کد خبر: ۵۴۴۹۴۷
زمان انتشار: ۰۸:۱۷     ۳۰ ارديبهشت ۱۴۰۴
روایتی از «شهید جمهور و قصه هفت‌تپه»؛
رییس جمهور شهید، سید ابراهیم رییسی، دلداده خدمت به مردمی بود که دوستش داشتند و او آنان را دوست داشت و شرکت توسعه نیشکر هفت تپه تجلی‌ای از تلاش های شهید جمهور برای احیای زندگی مردم ناامید بود.

به گزارش پایگاه خبری 598، سایه‌ی مرگ اقتصادی روی شانه‌های نیشکر هفت‌تپه سنگینی می‌کرد. نه فقط یک کارخانه، بلکه زندگی هزاران خانواده، در آستانه فروپاشی بود. کارگران، هر روز با دستان پینه‌بسته و دل‌هایی پر از اضطراب، به محوطه می‌آمدند، بی‌آنکه بدانند فردا نان سفره‌شان از کجاست. مردی آمده بود که می‌گفتند فقط قول نمی‌دهد، عمل هم می‌کند. کارگران، ابتدا با تردید نگاهش کردند، اما خیلی زود، آیت‌الله سید ابراهیم رئیسی برایشان شد "شهید امید".

«او ما را به اسم می‌شناخت»

محمد خنیفر، کارگر قدیمی هفت‌تپه، بغضش را فرو می‌دهد و می‌گوید:

«آقای رئیسی هفت بار با ما دیدار کرد. با کارگرها نشست، گوش داد. توی هیچ جلسه‌ای ما را بی‌پاسخ نگذاشت. بار آخر، خودم رفتم جلو. گفتم آقا هنوز واگذاری قطعی نشده. لبخند زد و گفت: "تمامش می‌کنیم". نگفت شاید، نگفت بررسی می‌کنم، گفت تمامش می‌کنیم. اما...»

صدایش می‌لرزد. سکوت، به اندازه یک عمر دلتنگی طول می‌کشد.

«او اولین مقام مملکت بود که صدایمان را شنید».

 

غلامعلی حمدانی، یکی دیگر از فعالان کارگری، یاد روزهای تلخ را زنده می‌کند:

«ما را می‌بردند دادگاه، برای اینکه حق‌مان را می‌خواستیم. نه حقوق داشتیم، نه بیمه، نه امید. اما وقتی پرونده هفت‌تپه به دست رئیسی افتاد، گفت: “این‌ها کارگرند، نه مجرم.” پرونده‌های ما را بست. کارفرمای فاسد را محاکمه کرد. این یعنی عدالت.»

از قوه قضائیه تا ریاست جمهوری؛ رئیسی ایستاد، تنهای‌مان نگذاشت.

در سال‌هایی که واگذاری غیراصولی شرکت به یک متهم ارزی، همه‌چیز را به لبه پرتگاه کشانده بود، آیت‌الله رئیسی، نخست در مقام رئیس قوه قضائیه، حکم به خلع ید داد. تصمیمی شجاعانه، که شاید هر کسی جرأتش را نداشت. بعدتر، وقتی رئیس‌جمهور شد، باز هم هفت‌تپه را فراموش نکرد.

علیرضا دورباشی‌زاده، مدیرعامل فعلی شرکت می‌گوید:

«او پیگیر تمام جزئیات بود. دستور داد شرکت به توسعه نیشکر واگذار شود. تولید برگشت. بدهی‌ها پرداخت شد. آرامش به کارخانه آمد. رئیسی، فقط رئیس‌جمهور نبود، شریک درد این مردم بود.»

«برای ما وقت می‌گذاشت، مثل پدر»

 

محسن صباغی فعال اجتماعی، از آخرین سفر رئیس‌جمهور شهید می‌گوید:

«وقتی آمد برای افتتاح کارخانه‌ای همجوار، ما رفتیم دیدنش. انگار پدرمان را دیدیم. خسته بود، اما لبخند می‌زد. گفت: “قول داده‌ام واگذاری را قطعی کنم.” ما چشم‌مان برق زد. اما شهادتش نگذاشت قولش را تمام کند.»

اشک‌هایی که هنوز بند نیامده‌اند

در روز شهادت، به گفته کارگران، شرکت شبیه مجلس عزا بود. کسی کار نمی‌کرد. زانوها خم، چشم‌ها پر از اشک.

 

محمد خنیفر می‌گوید:

«رئیسی کاری کرد که فقط از یک نجات‌دهنده برمی‌آید. ما هفت‌تپه‌ای‌ها، او را منجی خودمان می‌دانیم. ما را از مرگ اقتصادی نجات داد. حالا مانده‌ایم و داغی کهنه.»

راهی که ناتمام ماند، مطالبه‌ای که پابرجاست

اکنون، با گذشت نزدیک به سه سال از خلع ید، کارگران همچنان چشم‌انتظار تعیین تکلیف نهایی مالکیت‌اند. آنها می‌گویند: «این آخرین قول رئیسی بود. نگذارید روی زمین بماند.»

 

حکیم تمیمی، کارگر دیگر، با تأکید می‌گوید:

«ما از رئیس‌جمهور آینده فقط یک چیز می‌خواهیم: راه رئیسی را ادامه بدهد. ما به او دل بسته بودیم، هنوز هم به راهش امید داریم.»

 

پایان روایت، آغاز مطالبه

نیشکر هفت‌تپه، حالا نفس می‌کشد، اما هنوز به سرانجام نرسیده. کارگرانی که روزی در اوج یأس، دستان‌شان را به سوی عدالت دراز کردند، اکنون با اندوهی مقدس، ادامه آن راه را طلب می‌کنند.

آیت‌الله رئیسی رفت، اما میراث او، در دل کارخانه‌ای سبز شده که روزی در حال احتضار بود. و چه زیبا گفت کارگری که گفت:

«او شهید شد، اما صدایش هنوز در گوش ماست: قول دادم… تمامش می‌کنیم.»

 
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها
نیازمندیها
09107726603 تماس یا پیام در پیام رسان های ایتا و تلگرام