أمیرالمؤمنین علی علیه السلام: اِعلَموا أنَّ الأمَلَ یُسهی العَقلَ و یُنسی الذِّکرَ ***بدانید که آرزو خرد را دچار غفلت می سازد و یاد خدا را به فراموشی می سپارد. ***

امیرالمؤمنین حضرت علی علیه السلام: منْ أَحَدَّ سِنَانَ الْغَضَبِ لِلَّهِ، قَوِيَ عَلَى قَتْلِ أَشِدَّاءِ الْبَاطِلِ. *** هر كه سر نيزه خشم خود را بخاطر خدا تيز كند، در نابود كردن سخت ترين باطلها توانا بود.

      
کد خبر: ۴۶۵۷۱۲
زمان انتشار: ۱۱:۳۷     ۱۷ دی ۱۳۹۸
کتاب «چرا سوریه؟» شامل سخنان سیدحسن نصرالله درباره اهمیت سوریه در مقاومت است. به باور سید اگر جهان اسلام در کنار سردار سلیمانی نایستد،استکبار همان کاری را می‌کند که یزید پس از واقعه حره کرد.
به گزارش پایگاه 598، سردار سپهبد حاج قاسم سلیمانی پس از سال‌ها مجاهدت در منطقه و تقویت جریان مقاومت به درجه رفیع شهادت نائل آمد. متاسفانه در دوران فعالیت او هیچگاه تحلیل درست و دقیقی از عمق اهداف استراتژیک ایران و علت حضور سردار در سوریه و عراق از سوی تحلیل گران سیاسی به مردم ارائه نشد. عدم انجام کار رسانه‌ای قابل فهم برای همه ایرانیان درباره فعالیت‌ها و رشادت‌های سردار شهید، نقطه ضعف ماست. اگر اینکار را کرده بودیم، حتی آن دسته از معاندانی که در اغتشاشات چندگانه این سال‌ها فریاد «سوریه را رها کن/فکری به حال ما کن» سر می‌دادند، از طرح این شعار خودداری می‌کردند، چرا که برای آنها تبیین نشده بود که حضور در سوریه و عراق به منزله دفاع از حق آنها به عنوان یک ایرانی است. متاسفانه به جز یک کتاب «چرا سوریه؟» که شامل ترجمه مصاحبه‌ها و سخنرانی‌های سیدحسن نصرالله درباره بحران سوریه است، کتاب مهم دیگری در این باره منتشر نشده است. این کتاب با ترجمه سیدحسین مرکبی در بهار امسال در دسترس مخاطبان قرار گرفت.

تحلیل وضعیت جریان مقاومت با استفاده از واقعه حره
از گذشته دور آمریکا و اسرائیل و کشورهای دیگر غربی به دنبال تضعیف جریان‌ها و گروه‌ها و کشورهایی بود که حامی مقاومت بوده‌اند. راس برنامه آنها برای تضعیف نیروهای اسلامی حزب الله بوده و هست که بازوی اجرای مقاومت در منطقه به حساب می‌آید و آنها برای نیل به این مقصود از هر ترفندی استفاده می‌کنند. شاید از معدود کسانی که به خوبی توانسته این مسائل را برای مردم و مسلمانان جهان باز کند، سید مقاومت سیدحسن نصرالله است.

سید حسن نصرالله سال‌هاست که وضعیت منطقه را با نسبت کربلا و واقعه‌ حرّه مقایسه می‌کند. او بارها به کشورهای مسلمان بویژه سران آنها هشدار داده که اگر امروز در کنار سردار سلیمانی نایستید فردا ترامپ با همه‌ شما همان کاری را خواهد کرد که عمال یزید در واقعه حره با مردم مدینه النبی کردند. به همین دلیل نیز عقل سلیم حکم می‌کند که همیشه در کنار سردار سلیمانی بایستیم.

اما واقعه حره چه بود و عمال یزید در این واقعه چه کردند؟ در سال ۶۳ قمری مردم مدینه به رهبری عبدالله بن حَنظَلة بن ابی‌ عامر علیه حکومت یزید بن معاویه قیام کردند. آنها عثمان‌ بن محمد را از امارت مدینه عزل کردند و بر امویان شوریدند. یزید برای سرکوب مردم مدینه لشکری را به فرماندهی مسلم‌ بن عُقبه مُرّی تجهیز کرد. شمار لشکریان او را بین ۵۰۰۰ تا ۲۷۰۰۰ نفر نوشته‌اند. مسلم پس از شکست دادن مدافعان مدینه سه روز جان و مال مردم را بر سپاهیانش حلال کرد. سپاهیان مسلم‌بن عقبه در آن سه روز، از ارتکاب هیچ عمل زشتی، همچون تجاوز به نوامیس، بیرون کشیدن جنین از شکم زنان و کشتن نوزادان و توهین به صحابه بزرگ پیامبر(ص)، از جمله جابر بن عبدالله انصاری نابینا و ابوسعید خُدری فروگذار نکردند.

سید حسن نصرالله سال‌هاست که وضعیت منطقه را با نسبت کربلا و واقعه‌ حرّه مقایسه می‌کند. او بارها به کشورهای مسلمان بویژه سران آنها هشدار داده که اگر امروز در کنار سردار سلیمانی نایستید فردا ترامپ با همه‌ شما همان کاری را خواهد کرد که عمال یزید در واقعه حره با مردم مدینه النبی کردندشمار کشتگان واقعه حرّه را بیش از ۴۰۰۰ و به قولی۱۱۷۰۰ یا ۱۰۷۰۰ نفر برآورد کرده‌اند. از این میان،  ۷۰۰نفر از حاملان قرآن و ۸۰ صحابی رسول خدا به قتل رسیدند، به‌نحوی که کسی از اهل بدر باقی نماندعبدالله بن حنظله و فرزندانش نیز کشته شدند.

مسلم پس از این جنایات، مردم شهر را جمع کرد و از آنان برای یزید بیعت گرفت، مبنی بر اینکه آنان و پدرانشان بنده یزید بوده‌اند و به تعبیر دیگر، فَیء (غنیمت جنگی) یزید هستند و هرکسی را که از این فرمان سر باز می‌زد، گردن می‌زدند. به باور سید مقاومت اگر در جنگ سردار قاسم سلیمانی با رژیم استکباری آمریکا و سگ قلاده شکسته‌اش در منطقه یعنی اسرائیل نایستیم، آنها پس از پیروزی بر مقاومت با مردم منطقه همان کاری را می‌کنند که مسلم بن عقبه با مردم مدینه النبی کرد.

چرا سوریه؟ علت حضور حماسی سردار در سوریه و عراق
«چرا سوریه؟» شامل ترجمه مصاحبه‌ها و سخنرانی‌های سیدحسن نصرالله درباره بحران سوریه است. کتاب ۱۵ فصل دارد و در ۴۳۰ صفحه همه مطالبی که سید از سال ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۶ درباره سوریه بیان کرده، با حذف مطالب تکراری، دربر می‌گیرد. این مباحث سیدحسن نصرالله پر از تحلیل، اخبار و تجارب است. یکی از این مصاحبه‌های درج شده در این کتاب، گفت‌وگویی است که جولین آسانژ، بنیان گذار و سردبیر سایت ویکی لیکس با سید انجام داده بود. کتاب با ترجمه شیوایی از سیدحسین مرکبی در نمایشگاه کتاب امسال (۱۳۹۸) توسط انتشارات جمکران در دسترس مخاطبان قرار گرفت و در مدت کوتاهی به چاپ‌های متعدد رسید.

سید حسن نصرالله جنگ در سوریه را نه یک جنگ مذهبی که جنگ سیاسی می‌خواند. او درباره علت حمایت حزب الله از مواضع ایران در سوریه و همچنین حمایت از حکومت بشار اسد، می‌گوید که ما نه از حکومت بشار اسد که از تمامیت ارضی سوریه دفاع و حمایت می‌کنیم.

همانطور که اشاره شد متأسفانه رسانه‌های رسمی و غیر رسمی و موافق و مخالف سیاست‌های جمهوری اسلامی در موضوع سوریه، در سال‌های بحران نتوانستند تصویر واضح و همه‌جانبه‌ای از این واقعه ارائه دهند و و مساله تا امروز بیشتر در سکوت و ابهام پیش رفته است. مطالعه این کتاب می‌تواند تصویر روشنی از جنگ در سوریه را به مخاطبان ایرانی ارائه دهد.
 

«چرا سوریه؟» با روایت سید حسن نصرالله از کتاب خاطرات تونی بلر، سه سال پیش از وقوع بحران آغاز می‌شود که بلر در آنجا از اراده جهان برای نابودی کشور – و نه حکومت – سوریه سخن گفته بود. کتاب، مراحل ورود نیروهای حزب الله، ایران و روسیه به نبرد سوریه و علت‌های آن را بیان می‌کند و از زمینه‌ها، انگیزه‌ها، هدف‌ها، پروژه‌ها، زمان‌بندی‌ها، طرف‌های درگیر، محدودیت‌ها، خط قرمزها، جایگزین‌ها، مسئولیت‌ها و حال و آینده سخن می‌گوید.

به باور سید حسن نصرالله آمریکا مسئولیت شکست خود در عراق را متوجه ایران و سوریه می‌دانست. سید در یک مصاحبه که در دوم آبان ۱۳۹۰ انجام داده می‌گوید که «مخالفان سوریه اغلب درباره فلسطین حرفی ندارند چون نمی‌خواهند آمریکایی‌ها را حساس کنند.» یا در جای دیگر سید گفته است: «به بشار اسد پیام دادند اگر همین امروز ضمانت بدهید رابطه‌تان را به ایران و جنبش‌های مقاومت قطع می‌کنید، بحران تمام می‌شود.»

سید نقش کشورهای عربی در بحران سوریه را نیز به خوبی شرح می‌دهد. در یکی از گفتارهای سید در این کتاب می‌خوانیم: «از تفاوت‌های بزرگی که همه را به تفکر درباره آن فرا می‌خوانم این است که فرض کنیم این دولت‌های عربی هیچ ارتباطی با آمریکا، اسرائیل و غرب ندارند. آنها را بگذارید کنار. به دولت‌های عربی بگویید راه حل مساله اسرائیل چیست؟ می‌گویند راه حل سیاسی، راهی جز مذاکره نیست. گفت‌وگو و مذاکره با اسرائیل. خب سقف زمانی دارد؟ نه ندارد. چند وقت است در حال مذاکره هستند؟ ده‌ها سال. با اسرائیل اشغال‌گر غاصب قاتل بی‌عار، با آرامش کامل. روند صلحی عربی هست که پس از سال ۲۰۰۰ به وجود آمده و ما امروز در ۲۰۱۲ هستیم و بعضی هنوز پای میز مذاکره‌اند. کجایند؟ پای میز مذاکره! مشکل از طرف اسرائیل است نه عرب‌ها. ده‌ها سال با اسرائیل مذاکره می‌کنیم و راه حل همچنان حل سیاسی است. خب بیایید در سوریه نیز به حل سیاسی بپردازید. می‌گویند دیگر زمان نیست. دیگر دیر شده. چطور می‌شود؟ برای ما توضیح دهید برادران.»

متأسفانه رسانه‌های رسمی و غیر رسمی و موافق و مخالف سیاست‌های جمهوری اسلامی در موضوع سوریه، در سال‌های بحران نتوانستند تصویر واضح و همه‌جانبه‌ای از این واقعه ارائه دهند و و مساله تا امروز بیشتر در سکوت و ابهام پیش رفته است. مطالعه این کتاب می‌تواند تصویر روشنی از جنگ در سوریه را به مخاطبان ایرانی ارائه دهدسید در ادامه همین گفتار این تناقض را به خوبی تبیین می‌کند. چیزی که متأسفانه در رسانه‌های فارسی بازتاب درستی نداشته است. او گفته بود: «اصلا فرض کنید نظام سوریه مثل اسرائیل است. مگر در مقابل اسرائیل حل سیاسی، گفت‌وگو، مذاکره و سازش را نمی‌پذیرید؟ چرا در مقابل یک نظام عربی که نکات مثبت بسیاری و نکاتی منفی هم دارد حل سیاسی پذیرفته نیست؟ و زمان نیست و دیر شده؟ یک منطق به ما ارائه کنید. بنده به شما خواهم گفت منطق چیست. کسی به من نگوید سید تو در این موضع‌گیری داری اشتباه می‌کنی. نه، بنده موضع‌گیری احساسی نمی‌کنم. بعضی هم می‌گویند این وفاداری است. بله، این وفاداری است.

ولی فقط وفاداری نیست. این برآمده از بینش، روش و مصلحت امت است. روزهایی خواهند رسید و خواهیم دید و از یکدیگر سوال خواهیم کرد. خب از رسیدن سلاح به مقاومت فلسطین و لبنان جلوگیری شد. به لبنان البته رسید ولی از ورود سلاح به فلسطین جلوگیری شد و قاچاقچیان محاکمه شدند. ولی در سوریه نه، عرب علناً کمک می‌کند. پول می‌دهند سلاح می‌فرستند تا سوریه‌ای‌ها همدیگر را بکشند. چرا؟ برای خدمت به چه کسی؟ برای چه کسی؟ برای دیدن چه کسی؟ می‌توانید بگویید؟ حقیقتا… این اصرار عربی، غربی، آمریکایی و اسرائیلی به درمان‌نشدن، کشتار و سرنگونی نظام سوریه، درنگ نمی‌طلبد؟»

در ذیل بخش‌هایی از این کتاب درج شده است تا علت حضور سردار سلیمانی در منطقه برای عامه مخاطبان روشن شود:

«این‌ها باید هزینۀ زانونزدن، تمرد، مطالبۀ آزادی، تمامیت و استقلال واقعی را بپردازند. از اینجا باید واقعیت نبرد امروز را بشناسیم؛ نبردی است میان دو جبهه. فرماندۀ جبهۀ مقابل، ابوبکر بغدادی، ایمن الظواهری، محمد جولانی، سلمان‌بن‌عبدالعزیز و... نیست، بلکه فرمانده جبهۀ مقابل و همۀ همراهانشان امریکا و تصمیم‌گیران امریکا هستند. در جبههٔ ما هم، همۀ کسانی ایستاده‌اند که نمی‌پذیرند در مقابل ارادۀ امریکا زانو بزنند. واقعیت حوادث امروز منطقۀ ما این است.

امروز چقدر به دیروز شباهت دارد. برادران و خواهران! به ما چه می‌گویند؟ به ما گفته می‌شود یا در مقابل امریکا و پروژه‌اش کمر خم می‌کنید و اسرائیل، دست‌نشانده‌ها و سلطه‌اش را می‌پذیرید و غلامش می‌شوید یا علیه شما جنگ، محاصره و تحریم راه می‌اندازیم، شما را وارد لیست سازمان‌های تروریستی می‌کنیم و نیروهای انتحاری را به مساجد، حسینیه‌ها، کلیساها، مدارس و بازارهایتان روانه می‌سازیم. بسیاری افراد آمادۀ عملیات انتحاری هستند. آیا امروز این را به ما نمی‌گویند؟ می‌گویند یا زانو بزنید یا باید پیامدهای زانونزدن، آزادگی، استقلال و تمامیت را بپذیرید. آیا این همان چیزی نیست که در کربلا به حسین(ع) گفته شد؟ آیا به حسین، یاران و زنانشان گفته نشد یا بیعت با یزید و ابن‌زیاد را می‌پذیرید حتی اگر وجود و استبداد، استکبار، سرکشی و فساد یزید خطرهایی برای دین و امتتان در پی داشته باشد و می‌پذیرید بندۀ یزیدبن‌معاویه شوید یا اینکه می‌کشیمتان، سرتان را می‌بریم، پیکرهایتان را پاره‌پاره می‌کنیم، اموالتان را به‌غارت می‌بریم و زنانتان را به‌اسارت می‌گیریم. آیا این رخ نداد؟ چیزی که رخ داد، همین بود. این همان کاری بود که بعد هم انجام دادند؛ وقتی یک یا دو سال بعد مدینه علیه یزید انقلاب کرد، یزید ارتشش را به مدینة‌النبی و شهر صحابۀ رسول‌الله و مهاجران و انصار فرستاد، آن را محاصره کرد، درهم کوبید، بخشی از آن را سوزاند، چهارپایان ارتش را وارد مسجدالنبی(ص) کرد، نوامیس مدینه را هتک کرد، زنان و دختران مهاجران و انصار را غصب کرد، پسرانشان را کشت و از هرکس زنده ماند، بیعت گرفت. بیعت با چه‌کسی؟ بیعت با امیرالمؤمنین؟ نه!بیعت با خلیفه؟ نه! بیعت با امام؟ نه! بیعت با حاکم؟ نه! بلکه بیعت با مالک! از آن‌ها بیعت گرفتند که آن‌ها بردگان یزیدبن‌معاویه هستند. حوادث امروز این است.

حسین(ع) می‌دانست کجا می‌ایستد و باید چه گزینه‌ای را انتخاب کند.

موضع‌گیری‌هایش هم قطعی بود. اگر این‌گونه است و هیچ گزینۀ دیگری غیر از مرگ وجود ندارد، اگر یا بیعت است یا مرگ، اگر یا ذلت است یا مرگ، اگر یا زانو زدن در برابر ارادۀ مستکبران است یا مرگ، حسین(ع) به ما یاد داد که بگوییم: «به‌خدا من مرگ را جز رستگاری و زندگی با ستمگران را جز مایۀ ملامت نمی‌دانم.» امشب تاریخ، نبرد و جوهرۀ آن را به‌یاد می‌آوریم و موضع می‌گیریم. آن روز او را و امروز ما را در چنین وضعیتی قرار داده‌اند.

امروز نیز این پروژۀ امریکایی-تکفیری ما را میان دو گزینۀ خضوع و ذلت یا جنگ قرار می‌دهد و ما را در همۀ کشورهای مسلمان به جنگ تهدید می‌کند؛ آن‌هم نه‌فقط ما -حزب‌الله یا شیعه- را، بلکه همۀ ملت‌های مسلمان، مسیحی، اهل‌سنت، شیعه و... در منطقه را به جنگ، عملیات انتحاری، خودروهای بمب‌گذاری‌شده، کشتار، اسارت و غارت تهدید می‌کند.»

منبع:مهر

اخبار ویژه
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها