کد خبر: ۵۳۶۱۲۵
زمان انتشار: ۰۹:۰۸     ۰۳ ارديبهشت ۱۴۰۳
آیت الله حق‌شناس (ره) نقل کردند: موقعی که من در قم ساکن بودم، یکی از جوان ‌هایی که با من رابطه داشت نامه‌ای به من نوشت که: فلانی! مرا برای سربازی طلبیده‌اند، شما دعا بفرمایید تا شاید از آن خلاص شوم. من هم به حرم حضرت ‌معصومه علیها سلام ....

به گزارش پایگاه خبری 598، به نقل از خبرگزاری حوزه: آیت الله حق‌شناس (ره) نقل کردند: موقعی که من در قم ساکن بودم، یکی از جوان ‌هایی که با من رابطه داشت نامه‌ای به من نوشت که: فلانی! مرا برای سربازی طلبیده‌اند، شما دعا بفرمایید تا شاید از آن خلاص شوم.

من هم به حرم حضرت ‌معصومه علیها سلام رفتم و برای نجات او دعا کردم.

شبان‌گاه خواب دیدم که جوان مذکور به اتاقم آمده و به سینه می‌ زند و حسین، حسین می ‌گوید. خواب را برای آیت الله حجّت رضوان الله علیه نقل‌کردم. ایشان چنین تعبیر فرمود: این شخص مضطرّ است، بیشتر درباره او دعا کنید.

من هم اجابت کرده و بیشتر دعا کردم. تا آن‌که شبی مجدّداً در عالم خواب به من گفتند: ما رفتن به سربازی را از او بر می‌داریم به شرط آن‌که او نماز بخواند و هرگاه در نماز کوتاهی کند، دوباره او را مبتلا می ‌کنیم.

من پس از بیدار شدن از خواب، بسیار تعجّب کردم و همان‌طور که در خواب شرط شده بود، دستوری را طی نامه‌ای برای او نوشتم.

او در جواب من نوشت: شما از کجا ملتفت شدید که من نماز نمی‌ خوانم؟! هیچ کس حتی پدر و مادرم نیز از آن اطّلاع نداشتند.

 

نکته: این داستان مربوط به زمان طاغوت می باشد.

 

منبع: روزنه هایی از عالم غیب، ص ۱۷۶

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها