کد خبر: ۵۱۱۳۰۸
زمان انتشار: ۱۵:۲۲     ۱۲ مرداد ۱۴۰۱
شهید مدافع حرم مصطفی تاش‌ موسی در عملیات ۲۲ بهمن سال ۹۴ به شهادت می رسد و حالا چند روزی است که خبر از بازگشت این شهید به وطن داده‌اند و شهر رامسر منتظر اتمام انتظار ۶ ساله خود و بازگشت تنها شهید مدافع حرم این شهر است.

به گزارش پایگاه 598، شهید واژه‌ای آشناست که برخی تنها از آن را شنیده‌ایم و هرگز به خوبی این مفهوم را درک نکرده‌ایم، وقتی صحبت از ۸ سال دفاع مقدس می‌شود به وضوح نمی‌توان سختی آن دوران را درک کرد، ما نسل امروز که جنگ را پشت سر گذاشته تصور قوی نمی‌توانیم از جنگ داشته باشیم.

در میان همه روایات شنیده شده از ۸ سال دفاع با جان و خون از کشور، چند سال پیش، همان سال‌ها که ایران حاج قاسم داشت ما دوباره زمزمه‌هایی از جنگ شنیدیم، عده‌ای بی‌پروا و جسور دوباره برای وطن اعلام آمادگی کردند، همان‌هایی که در ۸ سال دفاع از میهن حضور داشتند و حالا با یک اشاره برای وطن و مظلومین به پاخواستند.

جوانانی هم نسل ما رفتند و شهید شدند، به راستی وقتی داعش فیلم‌هایی منتشر می‌کرد، عربده کشی در منطقه راه انداخته بود و جولان می‌داد، ایران نترسید چون حاج قاسم و امثال چنین مردانی را داشت و دارد، با مطرح شدن این مسلمانان نامسلمان، نسل پس از ۸ سال دفاع مقدس فهمید بی‌رحمی، جنگ، شهادت، جان فدای ملت  و مظلوم کردن چگونه است، در واقع با شهدای مدافع حرم دوباره معنای شهید برای نسل جدید جان گرفت.

شهدایی که هر بار پیکر مطهرشان قلب ملت را به تپش در می‌آورد، حالا ما هم دوستی داشتیم که پدرش مدافع حرم باشد، از نزدیک می‌دیدیم دختر کوچکی که دلتنگ پدر است، پسری که بعد از پدر مرد کوچک خانواده شده و اشک‌ها و بی‌قراری خانواده‌هایی که حتی پیکر شهیدشان به وطن بازنگشته است، ما تمام این لحظات را دیده‌ایم و حالا مفهوم شهادت و شهدا دیگر برایمان واژه غریبی نیست و کمی آن را می‌توانیم حس کنیم.

چند روزی است زمزمه بازگشت ۵ تن از شهدای مدافع حرم به وطن به گوش ایران رسیده است، به راستی حالا در دل خانوادهاشان چه غوغایی است، داغی که مثل آتش زیرخاکستر، حالا با آمدن این عزیزان شهید، دوباره زبانه می‌کشد، نمی‌دانند از آمدن او خوشحال باشند یا ناراحت. از این رو خبرنگار سراج24 با مجتبی فرزند شهید مصطفی تاش‌موسی یکی از ۵ شهید تازه تفحص شده محور خان‌طومان سوریه که به تنها شهید مدافع حرمِ شهر رامسر شهرت دارد گفت‌وگو کرده است.

مسئولین؛ قدر مردم ایران زمین را بدانید / رهبر فرزانه را تنها نگذارید

*شهید مصطفی تاش‌موسی در عملیات کربلای ده جانباز شد

مجتبی از پدر می‌گوید، پدری که متولد سال ۱۳۴۸ از روستای گالش توابع شهرستان رامسر بود، در واقع شهید مصطفی تاش‌موسی فرزند ارشد یک خانواده نسبتا پر جمعیت بود که این خانواده مشغول کشاورزی و دامپروری بودند و به دلیل اینکه فرزند بزرگ‌تر بود در امرار معاش همراه با پدر کشاورزی می‌کرد.

فرزند شهید مصطفی تاش‌موسی از حضور پدر در جنگ ایران و عراق می‌گوید: شروع جنگ ایران و عراق  سن ایشان کم بود و از این بابت ناراحت بود که نمی‌تواند از وطن دفاع کند اما به محض اینکه شرایط سنی لازم را پیدا می‌کند، برای دفاع از کشور می‌رود و در عملیات کربلای ده از ناحیه دست و پای چپ مجروح و جانباز می‌شود.

مجتبی دل‌نگرانی پدر را روایت می‌کند: بعد از بحران جنگ، پدر عضو سپاه می‌شود که پس از دوران بازنشستگی به کارهایی همچون گل و گیاه و ... مشغول بود اما همیشه یک فکری او را رها نمی‌کرد و آن اینکه از دوستان شهید خود بازمانده و نتوانسته دین خود را درست ادا کند اما پس از مدتی یعنی در همین سال‌های اخیر تشکیل گروهک‌های داعش ذهن پدر را مشغول کرد و این موقعیت را با توجه به مخالفت‌های مسئولین استانی و شهرستانی و عدم همکاری آنها به سختی، از دست نداد و توانست مجوز حضور خود را در سوریه برای مقابله با داعش بگیرد.

اما شهید مصطفی تاش‌موسی با تمامی دلبستگی به خانواده در تاریخ ۸ بهمن ۹۴ از همسر، پسر و دختر عزیزش خداحافظی می‌کند و خانواده هم به دلیل خواسته قلبی ایشان ممانعتی نمی‌کنند و با تمام دلبستگی‌ها او را به خدا می‌سپارند. این شهید ۱۱بهمن ماه در حلب سوریه استقرار پیدا می‌کند و از سوریه با خانواده تماس می‌گیرد تا مبادا دلتنگی بیش از حد شود، شهیدی که بسیار برای خانواده احترام قائل بوده و وابستگی زیادی به یکدیگر داشتند.

*۶ سال انتظار برای بازگشت پیکر پدر به وطن به پایان رسید

اما مجتبی از قطع ناگهانی این تماس‌ها می‌گوید، پدری که هر روز تماس می‌گرفت، طبق آخرین تماسش خبر از رفتن به عملیات می‌دهد و پس از آن یک هفته هیچ تماسی از پدر حاصل نمی‌شود. در این بی‌خبری هرگز نمی‌توانستم باور کنم پدر شهید شده است و با افکار دیگر خود را دلداری می‌دادم، این بی‌خبری از پدر چندین هفته طول کشید و زمزمه‌هایی از شهادت پدر به گوش می‌خورد، ۲۲ بهمن ۹۴ پدرم شهید شده بود اما تا اسفند ماه ۹۴ ما اطلاعی از پدر نداشتیم و پیگیری‌ها ادامه داشت.

هجمه و کنایه‌ها زیاد شده بود و خانواده کوچک سه نفری ما دیگر نمی‌توانست با کسی رفت و آمد کند و از خانه بیرون بیاید، لحظات سختی تجربه شد، بی‌خبری از پدر ادامه یافت تا روز ۱۳ فروردین ۹۵ به طور خصوصی به مادر و بنده خبر شهادت پدرم را دادند و ۱۵ فروردین ماه ۹۵ به صورت رسمی این خبر را اعلام کردند.

پدرم در عملیات ۲۲ بهمن شهید شد، عملیاتی که هیچ بازمانده‌ای نداشت و هیچ عکس و فایل صوتی از آن باقی نماند و حتی یک راوی که صحنه را دیده باشد وجود ندارد، پس از انتظار خبر شهادت پدر حالا باید منتظر پیکر ایشان می‌بودیم و دوشنبه همین هفته یعنی پس از ۶ سال انتظار، خبر بازگشت پیکر ایشان به ما داده شد.

فرزند مدافع حرم بودن، مسئولیت سنگینی در قبال مردم و کشور دارد. امید است بتوان حتی ذره‌ای برای جامعه مفید باشم، مجتبی در آخر از حس و حال خود و خانواده می‌گوید، در حال حاضر خوشحال‌ترین و ناراحت‌ترین هستم و این حس و حال ضد و نقیض است.

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها