کد خبر: ۳۹۳۲۵۸
زمان انتشار: ۱۴:۰۵     ۲۹ شهريور ۱۳۹۵
درآمدی بر نقد ادبیات طنز و هجو:
در حوزه نهی از منکر این مساله که اگر بدانیم ادبیات کلامی یا تصویری یا موسیقایی طنزی بازدارنده است و همزمان سبب تحقق تقیه در برابر پیامدهای خطیر نهی از منکر باشد، کابرد ادبیات طنز و هجو که عرفاً می تواند تمسخر هم به حساب بیاید» جای بررسی دارد. از ابهامات جدی این بحث در حوزه فقهی مساله، تعریف دقیق تمسخر، فرق تمسخر با طنز و شوخی و هجو و … است.
به گزارش سرویس فرهنگی پایگاه 598، این بررسی ناظر به ادبیات طنز و هجو در حوزه شعر یا نثر یا موسیقی یا تصویر است. مثلاً آیا نوشته های ستون «گفت و شنود» کیهان یا دگرنگاری (کاریکاتور) مازیار بیژنی یا برنامه دکتر سلام یا … مبنای اسلامی دارد یا تمسخر و حرام است؟ البته روشن است که بحث فقهی این حوزه باید با بررسی تمام ادله به شکل موشکافانه و کاربست ضوابط بسیار دقیق فقهی رخ دهد. در این جا ما مساله را با رویکرد کلامی دنبال می کنیم که تا حدی می تواند افق گشای درک درست فقهی از مساله نیز باشد.

هر چیزی یا حق است یا باطل (فماذا بعد الحق الا اضلال؛ یونس ۳۲) بنابراین قاعدتاً هر کسی یا تقویت کننده جبهه حق است یا تقویت کننده جبهه باطل.[۱] این حالت یا در همه مواضع اش است یا در برخی از آنها.

هنگام رو به رو شدن با کسانی که در جبهه باطل یا در مورد خاصی از باطل هستند، تلاش می شود که: آ. یا آنان به حق برسند؛ ب. یا از مانع بودن بر سر راه حق دست بردارند. در حالت اول ما در پی تقویت آنان تا سطح فهم حق و گرویدن به خیر بی نهایت هستیم و در حالت دوم در پی تضعیف آنان و چیرگی بر آنان.

در کلام اسلامی گفته می شود که حسن و قبح ذاتی (یعنی تحت هر شرایطی یک چیزی خوب یا بد باشد) مختص به «عدل و ظلم» است. یعنی عدل در هر شرایطی خوب است و ظلم در هر شرایطی بد است.[۲]

بنابراین راستگویی که یکی از ابزارهای تحقق حق و عدل است، «حُسن ذاتی» ندارد و «دروغگویی» هم قبح ذاتی ندارد؛ یعنی نه راستگویی همیشه خوب است و نه دروغگویی همیشه بد است. اصطلاحاً گفته می شود راستگویی اقتضائاً خوب است و دروغگویی اقتضائاً بد است به زبان ساده تر، راستگویی معمولا خوب است و دروغگویی معمولا بد است.

ابزارهایی که برای تحقق تقویت افراد یا برخی مواضع آنان و پیوستن به حق و عدل به کار می رود، هیچکدام ذاتاً خوب یا بد: هم ارتباطی خوب، هم رفتاری خوب، هم دلی خوب، هم فکری خوب و هم گونی خوب (نیت و خیرخواهی باطنی و دعا).

اینک به بررسی تمسخر در ساختار بیان شده می پردازیم. تمسخر از ماده «سخر» به معنای چیره شدن، بهره مند شدن، بهره وری کردن و به زیر آوردن است.

یکی از روش های تسخیر روحیه کسی، را «مسخره» کردن می نامند. این روش حسن یا قبح ذاتی ندارد، بلکه شاید بتوان گفت که قبح اقتضائی دارد. قبح اقتضائی یعنی قاعدتاً بد است نه همیشه و در هر شرایطی. لذا افراد بد معمولا دست به تمسخر می زنند و افراد خوب قاعدتاً چنین کاری نمی کنند.

تمسخر یعنی چیره شدن و در اختیار گرفتن و سلطه بر کسی از راه خاصی. منظور ما ا تمسخر در فارسی، همان «سخره» عربی نیست؛ بلکه اعم از «سخره» و «استهزاء»[۳] و …[۴] است.

با بررسی ویژگی های تمسخر، روشن می شود که تمسخر از جهت مصداق بودن برای حسن یا قبح، شباهت زیادی به دروغ دارد؛ یعنی قبح ذاتی ندارد ولی معمولاً مصداق «قبح» می باشد.[۵] و حرام است.[۶] لذا اقتضائاً قبیح و حرام است و نه ذاتاً.

بنابراین در برخی شرایط، تمسخر مصداق «عدل» و حق باشد، پسندیده یا حتی واجب باشد؛[۷] مانند تمسخر در مقابل تمسخر؛ چنان که در جریان کشتی ساختن حضرت نوح در قرآن ذکر شده است. سران قوم نوح ایشان را مسخره می کردند و حضرت نوح هم می فرمود اگر شما ما را مسخره می کنید، ما نیز شما را همان گونه مسخره می کنیم: «وَ یَصْنَعُ الْفُلْکَ وَ کُلَّما مَرَّ عَلَیْهِ مَلَأٌ مِنْ قَوْمِهِ سَخِرُوا مِنْهُ قالَ إِنْ تَسْخَرُوا مِنَّا فَإِنَّا نَسْخَرُ مِنْکُمْ کَما تَسْخَرُونَ». هود، ۳۸.

در قرآن نیز موارد زیادی وجود دارد که از تمسخر استفاده شده است؛ چه در برخورد دنیایی و چه در برخورد اخروی و چه از سوی خداوند[۸] و چه از سوی پیامبر و چه از سوی مؤمنین. در مساله قوم نوح هم پیامبر و هم مؤمنین به وی به تمسخر خواص قوم خود وعده می دهند. البته تفاوت هایی ممکن است که بین برخی مصادیق تمسخر ناحق و تمسخر به حق باشد.[۹]

مصادیقی از تمسخر درست

خداوند در روز قیامت به برخی می گوید عذاب را بچش! زیرا تو عزیز و کریمی: «ثُمَّ صُبُّواْ فَوْقَ رَأْسِهِ مِنْ عَذَابِ الْحَمِیمِ ذُقْ إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزیزُ الْکَریم» دخان، ۴۸ و ۴۹. یا در همین دنیا به پیامبرش می فرماید که مژدگانی بده به آنان به عذابی دردناک: «فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلیم»[۱۰]

روشن است که عذاب را مژدگای نمی دهند و چنین لحنی تمسخر کافران برای در هم شکستن روحیه آنان یا گرفتن توان تدبیر و ضربه زدن است. شاید بتوان بیان حضرت ابراهیم پس از شکتسن بتها را نیز تمسخر بت پرستان دانست؛ آنگاه که پرسیدند آیا تو بتها را شکسته ای و حضرت گفت: بزرگ بتها آنها را در هم شکسته است: «قالَ بَلْ فَعَلَهُ کَبیرُهُمْ هذا فَسْئَلُوهُمْ إِنْ کانُوا یَنْطِقُونَ». انبیاء، ۶۳.

صاحب تفسیر کاشف می گوید همانند تمسخری که در حق حضرت نوح و یارانش می شد، اکنون نیز می شود: نما و روزه توی قرن بیستم! آنها هم می گفتند: کشتی ساختن آن هم در وسط خشکی![۱۱]

در حوزه مؤمنین هم اگر کسی دچار عیب اخلاقی تمسخر دیگران بود و با تذکر پند نگرفت، شاید بتوان گفت که در فرایند متنبه کردن وی، کاربرد تمسخر بر ضد خودش مصلحت داشته باشد.

در حوزه نهی از منکر این مساله که اگر بدانیم ادبیات کلامی یا تصویری یا موسیقایی طنزی بازدارنده است و همزمان سبب تحقق تقیه در برابر پیامدهای خطیر نهی از منکر باشد، کابرد ادبیات طنز و هجو که عرفاً می تواند تمسخر هم به حساب بیاید» جای بررسی دارد.

از ابهامات جدی این بحث در حوزه فقهی مساله، تعریف دقیق تمسخر، فرق تمسخر با طنز و شوخی و هجو و … است. مثلا نقش نیت در تحقق عنوان تمسخر چیست؟ مثلا اگر کسی به قصد بازداشتنن فردی از منکری او را تمسخر کند، حکمش چیست؟ و نیز مرز فقهی برای تفکیک طنز حلال و حرام و جرم و غیر جرم بودن چیست؟ آیا ا صرف عنوان تمسخر برای تحقق جرم کافی است یا عناوین دیگری باید محقق شود؛ مثل ناسزا، توهین، آزار، عفت، تشویش اذهان عمومی و … .

 ————————————————————————————-

[۱]. البته این به معنای آن نیست که هر کسی یا بر حق است یا بر باطل؛ چون برخی مستضعف هستند.

[۲]. فعلا به نقد این سخن نمی پردازیم و آن را مسلّم می انگاریم؛ اجمالا ای که حق و باطل ذاتا خوب و بد است نه عدل (دادن حق کسی) و ظلم (تضییع حق) کسی ؛ لذا گاهی علاوه بر عدل، احسان هم بشود.

[۳]. صاحب الفروق: استهزا در جایی به‌کار می‌رود که شخص بدون اینکه کاری انجام داده باشد ریشخند شود؛ ولی تمسخر در جایی است که فردی به سبب کاری که انجام داده است، مسخره شود. الفروق اللغویه، ص‌۵۰.

[۴]. شاید بتوان عنصر مؤثری که جدا کننده تمسخر با شوخی کردن است را عنصر قصد دانست. قصد تمسخر، آسیب رساندن به روحیه کسی است و قصد فرد از شوخی، شاد کردن خود و او.

[۵]. «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا یَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسى‏ أَنْ یَکُونُوا خَیْراً مِنْهُمْ وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ عَسى‏ أَنْ یَکُنَّ خَیْراً مِنْهُنَّ وَ لا تَلْمِزُوا أَنْفُسَکُمْ وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإیمانِ وَ مَنْ لَمْ یَتُبْ فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ» حجرات، ۱۱.

[۶]. تمسخر مؤمن حرام و بلکه از گناهان کبیره است. جواهر الکلام ج۴۱، ص۵۹. جواهر الکلام ج۱۳، ص۳۱۴.

[۷]. «فلیست السخریه الجزاء- إذا- جهاله، بل و قد تکون حسنا أو واجبا و کما من نوح». الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن، ج‏۲۷، ص ۲۴۴. و نیز: و السخریه و إن کانت قبیحه و من الجهل إذا کانت ابتدائیه لکنها جائزه إذا کانت مجازاه و بعنوان المقابله و خاصه إذا کانت تترتب علیها فائده عقلائیه کإنفاذ العزیمه و إتمام الحجه قال تعالى: «فَیَسْخَرُونَ مِنْهُمْ سَخِرَ اللَّهُ مِنْهُمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ:» التوبه:- ۷۹، و یدل على اعتبار المجازاه و المقابله بالمثل فی الآیه قوله: «کَما تَسْخَرُونَ». المیزان فی تفسیر القرآن، ج‏۱۰، ص ۲۲۵.

[۸]. «اللَّهُ یَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَ یَمُدُّهُمْ فی‏ طُغْیانِهِمْ یَعْمَهُونَ» بقره، ۱۵.

[۹]. هکذا کان شأن کلّ محقّ و مبطل لانّ کلّ من رأى غیره خارجا من طریقته یسخر منه لکن سخریّه المحقّ عقلیّه و سخریّه المبطل خیالیّه نفسیّه». تفسیر بیان السعاده فی مقامات العباده، ج‏۲، ص ۳۲۷.

[۱۰]. آل عمران، ۲۱؛ توبه، ۳۴؛ لقمان، ۷؛ جاثیه، ۸؛ انشقاق، ۲۴ و توبه، ۳.

[۱۱]. «أصلاه و صیام فی القرن العشرین؟ تماما کما قال الذین کفروا: أ سفینه فی الیابسه، حیث لا بحر و لا ماء؟» تفسیر الکاشف، ج‏۴، ص ۲۳۰


* حجت الاسلام دکتر ابوالفضل امامی

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها