کد خبر: ۹۴۷۲۲
زمان انتشار: ۱۳:۰۱     ۳۰ آبان ۱۳۹۱

محمدحسين جعفريان 

مطلبي نوشتم در همين ستون در‌باره فيلم «يك خانواده محترم». پس از آن وزير ارشاد آقاي دكتر حسيني به من زنگ زد. نگران بود اين موضع‌گيري‌ها به طرفيت از كل سينماي كشور تلقي شود.
 
مي‌گفت: اينجوري آن بخش نجيب سينماي ايران هم كه بايد تقويت شود، صدمه مي‌بيند. درست هم مي‌گفت. وقتي جماعتي با سوء‌استفاده از فضا و امكانات موجود فيلمي مي‌سازند كه به تعبير «مسعود فراستي» ضد ملي است، روشن است تمام بدنه سينما آسيب مي‌بيند البته اين كمترين اثر سوء به چنين آثاري است. وزير مي‌گفت: «ما اين فيلمنامه را رد كرده بوديم. به آن مجوز نداديم.» 
 
زنگ زدم به آقاي «حسن اسلامي مهر». او رئيس سيما‌فيلم است، جايي‌كه مجوز ساخت اين شاهكار را داده است. اسلامي مهر از بچه‌هاي قديمي انقلاب و جنگ است، بر‌ادر شهيد و يك حز‌ب‌اللهي تمام عيار. اين را من باور دارم. او مي‌گويد در جريان ساخت اين فيلم ما بازي خورديم. يك ماه قبل از رفتن به «كن» نيز خواهان فسخ قرار‌داد شديم و از آن اعلام برائت كرديم. مي‌گويد: «آنها مجوز خروج فيلم را نداشته‌اند. قرار هم اين نبود.
 
آقاي رحيم‌زاده كه اولين بار فيلم را ديده بود، وحشت كرده بود. اما آنجا گفتند: تغيير مي‌دهيم!... ما با دفاع مقدس شوخي نداريم. اين ذات و انديشه ماست و تعارفي در آن نداريم. تهيه‌كننده و كار‌گردان آن هم گفتند: اين بازي با دفاع مقدس است. حق بچه بسيجي‌هاست. اين همه را مي‌سوزاند.
 
ده بار با آقاي آفريده حرف زدم. گفتم اعلام برائت كنم. اين سيل تو را هم مي‌برد. گفتم: همه كمك كنيم حالا كه اشتباهي شده، بودجه‌اي فراهم كنيم، فيلم را قبل از نمايش در خارج از كشور، از سر‌مايه‌گذار خارجي‌اش بگيريم. حق و حقوق آنها را بدهيم و اصلاً اين فيلم را از بين ببريم. چرا كه دفاع مقدس و ارزش‌هايش خط قرمز ماست. اما نكردند. من فريب اعتماد به يك مدير جمهوري اسلامي را خوردم. حالا هم سرم را بالا مي‌گيرم. با صداي بلند اعلام برائت و عذر‌خواهي مي‌كنم. بايد هم پاسخگو باشم. حتي اگر لازم باشد، سيستم را هم ترك مي‌كنم.» 
 
حسن اسلامي‌ مهر سر درد دلش باز شده. بيشتر ناراحت است كه از اين دعوا، بهره‌بر‌داري سياسي و جناحي شود. اشاره مي‌كند سال‌هاي سال در سيما‌فيلم پاي ارزشي‌ترين آثار، نظير «روز‌هاي زندگي» ايستاده. اما هيچگاه كسي از آنها نگفته و نمي‌گويد. در ساخت اين كار هم مي‌گويد؛ نيت خير بود. اسم اين فيلم در ابتدا «خرمشهر» بوده و به ادعاي سازندگانش در هنگام شروع و ارائه فيلمنامه، بنا به طرح جهاني، حماسه آزاد‌سازي خرمشهر داشته است.
 
اسلامي‌مهر مدعي است با اين تصور و اصرار بر اينكه لااقل ۲۰ دقيقه كار مستقيماً به جبهه‌ها و دفاع مقدس بر‌گردد، شراكت كرديم. حالا كه ساخته شده مي‌بينيم... و اينجا تعبير جالبي به كار مي‌برد: از اول دهه محرم يك هيئت زحمت مي‌كشد. امكانات لازم را فراهم مي‌كند. همه چيز سر جاي خودش انجام مي‌شود. ظهر عاشورا، سر ديگ برنج را كه باز مي‌كنند. يك فضله موش روي آن مي‌بينند و تمام زحمت كلي آدم به باد مي‌رود. اين فيلم همان فضله موش بود. 
 
مي‌پرسم با اين همه فريب، سيما فيلم چرا شكايت نكرده؟ مي‌گويد: وكيل گرفتيم و داريم شكايت مي‌كنيم و اضافه مي‌كند اگر ۲۰۰ هزار خانواده شهدا به خاطر اين فيلم داد‌خواهي كنند، به آنها حق مي‌دهم. فيلم كثيف است. نمي‌دانم آقاي آفريده چه اصرار و استدلالي دارد. شايد بگويد: اسلامي مهر گفته بساز من هم ساختم! شما كه در چندين دولت، مدير فرهنگي و سينمايي بوديد چرا ساختيد؟ من كه پا به پاي فيلم نبودم.
 
شما كه ديديد چه فاجعه‌اي دارد درست مي‌شود، چرا جلويش را نگرفتيد؟ به نظرم تا دير نشده آفريده هم بايد بگويد، غلط كردم. اسلامي مهر مي‌گويد: هويت سيما فيلم «روز‌هاي زندگي» است. اكبر نبوي و آقاي آفريده گفتند ما پاي كار هستيم و من هم به اين دو چهره و مدير برجسته فرهنگي نظام اعتماد كردم. البته فوري اضافه مي‌كند: دل اكبر نبوي هم از عهدشكني‌هاي كارگردان خون است. اما وقتي به آقاي نبوي زنگ مي‌زنم، مي‌گويد: من هيچ سمتي در فيلم نداشتم. البته اسلامي‌مهر را خيلي تشويق كردم از «بخشي» استفاده كند. اما آنها قرار ساخت فيلم را با هم و با آفريده وقتي در كن يكديگر را ديده بودند، ‌گذاشتند. من آنجا نقشي نداشتم. آذرماه سال گذشته هم رافكات فيلم را ديدم. چندين مورد اصلاحات اساسي را گفتم انجام شود. 
 
به سيما فيلم هم اطلاع دادم. اما چون مسئوليتي در فيلم نداشتم، نشد. بعد به آفريده گفتم؛ گفت: كارگردان انجام نداد. گفتم: شما تهيه‌كننده‌اي. شما مي‌فهميدي دارد چه اتفاقي مي افتد. من هم تذكر دادم. شما بايد مجبورش مي‌كردي... جالب آن است كه «مسعود بخشي» در سرويس فرهنگي روزنامه رسالت همكار «اكبر نبوي» بوده و خودش او را آنجا برده است. سال‌ها مسئول بخش بين‌الملل مركز سينماي مستند تجربي بوده در وزارت آقاي صفايي هرندي. آقاي آفريده هم رئيس بوده. در همان وزارتخانه وا حيرتا كه در دوره چندين وزير با گرايش‌هاي متضاد فكري، ايشان همچنان مدير بوده. همانجا بخشي فيلم سياه ديگرش يعني «تهران انار ندارد» را ساخت. 
 
او سال‌ها از حمايت و اعتبار و پشتوانه اكبر نبوي و آفريده و امثالهم استفاده كرد و كلي از دنيا را در دوران مسئوليتش با پول بيت‌المال گشت و آخرش هم «تهران انار ندارد» را ساخت و حالا «يك خانواده محترم»! اگر موقع ساخت همان فيلم اول آن هم با پول مردم، جلوي او را مي‌گرفتند، حالا اينجا نبوديم. جالب است آقاي نبوي هنوز مي‌گويد: براي من مسجل نشده «بخشي» تعهدي داشته! 
 
جالب است سرمايه‌گذار فرانسوي فيلم، طوري قرارداد را تنظيم كرده كه طبق آن هيچ فرد و نهادي در ايران اجازه دخالت در شركت يا عدم شركت اين فيلم را در جشنواره‌هاي خارجي ندارد. حرف اينجاست كه مگر دوستان سيما فيلم اين قرارداد مشترك را نديده و شرايط آن را نخوانده بودند و امضا كردند؟ آيا آنها باور مي‌كردند، فرانسوي‌ها آمده‌اند با ما در زمينه ساخت فيلمي براي تبليغ «حماسه آزادي خرمشهر» شريك شوند؟ تهيه كننده چطور با آن سابقه و تجربه تن به چنين قراردادي داده؟ 
 
چرا فيلمي با اين مضمون و محتوا براي سرمايه‌گذار خارجي،‌آن هم با اين شرايط، آماده كرده؟ چه قصد و غرضي از اين كار داشته؟ اصلاً نسبت ما با فرانسوي‌ها چيست؟ موشك‌هاي اگزو ۳، ميراژ و سوپر اتانداردهايي كه در جنگ با انواع سلاح شيميايي به صدام مي‌دادند؟ مگر نه آنكه «ژاك شيراك» و «ميتران» در سال هاي دفاع مقدس و بعد از آن به نوعي رفقاي شخصي صدام بودند؟ حالا آمده‌اند شريك فيلم جنگي ما شوند؟ 
 
من فيلم را همراه آدم‌هاي متفاوتي ديدم. يكي از مدعوين كه به اذعان خودش شايد نسبتي هم با انقلاب و ارزش‌هاي آن نداشت اما منصف بود، مي‌گفت: «والله، صدام حسين هم جنگيدن ما را تا فتح خرمشهر قبول دارد. قبول دارد تا آنجا حقمان بود كه از آب و خاكمان دفاع كنيم. سازندگان اين فيلم از صدام هم جلو زده‌اند.» آقاي اسلامي‌مهر هم از قول همايون اسعديان نقل مي‌كرد: «من تا حالا فكر مي‌كردم خيلي از اين حرف‌ها توهم توطئه است اما حالا فهميدم اين توهم نيست. اين فيلم سفارشي است.» كاري به حكومتي و غيرحكومتي و اسلامي و مسيحي و ... نداريم. همانطور كه فراستي مي‌گويد؛ اين فيلم ضد ملي است. 
 
با منافع ملي ما تضاد دارد. لذا موقع نمايش آن در كن، هم عباسيان با عصبانيت سالن را ترك كند، هم فاطمه معتمد آريا اما چطوري مي‌شود اين چهره‌ها از شانه امثال ما بالا مي روند با سرويس فرهنگي «رسالت» شروع كرد و اميال سرويس‌هاي جاسوسي غرب را در ادامه برآورده مي‌كنند؟ چه مديراني به آنها ميدان مي‌دهند و بقيه را كنار مي‌گذارند؟ چرا؟ مديران حامي چنين افرادي به دنبال چه هستند؟ چرا امثال اين جماعت باز هم قدر مي‌ببينند و برصدر مي‌‌نشينند؟ اينها را در شماره‌هاي آينده برايتان خواهم نوشت. حتماً بخوانيد! 
منبع- جوان
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها