کد خبر: ۱۴۱۶۸
زمان انتشار: ۲۱:۲۷     ۲۴ خرداد ۱۳۹۰
سخنی با عبدالحسین خسروپناه؛
دکتر بهداروند

به بهانه انتشار کتاب جریان‌شناسی فکری ایران معاصر

نقّادی، یعنی هیچ کس را تجسم حق یا مجسمه باطل ندانستن و، بنابراین، هیچ باوری یا کاری را بی دلیل نپذیرفتن یا بی دلیل وانَزَدن. به عبارت دیگر،نقادی یعنی قبول و پذیرش یا رد و وازَنِشِ هر باور یا کاری را دائر مدار دلیل کردن، ودر نتیجه، از هر کسی مطالبه دلیل کردن و کسی را فوق سؤال یا دون سؤال تلقی نکردن و دلیل یا ادله هر کسی را به محک عقل آزمودن و به عقیده یا عمل هر کسی متناسب با قوت دلیل یا ادله ای که بر صدق یا صحت آن ارائه می کند التزام ورزیدن. نقادی روشنفکرانه هیچ کسی را معارف نمی‌دارد و شامل حال همه می‌شود.
از سوی دیگر نقادی ناقد شامل حال خودش هم می شود.از این رو، ناقد باید کوشش نماید تا از هرگونه خودشیفتگی نیز بپرهیزد و نتیجه پرهیز از خودشیفتگی عدم تعلق به یک مفاهیم خاص و ثابت است. زیرا این پرهیز او را وا می‌دارد که در باب عقاید یا افعال خود نیز از مطالبه دلیل و سنجش عقلی دلیل یا ادله، از موضعی ناظرانه، غفلت یا تغافل نورزد و این چیزی جز ایدئولوژیک نیندیشیدن نیست.
از سوی دیگر ناقد در همه عرصه ای که ورود می نماید بایستی با صداقت گام بردارد. صداقت به معنای مطابقت کامل سه ساحت با یکدیگر: ساحت ذهن و ضمیرع یعنی عقاید، احساسات و عواطف، و اراده، ساحت گفتار و نوشتار، و ساحت کردار. هرگونه ناسازگاری و ناهمخوانی یا شکاف و فاصله میان این سه ساحت به عمعنای این است که نقادی از مرتبة اداء دو وظیفه اخلاقی به حد یک شغل و حرفه یا قدرت طلبی یا ژست اجتماعی یا دویدن در پی نام ونان تنزّل و تدنّی یافته است.
بی‌شک دفتر فرهنگستان علوم اسلامی نمودار بخشی از تلاش های فکری مرحوم سید منیرالدین حسنی الهاشمی است که هم گویای رویارویی اندیشه وی با اندیشه‌های غربی در قالب صاحب نظران و صاحب قلمان است و هم حاصل تلاش سه دهه فعالیت علمی در جهت تحقق منویات حضرت امام خمینی در باب مقوله انقلاب فرهنگی است.
با نگاهی به متن ملاقات‌های این فقید سعید با رهبر معظم انقلاب حضرت امام خمینی(ره) و حضرت آیت الله خامنه‌ای(مدظله‌العالی) و اظهار محبت‌های آن دو بزرگوار و ارائه رهنمودهایی جهت پیشرفت کار، اما متأسفانه باید اذعان نمود که برخی گاه صواب و صلاح را در این می بینند که کامیابی دنیوی را در کنام دین جستجو کنند و با تخریب افراد و اندیشه با قصد اصلاح و اطلاع‌رسانی و نقد، آن را چنین در خدمت دنیا درآورند.
البته کینه‌ورزی‌ها و گاه موضع‌گیری‌های سیاسی که فارغ از بار فرهنگی و علمی بوده، هیچگاه نتوانسته مانعی بر سر راه فرهنگستان باشد این حرکت فرهنگی به یمن اقبال و عنایت خردورزان و دین‌شناسان، و علی رغم غوغای طاعنان و منکران، اینک پویاتر و مطمئنتر به حرکت خویش ادامه می دهد.
موسس فرهنگستان علوم اسلامی یعنی سید منیرالدین حسینی هم باور نمی کرد در مدت کوتاهی و در توفانی مهیب از تهمت و تهدید و تکفیر، و در حصاری چنین پرتهاجم وبی تفاهم، این غنچه نورسته جمال سر بر آورده و شکفتن و بازشکفتنی یابد و بر دست و ایدة صاحب‌نظرانی همچون علامه طباطبایی، حضرات آیات جوادی املی، راستی کاشانی، محمدی گیلانی و ... بوسه زند.
لکن او به خوبی با توکل و اعتقاد جازمش دریافته بود که نسیم نوازش نازک اندیشان همچنان در وزیدن است و چشمه عنایت خردورزان همچنان در جوشیدن.
مدتی قبل کتابی به نام جریان‌شناسی فکری ایران معاصر به نویسندگی فردی به نام عبدالحسین خسروپناه از اعضاء هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی ‌به دستم رسید که در آن ضمن گزارشی از جریانات فکری، نقبی هم به فرهنگستان علوم اسلامی زده بود. در وهله اول برایم جای تعجب داشت که نویسنده دانش آموخته رشته فلسفه و کلام است و در این وادی قلم زدن خیلی عادی به نظر نمی‌رسید.
متإسفانه با خواندن قسمت جریان فکری فرهنگستان متوجه شدم نویسنده بدور از انصاف و فهم ابتدایی مطالب فرهنگستان از منابع دست اول آن، شمشیر قلم را کشیده و بسیاری از حقایق را نادیده گرفته است و آن چه خود خوب درنیافته، به فرهنگستان نسبت داده است. البته به او حق می دهم که مدعای سهمگین دین حداکثری چندان درشت است که سامعه لطیف ایمان و هاضمة خًرد خرد را به تعب افکند و مقلدان را به تکذیب و محقّقان را به تأمل وادارد.
با خواندن هر سطر از کتاب درک می کردم که نویسنده همه جهد بلیغ بی توفیق خود را مصروف آن کرده که یا چهره مقصود را بپوشاند و یا بر آن پیرایه های کریه بیاویزد.
البته باید از جناب خسروپناه سؤال نمود بر سبیل انصاف در آن 13 جلسه ای که با آقای سید محمدمهدی میرباقری با حضور جمعی از شاگردان حضرت آیت الله مصباح داشتید چه مقدار برداشت مفهومی نمودید و چقدر از آن حرفها را در تحلیل فرهنگستان آورده اید؟
آیا دعوای شما و دفتر، دعوای سیاسی است یا فرهنگی؟ نوع رفتارهای شما در مراسمات مختلف بیان‌گر جریان اول است و این را همگان براحتی می توانند شهادت بدهند.
تعجب است که تضارب آراء یعنی در یک محیط علمی، اندیشه‌ای را به نقد کشیدن نه یک سویه و بی مهابا آن را تخطئه کردن!
تاریخ فرهنگ و فرهنگ ستیزی نشان داده است که این حیله ها و شیوه ها کم اثر بوده است. نه بدان سبب که محققی بدیع چون سید منیرالدین به دفع امثال این برخوردها کوشید بل بدان رو که کلمه خبیثه چون شجره خبیثه بی‌ریشه و بی‌قرار است. «اجتثت من فوق الارض مالها من قرار».
نویسنده را به خوبی می شناسم. او در سایه هزاران لطف و مدارای بسیاری از بزرگان توانست برای خود مکانتی دست و پا کند و از این رهگذر در صدد مکانی بلندتر است.
با آن که سالیان سال است که روح ملکوتی سید منیرالدین حسینی راهی آسمانها شده است ولی با نیم نگاهی به تاریخ سیاسی فرهنگی وی به خوبی پیداست که علیرغم هجمه هایی از این دست، وی خدا را دمادم شاکر بود که اورا بر جور و جفای ارباب بی مروت دنیا صبر و ثبات بخشید تا به شیرینی همه تلخی ها را فرو بلعد و روترش نکند.
حجم عظیم تهمت ها و تهدیدها و توهین هایی که از اوایل انقلاب اسلامی توسط سید مهدی هاشمی معدوم وجریانات انحرافی سیاسی در دفتر سیاسی دفتر تبلیغات اسلامی به استقبال و بدرقه او می رفت و همداستانی جسمانی وروحانی در جراید و نشریه‌ها، بر فرو کوفتن و بی نام یا بدنام کردن او به حقیقت در 3 دهه اخیر بی سابقه و بی‌نظیر بوده است. بازخوانی تاریخ عضویت وی درجامعه مدرسین و مجلس خبرگان بسیاری از جریانات را برملا می‌کند.
جای تعجب است از کسی که به یمن مراکز علمی،‌آن همه کتب تإلیفی در موضوعات کلام، فلسفه، معرفت شناسی و ... تدوین نموده چه گونه به دور از یک روش تحقیق با جریان فرهنگی به نام فرهنگستان برخورد نموده و دامنه آن را به کوچه و بازار هم کشانیده است.
آیا براستی ایشان و امثاله برای فهم افکار افرادی نظیر هگل،مارکس، نیچه و ... این قدر وقت می نهند یا این که برای آنها ساعتها و ماهها گاهاً سرمایه‌گذاری وقتی می کنند وباز مدعی نفهمیدن موضوع می شوند. چگونه است که در مقابل افرادی چون هگل با شهامت ابراز می دارند که آن قدر مطلب سنگین است که نمی فهمیم ولی در جای دیگر نظیر فرهنگستان با اعتماد مدعی می شوند که حرف‌شان فهمیده نمی‌شود!!
واقعاً چقدر این فکر برخی را نگران کرده که حتی به عده ای در امر خواستگاری سفارش می کنند که به دامادی که خواستگاری آمده جواب منفی بدهید چون او عضو فرهنگستان است.
حکایت نقد،نقد عاری از موضع‌گیری فرهنگی صرف نیست، حکایت برخوردی سیاسی به دور از آموزه‌های عقلانی و دینی است.
حکایت سید منیرالدین حکایت سید منیرهای تاریخ است که به خاطر افکارشان تاوان دادند و تهمت وتوهین شنیدند و در این میان برخی به خاطر دشنامشان پاداش گرفتند و قدر دیدند و بر صدر نشستند و بازهم دم از نقد و نقادی زدند؟ بی شک فضای تحلیل اندیشه های فکری، در محیط های دانشجویی آن هم در دوره کارشناسی نوعی عوام فریبی و فرار به جلو است. زیرا می توان با مناظره در محیط‌های تخصصی به تبیین و آسیب شناسی یک اندیشه پرداخت «تا سیه روی شود هر که در غمش باشد»
اما با کمال تاسف با آنکه فضای نقد ونقادی که فضای امنیت و آزادی و عقلانیت است ولی کسانی این فضا را چنان تنگ کرده اند که جز خود و رفقایشان در آن نمی گنجند. چگونه در محیطی عمومی و غیر تخصصی برخی افراد دیگران را به نقد و بررسی اندیشه ها دعوت و تعارف می کنند که در آن نه مراعات آداب نقد است و نه انصاف و عدل. هر چه زمان به پیش می رود و هر چه اشکالات صوری و سطحی به فرهنگستان بیشتر می شود، رهروان این نگاه بدیع، مصمم خواهند بود که راهشان را ادامه دهند، گرچه تلخ و توان فرساست و خواهد بود اما خلاف توقع نیست و نبوده است. البته این قبیل سیاه‌نمایی‌ها اختصاص به عبدالحسین خسروپناه دزفولی ندارد او نماینده یک جریان فرهنگی است که راه خود را می روند و تنها به نام نواندیشی سخن بر زبان جاری می سازند، اما بهتر می دانند که با فضاسازی‌های منفی و غیرمنطقی پیرامون فرهنگستان علوم اسلامی در مجامع دانشگاهی و ... تنها عرض خود می برند و زحمت ما می دارند.
امید است علیرغم این همه کینه‌توزی و ستیزه‌جویی و سیاه‌کاری و معرفت‌پوشی و تهدید و تکفیرها، حقانیت مباحث دفتر فرهنگستان مقبول خاطر ارباب فضیلت افتد. به ایشان و هم اندیشان وی سفارش می کنم با تحلیل منطقی و روش نقد صحیح به ارزیابی هر فکر و اندیشه ای بپردازند و لحظه ای از جاده عدل و عدالت خارج نشوند. براین اساس می توان موضوعاتی از این قبیل را در مجموعه ای مرکب از اهل فن و فهیم به بحث و بررسی نهاد واز هر گونه غوغاسالاری و شانتارلاریسم دوری نمود. و از سوی دیگر برای فهم صحیح مباحث دقیق و بدیع فرهنگستان طبق روال تمام مراکز آموزشی در یک دوره آموزشی آن شرکت نمود تا پس از فارغ التحصیل شدن بتوان با ضرس قاطع مباحث و مفاهیمی را منطقاً و حقیقتاً به فرهنگستان در مجامع عمومی نسبت داد و الا ره به ترکستان است.
امید است چنین شود.
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها