کد خبر: ۷۹۹۷۷
زمان انتشار: ۱۲:۰۲     ۲۹ شهريور ۱۳۹۱
یادداشت ۵۹۸؛
محمد حسن رضائی
حوادث دهه های اخير در جهان و نظامی گری کنونی تمدن مادی غرب حاکیست که غرب در پروژه جهانی سازی خود با شکست مواجه شده و لذا به توهین، تهديد، ارعاب و حمله روی آورده تا ديگران را به پذيرش خود مجبور کند. اين امر، دقيقا به معنای عدول از ادعای آزادی بشر و فرهنگ تسامح و تساهل، و رجوع به يک باطن خشن و استکباری است.

نشان دادن این باطن خشن و استکباری موجب گردیده تا آرایش جنگی جدیدی در عرصه های فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و نظامی شکل گیرد. آرايش جنگی جدید را می توان اینگونه ترسيم نمود: جبهه اول، جبهه کفر(غرب) مرکب از يهود، تجدد و نواصب هستند که به جهت اقتدار و عزت جریان مقاومت (شيعه) مجبور شده اند اتحاد و همکاری را تمرين کنند! نزاع و درگیری سه جریان يهود، تجدد و نواصب با یکدیگر و یا با غرب، هیچ گاه مسئله اصلی آمریکا نبوده و نیست، مسئله اصلی اشتراکات در درگیری تمدنی با جبهه ایمان (مقاومت اسلامی)  و شیعه می باشد.

جبهه دوم، جبهه ایمان (مقاومت اسلامی) با محوريت جمهوری اسلامی ايران، بدنه اهل سنت (که غيرمبغض هستند و شيعه را دوست دارند( و کشورهای ظلم ستيز و طرفدار شيعه و همه ملت هايی هستند که با فطرت خود از حق و عدالت حمايت می کنند.

با درنظر گرفتن شکست پروژه آمریکایی جهانی سازی و تلاش برای برون رفت از این شکست، این مسائل حاکی از مدیریت آمریکا بر جریانات سه گانه برای مقابله با آرایش سیاسی جبهه مقاومت اسلامی (شیعه) در میان مذاهب و اقوام دیگر است. آنچه که کمتر از هر چیز در لایه های پنهان مدیریت مواجهه غرب با اسلام از سوی شیطان بزرگ، آمریکا مورد توجه مسلمین جهان قرار می گیرد، تضادها و اشتراکات سه جریان يهود، تجدد و نواصب می باشد که در عین اختلافات عقیدتی و سیاسی با یکدیگر و یا گاهاً با غرب، در مواجهه با جبهه ایمان که همان "جریان مقاومت اسلامی" می باشد، اشتراکات زیادی در افعال و آثارشان با یکدیگر دارند.

حمایت غرب از جریان یهود (صهیونیسم)
جریان ناصبی که در رژیم غاصب صهیونیستی نمود پیدا کرده است با حمایت مستقیم سیاسی و مالی مقامات و دولت آمریکا و انگلیس و برخی کشورهای غربی، با اشغال نظامی خاک مسلمین در فلسطین، سوریه و لبنان اقدام به جنگ تمام عیار سخت و نرم با جریان مقاومت اسلامی در منطقه نموده است.

واکاوی ابعاد جنگ سخت جریان یهود (صهیونیسم) را به مجالی دیگر واگذار نموده و به ابعاد مواجهه نرم با اسلام می پردازیم.

کتاب "آیات شیطانی" مرتد محدور الدم "سلمان رشدی" ، كاريكاتور موهون "كورت وسترگارد" دانمارکی، قرآن سوزی کشیش دیوانه‌ی آمریکائی "تری جونز" ، فیلم موهون "فتنه" ساخته‌ی "گریت ویلدرز" نماینده مجلس هلند و در نهایت فیلم موهون "بی‌گناهی مسلمانان" ساخته مجرم سابقه دار "سام باسیل" و نمونه های دیگری از از هتک حرمت ها به ساحت مقدس دین مبین اسلام و ارزشهای دینی آن، ویترینی از هتاکی هایی است که با حمایت مادی و معنوی جریانات یهودی می باشد.

پروژه اسلام هراسی و اسلام ستیزی مدت هاست که در دستور کار دستگاه های تبلیغاتی غرب قرار گرفته است. ساخت فیلم هایی با موضوعات اسلام هراسی در کمپانی صهیونیستی هالیوود، راه اندازی شبکه های گسترده ماهواره ای به منظور معرفی چهره ای خشن از اسلام، تاسیس بنگاه های خبر پراکنی و فرافکنی نسبت به اسلام عزیز ابعادی از جنگ نرم جریان یهود علیه اسلام و مقاومت می باشد.

قبح‌زدایی نهادینه شده توسط غرب با شعار آزادی بیان نسبت به اهانت به ادیان الهی به‌گونه‌ای است که اهانت به پیامبران الهی به خصوص پیامبر عظیم الشان اسلام (ص) و عیسی بن مریم (ع) را مشروع می‌دانند. اما سؤال از مشروعیت صهیونیسم (جریان یهود) را خط قرمز اعلام می‌دارند و برای صیانت از آن، تمهیدات تنبیهی وضع می‌کنند. هنوز برخورد با روژه گارودی، اندیشمند فرانسوی، به جرم زیر سؤال بردن هولوکاست از اذهان عمومی محو نشده است.

سخنرانی دکتر احمدی‌نژاد که از زاویه نگرش غرب به آزادی بیان در نشست ژنو درباره هولوکاست ایراد گردید، خشم مقامات شرکت‌کننده را برانگیخت که بعضی‌ها جلسه را ترک کردند که این رفتار آن‌ها را می‌توان اثبات دروغین شعار آزادی بیان قلمداد کرد؛ به‌گونه‌ای که در کنار اظهارات متناقض دولتمردان آمریکا سخن از آزادی بیان نیز به میان آمد؛ اما قتل‌عام فرقه داوودیه با سکوت رسانه‌ای در آمریکا برگزار می‌شود.

حمایت مالی و سیاسی دولت و سرمایه داران صهیونیستی آمریکا از این مشی و منش منحوص جریان یهود(صهیونیسم) آشکارا و با بهانه هایی چون آزادی بیان انجام می پذیرد. مقامات آمریکایی صراحتاً و بدون هیچ گونه شائبه ای حمایت خود را از رژیم صهیونیستی اعلام نموده و امنیت او را امنیت خود اعلام می دارند.

حمایت غرب از جریان تجدد (اسلام آمریکایی)
جریان سکولار یا به تعبیر حضرت امام خمینی(ره) اسلام آمریکایی جریانی است که با محدود کردن دین در حوزه اداره حکومت و نقش آن در مدیریت جهانی و فردی و حداقلی تعریف کردن دین، بخشی از پازل غرب می باشند.

نمود این جریان را در عرصه حاکمیت، می توان در مدل اداره کشوری چون ترکیه دید. دولت ترکیه با قرار گرفتن در ضلع سوم جبهه غرب به عنوان بدلی از مدل مردم سالاری دینی در جمهوری اسلامی ایران به کشورهایی که با انقلاب متکی بر اسلام نظام های دیکتاتوری خود را سرنگون کرده بودند، مطرح شد. تا آنجا که اردوغان خطاب به انقلاب های منطقه مدل سکولاریستی را برای اداره حکومت پیشنهاد می دهد.

البته نباید تردید داشت که پذیرش حاکمیّت اسلامگرایان در ترکیه، عقب‌نشینی غرب است؛ زیرا حکومت آتاترک بر ترکیه در صدد تغییر همه‌ی نمادهای مذهبی و حتی زبان مردم بود. اینکه آمریکا و غرب حضور سکولارهای میانه‌رو را در مسند حکومت بپذیرند، به معنی پشت سر گذاشتن جریان سکولاریست تمامیّت خواه و راضی شدن به حکومت سکولارهای میانه‌رو می باشد. حکومتی که در ساختار حکومت لائیک با آزادی مذهبی و نمادهای مذهبی در حوزه‌ی زندگی فردی مبارزه نمی‌کند و حتّی اجازه حضور آن نمادها را در بعضی از لایه‌های اجتماعی مثل حجاب می‌دهد.

این جریان یک قدم رو به پیش است و غرب با اطلاع از عمق اسلامی انقلاب‌های منطقه و میل به مدل انقلاب اسلامی در میان انقلابیون کشورهای اسلامی، حاضر به پذیرش متجددین (سکولاریست‌های میانه‌رو) می شود و با شبکه‌ سازی پیچیده خود، جریان‌های انقلابی را به سمت جریان تجدد هدایت می کند. همین موضوع به عنوان مخاطره اصلی بیداری اسلامی است که جریان تجدد (سکولاریست‌های میانه‌رو) بر مسند قدرت نشسته و  آرام آرام هویت اسلامی انقلاب ها را به حاشیه ببرند. و امروز این خطر در مصر بشدت احساس می شود.

حمایت غرب از جریان نواصب (وهابیت)
به منظور بدل سازی برای "جبهه مقاومت اسلامی" در منطقه که متشکل از حزب الله لبنان، مقاومت اسلامی فلسطین، جمهوری اسلامی ایران و سوریه و برخی جریانات در دیگر کشورهای اسلامی، جریان "سلفی جهادی" یا همان تکفیری با اعلام تشکیل "جبهه جهانی اسلام" ظاهراً برای جهاد با یهودیان و صلیبی‎ها به رهبری "اسامه بن‎ لادن" عربستانی و "ایمن الظواهری"، مصری بیش از پیش توجه به گرایش‎های مبارزاتی را مورد توجه قرار داده و با شبیه سازی عملیات های استشهادی در فلسطین و لبنان، با حمایت مستقیم عربستان و قطر و هدایت و مدیریت آمریکا در صدد بدل سازی از مقاومت اسلامی شدند.

جریان سلفی بخصوص در عربستان، مصر، اردن، سوریه، عراق، لبنان، افغانستان، پاكستان و بخش هاي جنوب و جنوب شرقي و غربي جمهوی اسلامی ايران فعال هستند.

قرائت خشن و متحجرانه از سنت نبوی و برداشت‌های ظاهری از آیات قرآن از جمله ویژگی‌های جریان سلفی جهادی بود که نمود آن را در منطقه می‌شد، در طالبان مشاهده کرد و این جریان فکری خود را در محدوده جغرافیایی افغانستان محدود نکرد، بلکه برای خود مسئولیت اشاعه شریعت اسلام مبتنی بر برداشت سلفی‌های جهادی به دیگر کشورهای منطقه را در نظر گرفت. تا جائی که در قلب آمریکا حادثه مشکوک 11 سپتامبر رخ داد و باعث ارتقای جایگاه راهبردی جریان سلفی و محوریت قرار گرفتن تفکر القاعده در منطقه شد،‌ این درحالی است که این سازمان از آغاز شکل‌گیری به شدت نه تنها مورد حمایت عربستان سعودی بود که توسط آمریکا نیز مورد حمایت قرار می‌گرفت.

بنابراین یکی از بزرگ ترین راهبردهای آمریکا در کشورهای اسلامی، مهار تفکر مقاومت اسلامی (شیعی) است و به جریان سلفی با مبارزه نیابتی از آمریکا در مقابل جریان مقاومت اسلامی قرار می گیرد تا به راهبرد آرمانی آمریکا، انگلیس و صهیونیسم دست یابد.

بررسی لایه های پنهان مدیریت جریان یهود، تجدد و نواصب توسط غرب
آمریکا و غرب با اطلاع از ماهیت و عمق اندیشه ها و اهداف سه جریان فوق الذکر، از لطمات و آسیب های جزئی از جانب این جریانات چشم پوشی می نماید.

در بالا اشاره شد که غرب در حوادثی مانند 11 سپتامبر و یا روی کار آمدن دولت به ظاهر اسلامگرای اردوغان و مرسی در ترکیه و مصر آسیب دیده و یا نیروهای ناتو و آمریکا هنوز در درگیری ها با القاعده در افعانستان و ... تلفات سنگینی می دهند. و یا هزینه های سرسام آور مالی در حمایت از رژیم صهیونیستی و تبعات حمایت سیاسی از این رژیم مانند کشته شدن سفیر آمریکا در لیبی در اعتراض به فیلم موهون صهیونیستی و اعتراضات مردمی در حمایت از این رژیم را می پردازد.

اما روشن شد که علت پرداختن این هزینه ها برای هدف بزرگتری است که از آن به عنوان درگیری تمدنی جبهه "کفر و ایمان" و یا "حق و باطل" یاد می شود که افسانه سازی آن با عنوان نبرد آخرالزمانی "آرماگدون" سالهاست که در کتب و فیلم های غربی ساخته و پرداخته شده است.
 
حرف آخر
بدیهی است که شکل گیری انقلاب اسلامی در ایران و به دنبال آن انقلاب فرهنگی و تحولات علمی چون تولید علم بومی، تحول در علوم انسانی، تولید فقه حکومتی و نظام سازی مبتنی بر آن، هدفی جز اقتدار هر چه بيشتر جبهه مقاومت اسلامی(شيعه) در برابر جریانات يهود، تجدد و نواصب و فروپاشاندن اضلاع جبهه کفر ندارد. و تضعيف يهود، تجدد و نواصب و ارائه الگوی جديد انقلاب اسلامی با عنوان "مردم سالاری دینی"  به منزله زمينه سازی برای ظهور و حضور ولی الله الاعظم امام مهدی (عج) در جهان می باشد. انشاالله



نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها