يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ(حجرات 13) * * * ای مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را تیره‌ها و قبیله‌ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید؛ (اینها ملاک امتیاز نیست،) گرامی‌ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست؛ خداوند دانا و آگاه است! * * * ای مردمان شما را از مردی و زنی/ما آفریده‌ایم به علم و به اقتدار/ دادیمتان قرار به اقوام گونه‌گون/انس و شناخت تا که به ‌هم‌ آورید بار/ بی‌شک بود زجمع شما آن‌عزیزتر/نزد خدا که بیش به تقواست ماندگار/ زان‌رو که هست عالم و آگاه کردگار/بر مردمان مومن و مشرکت بروزگار

 

      
کد خبر: ۴۸۹۸۹۶
زمان انتشار: ۱۰:۲۲     ۰۵ مرداد ۱۴۰۰

غدیر یادآور تجلى رحمت و رقم زدن سعادت همه انسان‌ها و اظهار محبت و لطف خداوند به نوع بشر است.

پیامبر (ص) با نگاه عمیقش که برخاسته از علم محیط وى به تمام کائنات است، در آن صحراى تفتیده، کاروان تازه‌رسته از قیود خودنگرى و گریخته از آغوش شیطان و شسته‌شــده از پلیدی‌هاى عصیان را، پیش از آلایشى مجدد، دستور توقف می‌دهد تا پرده از رازى بزرگ بردارد و به راهى درآورد که ضامن ارتقاى آدمی تا اعلای علیین و جایگاهى اســت که خداوند منان به او ارزانى داشــته است و در قله آن که سرآمدگاه شرف و عظمت بندگى است، اسکانش داده است. رسول اکرم (ص) آن مکان ژرف را وجدان کــرده و ازآنجاکه رحمت براى همگان و رحیم براى سرسپردگان به فرمان‌های الهى اســت، بــراى همه آدم‌ها، آرزویش را داشــته و طنیــن «امتى‌امتى» دلربایش در هنگامه نیایش‌هاى شبانه و گاه‌وبیگاهش به درگاه معبود بى‌همتایش، یادآور آن آرزوست. آیا می‌شود بنى‌آدم بدانجا راه یابند و گردهم آیند و نیایشى همگانى سر داده شود و سرود بندگى آن یگانه احد واحد صمد، فضا را پر کند و «بلده طیبه و رب و غفور» جاودانگى یابد؟

حاجیان بازگشته از خانه خدا گروه‌گروه از راه می‌رسند و به آنان که در کنار غدیر گرد آمده‌اند، می‌پیوندند و با نگاه‌هاى استفهام‌آمیز، از یکدیگر می‌پرسند چه شده است. تعدادى از حضار مشــغول جمع‌آورى جهاز چند شــترند تا شبه‌منبرى بســازند و، چون فارغ می‌شوند، ســرور کائنات بر بلنداى آن قرار می‌گیرد تا همــگان، او را ببینند و صداى رسایش را بشنوند و آن‌گاه سخنان پرمهرى که ضامن سعادت ابدى انسان‌هاست، از میان لبان مبارکش پر می‌کشند و بر گوش‌ها و بلکه گوش جان‌ها فرود می‌آیند و عطر دل‌انگیز خود را بر قلوب شنوندگان می‌پاشند. گوش فــرادار! فضا، اصوات را نگــه می‌دارد و تقویت فرکانس آن‌ها، شنوایشان می‌سازد.

کافى است پاره‌اى از این زنجیرهاى افکنده بر جان خویش را بگسلى. بنده بى‌مثــال معبود احد کــه یگانگى او در اطاعت خالقش، آیــت بى‌همتایى پروردگار بى‌نظیر اوست، آن بالا ایســتاده است تا پیام خداى غالب و قهار خویش را فراخواند؛ پیامی چنان باعظمــت که اگر اعلام نشــود، گویى رسالتى تحقق نیافته است. این پیام درپى پیام پیشین حق متعال است که در خاطر مبارکش تجلى دارد؛ «ماندگارى‌ات در دنیا به پایان رســیده است و نیازمند دیدار پروردگارت شــده‌اى»؛ لذا اعلام فرموده بود که این حج، حج وداع اســت؛ وداع رسولى که رنج‌هاى طاقت‌فرساى بسیار دیده و اذیت و آزار امتش آن‌چنان بوده که بر آستان «انک لعلى خلق العظیم» ش سنگینى کرده و سرانجام در این سخن دردآلودش آشکار شده است: «ما اوذى نبى بمثل ما اوذیت.»

پایان‌بخش سلسله انبیا و آخرین آنان بر فراز آن شبه‌منبر، ایستاده است و نگاه رحیمانه نافذش، جمعیت صف‌کشیده در پیشگاه او را دعوت به سکوت می‌کند. لحظاتى بعد، معلوم می‌شود که چرا این مجلس در آنجا برپا شــده است و خاتم انبیا کدامین پیام را به حضار ابلاغ می‌کنند. «لیبلغ‌الحاضرالغائب»، معــرف جایگاه آن گردهمایى است و نشان می‌دهد که آنجا، همان جایى اســت که کاروان زائران خانــه خدا، با یکدیگر وداع می‌کنند و هرکدام به‌سوى دیار خویش رهسپار می‌شوند و «من کنت مولاه فهذا على مولاه» که با تأیید حق متعال «الیوم اکملت لکم دینکــم و أتممت علیکم نعمتى و رضیت لکم الاســلام دینا» همراه شده است، نشان‌دهنده نهایت محبت بى‌دریغ پدرانه سرور پیامبران الهى به امت خویش اســت، زیرا کاروان کوچ‌کنندگان به‌ســوى حق متعال، باید پس از او راه را ادامه دهد تا «انا ا... و انا الیه راجعون» تحقق یابد، اما بدون حامی راهبــر و راهنما، پیمودن این طریق نشاید، زیرا گردنه‌هاى صعب‌العبور ناشناخته، بسیار است و راهزنان کمین‌کرده در راه، بى‌شمار. اما آن ابلاغ، ابلاغ فرمان خداست: «یا ای‌ها الرســول بلغ ما انزل الیک من ربک.»؛ خدایى که دلیل و راهنما به‌ســوى خویش را، خود رقم می‌زند نه غیر که غیر را هرگز چنین جایگاهى نشــاید، همچنان که در تعریف او. می‌دانى چرا؟

بیا تا به آســتان قدس‌رضوى بشــتابیم و در پیشــگاه مقدس حضرت ثامن‌الحجج، علیه‌آلاف‌التحیه‌والثنا، زانوى ادب زنیم و پاســخ پرسش خویش جوییم. اینک گوش فرادار تا ســخن امــام رئوف را بشنویم: «امامت، ارزشى بسیار برتر و جایگاهى بسیار بزرگ‌تر و مکانى بسیار بالاتر و جوانبى بسیار محکم‌تر و اعماقى بســیار ژرف‌تر از آن دارد که مردم بتوانند با عقول و آراى خویش بدان دست یابند یا امامی براى خود برگزینند. امامت، جانشینى خدا و رسول خدا (ص) و مقام امیرالمؤمنین (ع) و میراث حسن و حسین (ع) است. امامت، زمام دین و نظام مسلمانان و آبادانى دنیا و عزت مومنان است. امامت، اساس اسلام پیشرو و شاخه بسیار بلند آن است.

ایمان به امام است که نماز و زکات و روزه و حج و جهاد، کامل و ثروت‌هاى عمومی و صدقات عادلانه تقسیم می‌شود و قوانین و احکام الهى به اجــرا درمی‌آید و از مرزهــا و اطراف آن‌ها، پاسدارى می‌شود. امام اســت که حلال خدا را حلال و حرام خدا را حرام می‌سازد و حدود الهى را برپا می‌دارد و از دین خدا دفاع می‌کند و مردم را با حکمت و اندرزهاى نیکو و حجت رسا به راه پروردگارش فرامی‌خواند. امام، یگانه دهر خویش اســت. هیچ‌کس همتاى او نیست و هیچ دانشمندى با او برابرى نتواند کرد.

بدلى براى وى یافت نشود و مثل و مانندى برایش نباشد. او به فضیلت و برترى، اختصاص یافتــه و درپى این کمالات نبوده و اکتسابشان نکرده است، بلکه فضیلت‌بخش بخشنده به وى اختصاصشان داده است. در وصف شــأنى از شــئون امام یا فضیلتى از فضائل او، عقول، ره گم کرده و خرد‌ها درمانده شده‌اند و زیرکان متحیر گشته و چشم‌ها خسته شده و بزرگان اظهــار کوچکى کــرده و حکیمان سرگردان شده‌اند و خویشــتن‌داران کم آورده و خطیبان محصور مانده و خردمندان راســخ، نادان گشته و شعرا گنگ شده‌اند و ادیبان توان از دست داده و سخنوران درمانده شده و همگى به ناتوانى و نارسایى اقرار کرده‌اند. آرى، چگونه ممکن اســت امام، آن چنان که هست، وصف شود یا به حقیقت خویش ستوده شود یا از امر او چیزى به فهم درآید یا کسى یافت شود که در جایگاه او قرار گیرد و به غناى او رسد؟ چطور و کجا ممکن اســت چنین کسى را جســت‌وجو کرد؟ درحالى‌که به ســتاره‌اى می‌ماند که در دل آسمان جاى گرفته است. نه دست کسى به او می‌رسد و نه وصف‌کنندگان، توان وصفش را دارند، پس انتخــاب کجا و چنین کسى کجا و عقل‌ها کجا و تعقل مانند او کجا؟ آیا مثل او را جایى سراغ دارید؟ گمان می‌کنید چنین کسى را در غیر آل‌رسول خدا، محمد (ص)، می‌توان یافت؟ آنان کــه درپى پاســخ مثبتنــد، به خدا سوگند به خویشــتن خویش دروغ گفته‌اند و یاوه‌گرى‌ها مغرورشــان ســاخته است و از گردنه‌اى صعب‌العبور و لغزان بالا رفته‌اند، لذا قدم‌هایشــان لغزیده است و به دره‌اى بسیار عمیق سرنگون شده‌اند.

حدس زده‌اند که می‌توانند با عقل‌هاى ســرگردان بى‌خیر ناقص و آراى گمراه‌کننده، امامی براى خود به‌پا دارند، لیکن جز دورى از امام راستین، چیزى دستگیرشان نشده است. خدا آنان را بکشد، چه دروغ‌ها که نمی‌گویند! اینان از آن نظر که اهل اعمال نظر هستند، امــام را آگاهانه تــرک کرده‌اند و شــیطان، کردارشان را زینت بخشیده و راه را بر آنان سد کرده است، لذا از انتخاب خدا و رســول خدا (ص) و اهل‌بیت او روى‌گردان شده و به انتخاب خویش روى آورده‌انــد، درحالى‌که قرآن ندایشــان می‌دهد: «و ربک یخلق ما یشاء و یختار ما کان لهم الخیره سبحان‌ا... و تعالى عمایشرکون».

اکنون دریاب چه مولایى را در پس پرده غیبت دارى و چســان از دیدار و الطاف مستقیم او محرومى. آیا وقت آن نرسیده است که دست دعا به درگاه خداوند رحیم اجابت‌کننده دعا بردارى و مصرانه ظهورش را طلب کنى و از صمیم دل ندا برآورى: اللهم انت کشــاف الکرب و البلــوى و الیک اســتعدى فعندک العدوى و انت رب الاخره و الدنیا فاغث یا غیاث المســتغیثین عبیدک المبتلى و أره سیده یا شدید القوى و أزل عنه به الاسى و الجوى و برد غلیله یا من على العرش استوى و من الیه الرجعى و المنتهى؟

* مریم کافی‌مشهدی، کارشناس‌ارشد علوم قرآن‌وحدیث
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها