کد خبر: ۵۴۵۸۶۰
زمان انتشار: ۱۵:۰۰     ۰۹ تير ۱۴۰۴
جنگ ۱۲ روزه ایران و "اسرائیل نشان داد که اسرائیل با همه ادعاهایش، شکننده است و زوال آن اجتناب‌ناپذیر است. این نبرد، تحولات جدیدی را در معادلات منطقه‌ای رقم زد و جایگاه ایران را در خاورمیانه تقویت کرد.

به گزارش پایگاه خبری 598، حاتم الطائی سردبیر روزنامه الرؤیه عمان در سرمقاله ای این روزنامه با عنوان "اسرائیل... زوال حتمینوشت: «جنگ دوازده روزه» میان ایران و اسرائیل حقایق انکارناپذیر و قطعی بسیاری را آشکار کرد و ثابت نمود که "اسرائیل" موجودیتی موقت است و زوال آن حتمی است؛ اگرچه لحظه‌ی زوال کامل هنوز فرا نرسیده است، اما ما شاهد «نمایشی» از سقوط و سپس نابودی آن بودیم، در نبردی برق‌آسا که هر دو طرف، به‌ویژه ایران از تمام سلاح‌های خود استفاده نکرد؛ بلکه حتی همه راهبردهای هجومی و دفاعی خود را آشکار نکرد و به یک راهبرد منظم و ساختارمند بسنده کرد که عنوان آن فرسایش است که به فروپاشی درونی منجر می‌شود.

شکی نیست که جهان در ساعات نخست روز یکشنبه ۲۲ ژوئن ۲۰۲۵، با ترس و نگرانی از بیانیه‌ای که توسط دونالد ترامپ رئیس‌جمهور آمریکا، به شیوه‌ای نمایشی و اغراق‌آمیز در سبک قهرمانان آمریکایی همچون «بت‌من» و «سوپرمن» قرائت شد، بیدار شد.

در این بیانیه اعلام شد که نیروهای آمریکایی با بمب‌های فوق‌العاده به تأسیسات هسته‌ای ایران حمله کرده‌اند و ادعا شد که تأسیسات هسته‌ای «فوردو» کاملاً نابود شده است، به همراه تخریب دو تأسیسات نطنز و اصفهان که سه نقطه‌ی کلیدی برنامه هسته‌ای ایران به شمار می‌روند. این حمله آمریکایی به تأسیسات هسته‌ای ایران کمتر از ده روز پس از آغاز جنگ ایران و اسرائیل رخ داد، جنگی که اسرائیل آن را با تجاوز تروریستی به عمق خاک ایران آغاز کرد و منجر به ترور چندین فرمانده نظامی و دانشمند هسته‌ای ایرانی شد.

تنها یک روز و چند ساعت بعد، ایران حمله‌ای موشکی بالستیک به پایگاه آمریکایی «العدید» در قطر انجام داد و برای نخستین بار شاهد شعله‌ور شدن آتش جنگ منطقه‌ای در آسمان خلیج فارس بودیم. منطقه گویی بر فراز دهانه یک آتشفشان خشمگین معلق است که گدازه‌های آتشین آن هر لحظه به اطراف پراکنده می‌شود و هیچ‌کس نمی‌داند کجا سقوط خواهد کرد!

این لحظات تاریخی که بر منطقه خلیج گذشته است، به‌خوبی خطر "اسرائیل" را برای امنیت ملی اعراب و خاورمیانه‌ای ما نشان می‌دهد و تأکید می‌کند که این موجودیت که تروریسم را علیه کشورها اعمال می‌کند و حاکمیت آنها را نقض می‌کند، عامل اصلی و نخست هرگونه بی‌ثباتی و ناآرامی در منطقه ما است.

"اسرائیل" دشمن اصلی ماست از زمانی که گروه‌های صهیونیستی به خاورمیانه قدم گذاشتند، سرزمین فلسطین را اشغال و غصب کردند؛ پیش از آن نیز در پی تصرف کشورهای دیگر بود و اکنون بخش‌هایی از لبنان و سوریه را در اشغال دارد و تمایل خود را برای تصرف بیشتر سرزمین‌های عربی پنهان نمی‌کند. نقشه‌های منتشرشده‌شان در همه‌جا پرده از برنامه‌های آن‌ها برمی‌دارد؛ به‌طوری که حتی در هر محفلی علناً به آن‌ها اعتراف می‌کنند.

اما در مقابل، جنگ دوازده روزه ضعف درونی "اسرائیل" را نیز اثبات کرد. پس از اینکه در هفتم اکتبر ۲۰۲۳، قهرمانان مقاومت فلسطین ضربه‌ای سخت به آن زدند و سپس عملیات‌های مقاومت در غزه که هنوز نیز ادامه دارد و خسارات سنگینی به اشغالگران "اسرائیلی" وارد می‌کند، حملات موشکی ایران نشان داد که اسرائیل همچون تار عنکبوتی سست و شکننده است.

تأملاتی درباره جنگ ۱۲ روزه :

۱: ایران به‌طور کامل از موقعیت‌های نظامی و راهبردی "اسرائیل" اطلاع و آگاهی دارد و مختصات این موقعیت‌ها را در اختیار دارد، که همین امر کمک کرد تا موشک‌های بالستیک با دقت و موفقیت به هدف‌های مشخص شلیک شوند. این نکته کل روایت دروغین «هیچ‌کس از "اسرائیل" چیزی نمی‌داند» را کاملاً نقش بر آب می‌کند!

۲: شک نیست که "ایران" جاسوسان و عوامل میدانی در داخل "اسرائیل" دارد که اطلاعات مربوط به تحرکات ارتش و تمرکز سامانه‌های دفاع هوایی را در اختیار تهران قرار می‌دهند.

۳: ایران موفق شد سامانه‌های دفاع هوایی "اسرائیل" را در لایه‌های مختلف آن (گنبد آهنین، مقلاع داوود، سیستم «اَرو» یا «پیکان») تضعیف و خسته کند و با راهبردهای مختلف آنها را درگیر نگه دارد تا موفقیت نفوذ موشک‌ها به عمق خاک "اسرائیل" تضمین شود.

۴: "اسرائیل" برای نخستین بار از زمان تأسیس خود، با قوی‌ترین تهدید وجودی مواجه شد، وخطرناک‌ترین جنگ را تجربه کرد و شدیدترین بمباران‌ها بر شهرهای آن ریخت.

۵: "اسرائیل" در مدت ۱۲ روز از درون فرو ریخت، بدون فرودگاه هوایی و بندر دریایی ماند و دولتش از شمال تا جنوب به‌طور کامل از کار افتاد.

۶: شهروند "اسرائیلی" مجبور شد روزها در پناهگاه‌های زیرزمینی بماند، و هر کسی که به خانه خود بازمی‌گشت، موشک‌های ایرانی او را مجبور می‌کرد دوباره در عرض چند ساعت به پناهگاه‌ها بازگردد.

۷: "اسرائیل" یک رژیم دیکتاتوری است که توسط حکومت فاشیستی و استبدادی اداره می‌شود، و هر سخن از دموکراسی و آزادی‌ها صرفاً افترا و توهم است. شاهد این مدعا، حجم سانسور رسانه‌ای است که تاکنون درباره میزان خسارات و آسیب‌های وارده به ارتش اشغالگر و همچنین حجم ویرانی تأسیسات نظامی، پژوهشی و راهبردی اعمال شده است.

۸: "اسرائیل" در رسانه‌ها به همه دروغ و فریب می‌گوید، از آمریکا گرفته تا شهروند "اسرائیلی" که حقیقت خسارات وارده توسط حملات ایرانی را نمی‌داند و حق کسب اطلاعات را ندارد، وگرنه سرنوشتش زندان است. برای پنهان‌کاری آنچه در "اسرائیل" رخ داده، بیشتر رسانه‌های بین‌المللی، حتی رسانه‌های آمریکایی، اجازه فعالیت در "اسرائیل" ندارند.

اگر درباره سود و زیان این جنگ صحبت کنیم، بدون شک همه متحمل خسارت شده‌اند که ذات جنگ همین است، اما برای ما مسلم است که ایران توانست از این خسارات عبور کند و پیروزی راهبردی کسب کند، در حالی که "اسرائیل" در آتش شکست می‌سوخت و هیچ یک از اهداف اعلام‌شده خود را محقق نکرد، که عبارتند از:

۱: ایران شوک ترور فرماندهان نظامی رده‌های اول و دوم و حذف دانشمندان هسته‌ای را با سرعت جایگزینی آن‌ها پشت سر گذاشت، و علاوه بر آن سیستم سازمانی دارد که تضمین می‌کند فناوری هسته‌ای ایرانی حتی با مرگ دانشمند یا کارشناس هسته‌ای حفظ شود.

۲: ایران ضربه متقابل سختی به "اسرائیل" زد و حملاتش در طول ۱۲ روز ادامه داشت و موفق به نابودی تعداد زیادی از تأسیسات نظامی و راهبردی شد.

۳: "اسرائیل" دچار شکست راهبردی سختی شد که به زودی در محافل سیاسی زلزله‌ای ایجاد خواهد کرد، باعث خواهد شد عوامل فرار «قاتل جنگ» نتانیاهو و سقوط دولت تروریستی‌اش دو برابر شود، و پیامدهای این زلزله سال‌ها ادامه خواهد داشت.

۴: در طول ۱۲ روز، شهروند "اسرائیلی" تجربه شدیدترین ترس و وحشت را داشت که موشک ایرانی بر فراز خانه‌اش فرود آید.

۵: تصاویر و ویدئوهای منتشرشده از میزان ویرانی ساختمان‌ها و برج‌ها در تل‌آویو، حیفا، بئر السبع و دیگر شهرها نشان‌دهنده موفقیت بسیار بالای حملات ایرانی است.

۶: "اسرائیل" موفق به تحقق هیچ یک از اهداف اعلام‌شده نشد: سرنگونی حکومت ایران، نابودی برنامه هسته‌ای، نابودی برنامه موشکی.

در مقابل، پایه‌های نظام ایران در سایه حمایت بی‌حد و مرز مردمی مستحکم‌تر شد، که این تأکید می‌کند این جنگ به وحدت داخلی ایران کمک کرده و سطح آگاهی عمومی در ایران را بالا برده است، و شهروندان ایرانی توانسته‌اند میان منافع ملی ایران و اختلافات سیاسی داخلی سنتی و طبیعی تفاوت قائل شوند.

"اسرائیل" در نابودی برنامه هسته‌ای ایران شکست خورد و تلاش کرد آمریکا را به جنگ بکشد، اما تا این لحظه آمریکا و رئیس‌جمهورش ترامپ هیچ مدرک ملموسی درباره نابودی برنامه هسته‌ای ایران ارائه نکرده‌اند، با وجود ادعای بمباران شدید با بمب‌های نفوذکننده.

در مورد برنامه موشکی نیز، آنچه از حمله به عمق "اسرائیل" دیده‌ایم، نشان می‌دهد ایران موفق شده سامانه موشک‌های بالستیک با دقت هدف‌گیری و قدرت تخریب بالا را توسعه دهد. ایران تا آخرین دقایق پیش از اجرای آتش‌بس به حملات خود ادامه داد، که نشان می‌دهد سامانه‌های پرتاب همچنان با بالاترین کارایی فعال بوده‌اند؛ حتی خسارت‌هایی که ایران در این دقایق پایانی به "اسرائیل" وارد کرد، بسیار شدیدتر بود؛ از جمله اصابت به فرماندهی‌های ارتش و اطلاعات در بئر السبع در جنوب "اسرائیل".

بدون شک پس از این جنگ، کل خاورمیانه وارد فرایند بازسازی بنیادی خواهد شد که بر اساس سناریویی "آمریکایی- اسرائیلی" قابل پیش‌بینی است، اگر با دقت به وقایع و آنچه بین خطوط نوشته می‌شود نگاه کنیم، و آنچه در پشت صحنه می‌گذرد را پیش‌بینی کنیم. بنابراین، سناریوی محتمل بر چند نکته استوار است:

۱. تلاش‌های فشرده آمریکا برای توقف جنگ در غزه طی یک هفته، همان‌طور که خود ترامپ اعلام کرد، با هدف مهار مقاومت فلسطینی به ویژه حماس و شاخه نظامی‌اش کتائب القسام، و سپس شروع بخشی از برنامه بازسازی غزه که هزینه آن بر دوش کشورهای حوزه خلیج فارس خواهد بود، اما این بازسازی کامل نیست؛ بلکه نوعی «عملیات زیباسازی» سبک است تا افکار عمومی را قانع کند که تحولاتی در غزه رخ می‌دهد و برنامه‌های جابه‌جایی جمعیت دیگر موضوعیت ندارد.

۲. پس از آرام شدن نسبی وضعیت ظرف ۳ ماه و پیش از پایان سال جاری، درهای انتقال جمعیت غزه به برخی کشورهای خاص باز خواهد شد؛ مانند پایتخت‌های کشورهای حوزه خلیج فارس، به خصوص برای نخبگان حرفه‌ای مثل پزشکان، مهندسان و دیگران، یا به آمریکا، استرالیا و کانادا، که این مهاجرت داوطلبانه خواهد بود نه اجباری.

۳. تشکیل آنچه «سپر ابراهیمی» نامیده می‌شود، که ائتلافی "عربی- اسرائیلی" خواهد بود و کشورهایی که به توافق‌های ابراهیمی پیوسته‌اند یا خواهند پیوست را دربرمی‌گیرد، و این ائتلاف مسئول توسعه روابط عادی‌سازی و همکاری با "اسرائیل" خواهد بود؛ با هدف محاصره ایران، خصوصاً که شایعاتی درباره نزدیک بودن پیوستن سوریه و برخی کشورهای عربی و خلیج فارس دیگر به این توافق‌ها وجود دارد.

این طرح راهبردی خطرات بی‌سابقه‌ای برای منطقه عربی، به ویژه خلیج فارس، دارد؛ چون ما در این مرحله در مرکز طوفان واقعاً خواهیم بود که نوید نابودی عظیمی را می‌دهد. بنابراین باید به دقت سناریوهایی که برای این منطقه طراحی می‌شود و آن را به نقاط بسیار حساس و خطرناک می‌کشاند توجه کرد، که هدف اصلی‌شان نابودی ایران به هر روش ممکن است، پس از شکست تجاوز نظامی صهیونیستی-آمریکایی و ناکامی شدید سازمان‌های اطلاعاتی (موساد و سیا) در سرنگونی نظام ایران از درون.

بدون شک جزئیات این سناریو در هفته‌های آینده روشن‌تر خواهد شد، اما در مقابل می‌بینیم ایران با جدیت در حال رفع نقاط ضعف خود، به ویژه در سامانه‌های دفاع هوایی و رصد، است و انتظار می‌رود چین نقش مهمی در این زمینه ایفا کند و ممکن است طی ۶ ماه تا یک سال آینده آسمان ایران کاملاً محافظت شود.

بنابراین آمریکا و "اسرائیل" سعی خواهند کرد پرونده غزه را سریع ببندند تا تمرکز کامل خود را روی پرونده ایران بگذارند، چون ایران به نظر می‌رسد اکنون به توسعه توانمندی‌های دفاعی و حتی هسته‌ای خود نزدیک‌تر از همیشه است. از این رو واشنگتن و تل‌آویو به دنبال «ضربه پیش‌دستانه» به هر روش ممکن خواهند بود. اما سوال اصلی این است: آیا نیروهای شرارت خواهند توانست اهداف شیطانی خود را محقق کنند؟

در پایان، باید گفت که با توجه به شکست راهبردی "اسرائیل"، زوال حتمی این رژیم که بارها بر آن تأکید کرده‌ایم، دیگر صرفاً آرزو یا چشم‌انداز نیست؛ بلکه مسئله‌ای زمانی است که بستگی به شدت و نوع خسارت‌های آینده‌ای دارد که این موجود تروریستی متحمل خواهد شد.

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها
نیازمندیها
خدمات نصب و اجرای سیستم اعلام حریق در تهران
09107726603 تماس یا پیام در پیام رسان های ایتا و تلگرام