أمیرالمؤمنین علی علیه السلام: اِعلَموا أنَّ الأمَلَ یُسهی العَقلَ و یُنسی الذِّکرَ ***بدانید که آرزو خرد را دچار غفلت می سازد و یاد خدا را به فراموشی می سپارد. ***

امیرالمؤمنین حضرت علی علیه السلام: منْ أَحَدَّ سِنَانَ الْغَضَبِ لِلَّهِ، قَوِيَ عَلَى قَتْلِ أَشِدَّاءِ الْبَاطِلِ. *** هر كه سر نيزه خشم خود را بخاطر خدا تيز كند، در نابود كردن سخت ترين باطلها توانا بود.

      
کد خبر: ۴۸۲۴۹۵
زمان انتشار: ۱۵:۰۰     ۱۳ دی ۱۳۹۹
در فراق مطهری زمان؛
جز غم، شهادت هم حسن ختام زندگی شیرین حاج قاسم و علامه است؛ یکی شهید جنگ سخت و دیگری شهید تهمت‌ها! ده‌ها سال به هر شیوه‌ای تیر تخریب و تهمت را سوی فیلسوف انقلابی روانه کردند؛ تا جایی که حتی حاضر شدند کاریکاتور موهنی علیه وی در روزنامه منتشر کنند.
به گزارش پایگاه 598، داغ جمعه‌ها بنا نیست دست از سر ما بردارد؛ یکسال است که با رسیدن هر جمعه ترسی مبهم به جانمان می‌نشیند؛ پس از آن ساعت یک و بیست دقیقه بامداد جمعه در جاده فرودگاه بغداد، تلخی عصر جمعه آبسرد، این بار قرعه به نام یار دیرین امام و رهبر انقلاب افتاد.

از تلخی مصباح عزیز انقلاب، آن رفیقی که حضرت آقا فرمودند خود سوگوار اویم، هر‌چه بگوییم کم است که گویی این داغ را پایانی نیست و قراری بر سرد شدن نیست. ریشه این داغ را در افسوس ناشی از جدایی و هجران باید جست که ما انگار قدر آن حضور را ندانستیم و غایب شدیم و این خود بزرگ‌ترین افسوس‌ها را بر جان و دل ما می‌نشاند. این غم، اما به بزرگی شخصیت و روح آن بزرگوار، بزرگ و ماندنی است و روز‌به‌روز در اشکال مختلف بازتولید می‌شود.
 
دیدار حاج قاسم سلیمانی با علامه مصباح یزدی
 
این غم قدیمی است؛ چه روزی که تیر نفاق به پیشانی شهید مطهری نشست یا وقتی گوینده اخبار سیما با بغضی سنگین رحلت رهبر عظیمترین انقلاب معاصر را به گوش مردم رساند.
 
غمی که یک سال است جوری دیگر تمام وجودمان را می‌سوزاند؛ بعد از آن بامداد تلخ بغداد و طلوعی که جانکاه‌تر از هزار غروب بود.
 
نزدیک اذان مغرب است، همسر حضرت علامه برای اقامه نماز آرام آرام به سمت سجاده قدم برمی‌دارند. بین دو نماز مغرب و عشاء خبر می‌آورند که اوضاع مزاجی علامه مساعد نیست، امّا یار آیت‌الله به مناجات و نجوا با معبودشان پرداخته و گویا از مصیبت پیش رو به درگاه ارباب بی نیاز پناه می‌برند.
 
ثانیه‌ها طیّ می‌شود و هرچه زمان می‌گذرد همسر مطهری زمان به آغاز فراق انیس و همدم پنجاه ساله شان نزدیک می‌شوند. کسی که سال‌ها با همه سختی‌ها و مرارت‌ها با ایشان در زیر یک سقف زندگی گذرانده... بانویی که مایه آرامش حضرت علامه بود تا معظّمٌ له با خاطری آسوده به کتابت و تألیف آثار گرانسنگشان بپردازند. حاجیه ناجیه‌ای که از زمان ازدواج تاکنون همۀ سختی‌ها را به جان خریده تا این نادرۀ دوران با آرامش خاطر به درس و بحث و تدریس و تألیف آثار کم نظیرشان مشغول باشند و تا حدّ امکان خاطر مبارکشان به غیر علم‌اندوزی و علم آموزی معطوف نگردد.
 
در همان زمان این بانوی جلیل در معیت حضرت علامه رهسپار دیاری شد که بزرگراهش «راه‌شناسی در قرآن» بود و با نشانی به نام «راهیان کوی دوست» به بوستانی ختم شد که گلهایی، چون «آذرخشی دیگر از آسمان کربلا»، «اصول عقائد»، «آموزش فلسفه»، «جرعه‌ای از دریای راز» و ... آن را آذین بسته اند. چشمه هایی، چون «به سوی تو» در آن ساری و جاری.

مصباح غیر «دوستان»

جز غم، شهادت هم حسن ختام زندگی شیرین حاج قاسم و علامه است؛ یکی شهید جنگ سخت و دیگری شهید تهمت‌ها! ده‌ها سال به هر شیوه‌ای تیر تخریب و تهمت را سوی فیلسوف انقلابی روانه کردند؛ تا جایی که حتی حاضر شدند کاریکاتور موهنی علیه وی در روزنامه منتشر کنند. تاریخ تکراری است؛ دهه‌ها قبل بود که خیابان‌های تهران پر بود از کاریکاتور‌هایی که علیه تکیه‌گاه مذهبی مردم در نهضت ملی نفت منتشر کردند؛ آتشی که ملیون روشن کردند نهایت دودش به چشم خودشان رفت و یا در انزوا جان سپردند یا با پشت کردن به آرمانشان در آغوش پهلوی دل دادند و قلوه گرفتند.

بعید است در و دیوار میدان توپخانه هم سابقه چنین اتفاقی را از یاد ببرند؛ زمانیکه برای اعدام مجتهد بزرگ شهر انتخاب شد روز سیزدهم رجب، سالروز تولد امیرمومنان علیه السلام، و مکان آن نیز میدان توپخانه واقع در تهران (پایتخت ایران اسلامی شیعه) بود!

رسم است که اعدام‌ها در ساعات آغازین روز سپیده دم یا طلوع آفتاب صورت می‌گیرد، ولی عناصر تندرو، سنت شکنی کردند و شیخ را به گونه‌ای کاملا شتابزده در نزیکی‌های غروب روز سیزدهم رجب به دار آویختند. حتی به گفته یکی از شاهدان عینی، شیخ نوری در ضمن استنطاق، اجازه نماز خواست و وقتی به او اجازه دادند عبایش را پهن کرده و نماز ظهرش را خواند. اما دیگر نگذاشتند نماز عصرش را بخواند و دوباره استنطاق را شروع کرده و فرصت انجام نماز عصر را برای همیشه از او گرفتند. گویی تعمد و شتاب داشتند که این کار حتما در روز تولد پیشوای شیعیان صورت پذیرد!
 
سال‌ها در بوق و کرنا کردند که حضرت مصباح هیچ سابقه‌ای در انقلاب نداشته؛ از سویی به جرم تئوریسین حکومت اسلامی بودن به وی تاختند و از سویی مدعی شدند وی درصدد نوشتن کتابی علیه حکومت اسلامی است.
 
شب گذشته که خبر رحلت مطهری نسل ما پیچید، گروهی در شبکه‌های اجتماعی هر توهینی و کینه‌ای که طی ۷۰ سال مجاهدت دینی و انقلابی از وی داشتند را در طبق اخلاص قرار دادند گویی از نام وی هم هراسان بودند.
 
علامه عزیز از این حملات تعبیر به فحش‌درمانی میکرد و گفت: آنچه که بنده یادم می‌آید این است که بعد از مدتی کسالت یکبار که خدمت مقام معظم رهبری شرفیاب شده بودم، ایشان احوالپرسی کردند، بنده عرض کردم که برای درمانم یک کشف جدیدی کرده ام. ایشان تعجب کردند و پرسیدند چه راه درمانی پیدا کرده اید؟ گفتم من تا به حال آب درمانی، طب سوزنی و مواردی شبیه به آن را شنیده بودم، ولی مدتی است که داروی جدیدی کشف کرده ام و در خودم تجربه کردم، دیدم موثر است. ایشان گفتند این داروی جدید چی هست؟ گفتم فحش درمانی؛ هر چه در این روزنامه‌های زنجیره‌ای بیشتر به ما فحش می‌دهند حالمان بهتر می‌شود. ایشان خندیدند و دعا کردند. بله بحمدالله ما از این نعمت در آن زمان بخصوص، خیلی بهره‌مند بودیم و خدای متعال هم لطف می‌فرمود آسیب قابل توجهی به ما نخورد.
 

مصباح برای ما اعظم از شیخ شهید و آیت‌الله نهضت ملی نفت است؛ شهید بهشتی، علامه را «مصباح دوستان» خواند، چرا که تیزبینی و فراست دینی و بصیرت سیاسی محمدتقی از دوران جوانی در میان یاران امام زبانزد بود؛ چنانکه استاد اعظم فلسفه اسلامی؛ علامه عزیز طباطبایی در تشبیهی شیرین مصباح را، چون انجیر در میان میوه‌ها خواند که هیچ دورریختنی ندارد.
 
امام عظیم‌الشان انقلاب ذوالشهادتین خواندش؛ مسعودی، تولیت حرم حضرت معصومه نقل می‌کردند که حضرت امام (ره) در مسئله‌ای به آیت الله مصباح اشاره و ایشان را ذوالشهادتین معرفی کردند؛ قرار بود که آیت الله مصباح در خصوص یک نفر گفته بودند که فرد خوب و صالحی است و امام (ره) فرموده بودند شهادت آقای مصباح دو تا شهادت به حساب می‌آید.
 
بدرود شهید تهمت‌ها!
 
حضرت آقا، مطهری و طباطبایی زمان خواندش؛ عقبه تئوریک نظام دانستند و تجمیعی از علم و صفا و بصیرت خواندند؛ وقتی رهبر معظّم انقلاب اسلامی‌کسانی، چون آیت الله «مصباح یزدی» را عقبه تئوریک نظام می‌نامند، یعنی چه؟ اینکه استاد «مطهری» و استاد «مصباح یزدی» رسالت تنظیم معارف انقلاب بین جوانان را بر دوش می‌گیرند و توسط، ولی فقیه زمان تأیید می‌شوند، به خودی خود افتخاری بزرگ به نظر می‌رسد که نباید به راحتی از آن گذر کرد و در فهوای کلام نشان دهنده نزدیکی این دو تن به، ولی فقیه زمان است. شهید «مطهری» و آیت الله «مصباح یزدی» هر دو در زمان خود فرماندهان عقیدتی انقلابند که توسط رهبران انقلاب عامّاً و گاهی بصورت خاصّه نصب شده‌اند؛ لذا بیراهه نیست اگر روح فرماندهی عقیدتی انقلاب را واحد پنداشت چرا که آیت الله «مصباح یزدی» قرائتی کاملاً خالص و ناب از اسلام بدست می‌دهند و، چون عقاید اسلام غیر قابل تبدیل است باید بدون اغماض ایشان را «مطهری زمان» نامید؛ چرا که هر دو یک کارکرد مشخص و واحد دارند.
 
بدرود شهید تهمت‌ها!

«مصباح دوستان» (تعبیر شهید مظلوم آیت الله بهشتی در وصف علامه مصباح یزدی) برای نسل انقلابی امروز، نه فقط برای روشنگری‌های اندیشه‌ای و راهگشایی‌های فلسفی، بلکه برای کلاس «دشمن‌شناسی» بهترین استاد بوده است. بسیاری از شبه روشنکفران و براندازی جمهوری اسلامی و سابقا انقلابیون مطرود، همگی قبل از آنکه تشت رسوایی آن‌ها نمایان شود، دوره‌ای از مخالفت و هتک حرمت و تهمت و افترا را در مقابل آیت الله مصباح گذرانده‌اند.
 
حق این است که تو غریبانه آمدی و غریبانه رفتی، اما غریب‌تر و مظلومانه‌تر از تو، حق غربت و عدالت است و غربت، آرمان‌ها و ارزش‌هایی است که تو به خاطر آن شهید تهمت شدی.
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:۱
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
ارسال نظرات
Saini
Switzerland
۲۱:۰۳ - ۱۳ دی ۱۳۹۹
۰
۰
از نام وی هم هراسان بودند.
روحتان شاد
پاسخ
جدیدترین اخبار پربازدید ها