
به گزارش پایگاه خبری 598، پس از واقعه کربلا، روایات تاریخی از تعرض به حریم اهل بیت و بحث حجاب زنان سخن میگویند؛ اما آیا حقیقت ماجرا با آنچه برخی روایت میکنند، متفاوت است؟
پرسش:
اینکه در مقاتل با تعابیر گوناگون آمده که بعد از ماجرای اسارت اهل بیت امام حسین(ع)؛ معجر و مقنعههای آنان را بردند و سر آنها را برهنه گذاشتند، درست است؟ آیا غیرت خداوند به این کار اجازه میدهد؟ آیا این مطالب درست است؟ آیا بیان آنها با شأن اهل بیت سازگار است؟
پاسخ:
بر پایه منابع روایی و مقاتل معتبر و قابل استناد؛ پس از شهادت امام حسین(ع)، سپاه عمر بن سعد به خیمههای اهل بیت آن حضرت حمله کردند و به غارت اموال خیمهها و زیور آلات زنان پرداختند. و لباس رویین زنان را کشیدند.
در متن عربی بیشتر این روایات، عباراتی مانند «جاذَبُوا النِّساءَ مَلاحِفَهُنَّ عَن ظُهورِهِنَّ»، «یَنزِعونَ المَلاحِفَ عَن ظُهورِنا»، «یَنتَزِعونَ مِلحَفَةَ المَرأَةِ عَن ظَهرِها» و «تُنازَعُ ثَوبَها عَلی ظَهرِها» آمده است و اینها – با توجه به معنای ملحفه - به معنای برهنه شدن و نمایان شدن موها و بدن زنان نیست، بلکه چون زنان آن موقع علاوه بر رواندازهایی شبیه چادر؛ لباس زیرین دیگری نیز داشتند که موی سر و بدن را میپوشاند، و سپاه دشمن تنها لباس رویین آنها را به غارت بردند و این به معنای بیحجابی و بدون پوشش نیست.
بر فرض پذیرش آنچه در پرسش آمده؛ باز هم این موضوع با شأن اهل بیت و غیرت خداوند منافاتی ندارد؛ زیرا بیحجابی زمانی مذموم است که از روی اختیار باشد، نه اجبار.
لذا تفصیلا بر پایه منابع روایی و مقاتل معتبر و قابل استناد؛ پس از شهادت امام حسین(ع)، سپاه عمر بن سعد به خیمههای اهل بیت آن حضرت حمله کردند و به غارت اموال پرداختند. زنان و کودکان در صحرا پراکنده شدند، گریان و داغدار و صیحهزنان و استغاثهکنان.
پس از آن خیمهها را آتش زدند. لباس رویین زنان را کشیدند، زیور آلات زنان را به غارت بردند، انگشتر از انگشتها بیرون آوردند و گوشواره از گوشها و خلخال از پاها.
آنان کار را به جایی رساندند که گاه برای بردن چادر و جامه زنان و کودکان، با آنان به کشمکش میپرداختند، تا هر چه آنان داشتند را به یغما برند.
سپاه عمر بن سعد، با این کارها حریم اهل بیت را مراعات نکردند، به طوری که زنان به عمر بن سعد پناهنده شده و از شدت جنایت کاری شمر و گروه نابکارش شکایت کردند و عمر بن سعد به ظاهر، دستور داد که از غارت خیمهها دست بردارند.
اینک برای نمونه؛ متنهایی را که درباره تاراج کردن خیمهها و غارت اموال زنان در روز عاشورا نقل شده، میآوریم:
۱. تاریخ طبری و کامل ابن اثیر: مردم به سوی سُرخاب و لباسهای گرانبها و شتران رفتند و آنها را تاراج کردند. مردم به سوی حسین(ع) و اثاث و وسایل کاروان، هجوم آوردند و حتّی برای گرفتن لباس روی زنان نیز، با آنها درگیر میشدند و چون چیره میشدند، آنرا میبردند.[۱]
۲. أنساب الاشراف: مردم به سوی سُرخاب و جامههای گرانبها و شتران رفتند و آنها را به تاراج بردند. رُحَیل بن زُهَیر جُعفی، جریر بن مسعود حضرمی و اُسَید بن مالک حَضرَمی، بیشترِ این جامهها را بردند و ابو الجَنوب جُعفی، شتری را برد که با آن، آب میکشید و نامش را حسین نهاده بود! ... مردم، چادرهای زنان را از روی آنان میکشیدند که عمر بن سعد، آنان را از این کار، منع کرد و آنان دست برداشتند.[۲]
۳. البدایة و النهایة ـ به نقل از حُمَید بن مسلم ـ : مردم، همه اموال نقد و غیر نقد حسین(ع) را میان خود، تقسیم کردند، حتّی آنچه را در خیمه بود و لباسهای تمیز [یا رویینِ] زنان را.[۳]
۴. سیر أعلام النبلاء: اثاثیه حسین(ع) را به تاراج بردند. مردی زیور فاطمه دختر حسین را گرفت و گریست!
فاطمه پرسید: چرا میگریی؟!
گفت: داراییِ دختر پیامبر خدا را به تاراج ببرم و نگِریم؟!
فاطمه گفت: پس آنرا رها کن!
گفت: میترسم فرد دیگری آنرا بردارد![۴]
۵. الأمالی، شیخ صدوق ـ به نقل از فاطمه ، دختر امام حسین(ع)ـ :
«اراذل و اوباش، به خیمه ما وارد شدند. من که دختری خردسال بودم، دو خلخال طلا بر پاهایم داشتم. مردی خلخالها را از پاهایم بیرون میکشید و میگریست.
گفتم: چرا گریه میکنی، ای دشمن خدا؟!
گفت: چگونه نگِریم، در حالی که زیور دختر پیامبر خدا را بر میدارم؟!
گفتم: «بر ندار!»
گفت: میترسم کسی جز من بیاید و آنرا بردارد!
آنان آنچه را هم که در خیمههای بر پا شده، به چشم میخورْد، به تاراج بردند و حتّی روپوشهایی را که خود را با آنها پوشانده بودیم، از رویمان کشیدند و بردند».[۵]
۶. اللهوف: مردم در تاراج خیمههای خاندان پیامبر(ص) و نور چشم زهرای بتول، بر هم پیشی جستند، تا آنجا که روپوش زنان را نیز از رویشان کشیدند. دختران پیامبر خدا(ص) و زنان امام حسین(ع) از خیمهها بیرون آمدند و با هم به گریه و زاری پرداختند و در فراق حامیان و دوستدارانشان، ناله سر دادند.
حمید بن مسلم گفته است: دیدم که زنی از بنی بکر بن وائل، همراه همسرش، میان یاران عمر بن سعد بود و هنگامی که دید مردم به زنان حسین(ع) در خیمههایشان هجوم بردهاند و اموال آنان را بر میدارند، او نیز شمشیری گرفت و به سوی خیمهها آمد و گفت:
«ای خاندان بکر بن وائل! آیا اموال دختران پیامبر خدا تاراج میشود [و شما کاری نمیکنید]؟! حکومت، جز از آنِ خدا نیست. برای خونخواهی پیامبر خدا [به پا خیزید]!»؛ ولی همسرش جلوی او را گرفت و او را به جایگاهش باز گرداند.[۶]
دختری از سوی خیمههای حسین(ع) آمد و مردی به او گفت: ای بنده خدا! سَرورت کشته شد. دخترک گفت: صیحهزنان، به سوی بانوانم دویدم و آنان نیز رو به رویم ایستادند و فریاد کشیدند ... .
راوی میگوید: آنگاه، زنان را از خیمهها بیرون راندند و خیمهها را آتش زدند. زنان، سر و پا برهنه و غارتْ شده و گریان، بیرون دویدند و همچون اسیرانِ در بند، راه سپردند.[۷]
۷. مقتل الحسین(ع)، خوارزمی: دشمنان، پیش آمدند تا به گرد خیمهها حلقه زدند. شمر بن ذی الجوشن نیز با آنها بود. او گفت: به درون خیمهها بروید و جامهها و متاعشان را بگیرید.
مردم، وارد شدند و هر چه در خیمهها بود، برداشتند، تا جایی که گوشواره امّ کلثوم، خواهر حسین(ع) را هم گرفتند و گوشش را دریدند. حتّی جامه رویینِ زنان را به زور میکشیدند و میبردند.[۸]
۸. المناقب، ابن شهرآشوب: شمر، متوجّه خیمهها شد و آنچه را یافتند، تاراج کردند و حتّی گوش امّ کلثوم برای [بردنِ ] گوشوارهای، پاره شد.[۹]
۹. الإرشاد، شیخ مفید ـ به نقل از حمید بن مسلم ـ : به خدا سوگند، میدیدم که با زنی از همسران و دختران و خاندان امام حسین(ع) درگیر میشوند و لباسش را از رویش میکشند و چون چیره میشوند، آنرا میبرند.[۱۰]
تذکر:
درباره این دسته از روایات باید به چند نکته توجه نمود تا پاسخ روشن شود:
۱. در متن عربی بیشتر این روایات عباراتی مانند «جاذَبُوا النِّساءَ مَلاحِفَهُنَّ عَن ظُهورِهِنَّ»، «یَنزِعونَ المَلاحِفَ عَن ظُهورِنا»، «یَنتَزِعونَ مِلحَفَةَ المَرأَةِ عَن ظَهرِها» و «تُنازَعُ ثَوبَها عَلی ظَهرِها» آمده است و اینها – با توجه به معنای ملحفه[۱۱] - به معنای برهنه شدن و نمایان شدن موها و بدن زنان نیست، بلکه چون زنان آن موقع علاوه بر رواندازهایی شبیه چادر؛ لباس زیرین دیگری نیز داشتند که موی سر و بدن را میپوشاند، و سپاه دشمن تنها لباس رویین آنها را به غارت بردند. و این به معنای بی حجابی و بدون پوشش نیست.
عبارت «فَخَرَجْنَ حَوَاسِرَ مُسَلَّبَاتٍ حَافِیَات» در لهوف سید ابن طاووس نیز به معنای عریان شدن و پیدا بودن موی زنان نیست، بلکه به معنای برهنه بودن از لباس رویین است.
همچنین اینکه در برخی مقاتل عبارت «تُسْلَبُ الْمَرْأَةُ مِقْنَعَتُهَا مِنْ رَأْسِهَا»[۱۲] آمده است، باز نمیتوان گفت که روسری آنها به طور کل برداشته شد، به گونهای که تمام موها معلوم بود.
۲. بر فرض بپذیریم که مقداری یا برای لحظاتی همه موهای آنها پیدا شده باشد؛ این موضوع با شأن اهل بیت و غیرت خداوند منافاتی ندارد؛ زیرا آن نوع از بی حجابی مذموم است که از روی اختیار باشد، نه اجبار. و گرنه اهل حرم؛ یعنی مجموعه زنانی که همراه امام حسین(ع) در کربلا شرکت داشتند، اصرار زیادی بر حفظ حجاب خویش در برابر نامحرمان میورزیدند و هیچگاه از پوشش و حجاب غافل نمیشدند.
پی نوشت:
[۱]. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، ج ۵، ص ۴۵۳، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، ۱۳۸۷ق؛ ابن اثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج ۴، ص ۷۹، بیروت، دار صادر، ۱۳۸۵ق.
[۲]. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج ۳، ص ۲۰۴، بیروت، دار الفکر، چاپ اول، ۱۴۱۷ق.
[۳]. ابن کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج ۸، ص ۱۸۸، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۷ق.
[۴]. ذهبی، محمد بن أحمد، سیر أعلام النبلاء، ج ۳، ص ۳۰۳، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ سوم، ۱۴۰۵ق.
[۵]. شیخ صدوق، محمد بن علی، الامالی، ص ۱۶۴ – ۱۶۵، تهران، کتابچی، چاپ ششم، ۱۳۷۶ش.
[۶]. سید بن طاوس، اللهوف فی قتلی الطفوف، ص ۱۳۱ – ۱۳۲، تهران، نشر جهان، چاپ اول، ۱۳۴۸ش.
[۷]. همان.
[۸]. خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین(ع)، ج ۲، ص ۴۳، قم، انوار الهدی، چاپ دوم، ۱۴۲۳ق.
[۹]. ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل أبی طالب(ع)، ج ۴، ص ۱۱۲، قم، انتشارات علامه، چاپ اول، ۱۳۷۹ق.
[۱۰]. شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج ۲، ص ۱۱۲ – ۱۱۳، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
[۱۱]. در کتابهای لغت عربی و فارسی ملحفه به این معانی آمده است: چادر، روانداز، ملافه، روپوش لباس. ر.ک: لغتنامه دهخدا، واژه «ملحفه»؛ بستانی، فؤاد افرام، مهیار، رضا، فرهنگ ابجدی عربی-فارسی، ص ۸۵۹، تهران، انتشارات اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۷۵ش؛ ازهری، محمد بن احمد، تهذیب اللغة، ج ۵، ص ۴۶، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۲۱ق. «اللِّحَاف و المِلْحَفُ و المِلْحَفَة: اللِّباس الذی فوق سائر اللباس»؛ ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج ۹، ص ۳۱۴، دار صادر، بیروت، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.
[۱۲]. ابن نما حلی، جعفر بن محمد، مثیر الأحزان، ص ۷۶، مدرسه امام مهدی(عج)، قم، چاپ سوم، ۱۴۰۶ق.
منبع: اسلام کوئست