کد خبر: ۳۶۹۶۸۸
زمان انتشار: ۱۰:۰۹     ۱۶ فروردين ۱۳۹۵
بررسی مفهوم شناختی گفتمان (Discourse) :
طبق معنای رایج در محیط های عمومی در ادبیات فارسی، رویکرد جنگ طلبی آمریکا و اسرائیل، یک گفتمان است، رویکرد لیبرالی یک گفتمان است، رویکرد مقاومت هم یک گفتمان است. اما نمی توان گفت که «دنیای فردا دنیا گفتمان ها است نه موشک ها» زیرا دنیای الان هم دنیای گفتمان ها است، منتها برخی گفتمان ها گفتمان جنگ طلبی و موشک است و برخی گفتمان مقاومت و برخی گفتمان سازش.
به گزارش سرویس سیاسی پایگاه 598، ما دو جریان کلی معرفت شناسی داریم، یکی جریان معرفت شناسی واقعیت محور که قائل به وجود واقعیت و وابستگی معرفت به واقعیت است. و دیگری جریان پست مدرن که عموماً جریان های گفتمانی هستند. یعنی قائل به هستی شناسی و تعلق معرفت به آن هستی نیستند. آنها (عموماً در علوم انسانی و به ویژه علوم اجتماعی (جامعه شناسی، علوم سیاسی، روابط بین الملل و …) قائلند که در این حوزه ها هستی عینی و موجود در بیرون ذهن ما وجود ندارد که معرفت، بیانگر آن باشد.

بلکه هستی را ما با گفتار خود می سازیم؛ مثلا فمینیست های گفتمانی می گویند: مشکل اصلی در کاربرد و چینش واژگان است؛ شما به جای این که اول بگویید «مرد» بگویید زن؛ و بعد بقیه چیزها را با او تعریف کنید: مثلا فاطمه و پدرش و همسرش و فرزندانش و سر نهفته در ایشان. در این حالت، «دالّ مرکزی» (دلالت کننده اصلی) فاطمه است و «دالّ های شناور» پدر و همسر و فرزندان و سرّ نهفته در ایشان است.

اگر ما دال مرکزی را بگذاریم «آزادی» همه چیز با آن تعیین وضعیت می کند و اگر بگذاریم «اسلامی» همه چیز باید با آن تعیی وضعیت شود.

پس در علوم سیاسی و اجتماعی واقعیت به نام هستی اجتماعی یا سیاسی در خارج از ذهن ما وجود ندارد و بسته به این که ما چه چیزی را دالّ مرکز و دال شناور بگذاریم، دستگاه معرفتی ما شکل می گیرد و واقعیت هم همین دستگاه معرفتی و سیطره آن بر اندیشه و حالات و رفتار ما است.

از این منظر Discourse یا گفتمان، اساساً کلمه ای هستند که در اسلام و در جهان واقعی هیچ ارزشی ندارند و مبتنی بر مبانی معرفت شناختی پست مدرن قائل به نفی هستی مستقل در خارج از ذهن فاعل شناسا است و کاربرد آن برای ما دقیق نیست.

کسانی که پز لیبرالیزم می دهند در عین حال سواد درستی ندارند و التقاطی فکر می کنند، ادبیات پست مدرنیستی گفتمان گرایی را باب کردند.

به هر حال، استفاده از این کلمه به شرط این که از مبانی فاسد آن تهی شود، قابل اغماض است و اینک در کشور ما بریده از این مبانی استفاده می شود. اما به هر حال بر مجموعهای از باورها و دستگاه بینشی به کار می رود که برساخته گفتار نیست، بلکه بر آمده از هستی عینی است.

طبق معنای رایج در محیط های عمومی در ادبیات فارسی، رویکرد جنگ طلبی آمریکا و اسرائیل، یک گفتمان است، رویکرد لیبرالی یک گفتمان است، رویکرد داعش و تروریزم دولتی اسرائیل، یک گفتمان است، رویکرد مقاومت هم یک گفتمان است. یعنی گفتمان جنگ طلبی معنا دارد و گفتمان سازش طلبی هم معنا دارد و گفتمان مقاومت و عزت هم معنا دارد. اما نمی توان گفت که «دنیای فردا دنیا گفتمان ها است نه موشک ها» زیرا دنیای الان هم دنیای گفتمان ها است، منتها برخی گفتمان ها گفتمان جنگ طلبی و موشک است و برخی گفتمان مقاومت و برخی گفتمان سازش. مثل این که کسی بگوید جهان فردا جهان حکومت انسان ها است؛ خوب انسان ها برخی جنگ طلب و تروریست هستند و برخی سازش طلب و برخی مقاوم. البته بیان این سخنان از کسی که تخصصی در حوزه استخدام این الفاظ ندارد، خیلی دور از انتظار نیست.

ظاهراً منظور از «گفتمان» گفتگو بوده است که البته آن وقت جمله اش بی معنا نیست، اما معنای باطل دارد؛ زیرا امروزه کسانی در جهان خود را صاحب تصمیم می دانند که به دنبال جنگ هستند و هر جنگی که اکنون هم در جهان است، در اثر خباثت آنان است. مگر این که کسی قائل باشد که یک ایران خوب، ایرانی است که آفتابه بیار آمریکا باشد؛ به قول معرف آن افسر آمریکایی: یک سرخ پوست خوب، سرخ پوستی است که مرده باشد؛ کسانی اگر می پندارد که باطل سر جنگ با حق ندارد، از نظر آمریکایی ها معنای خودش را دارد: «انتخاب با شما که آفتابگردان ولایت باشید یا آفتابه گردان آمریکا».

ها هستی عینی و موجود در بیرون ذهن ما وجود ندارد که معرفت، بیانگر آن باشد. بلکه هستی را ما با گفتار خود می سازیم؛ مثلا فمینیست های گفتمانی می گویند: مشکل اصلی در کاربرد و چینش واژگان است؛ شما به جای این که اول بگویید «مرد» بگویید زن؛ و بعد بقیه چیزها را با او تعریف کنید: مثلا فاطمه و پدرش و همسرش و فرزندانش و سر نهفته در ایشان. در این حالت، «دالّ مرکزی» (دلالت کننده اصلی) فاطمه است و «دالّ های شناور» پدر و همسر و فرزندان و سرّ نهفته در ایشان است.

اگر ما دال مرکزی را بگذاریم «آزادی» همه چیز با آن تعیین وضعیت می کند و اگر بگذاریم «اسلامی» همه چیز باید با آن تعیی وضعیت شود.

پس در علوم سیاسی و اجتماعی واقعیت به نام هستی اجتماعی یا سیاسی در خارج از ذهن ما وجود ندارد و بسته به این که ما چه چیزی را دالّ مرکز و دال شناور بگذاریم، دستگاه معرفتی ما شکل می گیرد و واقعیت هم همین دستگاه معرفتی و سیطره آن بر اندیشه و حالات و رفتار ما است.

از این منظر Discourse یا گفتمان، اساساً کلمه ای است که در اسلام و در جهان واقعی هیچ ارزشی ندارند و مبتنی بر مبانی معرفت شناختی پست مدرن قائل به نفی هستی مستقل در خارج از ذهن فاعل شناسا است و کاربرد آن برای ما دقیق نیست.

* حجت الاسلام دکتر ابوالفضل امامی

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها