
به گزارش پایگاه خبری 598، "در جنگ رسانهای در ساحت فرهنگ با پدیدههایی چون زایش ارزشهای جدید، خلق ارزشهای نوین و حذف یا تخریب ارزشهای فرهنگی پیشین مواجه هستیم. "
عبارات فوق را دکتر معصومه نصیری، مدرس و پژوهشگر سواد رسانهای و رئیس اندیشکده عصر هوشمندی بیان داشته و البته افزوده است: ارزشهای جدید خلقشده بهعنوان معیار و ملاک در برابر ارزشهای فرهنگی و دینی جامعهای مانند جامعه ایرانی قرار میگیرند و دوگانهای میان این دو ایجاد میشود که یا مخاطب باید ارزشها و فرهنگ جدید را بپذیرد یا به ارزشهای دینی و فرهنگی پیشین پایبند بماند که اکنون با برچسبهایی چون تحجر، عقبماندگی و وفاداری به ارزشهای کهنه مورد هجمه قرار میگیرد تا از اعتبارشان کاسته شود. از سوی دیگر در جنگ رسانهای در ساحت ارزشهای فرهنگی و دینی فرایند اعتبارزدایی از ارزشهای سنتی، خلق ارزشهای جدید و برجستهسازی و متعالی جلوه دادن این ارزشها بهصورت پررنگ رخ میدهد. این امر یکی از جنبههای کلیدی تغییرات فرهنگی ناشی از جنگ رسانهای است که باید مورد توجه قرار گیرد.
تفاوت ها را درک کنیم
مدرس دانشگاه و تحلیلگر مسایل فرهنگی همچنین با تأکید بر این نکته کلیدی که اساساً جنگ رسانهای در ساحت فرهنگ، مفهوم و ماهیتی متفاوت از جنگ در ساحت سیاست دارد، خاطرنشان کرد: در سال های اخیر به عینه دیده ایم که عنصر دین و مفاهیم مرتبط با آن در کانون این جنگ رسانهای قرار گرفته و با برچسبزنی و تحریف مورد هجوم قرار میگیرد تا از آن اعتبارزدایی شود و مفهومی جدید، استحالهشده و دستکاریشده از دین ارائه شود. برای مثال، عباراتی مانند «دل پاک کافی است» یا «میتوان بدون حجاب، در دل متدین بود» نمونههایی از سادهسازی و تحریف امر دین هستند که در این جنگ رسانهای ترویج میشوند.
وی همچنین یادآور شد: سادهسازی فرهنگ و ارزشهای پیشین به نحوی صورت میگیرد که این ارزشها بهعنوان موانعی دستوپاگیر برای مخاطب عصر حاضر و هزاره سوم معرفی شوند که این روند به عادیسازی پدیدههایی مانند ازدواج سفید، روابط متنوع و خارج از چارچوبهای عرفی و دینی منجر میشود.
نصیری با بیان اینکه چنین فرایندی در چهار لایه رخ میدهد، گفت: نخست، ورود به لایه ذهن و شناخت مخاطب و مدیریت تصویر ذهنی او، سپس نفوذ به لایه سلیقه و ذائقه مخاطب و تأثیرگذاری بر احساسات او و در ادامه، عادیسازی این پدیدهها بهگونهای که دیگر امری قبیح تلقی نشوند، بلکه در برخی موارد ضروری یا واجب جلوه کنند و در نهایت، تبدیل این عادیسازی به عادت اجتماعی که به رفتارهای جدید در مخاطب منجر میشود.
سواد رسانه عصای جادویی نیست اما ...!
دبیرکل باشگاه مدیریت رسانه یونسکو ـ ایران همچنین ابراز داشت: باید توجه کنیم که سواد رسانهای عصای جادویی نیست که بتواند یکتنه ناکارآمدی ساختارهای فرهنگی را جبران یا در برابر سیل فرهنگهای نوظهور و دستکاریشده ایستادگی کند. آنچه این سواد به ما میآموزد، آگاهی نسبت به آن چیزی است که میبینیم، میشنویم و به ذهن خود و خانوادهمان وارد میکنیم و این دانش به ما کمک میکند بفهمیم الگوی مصرف رسانهایمان چگونه ذائقه، سبک زندگی و عادتهای فکری ما و فرزندانمان را شکل میدهد.
وی اضافه کرد: سواد رسانهای ما را به این سمت و سو می کشاند که درباره هر محتوای رسانهای از سرگرمی تا خبر این سوال مهم را طرح کنیم که فلان محتوا چه جهانبینی را میسازد و کدام ارزشها را از بین میبرد؟ والدین نیز باید با همین رویکرد آگاهانه، انتخابهای رسانهای خود را به الگوی رفتاری در خانواده تبدیل کنند. برای اثرگذاری لازم است خطمشی مشخصی در مصرف رسانه داشته باشیم و در برابر سیل اطلاعات، صرفاً مصرفکنندهای منفعل نباشیم.
لزوم بهره گیری هوشمندانه از فضای رسانهای
وی با اشاره به این که استفاده از فضای رسانهای در دنیای امروز باید هدفمند و هوشمندانه صورت گیرد، گفت: در آموزش سواد رسانهای، به هر میزان که از عبارات و کلمات ایدئولوژیک فاصله بگیریم، به همان نسبت هم به محتوای ما مخاطبان بیشتری جذب میشوند و لذا بهتر این است که بهجای مفاهیم سنگینی همچون «ایمان عملگرا»، از اصطلاح دقیقتری مانند «تربیت رسانهای» استفاده کنیم؛ تربیتی که فرد را از درون به خویشتنداری، تحلیل و عبور آگاهانه از موقعیتهای رسانهای سوق میدهد.
دبیرکل باشگاه مدیریت رسانه یونسکو ـ ایران تأکید کرد: تربیت رسانهای با آموزش مهارتهای تفکر انتقادی و فلسفیدن شروع می گردد. البته چنانچه این مهارتها از کودکی تقویت نشوند، در نوجوانی و جوانی نمیتوان انتظار داشت فرد باهوش و مسئول در فضای رسانهای رفتار کند، بنابراین پیش از آنکه از ایمان و تعهد صحبت کنیم، باید به پرورش اندیشه و قدرت تشخیص نسل جدید بپردازیم. سواد یا تربیت رسانهای در همین نقطه کلیدی به ما هشدار میدهد: همیشه سؤال بپرس، بدون بررسی باور نکن و مراقب باش آنچه وارد ذهن میکنی، چگونه ممکن است به رفتار تو تبدیل شود.
نقش کلیدی خانواده در تربیت رسانهای افراد
رئیس اندیشکده عصر هوشمندی در بخش دیگری از صحبت های خود با بیان این که خانواده، خط مقدم تربیت رسانهای نسل آینده است، اظهار داشت: نقش خانواده در شکلگیری ذائقه و الگوی مصرف رسانهای فرزندان، اساسی و تعیینکننده است. تجربه نشان داده است کودکانی که در خانوادههایی با تربیت رسانهای رشد کردهاند، در مواجهه با محتواهای رسانهای آگاهتر، تحلیلگرتر و مقاومتر عمل میکنند.
وی خانوادهها را در مواجهه با رسانه به سه دسته تقسیم کرده و گفت: خانوادههای منفینگر که رسانه را حذف میکنند، خانوادههای رها که بدون شناخت، فرزندان را در برابر رسانهها بیدفاع میگذارند و در نهایت خانوادههای واقعبین که فرصت و تهدید رسانه را توأمان میبینند و نقش تربیتی خود را جدی میگیرند. فقط در این دسته سوم است که میتوان به تربیت نسلی آگاه، مقاوم و مسئول در فضای رسانهای امید داشت. خانوادهای که درک دقیقی از وضعیت رسانه دارد، میتواند فرزندی تربیت کند که اهل تفکر، انتخابگر و مقاوم در برابر جریانهای رسانهای مسموم باشد.