بولتن نیوز - مدتی بود که خروج از ایران کم شده بود و برعکس رفت آمد تعدادی از ایرانیان خارج از کشور بداخل کشور در حد چشمگیری افزایش یافته بود. خوشبختانه در هر دو عرصه تردد از خارج به داخل و بالعکس ما از آن بهره مند نبوده و وابستگان نیز نشده اند.
چنانچه سهولت های که جهت وابستگان بر تمامی مهاجرین ساکن در غرب به ویژه پناهندگان اجتماعی و حتی وابستگان چپ رفرمیتسی و لیبرالها قائل می شوند در اختیار وابستگان ما قرار داده نمی شود. بهر جهت به متن نوشتار باز گردم. انتخابات سال 1388 بار دیگر باعث افزایش مهاجرت به خارج کشور گردید. در این برهه از موج سوم مهاجرت تعدادی از معترضین تحت پیگرد یا امکان تعقیب آنها که به اصطلاح از طرفداران جنبش سبز بودند بر ساحل غرب پیاده شدند.
از زمره این رسیدگان تازه، عناصری از جریان در مرسوم به ملی ـ مذهبی ها آمده بودند. از زمره عناصر این جریان، مرتضی کاظمیان بود که هنوز عرق راه دراز آمدن از ایران را برتن داشت که از راهروی تلویزیون دولتی BBC گذشت و براحتی از دالان فیلترینگ گزینش شد.
کاظمیان بلافاصله دوربین تلویزیون BBC تریبون پیر کبیر استعمار قرار داده شد تا خوشایند این رسانه امپریالیستی بتازد. کاظمیان تازه از گرد راه رسیده گمان می کند رسانه امپریالیستی انگلیس تریبون آزاد سخنوری وی علیه رژیم جمهوری اسلامی نماینده سرمایه داری خواهد بود و از این تریبون می تواند توده های ایران را آماده خیزش عمومی کند. اما راه و دوربین را اشتباهی برگزیده است. انگلیس یکی از شرکای عمده بازرگانی و اقتصادی رژیم سرمایه داری ایران است و BBC در بازی اپوزیسیون راست و سازشکار، اعم از ملی ـ مذهبی ها و چپ رفرمیست نقش بالانسر داشته بنابر این پاندول تنظیم کننده رابطه دو سوی بازی است.
بعضاً BBC را می بینم، نه در خانه خود، در شبی که مهمان دوست همفکر قدیمی و چپ رفرمیست مثل دفعه قبل او را دیدم بر صفحه تلویزیون فارسی BBC. دوستم او را معرفی کرد که از جوان های ملی ـ مذهبی پیرامون جنبش مسلمانان مبارز است . در ایران مقاله نویس بوده و فردی ضد امپریالیستی، نو اندیش دینی باورمند به دمکراسی و فعال سیاسی گفت و تا آخر مطل او را معرفی کرد تا بعد بخوانمش . مقاله " آمریکا علیه دولت مصدق" کاظمیان را خواندم. سارسر " نگاهی دیگر به کودتای 28 مرداد" دنباله عنوان مقاله اش تحسین دولت لیبرال مصدق و یورش ضد امپریالیستی مآبانه را در بر گرفته بود.
از بی نتیجه بودن مذاکرات نخستین دولت مصدق با دولت انگلیس جهت حل اختلافات در حوزه نفت ایران در سالهای 31 – 1330 گفته بود و مقاومت دولت انگلیس در برابر حفظ منافع خود که مایل به صرف نظر کردن از سود سرشار و بادآورده نبود. پس نفت ایران ملی می شود و قطع رابطه با انگلیس. مشکلات ناشی از نخریدن نفت ایران باعث می شود مصدق به رئیس جمهور آمریکا پیامی ارسال کند و بنویسد: « اکنون در اثر اقدامات شرکت نفت سابق و دولت انگلیس ملت ایران در برابر مشکلات قرار گرفته است... اگر در این موقع کمک فوری و مؤثر به ایران نشود. شاید اقداماتی که فردا به منظور جبران غفلت امروز به عمل آید خیلی دیر باشد: فاکت مزبور نشان میدهد برخلاف تبلیغات گذشته و کنونی طرفداران مصدق (از جبهه ملی تا ملی ـ مذهبی ها) مصدق جندان هم با امپریالیسم آمریکا خصومت نمی ورزید و با قطع رابطه با انگلیس، حساب ویژه ای روی آمریکا و سرمایه داری اش باز کرده بود. مصدق در همین پیام به رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا در پیام 7 خرداد 1332 به آیزنهاور که بالاتر آمد، می نویسد: « ادامه این وضع {یعنی بوجود آمدن مشکلات ناشی از ملی کردن صنعت نفت و قطع رابطه با انگلیس} از نظر بین المللی نیز ممکن است عواقب خطیری داشته باشد.» دقت بفرمایید مدعیان سوسیال دمکرات بودن مصدق و ملی یون و ملی ـ مذهبی های ضد امپریالیست در مدل های گوناگون. آقای کاظمیان استفاده کننده از فاکت تاریخی پیام مصدق به آیزنهاور سیگنال های زیر پوستی پیام را احساس نکرده بودی؟ مصدق شرائط بین المللی را جز به رشد سوسالیزم جوان مرتبط نکرده است. چه عواقب خطیری از ناجیه سوسیالیسم سوری آن روزگار که خود درگیر تبعات جنگ خانمانسوز دوم جهانی بود چه خطری می توانست ایجاد کند؟
آیا کمونیسم هراسی مصدق و مذهبیون در کلیت خود جز رفتن به سوی امپریالیست ها معنائی می تواند داشته باشد؟ نشانه زیر پوستی پیام مصدق به آمریکا چنین تعبیری دارد که شما بیا و گرنه کمونیسم در کمین است. اما همین خطر بین المللی یعنی کشور سوسیالیستی شوروی بیشترین حجم اقلام و از ایران را بعد از روی کار آمدن مصدق عقده دار شد.
با بررسی مقاله مشخص می شود، کاظمیان رندانه کوشیده است تا نقش آمریکا و نخریدن نفت ایران به قمیت 50% ارزش جهان توسط فرانسه را چنان درشت نماید تا انگلیس عامل عمده و ساست موزیگرانه او در کودتا کمرنگ جلوه نماید. پس کاظمیان هدفمند مقاله را تنظیم کرده بود و راه گریز از چنبره سؤالات و مشکلات آتی را قبلاً شناسائی کرده بود. مقاله هم طرفداران مصدق را با خود همراه می کرد هم رژیم آخوندی را در زمینه خصلت ضد امپریالیستی تحریک می کرد. رویه دیگرش راه بازگشت از موضع ضد انگلیسی به تعظیم در برابر استعمارگر کبیر امپریالیسم انگلیس بود. اساساً سازشکاری لیبرال ها در اینجا قابل نشان دادن است.
مصدق با بخشی از امپریالیسم و سرمایه داری خصومت می ورزد و با بخش دیگرش سرمایه داری آمریکا نرد عشق بازی می بازد ملی ـ مذهبی ها نیز با درشت نمایی مردم فریب آمریکا را سیبل می کنند تا نزدیکترین راه به خزیدن در دامن امپریالیسم کماکان لندن باشد و کاظمیان نیز فارغ از این خصلت لیبرالانه برگرفته از محضر اساتیدش نبوده است و چندان پیچیدگی سیاسی ندارد.
اما آنچه که از آن نمی توان گذشت اینکه آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟ می گذرم و خوشامدش می گوییم. اما با آن همه های و هوی سطحی ضد امپریالیستی چرا عنان گسیخته و شتابان بر صفحه مدیای دولت امپریالیستی انگلیس ظاهر شدی؟
ما را با آمدنت به انگلیس کاری نیست. در دنیای کوچک غربت و مهاجرت باز جای بسیار است. ما چپ های ضد امپریالیست و معتقد به سوسیالیسم، عدالت طلب و مخالف ارتجاع استبداد داخلی کشور از شما دوریم. نکوهشت نمی کنیم اما آنچه سوال بر انگیز است چرا از تریبون BBC تنظیم کننده رابطه اپوزیسیون راست و جمهوری اسلامی.
حضور شتابزده شما نه ما بلکه پیر نشینان کوی مهاجرت را به شبهه و امید ارد که او ظاهراً در اپوزیسیون راست است. چرا خستگی از تن وبدن زایل نکرده، دوان دوان مرتب در اطاق گریم و منظم بر صفحه مدیای BBC مگر اینکه...؟ آقای کاظمیان بر ما جا تنگ نکرده اید. تعرض به حضور به خاطر کاهش برنامه سازمان خود و عناصر شاخص مان نیز نیستیم زیرا ما را اپریالیست ها کاری نیست، رسانه های آنان که دیگر هیچ. شاید روزی چپ رفرمیسم نیز که اشتیاق به ارسال رهنمود های خواب داخل کشور دارند لب به اعتراض بگشایند که این غوره نشده را مویز کردید تا بخورد ایران بدهید پس وضعیت ما چه خواهد بود؟
تجربه و عملکرد لیبرالیسم ایرانی از بدو فعالیت تا کنون، از تشکل هایتان جبهه ملی اول و دوم و شعب کنونی در اروپا و آمریکا تا نهضت آزادی و ملی ـ مذهبی گرفته و رسید تا جنبش سبز دولتی موسوی نخست وزیر محبوب خمینی و شیخ به اصطلاح اصلاحات نشان داده که شما سر در سودای دیگری دارید و ما را با شما کاری نیست زیرا متقدمین شما دردوران سیطره دولت لیبرال مصدق توده ای های اصیل را سرزنش میکردید شما متاخرین در بعد از تسخیر دولت توسط روحانیون تان در برابر سرکوب چپ ها مهر سکوب بر لب زدید. سکوت شما در سرکوب های خونین دهه شصت و مصاحبه رهبر جنبش سبزتان موسوی در روزگار نخست وزیری با رادیو بلژیک در خصوص پذیرش سرکوب و کشتار زندانیان سیاسی در بند رهبران دینی تان از حافظه تاریخ پاک شدنی نیست و ما را سر کینه جویی با شما آمدگان به غرب نمی باشد زیرا دیری است که شناخته شده اید. شما لیبرالها از طیف چپ و راست هیچگاه منعکس کننده افکار جامعه کارگران، دهقانان و زحمتکشان نبوده اید بلکه منعکس کننده مظاهر عظمت قدرت سرکوبگران زحمتکشان و نمایندگان واقعی آنان چپ واقعی بوده و هستید چه در روزگار رژیم منحوس سلطنت پهلوی و چه در رژیم حکومت فقهایی کنون زیرا شما کنار قدرت نشستن را دوست می دارید چه قدرت حکومت های دیکتاتوری داخلی یا قدرتهای خارجی امپریالیستی.