کد خبر: ۵۴۶۶۵۰
زمان انتشار: ۱۵:۳۴     ۰۳ شهريور ۱۴۰۴
تحلیل روز

دوگانه مذاکره و مقاومت: از سازش تا اقتدار

دوگانه واقعی در مواجهه با دشمن، مذاکره و مقاومت نیست، بلکه مقاومت و سازش است. هرچه مقاومت قوی‌تر باشد، امکان مذاکره بر اساس اقتدار و تأمین حقوق ملی بیشتر خواهد بود. تجربه جنگ ۱۲ روزه ایران و اسرائیل نشان داد که جبهه مقاومت با پایبندی به اصول در میدان توانست دشمنان قدرتمند را وادار به پذیرش شروط مشروع کند و مسیر مذاکره را به جایگاه اقتدار و منافع ملی هدایت نماید.

به گزارش سرویس سیاسی پایگاه خبری 598-محمد مهدی بهداروند/ در تحلیل‌های سیاسی و امنیتی، مذاکره و مقاومت اغلب به‌عنوان دو مسیر متضاد در مواجهه با دشمنان مطرح می‌شوند، اما تجربه‌های تاریخی نشان داده است که دوگانه واقعی «مقاومت و سازش» است، نه مذاکره و مقاومت. مذاکره تنها زمانی اثرگذار و سازنده خواهد بود که پشتوانه قوی مقاومت و بازدارندگی در میدان وجود داشته باشد. اگر مقاومت ضعیف باشد، مذاکره به مسیر کوتاه آمدن و باج‌دهی تبدیل می‌شود و طرف مقابل بدون هیچ محدودیتی امتیازات استراتژیک را مطالبه می‌کند. حضرت امام خامنه‌ای نیز بر این نکته تأکید دارند که در هر عرصه‌ای، چه میدان مقاومت و چه میز مذاکره، ورود باید با اقتدار و قدرت باشد، زیرا اقتدار پیش‌شرط تأثیرگذاری و حفظ حقوق مشروع است.مذاکره بر محور سازش زمانی رخ می‌دهد که قدرت بازدارندگی پایین باشد و طرف مقابل نتواند حقوق خود را با اتکا به میدان حفظ کند. در این حالت، هدف مذاکره کاهش فشار دشمن و جلوگیری از خسارت بیشتر است، نه تأمین حقوق ملی. چنین مذاکره‌ای اغلب با کوتاه آمدن، واگذاری امتیازات استراتژیک و پذیرش شروط نامطلوب همراه است و در بلندمدت باعث تضعیف اقتدار ملی و کاهش اعتماد عمومی می‌شود. نمونه‌های متعدد تاریخی و معاصر نشان داده‌اند که کشورهایی که توان بازدارندگی پایینی داشتند، مجبور شدند امتیازات زیادی به طرف مقابل بدهند و جایگاه استراتژیک خود را تضعیف کنند.برخلاف مذاکره بر محور سازش، مذاکره بر محور مقاومت زمانی تحقق می‌یابد که طرف مذاکره‌کننده از قدرت بازدارندگی بالا برخوردار باشد. قدرت بازدارنده، پشتوانه‌ای برای اعتماد به نفس و اقتدار در مذاکرات فراهم می‌کند و هدف آن تأمین حقوق مشروع است، نه کوتاه آمدن از اصول. این نوع مذاکره دشمن را مجبور می‌کند شروط منطقی و قانونی طرف مقابل را بپذیرد و از اعمال فشار غیرمنطقی بازایستد. در این چارچوب، مقاومت و مذاکره مکمل یکدیگرند و نه متضاد، زیرا قدرت مقاومت امکان ورود به میز مذاکره با اقتدار را فراهم می‌کند. 

نمونه‌ها و تحلیل قدرت مقاومت

قدرت جبهه مقاومت در عمل بارها ثابت شده است. یکی از مهم‌ترین نمونه‌های آن، جنگ ۱۲ روزه ایران و اسرائیل در سال ۱۴۰۴ است. این جنگ با حملات هوایی گسترده اسرائیل به اهدافی در ایران آغاز شد، اما پاسخ موشکی و تاکتیکی ایران باعث شد دشمن پس از ۱۲ روز درگیری، آتش‌بس اضطراری اعلام کند. در جریان این جنگ، ایران توانست با استفاده از سامانه‌های موشکی و دفاعی، توازن نسبی ایجاد کند و به دشمن خسارت وارد نماید، در حالی که به زیرساخت‌های حیاتی خود نیز آسیب کمتری وارد شد. این جنگ نشان داد که حتی دشمنی با برتری نظامی آشکار، در برابر مقاومت اصولی و منسجم مجبور به توقف اقدامات خصمانه می‌شود.

پیامدهای این جنگ بسیار گسترده بود. ایران نشان داد که توان بازدارندگی واقعی دارد و قدرت دفاع از خاک و منافع خود را دارد. این تجربه موجب تقویت جایگاه داخلی و منطقه‌ای ایران شد و پیام واضحی به دشمنان ارسال کرد: هرگونه تهدید و حمله، با پاسخ قاطع مواجه خواهد شد. این جنگ همچنین اهمیت هماهنگی میان استراتژی‌های نظامی و دیپلماسی را آشکار کرد؛ ایران توانست با تقویت توان بازدارندگی، مذاکره‌کننده مقتدر در هر میز گفتگو باشد.

مولفه های مذاکره برمحور مقاومت

مولفه‌های قدرت مقاومت تنها به توان نظامی محدود نمی‌شوند، بلکه شامل چند عنصر کلیدی است که ترکیبی از قدرت نظامی، اخلاقی و استراتژیک را شکل می‌دهند:

  • اقتدار نظامی و بازدارندگی: بدون توان بازدارنده، مذاکره فاقد پشتوانه عملی است و دست دشمن در اعمال فشار باز است.
  • اعتقاد به اصول و حقوق ملی: مذاکره تنها زمانی مؤثر است که هدف آن تأمین حقوق مشروع باشد و نه کوتاه آمدن از اصول و مصالح کلان.
  • آگاهی استراتژیک از نقاط ضعف دشمن: شناسایی نقاط حساس دشمن باعث می‌شود مذاکره‌کننده با استراتژی دقیق عمل کند و از امتیازدهی غیرضروری جلوگیری کند.
  • انسجام داخلی و حمایت مردمی: قدرت میدان بدون حمایت داخلی پایدار نخواهد بود و کاهش انسجام باعث تضعیف موقعیت مذاکره‌کننده می‌شود و دشمن را به اعمال فشار بیشتر تشویق می‌کند.
  • پایبندی به اصول اخلاقی و سیاسی: مقاومت موفق همواره با چارچوب‌های اخلاقی و رعایت حقوق مشروع شکل می‌گیرد و این باعث مشروعیت بین‌المللی و داخلی می‌شود.

این مولفه‌ها در جنگ ۱۲ روزه به خوبی دیده شد؛ ایران با استفاده از تاکتیک‌های ترکیبی موشکی و دفاع هوایی، انسجام داخلی و هماهنگی با نیروهای منطقه‌ای، توانست دشمن را وادار به آتش‌بس کند. تجربه نشان داد که مقاومت موفق، نه تنها قدرت نظامی، بلکه مدیریت استراتژیک و انسجام داخلی را نیز می‌طلبد.

یکی از نکات کلیدی در موفقیت سیاست خارجی و امنیت ملی، هماهنگی میان میدان و دیپلماسی است. دیپلماسی بدون پشتوانه میدان مقاومت بی‌اثر است. وقتی قدرت بازدارندگی قوی باشد، طرف مقابل در میز مذاکره نه تنها به شروط منطقی پایبند می‌شود، بلکه اعمال فشار نیز بی‌ثمر خواهد بود. تجربه تاریخی نشان داده است که کشورهایی که قدرت نظامی و بازدارندگی بالا داشتند، توانستند در میز مذاکره حقوق خود را حفظ کنند و حتی از دشمن امتیازات معقول به دست آورند.

مذاکره بر محور مقاومت و سازش

تحلیل تبعات مذاکره نشان می‌دهد که مذاکره بر محور مقاومت و مذاکره بر محور سازش اثرات کاملاً متفاوتی دارند.

مذاکره بر محور مقاومت: حفظ اقتدار ملی، تقویت قدرت بازدارندگی، افزایش اعتماد داخلی و منطقه‌ای و کاهش تمایل دشمن به اعمال زور، از نتایج مستقیم این نوع مذاکره هستند. در چنین شرایطی، مذاکره‌کننده با پشتوانه قدرت میدان وارد میز مذاکره می‌شود و می‌تواند حقوق مشروع خود را بدون کوتاه آمدن تأمین کند. تجربه جنگ ۱۲ روزه ایران و اسرائیل نشان داد که دشمن وقتی توان بازدارندگی طرف مقابل را مشاهده می‌کند، حتی با تجهیزات پیشرفته، مجبور به پذیرش شروط منطقی و مشروع می‌شود و نمی‌تواند از ضعف برای اعمال فشار بهره‌برداری کند.

مذاکره بر محور سازش: در مقابل، مذاکره بر پایه ضعف و کوتاه آمدن باعث تضعیف موقعیت ملی، کاهش اعتماد عمومی، تشویق دشمن به فشار بیشتر و افزایش وابستگی به طرف مقابل می‌شود. چنین مذاکره‌ای هیچ تضمینی برای تأمین حقوق ملی ندارد و دشمن می‌تواند از هر نقطه ضعف طرف مقابل بهره‌برداری کند. تجربه تاریخی نشان داده است که کشورهایی که مقاومت ضعیفی داشتند، حتی اگر در کوتاه‌مدت موفقیت ظاهری کسب کردند، در بلندمدت مجبور به واگذاری بخش‌های حیاتی و استراتژیک شدند.تحلیل بلندمدت نشان می‌دهد که مذاکره بر محور مقاومت باعث افزایش مشروعیت داخلی، افزایش همبستگی ملی و تقویت جایگاه کشور در سطح بین‌المللی می‌شود. در حالی که مذاکره بر محور سازش، منجر به کاهش اعتماد عمومی، تضعیف انسجام داخلی و افزایش فشارهای بین‌المللی می‌گردد.

تبعات مذاکره بر محور مقاومت و سازش

۱. تبعات مذاکره بر محور مقاومت:
مذاکره بر محور مقاومت زمانی تحقق می‌یابد که طرف مذاکره‌کننده از قدرت بازدارندگی بالا برخوردار باشد و بتواند حقوق مشروع خود را حفظ کند. این نوع مذاکره چندین اثر مثبت دارد:

  • تقویت اقتدار ملی: طرف مذاکره‌کننده با پشتوانه قدرت نظامی و بازدارندگی وارد مذاکره می‌شود و دشمن به ضعف او پی نمی‌برد.
  • حفظ حقوق و منافع ملی: مذاکره‌کننده قادر است امتیازاتی بدهد که با حفظ اصول و منافع ملی سازگار باشد، نه با کوتاه آمدن از خطوط قرمز.
  • افزایش اعتماد داخلی و انسجام ملی: مردم و نیروهای داخلی مشاهده می‌کنند که کشور توان دفاع و مقاومت دارد و از طریق مذاکره حقوق خود را تأمین می‌کند.
  • بازدارندگی منطقه‌ای و بین‌المللی: دیگر کشورها و دشمنان بالقوه می‌فهمند که کشور مذاکره‌کننده توان نظامی و استراتژیک دارد و اعمال فشار بی‌ثمر است.
  • تأثیر روانی بر دشمن: دشمن می‌داند که هیچ تهدیدی بدون پاسخ نخواهد ماند و مجبور می‌شود به شروط منطقی تن دهد.

مثال تاریخی جنگ ۱۲ روزه ایران و اسرائیل نشان داد که پس از مقاومت قوی ایران، اسرائیل مجبور به آتش‌بس و پذیرش شرایطی شد که به شکل نسبی منافع ایران را تأمین کرد. این همان نمونه‌ای است که تبعات مثبت مذاکره بر محور مقاومت را نشان می‌دهد؛ مذاکره‌ای که با قدرت پشتوانه نظامی و استراتژیک همراه است، می‌تواند حقوق ملی را تضمین کند و اقتدار کشور را افزایش دهد.

۲. تبعات مذاکره بر محور سازش:
در مقابل، مذاکره بر محور سازش زمانی رخ می‌دهد که مقاومت ضعیف باشد یا توان بازدارندگی محدود باشد. پیامدهای این نوع مذاکره منفی و بلندمدت است:

  • تضعیف اقتدار ملی: کوتاه آمدن در مذاکره باعث می‌شود دشمن احساس کند می‌تواند با فشار و تهدید به اهداف خود برسد.
  • کاهش اعتماد عمومی: مردم و نیروهای داخلی مشاهده می‌کنند که کشور قادر به حفظ منافع ملی نیست، که باعث کاهش انسجام داخلی و تضعیف روحیه ملی می‌شود.
  • وابستگی به طرف مقابل: پذیرش شروط نامطلوب دشمن باعث وابستگی بیشتر اقتصادی، سیاسی یا امنیتی می‌شود.
  • تشویق دشمن به فشار بیشتر: هرگونه کوتاه آمدن، زمینه را برای مطالبه امتیازات بیشتر از سوی دشمن فراهم می‌کند و چرخه فشار و سازش ادامه پیدا می‌کند.
  • پیامدهای منطقه‌ای و بین‌المللی: کشورهای منطقه و دشمنان بالقوه متوجه ضعف طرف مذاکره‌کننده می‌شوند و ممکن است تهدیدها و فشارهای خود را افزایش دهند.

مثال تاریخی مشابه در بسیاری از کشورهایی دیده شده که در اثر ضعف مقاومت و مذاکره بر محور سازش، مجبور به واگذاری بخش‌های حیاتی شده‌اند. چنین مذاکره‌ای ممکن است در کوتاه‌مدت فشار را کاهش دهد، اما در بلندمدت باعث تضعیف جایگاه کشور و افزایش ریسک تهدیدات می‌شود.به طور خلاصه، تبعات مذاکره بر محور مقاومت شامل افزایش اقتدار، حفظ حقوق ملی، تقویت اعتماد داخلی و بازدارندگی بین‌المللی است، در حالی که تبعات مذاکره بر محور سازش تضعیف اقتدار، کاهش اعتماد داخلی، وابستگی بیشتر و افزایش فشار دشمن است. این مقایسه نشان می‌دهد که هرگونه مذاکره بدون پشتوانه قدرت بازدارندگی، نهایتاً به ضرر منافع ملی و امنیت کشور خواهد بود. 

نتیجه‌گیری

دوگانه واقعی در مواجهه با دشمن، مذاکره و مقاومت نیست، بلکه مقاومت و سازش است. هرچه مقاومت قوی‌تر باشد، امکان مذاکره بر اساس اقتدار و تأمین حقوق ملی بیشتر خواهد بود. تجربه جنگ ۱۲ روزه ایران و اسرائیل نشان داد که جبهه مقاومت با پایبندی به اصول، انسجام داخلی و شجاعت در میدان توانست دشمنان قدرتمند را وادار به پذیرش شروط مشروع کند و مسیر مذاکره را به جایگاه اقتدار و منافع ملی هدایت نماید. هرگونه ورود به مذاکره باید با اقتدار، بازدارندگی و انسجام داخلی همراه باشد تا حقوق ملی حفظ شود و دشمن از اعمال فشار یا تهدید خودداری کند. هماهنگی میان میدان و میز مذاکره، تضمین‌کننده قدرت ملی و امنیت پایدار است. مقاومت قوی، پشتوانه اصلی دیپلماسی موفق و راهبردی است و به مذاکره‌کننده امکان می‌دهد بدون کوتاه آمدن، حقوق مشروع خود را تأمین کند و جایگاه استراتژیک خود را در برابر دشمن تثبیت نماید.

نظرات بینندگان
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
جدیدترین اخبار پربازدید ها
نیازمندیها
09107726603 تماس یا پیام در پیام رسان های ایتا و تلگرام