کد خبر: ۱۳۰۴۲۱
زمان انتشار: ۱۲:۵۵     ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۲
معاونت طرح و برنامه نیروی زمینی سپاه درخصوص اقدامات این نیرو در حوزه محرومیت‌زدایی گفت: در این حوزه‌ بالغ بر 15 میلیارد تومان بصورت مستقیم، مشخصاً در سال 91 هزینه کردیم که این منهای خدماتی است که بصورت غیرریالی ارائه شده است.

به گزارش 598 به نقل از گروه امنیتی دفاعی خبرگزاری فارس، محرومیت زدایی ازجمله وظایفی است که خصوصا در سالهای پس از جنگ، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بنا بر وظیفه ذاتی خود که حفظ انقلاب و دستاوردهای آن است، توجه ویژه‌ای به آن نشان داد.

تاسیس قرارگاه سازندگی خاتم الانبیاء(ص) و نیز تشکیل قرب ها و یگان های سازندگی دیگر در نیروهای مختلف به خصوص نیروی زمینی سپاه موجب شد تا توان مهندسی سپاه که یکی از نقاط درخشان این نهاد در دفاع مقدس بود، امروز در توجه به محرومین و سازندگی مناطق محروم بیش از پیش به کار گرفته شود.

در واقع با ورود سپاه به عرصه های کلان سازندگی و آنجاهایی که بخش های خصوصی و دولتی توان انجام آن را ندارند، باعث شده تا بار سنگین سازندگی امروز کمتر بر دوش نظام بماند.

متن زیر که از سوی روابط عمومی نیروی زمینی در اختیار خبرگزاری فارس قرار گرفته، گفتگویی است با سردار منصوری معاون طرح و برنامه نیروی زمینی سپاه در خصوص اقدامات سازندگی و محرومیت‌زدایی این نیرو در مناطق محروم و نقش این اقدامات در حفظ امنیت پایدار این مناطق.

* با توجه به اینکه سپاه در ابتدا خصوصا با توجه به شرایط کشور، بیشتر یک نهاد امنیتی و نظامی بود، فعالیت‌های محرومیت‌زدایی در نیروی زمینی از چه زمانی آغاز شد؟

با توجه به مردمی بودن نهاد سپاه، از همان ابتدای تأسیس موضوع نیازها و کمبودهای مردم در دستور کار بود. خصوصاً اقشار ضعیف. تقریباً همه اقدامات سپاه با این مهم آمیخته بود. اما موضوع محرومیت زدایی عملاً از سال 87 به صورت رسمی در سپاه طی ابلاغی که سردار فرمانده کل سپاه به قرارگاه سازندگی خاتم الانبیاء (ص) داشتند، در دستور کار قرار گرفت و به شکل رسمی کار سازماندهی شد. گرچه در ابلاغیات اولیه، مؤسسات سازندگی سپاه موظف شده بودند که در کنار فعالیت های سازندگی و عمرانی که در سطح کشور دارند، ارائه خدمات به مردم مخصوصاً مردم محروم نیز داشته باشند.

عموماً هم این اقدامات محدود به فعالیت های عمرانی و راه سازی می‌شد و طبیعی هم بود که نیروی زمینی در این بخش در قالب مؤسسات سازندگی خودش فعال بود و اقدام می کرد. تا اینکه نهایتاً در ماه های پایانی سال 87 برابر ابلاغ سردار فرماندهی کل سپاه و فرمانده قرارگاه سازندگی خاتم الانبیاء(ص)، قرارگاه کوثر با مأموریت محرومیت زدایی در دل قرارگاه خاتم الانبیاء راه اندازی و موظف شد که فعالیت های محرومیت زدایی در سطح سپاه را با محوریت خودش سازماندهی و هدایت و ظرفیت های سپاه را در این بخش کار متمرکز کند.

چون این مجموعه در دل قرارگاه خاتم الانبیاء (ص) تعریف شده بود، طبیعی است که بخشی از منابع احصاء شده از محل پروژه های عمرانی که قرارگاه سازندگی سپاه کسب می کرد هم به این امر اختصاص پیدا کرد.

در این میان ما در نیروی زمینی نیز پیرو تأکیدهای مکرر فرماندهی معظم کل قوا پیرامون اهمیت اختصاص ظرفیت های سازمانی به امر مهم محرومیت زدایی و با محور قرار دادن قرارگاه های مأموریتی نیرو که عمدتاً هم در مناطق مرزی و محروم اجرای مأموریت داشتند، فعالیت هایمان در این بخش را شروع کردیم و عملاً به شکل رسمی در این بخش فعال شدیم.

حضور فرماندهان عالیرتبه سپاه در مناطق محروم

*سازوکار شما برای اولویت بندی مناطق محروم و اجرای طرح هایتان به چه صورت است. این ها به چه صورت شناسایی می شوند؟

در واقع با فعال کردن قرارگاه‌های مأموریتی نیروی زمینی که عمدتآً در حوزه ها و مناطق مأموریتی نیروی زمینی در شمال غرب، جنوب غرب و جنوب شرق و یا مأموریت های دیگر مشغول هستند با محوریت این قرارگاه ها، کار را عملاً از سال 88 در نیروی زمینی شروع کردیم. ولی با تأکید سردار فرمانده محترم نیروی زمینی عملاً قرارگاه محرومیت زدایی نیرو از سال 90 فعال شد و در نیمه دوم سال 91 با ابلاغی که سردار پاکپور به بنده داشتند، به نمایندگی از ایشان موظف شدم که امور محرومیت زدایی را در سطح نیروی زمینی دنبال کنم و در واقع شاید به نوعی به نیابت از فرمانده محترم نیروی زمینی قرار شد کار را در قرارگاه های مأموریتی نیرو دنبال کنم.

* تاکید ابلاغیه فرمانده نیروی زمینی در این موضوع بیشتر بر چه مواردی بود؟

در این ابلاغ چهار ملاحظه را سردار فرمانده محترم نیرو تأکید داشتند: اول تقویت، تعامل نزدیک و مؤثر با قرارگاه محرومیت زدایی سپاه (قرارگاه کوثر) بود. دوم تنظیم و ساماندهی برنامه های سالیانه قرارگاه های منطقه ای در حوزه مأموریت های محوله بود که به نوعی باید عملاً سیر مراحل تصویب و ابلاغ برنامه ها را دنبال می کردیم و به دنبال افزایش اثربخشی برنامه ها بودیم. بند سوم آن جذب حداکثری منابع برای امور محرومیت زدایی در سطح نیرو اعم از منابع داخلی و ظرفیت هایی که از بیرون در قالب قرارگاه کوثر یا سایر منابع قابل احصاء از مبادی ذیربط بود و آخرین ملاحظه ای که در ابلاغ سردار فرمانده محترم نیرو تأکید شده بود این بود که به صورت منظم گزارش پیشرفت و اقدامات کار را خدمت ایشان تقدیم کنیم.

* حوزه کاری نیروی زمینی و محوریت مناطقی که برای این موضوع یعنی محرومیت‌زدایی در نظر گرفته شده شامل چه مناطقی می‌شود؟

محور فعالیت‌های محرومیت‌زدایی ما حول مناطق مأموریتی نیرو است که عموماً با هدف تحقق فرامین فرمانده معظم کل قوا و رفع کاستی و محرومیت های حوزه مناطق مأموریتی که عموماً‌ شامل مناطق مرزی، مناطق کویر و سایر مناطق محروم سطح کشور صورت می‌گیرد.

هدف دیگری که دنبال می کنیم، بحث اشتغال‌زایی در آن مناطق است. توجه دارید که قشر عظیمی از جمعیتی که در مرزها و مناطق مأموریتی ما مستقر هستند و زندگی می کنند به دلیل وضعیت جغرافیایی منطقه و به اصطلاح محدودیت هایی که در سرمایه دارند به لحاظ اشتغال وضعیت ضعیفی دارند. این یکی از اهداف تسریعی در حوزه محرومیت زدایی نیروی زمینی است.

بعد هم هدف نهایی که دنبال می کنیم بحث تقویت هم سویی و همراهی هرچه بیشتر جمعیت ساکن در این مناطق با نظام و اشتغال زایی همزمان است. در حقیقت می خواهیم جمعیت ساکن در مناطق را با اهداف و سیاست های امنیتی و مأموریتی هم سو کنیم که طبیعتاً در راستای سیاست های نظام نیز هست.

* در بحث های امنیت پایدار اینگونه گفته می شود که این امنیت صرفاً با کارهای نظامی و امنیتی بدست نمی آید. یکسری از مؤلفه های دیگری برای رسیدن به امنیت پایدار لازم است که یکی از آن ها تحقق درصدی از رفاه و معیشت مردم است. این موضوع چقدر مد نظر مجموعه شما قرار داشته است؟

طبیعتا برطرف کردن حتی بخشی از مشکلات معیشتی جامعه در هم‌سو کردن مردم تاثیر فراوانی خواهد داشت اما هدف ما یک گام جلوتر از این است، اگر بتوانیم منافع جمعیت ساکن در مناطق مأموریتی خودمان را با امنیت منطقه گره بزنیم، یعنی آن جمعیتی که در آنجا ساکن هستند، بدانند که اگر منطقه ناامن بشود منافع و معیشتشان در خطر خواهد افتاد. در این صورت با جان و دل در تأمین امنیت و حفظ آن همراه می شوند.

آن ها امروز چیزی برای از دست دادن ندارند که بخاطر آن انگیزه ای داشته باشند تا به واسطه آن امنیت را حفظ کنند. یعنی اگر آن جمعیت ساکن سرمایه‌ای در منطقه داشته باشند که با ناامنی، آن سرمایه به خطر بیفتد، اگر منبع درآمدی داشته باشند که آن منبع درآمد با ناامنی به خطر بیفتد، طبیعی است که دیگر نیازی نیست که ما از آن ها بخواهیم امنیت را حفظ کنند. بلکه آن ها اصلاً خواستار حفظ امنیت خواهند بود. آن ها می آیند سراغ ما که بیایید امنیت ما را حفظ کنید.

* مطمئناً شما برای پیگیری این کار سفرهای زیادی هم به مناطق مختلف کشور خصوصاً مناطق مرزی و محروم داشتید. یک مقداری از مشاهدات عینی خودتان در این زمینه و وضعیت مردم بفرمایید.

واقعیت های محسوسی که وجود دارد و هرکسی هم برود بدان خواهد رسید، این است که شما با جمعیتی روبرو هستید که با حداقل امکانات دارند زندگی می کنند و در حداکثر مشکلات و مشقات، خودشان را اداره می کنند.

در یک منطقه مثل شمالغرب افراد باغ دارند و آن باغ فرضاً گردو است. ولی امکان بردن این محصول به عقب را ندارند. ما وقتی یگانی را در آن منطقه مستقر کردیم به دلیل نیازی که برای جا به جایی یگان داریم بالاجبار باید جاده احداث می کردیم. وقتی این جاده احداث شد شاید به ظاهر ما برای تغییر و جا به جایی یگان می بایست جاده را احداث می کردیم، اما همان جمعیتی که با حداقل توان اقتصادی و نهایت فقر زندگی خود را اداره می کردند جلوی دستگاه های مهندسی بچه های ما گوسفند قربانی کردند. حرفشان این بود که از زمانیکه شما در این منطقه مستقر شدید ما برای انتقال محصولمان به عقب و فروش آن ها مشکل نداریم. در واقع این بار را از روی دوش ما برداشتید و این راه را باز کردید و گرنه محصولات ما بدلیل عدم امکان عرضه به موقع در بازار از بین می رفتند.

واقعیت ها و محدودیت های منطقه آنقدر ملموس و محسوس است. حالا این بخش عمرانی بود. مثلاً در حوزه درمان، جمعیتی که در آن جا زندگی می کنند حداقل امکان دسترسی به ظرفیت های درمانی شهری را دارند. از دو جهت، هم دسترسی و وسیله تردد و جا به جایی و هم به دلیل مشکلات درآمدی و اعتبار. وقتی چنین امکان و ظرفیتی را در قالب بیمارستان صحرایی یا درمانگاه های سیار و خدمات پزشکی و دارویی در منطقه مستقر می کنیم واقعاً می‌بینیم که در حداقل درمان مشکل دارند. مواردی هم بود که می‌شد بیماری را با یک دوره داروی خیلی ساده درمان کرد اما به دلیل اینکه به آن رسیدگی نکردند، این بیماری به یک بیماری مزمن و پیشرفته تبدیل شده و باید کلی هزینه کرد. لذا واقعیت این است که مشکلات زیادی وجود دارد.

* شاید متولی اصلی مرتفع کردن این مشکلات و محرومیت ها، دولت باشد. چقدر با مسئولین استان مربوطه و نهادهای دولتی تعامل دارید تا موازی کاری نشود و کارها با کارشناسی بهتر و دقیق تری انجام شود؟

عموماً اقداماتی که ما در این مناطق داریم دو بخش است؛ یا اقدامات زیرساختی است و یا اقدامات جاری و روزمره است.

آن بخشی که در حوزه اقدامات جاری و روزمره است، شاید خیلی نیاز به هماهنگی ندارد. وقتی ما به یک منطقه ای می رویم و می بینیم مشکل عدم دسترسی به درمان دارند، به این جا می‌رسیم که بیاییم بیمارستان صحرایی بزنیم. یعنی طبیعی است که جایی که دسترسی وجود دارد بیمارستان صحرایی احداث نمی کنیم. یا اگر یک بخشی نیاز به کمک های مرتبط با ارائه کالا وجود دارد، توزیع می کنیم و چون یک کار روزمره است نیاز به هماهنگی زیادی ندارد. ولی در حوزه های زیرساخت درست اشاره کردید. ما اگر بدون توجه به ظرفیت هایی که در سطح کشور تعریف شده، اقداماتی در این بخش داشته باشیم طبیعی است که هم دچار موازی کاری می شویم و هم بعد برای استمرار کار دچار مشکل می شویم.

به عنوان مثال ما در این مناطق قبل ازهر اقدام عمرانی، با بخش های مختلف شبکه کشوری و طرح های جامع مصوب منطقه حتماً هماهنگ می کنیم و تطبیق می دهیم. بعد از اطمینان از منافات نداشتن با طرح های جامع و ابلاغیات و مصوبات کلی سطح کشور، سراغ آن می رویم تا هم موازی کاری نشود و هم این که استمرار کار را نیز داشته باشیم.

به عنوان مثال ما در منطقه به این جمع بندی می رسیم که به دلیل مشکلاتی که وجود دارد و تراکم جمعیت موجود و عدم دسترسی که در منطقه وجود دارد، نیاز هست در این جا مثلاً دبستانی احداث شود؛ مطمئناً ما ظرفیت های آموزش و پرورش منطقه را می آوریم پای کار و با طرح های جامع تطبیق می دهیم تا موازی کاری نشود. مثلاً این طور نباشد که ما امروز می رویم کار احداث یک مدرسه را در دستور کار قرار می دهیم و بعد آموزش و پرورش بدون اعتنا و اطلاع به اقدامی که ما انجام می دهیم پس از گذشت 6 ماه از احداث، در اطراف همان مدرسه یک مدرسه دیگر بسازد. یا ملاحظات دیگری که وجود دارد در حوزه وزارت کشور و...

وقتی در یک منطقه مأموریتی به این می رسیم که مشکلاتی داریم، مشکلات را در قالب قرارگاه های مأموریتی نیرو که متولی این کار هستند، جمع بندی می کنیم و در شورای تأمین استان و شورای اداری استان طرح مسئله می کنیم. نظرات آن ها را می گیریم و ملاحظات آن ها را نیز حتمآً می شنویم و از همه مهمتر این که ظرفیت های آن ها را نیز پای کار می آوریم. چون به هر حال ما در سپاه پاسداران بودجه خاص و مصوبی برای این کار نداریم، بلکه داریم از ظرفیت های داخلی خود سپاه استفاده می کنیم. سردار فرمانده محترم نیرو نیز در این زمینه از کار تاکید دارند. طبیعی است که ما اگر با ظرفیت های کشوری همراه نباشیم و این هم افزایی را محقق نکنیم مطمئناً هم اثرات اقداماتی را که انجام می دهیم را به حداقل کاهش خواهد داد و هم این که ممکن است یک وقتی دچار مشکل شویم و نتوانیم از خدماتی که ارائه شده و اقداماتی که انجام شده بهره برداری لازم را بکنیم.

* یکی از مشکلاتی که در مناطق مرزی و به ویژه محروم وجود دارد، بحث قاچاق کالاست.خودتان مطالعه داشتید که این خدماتی که ارائه می دهید در بحث های محرومیت زدایی، چقدر در کاهش این معضل نقش داشته است؟

اگر برگردیم به خواستگاه قاچاق کالا، باید ببینیم خواستگاه قاچاق کالا چیست؟ یعنی یک وقت در ذهن شما می‌آید که جمعیت بهره‌بردار و برخوردار از منابع، دنبال این هستند که سودجویی کنند و درآمدی کسب کنند. مطمئناً این قشر محروم و مستضعفی که در مرز دارند زندگی می کنند این دسته از افراد را شامل نمی شوند. ممکن است در پشت صحنه دست هایی باشد که این ها را هدایت می کند و از این ظرفیت ها سوء استفاده می کند. ولی انگیزه این جمعیت فقر و نداری است.

واقعاً امروز اگر یک فردی در مرز دارد کوله کشی می کند، با جانش بازی می کند. هر لحظه این محموله سوخت و جنس قاچاقی که از مرز می آید در خطر است. هرلحظه امکان دارد فرد مورد اصابت گلوله قرار بگیرد. لذا چون که ندار و بی چیز است همه هستی خود که جانش است را گذاشته و بعد با حداقل سود، دارد این کار را انجام می‌دهد. آن سود اصلی که دست این فرد را نمی گیرد، او واقعاً مزدور است. مصداق مزدور در این بحث وجود دارد که یک فرد با حداقل دستمزدی که می‌گیرد، جان خودش را به خطر انداخته است.

ما هرجا که آمدیم معیشت را برقرار کرده و اشتغال با درآمد سالم فراهم کردیم، این افراد نیز دیگر به این اشتباه تن ندادند، خودشان هم با یک حساب و کتابی به این می‌رسند که با کار سالم، همه چیز را به دست می‌آوردند.

ما در هر بخشی از کار که اقدام کردیم، طبیعی است که باعث کاهش محرومیت شده است. یعنی چه در بخش های مختلف عمرانی و چه در بخش های مختلف درمانی و امدادرسانی و چه در بخش های مختلف کمک های نقدی یا اقلام مصرفی که توزیع شده.

در کارهای آموزشی اگر اقدامی کردیم منجر به حذف و کاهش محرومیت شده است.

نکته دوم، بحث اشتغال زایی است که شاهد بهبود شرایط معیشتی جمعیت ساکن بودیم. چه خودمان رأساً اقدام کردیم برای اشتغال و چه حتی کار عمرانی کردیم.

درست است مثلاً جاده برای فعالیت نظامی احداث کردیم ولی کار به گونه‌ای بوده که آن ساکنین بتوانند محصول خود را بهتر برای فروش، انتقال دهند.

در کارهای فرهنگی و آموزشی هم گام‌هایی برداشتیم که منجر به رشد و تعالی و آموزش جمعیت شد. یعنی به راحتی تحت تأثیر القائات و جوسازی هایی که اشرار و بیگانگان فعال در منطقه قرار نمی گیرند.

نکته بعد، بحث تقویت و هم سویی است. با این کارهایی که شده ساکنین منطقه به سمت ما جذب شدند و این هم سویی دارد به حداکثر می رسد که این امر، کاهش سوء استفاده و نفوذ اشرار نسبت به جمعیت ساکن را در پی خواهد داشت.

شما فرض کنید وقتی یک جمعیتی با حداقل درآمد و حداکثر مشقات و مشکلات، زندگی می کند، وقتی به او پیشنهاد نقل و انتقال جنس و یا کارهای جاسوسی می شود، طبیعی است که احتمال تن دادن خیلی بیشتر است.

آن چه که ما دنبال می کنیم تثبیت و بومی سازی امنیت است. اشاره کردم که وقتی فرد سرمایه خودش را در گرو حفظ امنیت آن سرزمین می‌بیند، طبیعی است که منجر به تثبیت و بومی سازی امنیت می شود.

طبیعی است که ما در این بخش ها، هرچه ارتباطمان را با مردم بیشتر کنیم این بعد مردمی بودنمان تقویت می شود و این بخش از کار، شاخصه اصلی ماست. بحمدالله در این بخش ها هم نتایج خوبی را دیدیم.

* اعتبارات لازم و بودجه های این فعالیت ها از چه طریقی تامین می شود؟

اقداماتی که در سطح نیروی زمینی داریم در چند بخش قابل تقسیم است. یک بخش ظرفیت ها و اقداماتی است که در تعامل با قرارگاه سازندگی کوثر (به عنوان متولی کار محرومیت زدایی سپاه) است که این موضوع از طریق هیأت رئیسه نیروی زمینی و از هیأت رئیسه سپاه، خصوصاً سردار فرمانده کل سپاه که به این نقش توجه خاص دارند، پیگیری می شود.

ابتدا در تعامل با این مجموعه‌ها، برنامه‌ای را پیشنهاد می‌دهیم که در ابتدای هر سال به تصویب می رسد و کار با نظارت نیروی زمینی و قرارگاه سازندگی کوثر با همت و تلاش و جدیتی که فرماندهان ما در قرارگاه های مأموریتی دارند و وقت خوبی که برای این بخش گذاشته اند و تلاشی که می کنند، اقدام می شود.

بخشی از این اقدامات، برگرفته از ظرفیت های داخلی خود نیروی زمینی است. مثلاً در حوزه عمران وقتی ما یک ظرفیتی را می بریم که در راستای اجرای مأموریتمان از آن استفاده کنیم، در کنار ماموریت به کارهای اینچنینی هم می پردازیم و بخشی از مشکلات مردم منطقه را هم در حد توان حل می کنیم.

* یک رقمی از میزان کارهایتان می‌فرمایید؟

واقعیت آن است که در بحث محرومیت زدایی دنبال عدد و رقم نیستیم. بلکه خود آن محتوا و فلسفه کار برای ما مهم و حائز اهمیت است.

عملاً ما در حوزه های مأموریتی بالغ بر 15 میلیارد تومان مشخصاً در سال گذشته یعنی سال 91 هزینه کردیم. این منهای خدماتی است که ارائه شده است.

این رقمی است که مستقیماً هزینه شده والا میزان خدمات خیلی بیشتر از اینها بوده است. فرض کنید ما با ماشین آلات خودمان کلی کار عمرانی کرده ایم. اینها در این رقم اصلاً محاسبه نشده است. 15 میلیارد مربوط به هزینه مستقیم مالی است.

خدمات دیگر ما بیش از این رقم است. مثلاً در 3 سال گذشته ما در حوزه درمان 66 درمانگاه سیار و بیمارستان صحرایی فعال کردیم که به بالغ بر 800 هزار نفر در مناطق محروم خدمات رایگان پزشکی و درمانی ارائه کرده اند. خدماتی که سطح کیفی مطلوبی داشته است.

* راجع به سال 92 بفرمایید رویکرد و روند کارها چگونه خواهد بود؟

شناخت ما نسبت به کار و ظرفیت و دامنه هایی که می توان کار کرد بیشتر شده است و مطمئناً در سال 92 به دنبال تقویت کار هستیم. از طرفی هم دامنه اقدامات هرچه رو به جلو می رویم، وسیع‌تر می‌شود. از همه مهمتر، هرچقدر کار می کنیم وقتی به عقب برمی گردیم راهی که آمدیم نسبت به آن چه باید طی کنیم خیلی کم است و با رسیدن به حداقل ها فاصله داریم چون زمینه کار خیلی زیاد است، فرصت ها کم است و آن طور که باید و شاید بسترها فراهم نیست. هماهنگی ها زمان بر است.

فرمانده کل سپاه تا الان عنایت داشتند که موضوع محرومیت زدایی در حوزه های مأموریتی نیروی زمینی باید پشتیبانی شود و به واقع شاهد هستیم که این کار صورت گرفته است. امیدواریم در آینده هم همین طور باشد.

ما ممکن است در حاشیه فلان شهرستان و یا شهر و یا روستا یک محرومیت هایی داشته باشیم ولی بالاخره این ها جاهایی‌ست که در دسترس هستند. بالاخره یک مسئولی از نظام یا یک کارشناسی می رود و سرکشی می کند و متوجه می شود چه محرومیتی وجود دارد. ضمن اینکه آن ها هم بیشتر در دسترسشان هست بیایند و ببینند.

* بله به هر حال محرومیت هم موضوعی نسبی است. ممکن است یک جایی در حاشیه تهران هم خودش را با تهران مقایسه کند و بگوید من محرومم اما این با محرومیت مناطق مرزی خیلی متفاوت است.

بله. به طور مثال در فلان گوشه مرز شمال غرب و یا فلان گوشه مرز جنوب شرق کشور که بعضاً حتی شناسنامه ایرانی هم ندارند، وضعیت فرق دارد. یعنی ما در جنوب شرق که اوایل می رفتیم این ها ترددشان با پاکستان بیش از ایران بود.

مناطقی بود در شمال غرب که وقتی می رفتیم سرکشی می کردیم ارتباط ساکنین آنجا با خارج از ایران بیش از ایران بود. یعنی اگر محصولی هم احیاناً داشتند، برایشان سهل تر بود تا بروند در خارج از ایران بفروشند تا بیاورند به داخل ایران. محدودیت ها و سختی هایشان در ایران بیشتر بود.

شما چنین جمعیتی را با حداقل دسترسی و کمبودهای فراوان مجسم کنید که ما می رویم در این گونه مناطق محرومیت زدایی می کنیم. مطمئناً این موارد، متفاوت است از فلان شهرستان، روستای نزدیک به شهر و یا حاشیه شهری. لذا اثرات مستقیم رفع این محرومیت زدایی انگیزه ای است که سیستم سپاه ما را کمک کند که اگر در جایی می خواهیم اقدامی پیرامون محرومیت زدایی انجام دهیم در اولویت باشیم.

یعنی همین الان در واگذاری و اختصاص اعتبارات و منابع ما به عنوان مشتری سپاه که مجری این مأموریت هستیم در اولویت قرار داریم. دوم اینکه من به عنوان فردی که دارم می بینم هم فرمانده نیروی زمینی و هم پیکره ای که دارد این کار را انجام می دهد واقعاً خالصانه دارند به کار نگاه می کنند و با تمام وجود دارند موضوع را دنبال می کنند. فرمانده قرارگاه در شمال غرب یا جنوب شرق با همان شدت و حدتی که طرح عملیاتی خودش را دنبال می کند، با همان شدت و حدت بعضاً بیشتر موضوع محرومیت زدایی را دنبال می کند.

طبیعی است که این را فرمانده محترم کل سپاه و عناصر دست اندرکار و اصلی سپاه می بینند لذا با انگیزه بالایی ما را پشتیبانی می کنند و این ها حتماً برای ما انگیزه ای است که ان شاالله در سال جدید در این بخش کار فعال تر باشیم.

نکته بعدی که شما اشاره کردید همان شدت محرومیت ها در این مناطق است. واقعاً آن قدر شدید و زیاد است که مثلاً من گزارش می برم که در حوزه عمران مشکلات هست حالا نباید واقعآً 10 درصد آن مرتفع شود؟ وقتی می گوییم 10 درصد یک حجم زیادی از کار هست.

* مواردی عینی از محرومیت که مرتفع شده اند را بفرمایید.

رفتم جنوب غرب در حاشیه اروند. حجم کار ما ممکن است شمال غرب و یا جنوب شرق باشد اما در جنوب غرب هم مأموریت داریم و حوزه سرزمینی ماست. دیدم در حاشیه اروند در بدترین شرایط جغرافیایی که همه اطراف را آب و لجن گرفته و شاید یک متر زمین برای کشاورزی نیست، یک خانواده است که پدر سرطان دارد و 7 تا دختر دارد که درگیر درمان سرطان پدرشان هستند. هرچه دارند و ندارند چه برادرش و چه اعضای خانواده اش هزینه این پدر می کنند. در عین حال این 7 دختر هم باید تربیت بشوند و سر و سامان بگیرند. همه این ها جمع شده اند در یک اتاق شاید 24 متری. پدر سرطان دارد و هیچ منبع درآمدی ندارند زندگی را بگذرانند. باید آبرومندانه خودشان را اداره کنند. در لب مرز هم زندگی می کنند. این جا اروند است و آن طرف کشور بیگانه است. این می خواهد هم به سلامت اجتماعی و خانوادگی خودش برسد و آن را حفظ کند و هم به کشور خودش خیانت نکند. یعنی در راستای اعتلای کشور و تأمین و احصاء امنیت گام بردارد. از طرف دیگر وسوسه قاچاق هست، وسوسه جاسوسی و هزار کار دیگر هم است. من همین که می خواستم وارد اتاق شوم وضعیت را دیدم منصرف شدم و برگشتم. واقعاً صحنه اصلاً تکان دهنده بود. من اولین کاری که کردم گزارش این بازدید را به سمع و نظر سردار فرمانده نیروی زمینی رساندم. ایشان هم تعجب کردند که مگر می شود؟ گفتم بله دارند زندگی می کنند. ایشان دستور دادند هزینه درمان این پدر را پشتیبانی و دنبال کنید. مسکنی هم که داشتند آن 24 متر هم مستحکم و تضمین شده نبود. نه سقف درست و حسابی داشت و نه چارچوبی. ما که رفتیم زمستان بود اصلاً داخل اتاق نمناک بود. بنابر دستور سردار پاکپور مسکن این خانواده را هم حل کردیم و مطمئناً بعد از آن باید برویم به سمت اشتغال زایی برای این خانواده. حالا اگر پدر خانواده بیمار است برای مادر خانواده که سرپرستی خانواده حالا بر دوش او افتاده است باید شغلی تعریف کنیم.

یا در سیستان و بلوچستان خیلی از خانواده ها را داریم که به هر دلیلی سرپرست خانواده ندارند. شما می دانید که در این مناطق، خانواده ها پرجمعیت هستند. مثلاً یک خانواده تا 10 بچه یا حتی بیشتر دارند. اینها باید اداره بشوند اما چه کسی باید این ها را اداره کند؟ آیا نظام جمهوری اسلامی باید همه این ها را اداره کند؟ مگر می شود؟ خیلی سخت است. ما کاری که کردیم موضوع اشتغال را داریم پیگیری می کنیم. ما الان در سیستان و بلوچستان (زاهدان) آموزشگاهی را تعریف کردیم و به دنبال اشتغال زنان بلوچ آن منطقه هستیم. الان شاید حدود 100 نفر از زنان و مادران که بی سرپرست یا بد سرپرست هستند و خانواده را اداره می کنند. این ها آموزش خیاطی دیدند بعد برای آن ها چرخ خیاطی خریدیم. همزمان هم داریم پیگیری می کنیم کارهای تولیدی این ها در قالب مشخصی جمع آوری شود در قالب تعاونی ها و بعد در سطح شهر و آبادی ها توزیع بشود و عملاً به جای این که چشمشان به دست این و آن باشد خودشان زندگی شان را اداره کنند. در واقع به آن ها ماهیگیری یاد دادیم.

در استان سیستان و بلوچستان، آب، مشکل منطقه است. اگر قرار باشد مثل گذشته در قالب کشاورزی های سنتی کار کنند واقعاً جواب نمی دهد.

فرهنگ ساخت و احداث و راه اندازی گلخانه ها را آن جا داریم ترویج می دهیم. همین الان بالغ بر 300 پروژه گلخانه را در مناطق محروم استان سیستان و بلوچستان در دستور کار داریم. حدود 200 عدد آن فعال شده است. همین الان دارند از آن استفاده می کنند. سرمایه و آموزش آن با ماست و فقط ما تحویل می دهیم به ساکنین که بهره برداران هستند. محصول این گلخانه را می فروشند و از محل فروش این محصولات، گلخانه را مدیریت می کنند.

خب اگر امروز آن منطقه ناامن شود، سرمایه این افراد است که پایمال می شود. طبیعی است که با این توصیف، این افراد زندگی مستقلی و یک شخصیت، هویت و شأن اجتماعی پیدا کرده اند که حالا خودش هم بر حفظ امنیت منطقه اصرار دارد.

در یک مورد دیگر ما رفتیم به یک روستایی در استان سیستان و بلوچستان و دیدیم تنها منبع تأمین آب آشامیدنی منطقه یک قنات است که با بیل، رسوب گچ و آهک آن حوضچه را برمی دارند که آب از قنات می آید و به درون آن حوضچه می رود و از آن برای آشامیدن استفاده می کنند. بالغ بر 30 درصد مردم آن منطقه مشکل کلیه دارند و بعد با همین بیماری ها و مشکلات جانشان را هم از دست می دهند.

با یک دستگاه مشکل حل شد. دستگاهی که هم آب را تصفیه و هم شیرین می کند و خروجی آن به یک استخری سرازیر می شود که در آن پرورش ماهی می‌دهند که این خود یک منبع درآمد دیگر است. خروجی دیگر آن به گلخانه می رود که محصولات میوه و سبزیجات و ... دارد که باز هم منابع اعتباری به ارمغان می آورد. این ها قبلاً چه کار می کردند؟ بسیاری از این آب ها را می بردند پای یک درختی که محصول زیادی نمی داد و حتی منابع محصولی آن منطقه را هم تأمین نمی‌کردند، می ریختند و با حداقل ها زندگی خودشان را اداره می کردند. الان این طور نیست. درآمد دارند و از جای دیگر برای خرید محصول این ها مراجعه می کنند.

مصداق دیگر این که حدود 12 سال در یک بخشی از استان سیستان و بلوچستان به دلیل مشکلی که قنات آن جا دارد، تقریبا همه جمعیت کوچ می کنند و می روند. وقت گذاشتیم قنات ها را لایروبی کردیم و دوباره احیاء شد. آن روستا و منطقه دوباره دارد زنده می شود. مردم وقتی این کارها را می بینند امیدشان به زندگی و حضور در منطقه و استمرار کار بیشتر می شود.

*به عنوان سؤال آخر کارتان را چقدر در راستای منویات رهبری و مخصوصا شعار امسال می‌دانید؟

مطمئناً اگر بروز وظهور حماسه سیاسی را در حداکثر مشارکت تعریف کنیم، گام به گام و قدم به قدمی که در حوزه محرومیت‌زدایی برمی داریم حاصل آن، چیزی جز مشارکت مردمی نیست.

ما مشارکت مردمی را همراه خودمان داریم و می بینیم و الان برای ما محسوس است که این قشر ضعیف و محرومی که به حداقل ها قانع هستند، وقتی ما یک قدم برمی‌داریم، آن ها چندین قدم به طرف ما می‌آیند.

درخصوص حماسه اقتصادی هم به همین ترتیب است. اگر حماسه اقتصادی را به حداکثر بهره وری معنی کنیم، مطمئناً اقداماتی را که ما در حوزه محرومیت‌زدایی انجام می دهیم، به دلیل اینکه از جان و دل است، در همین راستا تعریف می شود.

همان رزمنده ای که تا دیروز در صحنه دفاع مقدس با جان و دل پای کار می‌رفت تا هدفی را تأمین کند، با همان انگیزه دیروز، امروز با جان و دل در بخش محرومیت زدایی فعالیت می‌کند.

لذا اقدامات ما با حداقل هزینه است. یعنی ما با حداقل هزینه و سرمایه گذاری، بزرگترین و بیشترین میزان بهره‌وری را در حوزه محرومیت زدایی شاهد هستیم که امیدواریم با عنایت خداوند متعال، این مسیر استمرار یابد.

گفتگو: محمد صرفی

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها