کد خبر: ۱۲۱۴۰
زمان انتشار: ۱۷:۰۱     ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۰

چندی پیش نوشته‎ای از محمد مطهری فرزند شهید مطهری در رسانه‎ها با مضمون نقد مکتب ایرانی منتشر شد که به بهانه این نقد، تعریضات و کنایه‎هایی به مفهوم اسلام انقلابی نیز وارد شده بود. به همین مناسبت، یکی از نویسندگان رجانیوز در نوشته‎ای به نقد این مقاله و تبیین مفهوم اسلام انقلابی در اندیشه امام (ره) و مقام معظم رهبری پرداخته است که در ادامه می‎خوانید:

 
سجاد فياض: به نظر می‌رسد که جناب محمد و علی مطهری، قبول دارند که گاه، رودربایستی‌ها و حرمت‌های اعتباری، مانع از دیدن و کشف حق و حقیقت می‌شود. تا جایی که حافظه یاری می‌کند، این دو برادر بعضاً در ابرازنظرهای کتبی یا شفاهی‌شان، از اینکه توسعه بیش از حد مقدسات، مانعی برای کشف یا بیان حقیقت می‌شود سخن گفته‌اند. با کنار گذاشتن انگیزه‌های نادرستی که می‌تواند پشت سر این سخن قرار گیرد، اصل مطلب، صحیح است. چیزی که هست، امروزه این تقدس، خواسته یا ناخواسته، توسعه‌یافته و تا حدودی به برادران قرار گرفته است. و این عزیزان، خواسته یا ناخواسته، از این تقدس توسعه یافته بهره می‌جویند. 
 
حضرت امام(ره) و شهید مطهری، نه به دلیل پدرشان، بلکه به دلیل اندیشه و عملی که داشتند و نشان دادند، محبوب و مورد احترام و اعتماد قرار گرفتند، و به‌دلیل شدت ایمان و حقانیتشان، هر کدام به تناسب، میزانی از تقدس را دارا شدند. ما به فرزندان تمام خوبان، ما دامی که عمداً باعث گمراهی دیگران نشده باشند، احترام می‌گذاریم، اما در عین حال باید توجه داشته باشیم، فرزند هر کس، هر چیزی را که جبراً ارث ببرد، اندیشه و عمل، جز آنها چیزها نیست. که اگر بود، یقیناً پسر نوح این دوتا را ارث برده بود و بدعاقبت نمی‌شد. 
 
داستان متمایل شدن فرزند مقداد بن اسود به اصحاب فتنۀ جمل
 
در کتاب ارشاد شیخ مفید، ج1، ص254، و نیز کتاب جمل شیخ مفید، ص391، آمده است که: 
پس از کشته شدن طلحه و زبیر و شکست سپاهیان جمل، امیرالمؤمنین سوار بر مرکب خود شدند، و با عده‌ای از اصحاب و عمار یاسر، میان کشته‌ها راه افتادند. حضرت به هر کشته‌ای که می‌رسید، سخنی می‌گفت، درسی می‌داد و علت انحرافشان را گوش‌زد می‌کرد. تا اینکه بر سر جنازۀ فرزند مقداد رسیدند. (مقداد یکی از 3 یاور برجستۀ رسول خدا(ص) و علی(ع) بود، و در روایات، همتای سلمان، و دارای ایمان بسیار قوی معرفی شده است) فرزند مقداد به اصحاب جمل و فتنه متمایل شده بود، تا اینکه در جنگ به آنها پیوست و با آنها کشته شد. حضرت وقتی بر سر او رسیدند، فرمودند: «رَحِمَ اللَّهُ أَبَا هَذَا، أَمَا إِنَّهُ لَوْ كَانَ حَيّاً لَكَانَ رَأْيُهُ أَحْسَنَ مِنْ رَأْيِ هَذَا؛ خدا پدر این را بیامرزد، اگر او زنده بود، نظرش بهتر از نظر این بود.» 
 
عمار یاسر گفت: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَوْقَعَهُ وَ جَعَلَ خَدَّهُ الْأَسْفَلَ. إِنَّا وَ اللَّهِ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ لَا نُبَالِي مَنْ عَنَدَ عَنِ الْحَقِّ مِنْ وَالِدٍ وَ وَلَدٍ؛ خدا را شكر كه او را بعمل ناپاكش گرفتار كرده و صورتش را بخاك ماليد. یا امیرالمؤمنین! سوگند بخدا که وقتی کسی از حق عناد ورزید، دیگر نسبت به عاقبتش باکی نداریم، پدر باشد يا پسر هم در نظر ما يكسانست.» 
 
امیرالمؤمنین(ع) نیز فرمودند: «رَحِمَكَ اللَّهُ وَ جَزَاكَ عَنِ الْحَقِّ خَيْراً؛ خدا تو را رحمت کند و جزای خیر دهد»
 
غرض این‌که در فتنه‌ها باید مراقب بود، دچار رودربایستی و اعتبارهای پدر و پسری نشویم، آنچه اصالت دارد و مقدس است، حق است، که در روایات مهمترین محک حق و ستون دین را ولایت دانسته‌اند(ولَمْ يُنادَ بِشَيْءٍ كَما نُودِىَ بالوَلايةِ: کافی/2/18) و امام خمینی(ره) فرمود: «ولایت فقیه، همان ولایت رسول الله است»(صحیفه امام، جلد10، ص308)
 
سطحی‌نگری، جزئی‌نگری، زمان‌نشناسی
 
برادران مطهری را دوست‌داشتنی، و از دلسوزان نظام و اسلام باید به‌شمار آورد. اما اشکال مهم و اساسی از آنجا نشأت می‌گیرد، که هر دو برادر بزرگوار، ضمن اینکه شاید صفات خوبی را به طور ژنتیکی از پدر به ارث برده‌اند، اما با نگاهی به کارنامۀ چند سال گذشته‌شان، اینگونه به ذهن متبادر می‌شود که دقیقاً از سه ویژگی مهم که در شهید مطهری بود، و او از امام(ره) آموخته بود، بسیار کم‌بهره باشند.
 
گفته‌ها و عملکرد این دو عزیز، این تصویر و گمانه‌زنی را تقویت می‌کند که: 
 
هر چقدر امام(ره) و به دنبال او شهید مطهری، عمیق، کلان‌نگر، و زمان‌شناس بود، آثار، گفتار و رفتار این دو بزگوار اغلب خالی از سطحی‌نگر، جزئی‌اندیش و زمان‌نشناس است. برادر عزیز، جناب حجت الاسلام محمد مطهری، مانند برادرشان دکتر علی مطهری، جزئیات خوبی را به‌خوبی بررسی می‌کند، به ظرائف خوبی توجه می‌کند، ابتکارهای بدیع به ذهنش می‌رسد، و حتی تلاش می‌کند در جزئیات منصفانه برخورد کند و تا حدی هم موفق است، اما اغلب، این جزئیات را در یک چارچوب کلان نمی‌تواند ببیند، این جزیئات را در زمان مناسب نمی‌بیند و نمی‌گوید. گاهی جزئی از حق را می‌بیند و بزرگ می‌کند، و همه‌اش را نمی‌بیند. گاهی حرف حقی را نادانسته(و از سر نادانی) به عنوان مکمل یک پازل باطل، تکمیل می‌کند. گاهی حرف حقی را نادانسته در حکم بهانه‌ای برای آغاز یک روند باطل بیان می‌کند. و .... 
 
شیوه‌ها، مثال‌ها و عوارض مختلف سطح‌نگری و جزءنگری در دیدن حق، را در عملکرد بسیاری از افراد، در دوران قبل و پس از فتنۀ 88 می‌توان دید.
 
اما سطحی‌نگری، جزئی‌نگری، زمان‌نشناسی، به خودی خود شاید اشکالی نداشته باشد. شاید بعضی‌ها عمیق نباشند، زمان‌شناس نباشند. اما مشکل آنجایی به سرانجام می‌رسد که انسان سطحی‌نگر و جزءنگر، جایگاه خود را نشناسد، و بر روی اندیشه‌ها و رفتارهای سطحی و جزئی خود پافشاری و لجاجت کند و کسی را هم قبول نداشته باشد.
 
گاهی از سر کنجکاوی این سؤال برایم پدید می‌آید که اگر امام خود را پرورش یافتۀ ایت الله شاه‌آبادی می‌دانست(صحيفه امام، ج‏18، ص: 407)، و اگر شهید مطهری(ره) خود را پرورش یافته و مرید و محوِ در امام خمینی(ره) می‌دانست(مجموعه‏آثار، مقدمه‏ج‏1، ص: 9 و ج‏24، ص: 133)، برادران مطهری و حتی به عنوان مثال، جناب حجت الاسلام سید حسن خمینی، خود را پرورش یافته و مرید کدام استاد می‌دانند؟ صداقت جناب سید حسن خمینی اقتضاء می‌کند، اکنون که قصد ورود به عرصۀ انتخابات را دارند، اگر اختلاف دیدگاهی با حضرت امام(ره) دارند، این اختلاف دیدگاه‌ها را با شفافیت بیان کنند، تا مردم به دیدگاه‌های ایشان که بر اساس آن عمل کرده و می‌کند، رأی دهند.
 
اینها حقایقی است که لاجرم باید بدان پرداخته شود، تا اگر خدائی ناکرده این برادران بزرگوار دارای اندیشه‌های ناصواب و منحرفی شدند، تعداد کمتری را با خود ببرند. ابداً نباید به هیچ‌گونه بی‌احترامی و اسائۀ ادب به این برادران شود، بلکه صرفاً باید حساب ایشان از حساب پدرانشان جدا، و با اندیشه و عمل خودشان گره بخورد.
 
نقد «اسلام انقلابی»، به بهانه «نقد مکتب ایرانی»
 
گرچه این سخنان به‌تنهایی گفتار مستقلی است، اما آنچه جرقۀ این نوشتار بود، قلم زدن مجدد جناب حجت الاسلام محمد مطهری، بعد از مدتها بود. مطلب ایشان با عنوان « از ایران اسلامی تا اسلام ایرانی» را می‌خواندم و به این فکر می‌کردم که شاید مدتی قلم نزدن در رسانه‌ها، فرصتی برای تجدیدنظر و تعمق بیشتر ایشان در برخی اندیشه‌ها بوده باشد. اما در میان پرداختن ایشان به نقد مکتب ایرانی، ناگهان با نقد «اسلام انقلابی» به عنوان نمونۀ دیگری از انحراف برخورد کردم:
 
« نمونۀ دیگر، برخورد شهید مطهری با تعبیر جوان پسند «اسلام انقلابی» بود. مطهری هم انقلابی بود و هم عاشق انقلاب، ولی تعبیر «اسلام انقلابی» را به حق یک اصطلاح انحرافی می دانست زيرا «با اينکه در اسلام عنصر مبارزه هست اما اين بدان معني نيست که اسلام فقط براي مبارزه آمده است. در اسلام دستورات بي شماري وجود دارد که يکي از آنها مبارزه است» (مجموعه آثارشهیدمطهری، ج۲۴، ص ۱۷۲) درست همان طور که عده ای مخالفت با «مکتب ایرانی» را حمل بر دشمنی با ایران و هر چه ریشه ایرانی دارد می کنند، مخالفت مطهری با به کارگیری وصف «انقلابی» برای اسلام در آن زمان مستمسکی به دست مخالفانش داده بود که او را «غیر انقلابی» معرفی کنند، در حالی که او خود یک انقلابی بود، چندین بار به زندان شاه افتاد، از سوی ساواک تحت نظر بود، ممنوع المنبر شد و از سوی امام مأمور تشکیل شورای انقلاب گردید.» (از خوانندۀ عزیز تقاضا می‌شود اگر اصل مقاله را نخوانده‌اند، حتماً آن را مطالعه نمایند.)
 
شهید مطهری زمان‌شناس بود که در آن زمان سخنی گفت که جلوی گروه فرقان و ترورهای منتسب به مهدی هاشمی را می‌گرفت. سخنی که در پازل جبهۀ حق مورد استفاده قرار می‌گرفت. اما محمد مطهری زمان‌شناس نیست، چون در زمان حاضر به عنوان نمونه‌ای منحرف، در کنار «مکتب ایرانی»، از انحراف «اسلام انقلابی» آن زمان سخن می‌گوید، که در پازل جبهۀ باطل قرار می‌گیرد.
 
چرا امروز که انقلاب‌های اسلامی، منطقه را فرا گرفته است و اسلام انقلابی در مقابل اسلام آمریکایی قرار گرفته است، و در داخل کشور رهبر انقلاب از همت مضاعف و جهاد اقتصادی، و روحیۀ انقلابی سخن می‌گوید، آقای محمد مطهری باید یاد منحرف بودن «اسلام انقلابی» بیفتد! نمی‌دانم.
 
جناب محمد مطهری، حتماً غیرعمد، منظور پدر بزگوار خود از اسلام انقلابی و تفاوت آن با «اسلام انقلابی» در زبان امام و مقام معظم رهبری، را متوجه نشده، و یا لازم ندیده آن را به خواننده منتقل کند. و ما در انتهای این نوشته به اختصار به ریشۀ هشدار شهید مطهری، که ریشۀ آن «نظرات مارکسیست‌ها» و «جريان به‌اصطلاح ديالكتيكى» بوده، و ربطی به آنچه امروزه به عنوان «اسلام انقلابی» بیان می‌شود ندارد، خواهیم پرداخت.
 
قبل از ادامه، به یک نکته اشاره کنم: اقای محمد مطهری در مقاله خود به‌درستی به بار روانی «مکتب ایرانی» اشاره کرده‌اند. بنابراین هرچند ایشان به عنوان مثالی از انحراف در زمان گذشته به «اسلام انقلابی» اشاره کرده‌اند، اما حتما هنگام نوشتن، متوجه بار روانی آن در فضای کنونی بوده‌اند. این بار، که به هر حال، سخن از «اسلام انقلابی» خیلی چیز ممدوح و پسندیده‌ای نیست. چون مبارزه یک بخش از دین است، نه همۀ آن. و حتماً نظرشان این نبوده که امروزه برای رسیدن به اهداف بلند نظام اسلامی، باید از «اسلام انقلابی» سخن گفت، که اگر بود، حتماً چنین مثالی را نمی‌زدند.
 
اسلام انقلابی در کلام امام خمینی(ره) و امام خامنه‌ای
 
نه تنها شهید مطهری خود را دست‌پروردۀ امام(ره) می‌دانست، بلکه شهید مطهری، گرچه خود گوهری بود، اما او نیز چون حضرت امام خمینی(ره) ـ و پس از ایشان امام خامنه‌ای ـ کتاب‌های او را به ما معرفی و توصیه کرد، اندیشه‌هایش این‌چنین رونق گرفت. بسیاری از جوانان آنقدر که کتاب‌های شهید مطهری را خوانده‌اند، تفسیر المیزان و حتی کتاب‌های خود حضرت امام(ره) را نخوانده‌اند. واقعیت این است که کتاب‌های او بیش‌از هرچیز به دلیل سفارش امام خمینی و امام خامنه‌ای، تا این حد رونق گرفت. و البته سفارش هر دو امام ما، بر اساس حکمت و زمان‌سنجی بود که داشتند. و بر اساس همان زمان‌سنجی نیز، امام خامنه‌ای، چندین بار حضرت آیت الله مصباح را مطهری زمان و پرکنندۀ جای خالی ایشان خواندند. (دوست دارم برای یک بار هم که شده، برادران مطهری نظر خود را در این مورد به صورت شفاف بیان کنند)
 
پس یادمان نمی‌رود که اگر شهید مطهری شهید شد، اما بعد از او امام بود، و هست. و سخنانشان نیز هست. به سخنان شهید مطهری باید رجوع کرد، اما همیشه باید آن را در کنار خطوط ترسیم شده توسط امام دید. 
 
این نکته را هم باید اضافه کرد، که شاید جناب ایشان، از نظرات دو رهبر انقلاب، باخبر نبوده، که حتماً اینگونه است، اما تأسف از این است که چرا آن‌چیزی که توسط دو رهبر حکیم و زمان‌شناس انقلاب به عنوان یک راهبرد مطرح می‌شود، و در فضای کنونی باید آن را ترویج کنیم، توسط ایشان به عنوان نمونه‌ای از یک انحراف در گذشته، بیان شود؟ آیا این را نمی‌توان نمونه‌ای از عدم درک زمان، و جزئی‌نگری بدون کلان‌نگری دانست؟
 
نگاهی می‌اندازیم به «اسلام انقلابی» در کلام امامی که بود و امامی که هست:
 
«اسلام انقلابی» در کلام «امام خمینی(ره)»
 
به عنوان مقدمه لازم است بگوییم که به دلیل وجود منافقین و اسلام‌نماهای سلطتنی، حضرت امام در بسیاری از موارد اسلام را با یک پسوندی می‌آوردند، تا خط و مسیر اصلی را مشخص کنند. همان‌طور که آقای محمد مطهری اشاره کردند، اسلام ویژگی‌های مختلفی دارد، اما گاهی تأکید بر «یک ویژگی» تفاوت اسلام راستین و دروغین را مشخص می‌کند. اسلام‌های مختلف، یقینا شباهت‌ها و تفاوت‌هایی دارند. برای جدا کردن اسلام واقعی از اسلام‌نمایی‌ها، باید به تفاوت‌ها اشاره کرد. تعبیرهای «اسلام ناب»، «اسلام انقلابی» و همچنین «اسلام سازش» «اسلام آمریکایی»، در کلمات حضرت امام(ره)، به همین دلیل کاملاً عقلی بوده است.
 
همچنین یکی از فرق‌های بسیار مهم مکتب ایرانی و اسلام انقلابی که اقای محمد مطهری توجه نکرده، این است که «انقلابی بودن» و «مبارزه» که در لسان روایت به «مجاهد» تعبیر شده، همانطور که شهید مطهری گفته، جزئی از اسلام هست، اما ایرانی بودن، جزئی از اسلام نیست! و قیاس ایشان مع الفارق است.
 
و اما «اسلام انقلابی» در کلام امام خمینی(ره):
 
1. اين فاجعه غمناك و شهادتهاى پى درپى به پيروزى «اسلام انقلابى» سرعت بخشيد
حضرت امام در سال1361 در پیامی به مناسبت سالروز فاجعۀ هفتم تیر می‌فرماید: «و با ضربه نهايى امريكا و ديگر ابرقدرتها جمهورى را شكست مى‏دادند، يا لااقل پيروزى را به عقب رانده و راه را طولانى مى‏كردند، ولى اين فاجعه غمناك و شهادتهاى پى درپى به پيروزى «اسلام انقلابى» سرعت بخشيد.»(صحیفه امام،16 ،362)
 
2. استمرار روح «اسلام انقلابى» مهمترین فایده جنگ
در منشور روحانیت، که خطاب آن به «روحانيون، مراجع، مدرسين، طلاب و ائمه جمعه وجماعات» بود، حضرت امام(ره) با اشاره به فواید و برکات فروان و ارزشمند 8 سال جنگ تحمیلی، که آقای منتظری در سخنرانی عمومی 22 بهمن خود، این جنگ را بی‌فایده خوانده بود، ضمن بر شمردن بیش از 14 هدف و فایده برای جنگ، می‌فرمایند:
 
«جنگ ما فتح فلسطين را به دنبال خواهد داشت، جنگ ما موجب شد كه تمامى سردمداران نظامهاى فاسد در مقابل اسلام احساس ذلت كنند»، و در انتها به عنوان مهمترین فایده جنگ می‌فرمایند: «از همه اينها مهمتر استمرار روح «اسلام انقلابى» در پرتو جنگ تحقق يافت‏»(صحیفه امام، ج21، ص283)
 
یعنی حضرت امام، استمرار روح «اسلام انقلابى» را مهمترین فایده جنگ می‌داند. آنوقت جناب محمد مطهری، باید سخن از «اسلام انقلابی» را سخنی انحرافی و صرفاً برای جذب جوانان معرفی کند!
 
حضرت امام، درصفحاتی پیشین همین پیام، و پیش از «بیان فواید جنگ در پاسخ به نظرات امثال آقای منتظری که جنگ را زیر سؤال برده بودند»، نوشته‌اند:
 
«در حوزه‏هاى علميه هستند افرادى كه عليه انقلاب و اسلام ناب محمدى فعاليت دارند. امروز عده‏اى با ژست تقدس مآبى چنان تيشه به ريشه دين و انقلاب و نظام مى‏زنند كه گويى وظيفه‏اى غير از اين ندارند. خطر تحجرگرايان و مقدس نمايان احمق در حوزه‏هاى علميه كم نيست.»(صحیفه امام، ج21، ص278) 
 
البته برای قضاوت دقیق در مورد منظور حضرت امام، لازم است حتماً متن کامل این پیام مطالعه شود.
 
3. «اسلام انقلابی» در جای جای صحیفه امام
حضرت امام در موارد دیگری نیز با الفاظ دیگری روح «اسلام انقلابی» و «خط مبارزه» را، خصوصاً در یکسال پایانی حیات خود، ترویج کردند. برخی از این موراد به قرار زیر است:
 
4. بغض و كينه انقلابى‏تان را در سينه‏ها نگه داريد
 
پيام به ملت ايران در سالگرد كشتار خونين مكه - قبول قطعنامه 598: 
«مگر مسلمانان نمى‏بينند كه امروز مراكز وهابيت در جهان به كانونهاى فتنه و جاسوسى مبدل شده‏اند، كه از يك طرف اسلام اشرافيت، اسلام ابوسفيان، اسلام ملّاهاى كثيف دربارى، اسلام مقدس نماهاى بيشعور حوزه‏هاى علمى و دانشگاهى، اسلام ذلت و نكبت، اسلام پول و زور، اسلام فريب و سازش و اسارت، اسلام حاكميت سرمايه و سرمايه داران بر مظلومين و پابرهنه‏ها، و در يك كلمه «اسلام امريكايى» را ترويج مى‏كنند . . . . . مى‏دانم كه به شما سخت مى‏گذرد؛ ولى مگر به پدر پير شما سخت نمى‏گذرد؟ مى‏دانم كه‏ شهادت شيرينتر از عسل در پيش شماست؛ مگر براى اين خادمتان اينگونه نيست؟ ولى تحمل كنيد كه خدا با صابران است. بغض و كينه انقلابى‏تان را در سينه‏ها نگه داريد. »(صحیفه امام، ج21، ص80 تا 95)
 
5. اسلام عارفان مبارزه جو و اسلام ناب، در مقابل اسلام آمریکایی
 
فروردين 1367، پيام به به مناسبت انتخابات مجلس: «مردم شجاع ايران با دقت تمام به نمايندگانى رأى دهند كه ... و در قول و عمل مدافع اسلام پابرهنگان زمين، اسلام مستضعفين، اسلام رنجديدگان تاريخ، اسلام عارفان مبارزه جو، اسلام پاك طينتان عارف، و در يك كلمه، مدافع اسلام ناب محمدى- صلى اللَّه عليه و آله وسلم- باشند. و افرادى را كه طرفدار اسلام سرمايه دارى، اسلام مستكبرين، اسلام مرفهين بى‏درد، اسلام منافقين، اسلام راحت طلبان، اسلام فرصت طلبان، و در يك كلمه، اسلام امريكايى هستند، طرد نموده و به مردم معرفى نمايند.»(صحیفه امام، ج21، ص11)
 
«اسلام انقلابی» در کلام «امام خامنه‌ای»
 
در میان همۀ آنچه می‌توان در ضرورت توجه به دیدگاه‌های ارزشمند ایشان گفت، تنها به یک توصیه از حضرت امام خمینی(ره) خطاب به جمعی از دانشجویان دانشگاه تهران، که در اوج اخلال و توطئه گروهكها در دانشگاهها و خطر نفاق و التقاط، از حضرت امام درخواست راهنمایی کرده بودند، اشاره می‌کنیم:
 
«اشخاصى كه مى‏توانند در آنجا بيايند حرف بزنند، برويد پيدايشان كنيد برداريد برويد، دعوتشان كنيد به دانشگاه. ننشينيد كه من تعيين كنم. البته من آسيد على آقا را صالح مى‏دانم براى اين كار.»(خرداد58/ صحیفه امام، ج8، ص140)
به این توصیه سال 58 اضافه کنید، تجارب تمام این سال‌ها، و همچنین نور ولایت مقام معظم رهبری را و «اسلام انقلابی» را در کلام امام خامنه‌ای بخوانید:
 
1. ارزش‌هاى انقلابى از ارزش‌هاى اسلامى به هيچ‌وجه تفكيك‌پذير نيست؛ اينها با هم يكى است
ارزش‌هاى انقلابى از ارزش‌هاى اسلامى به هيچ‌وجه تفكيك‌پذير نيست؛ اينها با هم يكى است. كسى نمى‌تواند بگويد من مسلمانم؛ اما انقلاب را قبول ندارم، و يا بگويد من انقلابى هستم؛ اما اسلام را قبول ندارم! امروز زنده‌ترين تپشهاى انقلابى در اين‌جاست؛ بسيج‌كننده‌ترين نيروهاى مردمى، اين انقلاب است؛ در حالى كه سرتاسر دنيا، انباشته از انقلابهاى گوناگون است. پس انقلابى غيراسلامى و اسلامى غيرانقلابى نداريم. ارزشهاى انقلابى، همان ارزشهاى اسلامى است. (سخنرانى در مراسم بيعت جمع كثيرى از دانشجويان و دانشگاهيان/ 23/03/1368)
 
2. خيال نكنيد كه انقلاب تمام شد؛ انقلاب ادامه دارد.
خيال نكنيد كه انقلاب تمام شد؛ انقلاب ادامه دارد. اگر انقلاب به معناى ايجاد تحول بنيادين است و نويد نجات و سعادت و صلاح براى قشرهاى عظيم محروم و مظلوم را مى‌دهد و دشمنهايى در برابر جهتگيريهاى آن به صف‌آرايى برمى‌خيزند، طبيعى است كه اين كار هنوز جريان دارد و تمام نشده است. دليلش، دشمنيها و خصومتهايى است كه در دنيا نسبت به ما مى‌شود. (همان)
 
3. صدا و سيما را دانشگاهى براى تدريس اصول اسلام انقلابى‌بدانيد
صدا و سيما را دانشگاهى براى تدريس اصول اسلام انقلابى‌بدانيد. .... آنچه كه در اين دانشگاه تدريس مى‌شود، عبارت از پيامها، پايه‌ها، مفاهيم و درسهاى اسلام ناب و اسلام انقلابى و اسلام واقعى است. اين، آن چيزى است كه در صدا و سيما ايده‌آل است. (در ديدار با مسؤولان صدا و سيماى جمهورى اسلامى ايران/ 07/05/1369)
 
4. سال89: شور انقلابى را اندكى نبايد كاهش داد/ اين شور انقلابى بايد روزبه‌روز افزايش پيدا كند.
شور انقلابى را اندكى نبايد كاهش داد. انگيزه‌ى انقلابى بايد روزبه‌روز در دلهاى من و شما افزايش پيدا كند. اين كوه‌هاى گوناگون مشكلاتى كه بر سر راه مستضعفين عالم قرار دارد، جز با قدرت عزم و اراده‌ى پولادين مؤمن برداشته نخواهد شد. هدف فقط سر و سامان دادن به وضع كشور نيست. دنياى اسلام، بلكه جامعه‌ى بشريت نيازمند كمك به آنها از سوى اسلام و امت اسلامى است. مشكلات زيادى در سر راه هست؛ عزم و اراده لازم است، نگاه به دوردست لازم است. اين عزم و اراده بايد باقى بماند، اين شور انقلابى بايد روزبه‌روز افزايش پيدا كند.(در دیدار بسیجیان قم/ پاییز 89)
 
5. عده‌اى خيال مى‌كنند چون از مبداء انقلاب فاصله گرفته‌ايم، انقلابيگرى ضعيفتر مى‌شود! اين، خطاست.
عده‌اى خيال مى‌كنند چون از مبداء انقلاب فاصله گرفته‌ايم، هرچه از مبداء انقلاب دور شويم، انقلابيگرى ضعيفتر مى‌شود! اين، خطاست. انقلاب كه مال يك زمان خاص نيست، تا هرچه از آن زمان دور شديم، انقلابيگرى ما كم شود. انقلاب، يك ايمان است؛ اعتقاد است؛ دين است. دين كه از انسان فاصله نمى‌گيرد! فاصله‌ى انسان با دين، به حسب زمان كه كم و زياد نمى‌شود! (در ديدار گروه كثيرى از آزادگان/ 26/05/1371)
 
شهید مطهری و اسلام انقلابی
 
شاید شهید مطهری، در میان جوانان مظلوم نباشد، اما اندیشه‌های او لااقل در میان این دو برادر مظلوم واقع شده است. جزئی‌نگری، سطحی‌نگری، و زمان‌نشناسی این دو برادر، به جگونگی بهره‌برداری از سخنان شهید مطهری هم سرایت می‌کند. وقتی آیات قرآن که کلام خداوند است، امکان استفادۀ سوء دارد، و می‌توان از آنها بر علیه ولی‌الله ـ امیرالمؤمنین(ع) استفاده کرد، از سخنان شهید مطهری که کلام یک بندۀ خدا است، چرا نتوان سوء استفاده کرد. در هنگام جنگ صفین، با آیۀ قرآن حکمیت را به امیرالمؤمنین(ع) تحمیل کردند. امروز که از «اسلام انقلابی» و ضرورت وجود «روحیۀ انقلابی‌گری» صحبت می‌شود، عده‌ای باید با زمان‌نشناسی و فهم ناقص، سطحی و جزئی‌نگر خود، «اسلام انقلابی» را یک انحراف مانند «مکتب ایرانی» بدانند.
 
همان‌طور که رهبر انقلاب تبیین فرمودند، ضرورت «اسلام انقلابی» و وجود «روحیۀ انقلابی‌گری» این است که ما هنوز به اهداف بلند انقلاب اسلامی نرسیده‌ایم، و برای رسیدن به آن اهداف و آرمان‌های بلند، مشکلاتی بر سر راه ما وجود دارد که جز با مشت محکم انقلابی از سر راه برداشته نمی‌شود. کسی که امروزه با منحرف خواندن «اسلام انقلابی» این روحیه را شل کند، خواسته یا ناخواسته به اهداف اتقلاب خیانت کرده است.
 
شهید مطهری بحثی تحت عنوان «اجتهاد ممنوع» و «اجتهاد مشروع» دارد. «اجتهاد» که در زمان ائمه به عنوان حربه‌ای در مقابل امامان قرار داشت، و در معنای اجتهاد رأی بکار می‌رفت، امروزه یکی از مبانی ترویج و تحکیم مکتب امامت و در خدمت فهم کتاب و عترت قرار دارد. جزئی نگری و عدم درک مقتضای زمانه، یکی از مواردی است که شهید مطهری خود در بحث از اسلام و مقتضیات زمانه، اشاره‌هایی به آن کرده است.
 
به‌هر حال با سخنان روشن امام خمینی(ره) و امام خامنه‌ای، راهبردی بودن «اسلام انقلابی»، به عنوان اسلامی که رسواکنندۀ اسلام عافیت‌طلبانه، اسلام منافقانه و اسلام متظاهرانه است، و به عنوان تثبیت کنندۀ روحیۀ انقلابی‌گری که تضمین‌کنندۀ رسیدن به اهداف بلند انقلاب است، مطلب از جهت عقلی و نقلی روشن است. اما بررسی انحرافاتی که در زمان شهید مطهری بود، نیاز به مجال جداگانه‌ای دارد و بلکه الان که آن به جای آن انحرافات، انحرافات پیچیده‌تری پدید آمده است، صرف وقت در اولویت‌ها معقول‌تر به‌نظر می‌رسد؛ کاری که اگر شهید مطهری بود، همین‌کار را می‌کرد. همانگونه که در زمان خود، مانند آنهایی نبود که زمان انقلاب در عوض همکاری با خط امام و انقلاب وقت خود را صرف مبارزه با بهائیت می‌کردند، بلکه زمان خود را شناخت و به ترویج معارف ناب ولایی می‌پرداخت. صرفاً در حد بسیار مختصر، به ریشۀ این انحراف از دیدگاه شهید مطهری، بسنده می‌کنیم، تا معلوم شود، مبنای این «اسلام انقلابی» که امام خمینی و امام خامنه‌ای مطرح می‌کنند، تا چه حد با آن «اسلام انقلابی» زمان شهید مطهری تفاوت می‌کند:
 
« اين فكر كه مبارزه اصل است، ناشى از فكر ديگرى است كه كسانى كه مادى فكر مى‏كنند در مورد جامعه و تاريخ دارند و آن اين است كه تاريخ و طبيعتْ جريان به اصطلاح ديالكتيكى را طى مى‏كنند و از ميان اضداد عبور مى‏كنند، هميشه در دنيا جنگ اضداد آنهم به شكل ديالكتيكى برقرار است. يعنى هر واحدى در طبيعت و در تاريخ بالضروره ضد خود و نفى كننده خود را در درون خود پرورش مى‏دهد و بعد ميان خودش و خودش يعنى ميان عناصر كهنه خودش و عناصر نو خودش جنگ درمى‏گيرد و اين جنگ به پيروزى آن ضدى كه تازه پا به دنيا گذاشته، به پيروزى نو و تركيب شدن نو و كهنه (به يك معنى ديگر) مى‏انجامد. بار ديگر اين جريان شروع مى‏شود. اصلا طبيعت جنگ است، زندگى جنگ است، جامعه جنگ است، همه چيز جنگ است. اخلاق خوب هم يعنى هميشه شكل آنتى‏تز را داشتن، شكل انكار هر چه هست و انكار وضع موجود را داشتن، وضع موجود هر چه مى‏خواهد باشد. تا ديروز شما مبارزه مى‏كرديد براى اين كه يك وضعى به وجود بيايد. شما كه در اين جبهه بودى مترقى بودى، متكامل بودى، كارَت صحيح بود. همين قدر كه اين وضع به وجود آمد، فورا در درونش يك حالت انكار اين وضع به وجود مى‏آيد، ديگر تو بعد از اين كهنه هستى و بايد از بين بروى و بايد آن دومى به وجود بيايد.»(مجموعه آثارشهیدمطهری، ج24،ص173)
 
شهید مطهری‌هایی که  در فتنۀ 88 حضور داشتند و آقای محمد مطهری ندید
 
آقای محمد مطهری فرمودند: «در طول سی و دو سالی که از به خون غلتیدن شهید مطهری گذشته است در هیچ مقطعی مانند سال ۸۹ خلأ ایشان به عنوان یک رهبر فکری احساس نشد.» باید گفت: شاید آقای محمد مطهری تصور می‌کنند حرمت و جایگاهی که امروزه شهید مطهری دارند، همان روز هم بود. خیر. آن موقع مرتضی مطهری بسیار مظلوم بود، به گونه‌ای مجبور شدن در مقابل جریان شریعتی، از حسینۀ ارشادی که خودش راه‌اندازی کرده بود، کناره‌گیری کند. شهید مطهری، بعد از شهادتش و پیام امام(ره) شهید مطهری شد. ما در سال 89 کسانی داشتیم، که به دلیل رشد جامعه نسبت به آن موقع، موقعیت بسیار بیشتری برای رهبری فکری داشتند، و جریان بسیار پیچیده‌تر فتنۀ 88 را در عرض 8 ماه به آرامش رساندند. و این به عنوان یک شاخص کافی است. ما در سال 89 از شخصی مانند ایت الله مصباح و اندیشمندان و مبلغین دیگری برخوردار بودیم، که حتما جای شهید مطهری را پر کرده و روح او را خوشحال کردند و باز هم خواهند کرد. ان‌شاءالله.
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها