهنشاهی تا وسوسه‌های فکری افرادی غربزده که در ذهنی خمیده، به دنبال همسان‌نمایی تمدن‌گرایی با بی‌حجابی بودند! نقشه‌های خود را در قالب‌های مختلف رسانه‌ای پیاده کردند. حتی می‌توان گفت کاشت دانه توهم‌زای غرب مبنی بر مترادف بودن فلسفه حجاب با محو نشانه‌های تکامل، کارکردی بیشتر از بخشنامه تصویب شده کشف حجاب رضاشاه در تاریخ 27 آذر 1314 دارد، چرا که تفکری است دنباله‌دار که متاسفانه هنوز هم پرسه در احوالاتی بیگانه با اصالت حقیقی انسان دارد و عجیب اینکه سینمای ایران به‌عنوان رسانه‌ای موثر در الگوسازی مناسب هنوز نتوانسته به تولید آثاری لازم در جهت برجسته‌سازی پندارهای فریبنده رسانه‌های غرب و در جهت ارائه جایگاه رفیع پوشش‌مندی در سیر کمال آدمی دست بزند! چرا که آنچه می‌تواند جامعه‌ای را از این آسیب‌های شوم تهاجم فرهنگی مصون نگاه دارد، ترویج فرهنگ دقیق عفاف و تبیین ابعاد مختلف آن در جامعه است.

تهاجم فرهنگی غرب با شناخت از تاثیر عمیق آموزه‌های اسلامی در هویت‌بخشی و استقلال‌طلبی جامعه‌ای پویا همچنان به گسترش ابعاد برنامه‌های خود می‌پردازد و این مساله از طریق افزایش شبکه‌های ماهواره‌ای، ساخت سریال‌های ضداخلاقی، تبلیغ محصولاتی ناهنجار و پوششی غربگرایانه تا ساخت آثاری کینه‌جویانه با رسالت آگاهی‌بخش اسلام ادامه دارد و همچنان رسانه‌های شیطانی غرب به سودای تصاحب تفکر به سمت تجمل در حال عبور به خاکریزهای این سرزمین هستند و در این شرایط وظیفه‌ای خطیر مبنی بر دیده‌بانی فرهنگی و شکل بخشی به محصولاتی هدفمند که نقشی تقابل‌گرایانه با اهداف شوم غربی‌ها را داشته باشد، باید در سرلوحه برنامه‌ریزی‌ها قرار گیرد.

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها