کد خبر: ۱۰۶۵۲۷
زمان انتشار: ۱۴:۳۳     ۲۴ دی ۱۳۹۱
باز هم چاره علی بود نه آن دیگرها
سید حمیدرضا برقعی از شاعران آیینی و جایزه کتاب فصل، مثنوی بلندی در وصف امیرالمؤمنین(ع)‌ دارد که در بخشی از آن به بیان ماجرای آغاز هجرت پیامبر(ص) و «لیلة المبیت» می‌پردازد.
سرویس اندیشه دینی پایگاه 598،  سید حمیدرضا برقعی از شاعران آئینی جوان کشور و شاگرد استاد محمد علی مجاهدی (پروانه) است. وی صاحب آثاری چون «طوفان واژه‌ها»ست که به چاپ شانزدهم رسیده است. «قبله مایل به تو» از دیگر آثار این شاعر برای بار هفتم چاپ شده است.

همچنین کتاب فاخر «صد شعر عاشورایی» به گزینش سید حمیدرضا برقعی از سوی انتشارات سپیده‌ باوران مشهد در سال گذشته به چاپ ‌رسید.

برقعی مثنوی بلندی در وصف امیرالمؤمنین(ع)‌ دارد که با ترجیع بند «می‌رود قصه ما سوی سرانجام آرام» و ولادت حضرت علی(ع) آغاز می‌شود، سپس به بحث لیلة المبیت، ماجرای جنگ احد و عروسی با حضرت زهرا(س)، غدیر خم، ماجرای کوچه، جنگ صفین و ... و می‌پردازد و در نهایت با شهادت حضرت پایان می‌یابد.

به گزارش فارس وی در بخشی از این منظومه، به بیان ماجرای آغاز هجرت پیامبر(ص) و خوابیدن حضرت علی(ع) در بستر ایشان می‌پردازد:




 

شب همان شب که سفر مبدأ دوران می‌شد / خط به خط باور تقویم مسلمان می شد

شب همان شب که جهانی نگران بود آن شب / صحبت از جان پیمبر به میان بود آن شب

در شب فتنه شب فتنه شب خنجرها / باز هم چاره علی بود نه آن دیگرها

مرد مردی که کمر بسته به پیکار دگر / بی زره آمده در معرکه یک بار دگر

تا خود صبح خطر دور و برش می‌رقصید / تیغ عریان شده بالای سرش می‌رقصید

مرد آن است که تا لحظه آخر مانده / در شب خوف و خطر جای پیمبر مانده

گر چه باران به سبو بود و نفهمید کسی / و محمد خود او بود و نفهمید کسی

در شب فتنه شب فتنه شب خنجرها / باز هم چاره علی بود نه آن دیگرها

دیگرانی که به هنگامه تمرّد کردند / جان پیغمبر خود را سپر خود کردند

بگذارید بگویم چه غمی حاصل شد / آیه ترس برای چه کسی نازل شد

بگذارید بگویم خطر عشق مکن / جگر شیر نداری سفر عشق مکن

عنکبوت آیه‌ای از معجزه بر سر در دوخت / تاری از رشته ایمان تو محکم‌تر دوخت

از شب ترس و تبانی چه بگویم دیگر؟! / از فلانی و فلانی چه بگویم دیگر؟!

یازده قرن به دل سوخته‌ام می‌دانی / مُهر وحدت به لبم دوخته‌ام می‌دانی

باز هم یک نفر از درد به من می‌گوید / من زبان بسته‌ام و خواجه سخن می‌گوید

من که از آتش دل چون خُم مِی در جوشم / مُهر بر لب‌زده خون می‌خورم و خاموشم

طاقت‌آوردن این درد نهان آسان نیست / شِقْشقیّه است و سخن گفتن از آن آسان نیست
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها