کد خبر: ۱۳۹۵۴
زمان انتشار: ۱۲:۱۹     ۲۱ خرداد ۱۳۹۰

رجانیوز: دكتر مهدي كوچك‌زاده نماينده مردم تهران در مجلس را همه به صراحتش مي‌شناسند، از همان دوره مجلس هفتم، زماني كه با صراحت نظراتش را بيان مي‌كرد، در ستاد جنگ رواني جريان موسوم به اصلاح‌طلب هدف قرار گرفت و در چند شماره با تيتر و عكس يك روزنامه‌هاي زنجيره‌اي مانند شرق تخريب شد.


با روي كار آمدن دولت احمدي‌نژاد به‌عنوان نماينده حامي دولت در مجلس شناخته شد، اين در حالي بود كه بارها در كنار حمايت‌هاي خود از اقدامات درست دولت، انتقادهايش را نيز بيان كرد. در آستانه سالروز حماسه دوم خرداد، با وي به گفت‌وگو نشستيم و روي اين بحث متمركز شديم كه آيا اين ادعا كه جريان‌هاي فتنه و يا جريان‌هاي به اصطلاح اصولگراي همراه فتنه اين روزها بيان مي‌كنند كه آيا انتخاب احمدي‌نژاد از ابتدا اشتباه بود و اين جريان، يك جريان انحرافي بود، آيا درست است؟ بخش اول اين گفت‌وگوي خواندني در ادامه آمده است: 
 
مسأله‌اي كه در حال حاضر با آن مواجه هستيم اين است كه عده‌اي تعريف جديدي از فتنه ارايه مي‌دهند كه بر اساس اين تعريف، فتنه اصلي يك جريان بي‌ريشه و بي‌هويت بوده كه با انجام يك‌سري كارها قدرت را در دست گرفته و چند سال هم همه را به بازي داده و اكنون هويت خود را رو كرده و مشخص شده كه با چه انگيزه‌اي آمده است. اين صورت مسأله جديدي از فتنه است كه گروهي آن را درست كرده‌اند و مي‌گويند كه اين جريان از ابتدا هم منحرف بوده است. اين افراد حتي به تعبيري به رهبر معظم انقلاب نيز تعريض مي‌كنند كه شما كه به ما مي‌گفتيد بصيرت داشته باشيد، خودتان بصيرت كافي نداشتيد و اينها را از ابتدا نشناختيد و ندانستيد كه از اول با اين جريان چگونه بايد برخورد كرد و آن را تقويت كرديد.
 
از سوي ديگر با اين تعريف، بدنه حزب‌الله كه اين جريان راه همراهي كرده به و اين گفتمان را شاخ و برگ بخشيده، به بي‌بصيرتي محكوم است و به او مي‌گويند كه از اين به بعد تو نبايد حرف بزني و اين يك دفعه هم كه دخالت كردي و به حرف ما گوش ندادي، نتيجه‌اش اين شد. سؤال من از جنابعالي اين است كه شما تا چه حد اين تعريف را قبول داريد و آيا اين جريان از ابتدا منحرف بوده و آيا اين جريان در طول اين شش سال به كشور ضربه زده است و آن عده‌اي كه اين حرف‌ها را مي‌زنند، خواستار چه چيز هستند؟
 
- من اگر بخواهم جواب جامعي در پاسخ به اين پرسش شما بگويم، ابتدا لازم مي‌دانم كه تعريف جامعي از ريشه‌دار و بي‌ريشه بودن را بيان كنم. ما نبايد از اين موضوع يك تعريف ارتجاعي كنيم. كساني كه امروز و از ابتداي به رياست جمهوري رسيدن آقاي احمدي‌نژاد اين بحث را عنوان مي‌كردند كه افراد بي‌سابقه و بي‌ريشه در انقلاب آمده‌اند و كار را در دست گرفته‌اند و اين به عاقبت خيري منجر نخواهد شد، تعريف خاصي از ريشه‌دار بودن دارند و ما نيز تعريف خود را داريم. من براي روشن شدن تعريف ريشه‌داري به اصلي‌ترين اصلي كه اگر در حكومت نباشد، هيچ‌يك از اركان آن مشروعيت نخواهند داشت، ارجاع مي‌دهم و به بيانات رهبر معظم انقلاب استناد مي‌كنم.
 
ايشان در خطبه‌هاي نماز جمعه 28 آبان 1382  مي‌فرمايند كه ما به‌عنوان شيعه بايد اين درس را به ياد داشته باشيم كه عدالت قابل اغماض و قابل معامله نيست و هيچ‌يك از مسائل گوناگون، نه مصالح فردي و نه مصالح حكومت در كشور اسلامي نمي‌تواند با عدالت معامله شود. من متناسب با اين جمله از امام(ره) نيز جمله‌اي دارم كه مي‌توانم آن را نقل كنم. امام(ره) در جايي مضمون صحبت‌شان اين بود كه بالاخره بايد حكومت بماند. اميرالمؤمنين به خاطر عدالت اين مشكلات را تحمل كرد. همچنين در جاي ديگري در تاريخ 5 شهريور 82 رهبر معظم انقلاب مي‌فرمايند كه مشروعيت من و شما وابسته به مبارزه با فساد و تبعيض و نيز عدالتخواهي است و اين پايه مشروعيت ماست. در حال حاضر درباره مشروعيت حرف‌هاي زيادي زده مي‌شود و بنده هم از اين حرف‌ها بلدم اما حقيقت قضيه اين است كه اگر ما به دنبال عدالت نباشيم، حقيقتاً من كه اينجا نشسته‌ام وجودم نامشروع خواهد بود. يعني هرچه اختيار دارم و هرچه تصرف كنم، تصرف نامشروع بوده و ديگران هم همين‌طور هستند. روند كار نبايد به سمت تنعم روزافزون مسؤولان و تظاهر به اين معنا باشد و اين غلط است.
 
با توجه به اين دو مطلب مي‌توانيم ريشه‌دار بودن را تعريف كنيم. من مي‌خواهم بگويم كه اصلا ريشه اين انقلاب در خون جواناني است كه از كوچه‌هاي جنوب شهر تهران بي‌هيچ نام و نشان و هيچ‌گونه وابستگي به خاندان‌هاي بزرگ به تعبير آقايان، برخاستند. امام(ره) در جايي خطاب مي‌كنند "اين جنوب شهري‌ها كه شما اكنون آنها را به اين نام مي‌خوانيد والا يك موي اين كوخ‌نشين‌ها به همه شما كاخ‌نشين‌ها مي‌ارزد"، ريشه و اصل انقلاب در دل جواناني است كه هيچ نام و نشاني در دوره‌ها و سلطنه‌ها و... نداشتند. اين تعريف ريشه‌دار و ريشه‌دار بودن است. كساني كه همه هستي‌شان را در راه برقراري عدالت فدا مي‌كنند كه البته اين تنها در حكومت اسلامي محقق خواهد بود وگرنه چيز ابتري خواهد ماند. اين موضوع در ظاهر ممكن است رفاهي را براي طبقاتي فراهم كند اما در پايان منجر به بي‌عدالتي و نقض غرض خواهد شد.
 
مجموعه دولت فعلي از زماني كه به قدرت رسيد و اختيار كار اجرايي كشور را در دست گرفت، با افرادي مواجه شد كه تعريف‌شان از ريشه‌داري همان وابستگي به خاندان كذا بوده و يا اگر بخواهيم با تساهل با آن برخورد كنيم، كساني كه از ابتدا با امام(ره)‌ بودند. بسياري از كساني كه انقلاب در خون آ‌نها ريشه دارد، اصلا در زماني كه انقلاب پيروز شد و يا از زمان 15 خرداد كه انقلاب امام آغاز شد، تازه به دنيا آمده بودند. بنابراين اين افراد نمي‌توانند ادعاي در محضر امام بودن و همراهي امام(ره) را داشته باشند. لذا وقتي اين انتقال قدرت در سال 83-84 صورت گرفت، برايشان بسيار تعجب‌آور و غيرقابل تحمل بود و خود آقاي احمدي‌نژاد هم از آن تعبير مي‌كند به اينكه كساني كه در اين دايره تعريف نشده بودند، وارد شدند. اينها منافعي را از دست داده بودند و از همان روز اول شروع به سنگ‌اندازي، دشمني و مخالفت كردند، اگرچه ادعاي غير از اين را داشتند. سند من براي سنگ‌اندازي اين افراد نامه‌اي است كه آقاي هاشمي رفسنجاني در آن انتخاب اوليه آقاي احمدي‌نژاد به رياست جمهوري، در گله از پيروز نشدن خود در انتخابات نوشت كه مضمون آن نامه اين بود كه من چون اميدي به رسيدگي ندارم، به خدا واگذار مي‌كنم و اين زدن ريشه انقلابي بود كه در خون بچه‌هاي جنوب شهر وجود دارد. پس از آن تا دو، سه سال هم هر حرف و تهمتي هم كه مي‌خواستند به رييس‌جمهور مي‌زدند؛ مانند بي‌تدبير، كوتوله سياسي و حرف‌هايي از اين قبيل و پس از سه سال هم گفتند كه ما تا به حال مدارا كرديم و از اين به بعد برخورد خواهيم كرد. من هم در آن زمان گفتم كه اگر اين اسمش مداراست كه حتما بعد از اين كودتاي سياسي خواهيد كرد.
 
يعني شما مي‌گوييد كه يك جريان منحرفي كه از ابتدا با هدف و نيت خاصي آمده باشد و بخواهد يك جريان اصيل را به حاشيه براند و بعد كار خودش را بكند، وجود نداشته است؟
 
- اصلاً اينطور نيست و اين حرف مبناي منطقي ندارد. در تاريخ صدر اسلام هم وقتي اميرالمؤمنين به حكومت مي‌رسد -البته من اصلاً قصد مقايسه ندارم، بلكه از باب تبيين و شاهد تاريخي است- اگر مي‌خواست از ريشه‌دارها با معنايي كه آقايان از ريشه‌دار بودن دارند، استفاده كند، بايد طلحه و زبير را به استانداري بصره مي‌گماشت اما ايشان اين كار را نكرد. در قسمتي از سريال امام علي(ع) كه با استفاده از مستندات تاريخي ساخته شده است، مي‌بينيم كه حضرت اميرالمؤمنين(ع) كشاورزي را به استانداري يك استان منصوب مي‌كند. اين يك كار اسلامي است و كار اسلامي ريشه‌دار، معني‌دار و صحيح است. شما به كارهاي ارتجاعي كه در دوران هشت سال اصلاحات و قبل از آن انجام شد، نگاه كنيد؛ در آن زمان قوم و خويش‌بازي مملكت را فرا گرفته بود. پرداختن به مرفهين، چرب كردن سبيل آنها و انواع و اقسام امتيازات را براي اطرافيان از قبيل زمين و تسهيلات و... درست كردن كه ما در كميسيون اصل 90 به موارد متعددي از آنها برخورديم و اعلام كرديم اما متأسفانه در دوران رياست رييس قبلي قوه قضاييه به آنها رسيدگي نشد. اگر اينها ريشه‌داري و نبود انحراف است، ما ريشه نداريم و دچار انحراف هستيم!
 
اما مجموعه شرايطي كه علي‌رغم زحمات طاقت‌فرساي شخص رييس دولت و شاكله اين دولت كشيده شد، با آنكه ضعف‌هايي هم داشت كه ما منكر آنها نيستيم، ولي جرياني كه دسترسي به رسانه داشت و تريبون و امكانات داشت، به جاي تشكر از زحمات شخص رييس‌جمهور و لااقل كارهاي مثبت دولت و برخورد منصفانه فقط برخورد حذفي و سلبي كرد.
 
خب، اين جرياني كه مي‌گوييد چه جرياني بود، چون به نظر مي‌رسد اين جريان يك طيف باشد و يك جريان مشخص نيست. شما مي‌گوييد كه جريان آقاي احمدي‌نژاد يك جريان عدالتخواه بوده و ريشه‌اش هم در عدالتخواهي‌اش است و اگر هم يك اشكالاتي بر ايشان وارد است، اين‌گونه نبوده كه از ابتدا داراي يك انحراف مشخصي بوده باشد، بلكه به‌دليل يك‌سري دلايل اين مشكلات به‌وجود آمده است. درباره اين دلايل توضيح دهيد.
 
- نكته اول اينكه اصلاً آن جرياني كه آقاي احمدي‌نژاد را به رياست جمهوري رساند، مردم بودند و به هيچ‌وجه چهره‌ها و جريان‌هاي شناخته شده سياسي در پيروزي او سهم و دخالتي نداشتند. اين براي بنده به عنوان فردي كه در عرصه حضور داشتم، اظهر من الشمس است. حتي آقايان اصولگرا تمايلي به اينكه ايشان رييس‌جمهور شود، نداشتند و من اين رأي توده‌هاي مردم را يكي از مهم‌ترين ويژگي‌هاي انتخاب شدن آقاي احمدي‌نژاد به رياست‌جمهوري مي‌دانم. لذا بايد بگويم كه اگر مردم را منحرف مي‌دانند، پس ديگر اين‌قدر سنگ مردم را به سينه نزنند. 
 
اين جريان وقتي كه از ميان خود يك فرد تلاش‌گر، عدالتخواه و مخلص را بر سر كار آورد، با كارشكني‌ها و بدگويي‌هاي متعدد ظرف چهار، پنج سال تا امروز مواجه شد. من اولا دليل اين عمل خبطي را كه براي بار دوم صورت گرفت (تعلل در ابقاي وزير اطلاعات) و زبان اين افراد مخالف را به روي جريان مردمي آقاي احمدي‌نژاد باز كرد، بگويم. بار اول اين عمل زماني صورت گرفت كه آقاي احمدي‌نژاد، آقاي مشايي را به معاون اولي منصوب كرد، خوب، تا اينجا اشكالي نبود اما وقتي رهبر معظم انقلاب به ايشان فرمودند كه به مصلحت تو نيست و باعث ايجاد اختلاف و سرخوردگي ميان دوستان تو مي‌شود، ما انتظار داشتيم نامه‌اي كه در جواب رهبر معظم انقلاب نوشته مي‌شود، چنين مضموني نداشته باشد. به هرحال اين عمل انجام شد و ما آن را به حساب خطا گذاشتيم و از آن عبور كرديم. اما دوباره در قضيه وزير اطلاعات، ما شاهد آن بوديم كه اين باور در آقاي احمدي‌نژاد به وجود آمده كه علي‌رغم اينكه رهبر معظم انقلاب هم از نظر اطلاعات از ايشان در سطح بالاتري قرار دارند و هم به گواهي همه نخبگان روحاني در مجلس خبرگان و همه مردم، پرچمدار دين و عدالت در كشور، مقام معظم رهبري هستند و ايشان بودند كه با فراهم كردن زمينه گفتمان عدالت و عدالتخواهي، سبب شد تا آقاي احمدي‌نژاد از سوي مردم برگزيده شود، اما علي‌رغم همه اينها، آقاي احمدي‌نژاد پس از قطعي شدن نظر مقام معظم رهبري، براي خودش نظر قايل است. اين اشتباه قابل بخشش و گذشت نيست و متأسفانه آنهايي كه واقعا بي‌ريشه هستند از همين اشتباه سوء استفاده كردند.
 
سؤال همين است كه اين اشتباه محصول چيست؟ آيا محصول يك انحراف مشخص است يا يك خطا و يا خودپرستي است؟ در اين جريان كه شما آن را جريان مردمي مي‌ناميد، عده‌اي از دلسوزان انقلاب بودند كه مثلاً در پايگاه، فلان كانون فرهنگي يا فلان هيأت كار مي‌كردند و پست و مقامي نداشتند و كار سياسي و فرهنگي خود را در راستاي نظام و انقلاب انجام مي‌دادند، اين جريان به هر حال در سوم تير يكپارچه شد و احمدي‌نژاد و دولت نهم از آن برخاست. آيا كاري كه اينها انجام دادند و سپس در مسير دولت نهم آن را ادامه دادند، اشتباه بوده يا اينكه نه، آن جرياني كه در اين چهار سال در تلاش بوده تا به جريان عدالتخواهي و... ضربه بزند، اكنون مي‌خواهد به بهانه خبط احمدي‌نژاد، اين جريان را نيز حذف كند و بگويد كه به‌خاطر شما بزرگاني از صحنه كنار رفتند و اين تنها به‌خاطر مدل رفتار و حمايتي كه شما مي‌كرديد، بود.
 
- به عقيده من هيچ‌گونه اشكالي به اين خط و جريان وارد نيست و اگر اشكالي وارد است، تنها به تخطي يك فرد از اين خط و جريان است و آن فرد آقاي احمدي‌نژاد است. حال چرا او مرتكب اين خطا شده است؟ بايد درباره آن بحث كنيم. اما اين‌طور نيست كه بگوييم اين جريان از ابتدا اشتباه كرده كه اين گفتمان را براي خودش برگزيده و در تطبيق اين گفتمان به مصاديق، به احمدي‌نژاد رسيده و به او رأي داده است.
 
اما من مي‌خواهم اين موضوع را كه چرا آقاي احمدي‌نژاد به اينجا رسيده، بگويم. يكي از اين دلايل همين مخالفت‌هاي كشنده و بد و بيراه‌هايي است كه بر او طي اين چند سال روا شد. رهبر معظم انقلاب نيز در خطبه‌هاي خود در نماز جمعه فرمودند كه رييس‌جمهور قانوني كشور را رمال و دروغگو و... خطاب كردند و اين افراد، خود، دروغگوترين افراد هستند كه رأي مردم را برنتابيدند و به انتخابات احترام نگذاشتند. خب، وقتي كه شما از همه طرف مورد هجمه قرار مي‌گيريد، اين طبيعي است (نمي‌گويم مطلوب است) كه نسبت به همه دچار سوءظن شويد. بخشي از اين عزل و نصب‌ها كه توسط ايشان صورت گرفت نيز ناشي از همين سوءظن‌ها بود.
 
مطلب ديگر اين است كه در اين فضاي سخت، يك قشري در اطراف آقاي احمدي‌نژاد شكل گرفت كه اينها به جاي اينكه دلسوزانه و از روي خيرخواهي عيب‌ها و نقاط ضعف را متذكر شوند، به تملق براي به كرسي نشاندن عقايد و نظرات خودشان پرداختند و اين موجب نوعي رخوت شد. اين دو چيز باعث خطاي رييس‌جمهور شد.
 
ما كه به عنوان جريان حامي دولت در رسانه، و شما در مجلس شناخته مي‌شويم، آيا بايد اشكالات و عيب‌هاي آقاي احمدي‌نژاد را مي‌گفتيم و آن را برجسته مي‌كرديم و اگر اين كار را نكرديم آيا مرتكب اشتباه شديم و نگفتن‌هاي ما موجب اين خطاها شد؟
 
- خير؛ ما در شرايطي بوديم كه اشكال‌گيري علني و در تريبون باز نسبت به رييس‌جمهور به جاي اينكه اثر مثبت داشته باشد، اثر منفي داشت و موجب سوء استفاده همان جريان بي‌ريشه مي‌شد. بنده به شخصه در جلسه‌اي كه خدمت رهبر معظم انقلاب رسيدم، بخشي از مقصودم از ديدار با ايشان كسب تكليف در مورد اين بود كه آيا ايشان ايراد گرفتن نسبت به رييس‌جمهور در تريبون و به شكل علني را جايز مي‌دانند يا خير. البته من به اين شكل از ايشان سؤال نكردم، بلكه مسائل و اشكالاتي را مطرح كردم كه رهبر معظم انقلاب در پاسخ به من، نقاط مثبت و برجسته دولت را ذكر فرمودند و من اين‌طور برداشت كردم كه ايشان راضي به طرح مشكالات و انتقادات از آقاي احمدي‌نژاد به صورت علني نيستند.
 
بنابراين ما اين كار را كمتر و يا اصلا انجام نمي‌داديم، اما در جلسات و جمع‌هاي خصوصي بين ما و خود ايشان، خدا مي‌داند كه چقدر تذكر داديم و مسائل و مشكلات را مطرح كرديم. اكنون برخي‌ها مي‌گويند كه چرا حالا نسبت به اطرافيان رييس‌جمهور و آقاي مشايي ايراد مي‌گيريد. خب، اين در رسانه‌ها منعكس است كه ما دو سال پيش از اين و از گذشته بيش از چندين بار با آقاي مشايي به همراه اعضاي فراكسيون انقلاب فرهنگي ديدار و گفت‌وگو كرديم و مسائل و مشكلات را با ايشان در ميان گذاشتيم و حتي گاهي نيز اين گفت‌وگوها به بحث‌هاي تند و باريك كشيده شد اما اين ضرورت را احساس نكرديم كه در تلويزيون و يا رسانه‌ها اين بحث‌ها را منعكس كنيم، چون انسان مؤمن و فهيم كسي است كه بداند چه حرفي را كجا و در چه زماني مطرح كند.
 
يك بحث ديگري كه مطرح مي‌شود، اين است كه مي‌گويند آقاي احمدي‌نژاد تقلب گفتماني كرده، يعني اينكه اگر ايشان در دوره دوم رياست جمهوري خود مي‌گفت كه "من، آقاي مشايي هستم و مشايي، عين من است"، آن‌وقت مسأله طور ديگري بود يا اگر آقاي احمدي‌نژاد از ابتداي دولت دهم مشخص مي‌كرد كه اطرافيان او كساني مانند بقايي، مشايي، رحيمي و... هستند، طور ديگري تصميم‌گيري مي‌شد و اصلاً ممكن بود نفر ديگري هم از اصولگرايان كانديداي رياست جمهوري شود. آيا به نظر شما آقاي احمدي‌نژاد محكوم به اين نيست كه به نوعي مرتكب تقلب گفتماني شده است؟ زيرا ايشان در دولت نهم با تصوير ديگري از مردم رأي گرفت و در دولت دهم عملكرد و جهت‌گيري‌هاي خود را تغيير داد.
 
- من چنين باوري ندارم، چون شما بايد ببينيد كه مثلاً آقاي مشايي در آن دوره در ميان مردم و اجتماع چه وجهه و چهره‌اي داشت. البته من نمي‌گويم كه آقاي مشايي در آن زمان اين‌گونه نبود، چون ايشان در آن زمان تا اين حد به آقاي احمدي‌نژاد نزديك و در كنار ايشان نبود.
 
من روي سخنم با خود آقاي احمدي‌نژاد است زيرا ايشان مي‌دانست كه آقاي مشايي چه ويژگي‌هايي دارد و شناخت كاملي از وي داشت.
 
- بله، اما من نمي‌توانم بگويم كه در اين صورت آقاي احمدي‌نژاد در انتخابات پيروز نمي‌شد اما عده‌اي از خواص كه از آقاي مشايي و تفكرات او در زمان رياستش در سازمان ميراث فرهنگي شناخت داشتند، ممكن بود تجديد نظر كنند. اما نمي‌توانم با قطعيت بگويم كه ممكن بود احمدي‌نژاد رأي نياورد، چون مجموعه فعاليت‌ها و خدماتي كه از سوي دولت براي مردم شده بود، آنقدر پربار بود كه من فكر مي‌كنم مردم باز هم به وي رأي مي‌دادند؛ درصدي از افرادي كه به آقاي احمدي‌نژاد رأي دادند، مردم عادي بودند؛ البته منظور من اين نيست كه آنها لاابالي و يا گروه خاصي بودند، اين عده از ميان همين مردم مسلمان هستند. اينها كساني بودند كه به واسطه فراموش شدن عدالت و عدالت اجتماعي، از رأي دادن مأيوس شدند. وقتي احمدي‌نژاد در بحث‌هاي انتخاباتي و مناظره‌ها دست روي نقطه اصلي كه در ذهن مردم مظهر بي‌عدالتي بود، گذاشت –فارغ از درست يا غلط بودن آن-، عموم مردم آن نقطه را مظهر بي‌عدالتي و ظلم در كشور ارزيابي مي‌كردند. وقتي احمدي‌نژاد روي اين نقطه دست گذاشت، آن جماعت مسلمان -كه شايد به تعبير شما حزب‌اللهي هم نباشند اما شايد اگر شرايطش پيش بيايد، تا پاي جان بايستند و چه‌بسا كه از ميان همين جماعت بودند كه در زمان جنگ تحميلي به جبهه‌ها و ميدان‌هاي جنگ رفتند-، به پاي صندوق‌هاي رأي آمدند.
 
بخشي از اين افراد ممكن است آن برداشتي را كه من و شما از مليت و و دشمني‌اي كه امام(ره) با مليت منحرف مي‌كرد و ما داريم را ندارند، باور آنها اين است كه ما ايراني و مسلمان هستيم و نمي‌توانند مسائل را تفكيك كنند. دست‌هاي پشت پرده همواره در طول زمان و تاريخ ايران، هرجايي كه خواستند ملت را دچار تفرقه كنند و آنها را از وحدت فراگير بازدارند، بحث‌هاي انحرافي را مطرح كرده‌اند كه يكي از آنها بحث ملي‌گرايي است. همانطور كه امام(ره) مي‌فرمايند: «ملي‌گرايي اساس بدبختي مسلمين است و ما هرچه از اين ملي‌گرايي ديده‌ايم، جز بدبدختي چيزي نبوده». امام(ره) در  عين حال خودش ملي‌گراترين انسان بود. ايشان در جايي فرمودند: «من وقتي تصوير شاه را ديدم كه در كنار رييس‌جمهور آمريكا عينكش را برداشته بود و از زير چشم به او نگاه مي‌كرد، خدا مي‌داند تلخي اين صحنه هنوز در ذائقه من هست». اين بدان معناست كه امام حتي به اين راضي نبود كه شاه ملت ايران تحقير شود. اما براي عموم مردم و آنهايي كه آمدند و به آقاي احمدي‌نژاد رأي دادند، اين مسائل به اين ريزي شكافته شده نيست و قبح آن را نمي‌دانند.
 
اما بحث ما در مورد جريان مرجعي است كه احمدي‌نژاد را ترويج كرد؛ همه جريان‌ها و احزاب سياسي يك‌سري الزامات را براي خودشان تعريف كرده و خود را در آن چارچوب معرفي مي‌كنند و سعي مي‌كنند گروه‌هاي مختلف جامعه را هدف گرفته و جذب خود كنند. چيزي كه مي‌گويند اين است كه آقاي احمدي‌نژاد در سال 84 از درون يك فرآيند سيستمي بيرون نيامد، ايشان شخصي ورود كرد و در همان چهار سال اول كارهاي مثبتي انجام داد و هرگز نمي‌توانيم بگوييم كه در آن چهار سال نشانه‌اي از انحراف در وي ديده مي‌شد، اما چهار سال دوم رياست آقاي احمدي‌نژاد به دو شاخه مي‌شود: عده‌اي مي‌گويند كه ايشان از همان ابتدا آمد كه كارهايي را انجام بدهد و زمينه را براي آن كارها فراهم كرد كه البته با توضيحاتي كه شما داديد و آنچه كه رهبر معظم انقلاب سراغ داريم و ايشان فرمودند: "دولت نهم قطار انقلاب را به ريلش بازگرداند"، مي‌شود اين ديدگاه را رد كرد. با توجه به اين مسائل مي‌خواهيم در اين مورد صحبت كنيم كه اگر شخصي به مثل احمدي‌نژاد از درون يك جريان و فرآيند جمعي بيرون نيايد، آيا ناگزير است كه در مسير ديگري وارد شود و وقتي جلو مي‌رود مي‌بيند كه نه كسي را دارد كه از او به‌طور سيستمي دفاع و همراهي كند و نه كسي را دارد كه در سطح حاكميت غير از مقام معظم رهبري از او حمايت كند. اين يعني بحث آسيب‌شناسي؛ اگر ما در فرآيند ديگري مثلاً در 10 سال ديگر خواستيم براي جريان حزب‌الله تصميم بگيريم و آن‌وقت، يك نفر اصلح و يك نفر صالح مقبول وجود داشت كه در بدنه حزب‌الله و مردم مقبوليت داشت، بايد به سمت كدام‌يك رفت و آسيب كدام ممكن است بيشتر باشد؟ آقاي توكلي مي‌گويد كه رأي ما به آقاي احمدي‌نژاد يك رأي اضطراري بود چون اگر به او رأي نمي‌داديم، موسوي رأي مي‌آورد اما ما براي احمدي‌نژاد تبليغي هم نكرديم چون به آن اعتقاد نداشتيم. ولي اگر رو به آينده و به لحاظ آسيب‌شناسي بخواهيم بگوييم، اگر ما يك اصلح داشتيم، مثل احمدي‌نژاد كه در چهار سال اول دوره رياست جمهوري خود نيز بدون انحراف و بسيار خوب عمل كرد؛ اما مي‌خواهم بگويم كه كسي كه از درون يك جريان سيستمي بيرون نيامده، به خاطر اينكه كسي نيست كه از او حمايت كند و در واقع كسي را هم ندارد، آيا طبيعي است كه انحراف‌هايي در او ايجاد شود؟ چون سيستمي نيز وجود ندارد كه وي پاسخگوي آن باشد و كسي نيست كه او را بازخواست كند.
 
- به نظر من اين مي‌تواند اتفاق بيفتد.
 
پس اگر اين‌طور است، ما اشتباه كرديم به آقاي احمدي‌نژاد رأي داديم و بايد به آقاي قاليباف رأي مي‌داديم!
 
- خير، منظور من اين نبود. ما نبايد اين را معيار كنيم كه حتما به كسي رأي دهيم كه يك‌سري از خواص و گروهي خاص از او حمايت كنند. من اين را چيز مثبتي نمي‌دانم اما مي‌خواهم اين را بگويم كه اين تنها گذاشته شدن وي و اين مخالفت‌ها و فحش‌ها و كارشكني‌هايي كه كردند، مي‌تواند تعادل منطقي اين فرد را بر هم بزند. ما نبايد از ترس تكرار اين قضيه در آينده بگوييم كه حتما فرد منتخب بايد از دل يكي از جريان‌هاي سياسي بيرون بيايد، من اين را قبول ندارم.
 
اما جريان‌هاي مخالف به ما مي‌گويند كه شما يك بار اشتباه كرديد و نتيجه‌اش اين شد، حالا ديگر ساكت بمانيد و كنار برويد تا ما كار درست را انجام دهيم.
 
خير، اگر اشتباه و يا كوتاهي از جانب ما صورت گرفته، در خاموش كردن عربده‌هاي اين آقايان بي‌ريشه بوده كه در حقيقت به دنبال تحميل خط و خطوط جريان سياسي خود به خواست مردم هستند. من اتفاقاً در عرايضم اين را گفتم كه يكي از ويژگي‌هاي مثبت آقاي احمدي‌نژاد را در اين مي‌دانم كه اين سهم‌بازي احزاب را به هم زد و با رأي مردم روي كار آمد. ما امروز هيچ حزب و تشكيلات سياسي نداريم كه به دنبال قدرت نباشد و متقابلاً به دنبال تجمع و تشكل براي نيت خير و امر به معروف و نهي از منكر باشد و به معناي واقعي ما حزب اسلامي نداريم. لذا اينكه ما رضايت دهيم كه يك فرد اصلحي بود كه يك حزب آن را حمايت مي‌كرد، من قبول ندارم. در مورد اين وضعيتي كه براي آقاي احمدي‌نژاد پيش آمده نيز نمي‌خواهم بگويم كه اگر ايشان از دل يك حزب بيرون مي‌آمد اين‌گونه نمي‌شد، اما اين كاري كه قدرت‌ها و احزاب با او كه منتخب مردم بود، كردند، موجب شد كه عده‌اي در اطراف بتوانند از اين موقعيت سوءاستفاده كنند و موجب تصميم‌هاي غلط شوند.
 
در مورد وزن اشتباهي كه آقاي احمدي‌نژاد مرتكب شده و چشم‌انداز آن كمي صحبت كنيد و همچنين اينكه اين‌گونه اشتباه وي را چه كسي مي‌تواند در شرايط كنوني نقد كند؟
 
- ببينيد، من گاهي اين اتفاقي كه افتاد را به اين تعبير مي‌كنم كه يك فردي كه مردم يك كالاي گران‌قيمت را به دست او سپرده‌اند كه به مدت چهار سال آن را نگاه دارد و با خود حمل كند، كه اگر دقت نكنيم و اين كالا به زمين بخورد، به شدت به آن ضربه مي‌خورد. اين فرد دچار يك بيماري شده است به نظر من ايستادن در برابر ميل و نظر رهبر معظم انقلاب هيچ توجيهي ندارد. شما اگر سراسر ايران را به سرپنجه تدبير خودت آباد كني اما موجب تضعيف چنين ركني شوي، نظامي را كه پرچمدار عدالت در دنياست را مضمحل كرده‌اي. براي اينكه اين مسأله روشن شود، لازم است به شما بگويم كه يكي از مشكلات اساسي در نهضت‌هاي منطقه نبودن يك علمدار است و امروز با نگاهي به كشورهاي يمن، بحرين، مصر، تونس و... بهتر مي‌شود اين قضيه را توضيح داد. به دليل نبودن چنين عنصري در اين كشورها، نگراني در مورد آنها به شدت احساس مي‌شود. لذا من معتقدم هدف تمام اين مقابله‌ها در اين شش، هفت سال به اشكال مختلف تنها رهبري بوده است. حتي در فرمايشات خود مقام معظم رهبري هم بود كه مي‌فرمودند اينها با خود رهبري مخالفند و چون حيا مي‌كنند، به رييس‌جمهور توهين مي‌كنند. اين چيزي است كه اينها به دنبال آن هستند.
 
اولاً كساني مي‌توانند نسبت به او منتقد باشند كه خودشان دچار اين بيماري نباشند. من معتقدم كه برخي از اينها خود آن ويروس هستند. كساني كه مروج سكولاريسم و جدايي دين از سياست بودند، امتحان‌شان را پس داده‌اند. كساني كه از ابتدا به دنبال حذف ولايت مطلقه فقيه بودند، نمي‌توانند به ما بگويند كه ديديد احمدي‌نژاد با ولايت نبود.
 
نظرات رهبر معظم انقلاب اظهر من الشمس است و مصاديق متعدد آن را در مجلس مي‌توانم براي شما برشمرم؛ قضيه رأي به وقف دانشگاه آزاد، قضيه تعرفه واردات خودرو و... تمام اينها را مديريت مجلس با علم به اينكه نظر رهبري با آن موافق نيست، عمل كردند. اينها حق ندارند به هواداران اين جريان و مردمي كه به معناي واقعي تابع رهبري هستند و آقاي احمدي‌نژاد را به قدرت رساندند، بگويند كه احمدي‌نژاد شما ضد ولايت از آب درآمد.
 
اصلاً اگر نقدي هم باشد بايد از داخل خود اين جريان و كساني كه در اين جريان مردمي هستند، باشد. اما مخالفان مي‌گويند كه شما حق نداريد حرف بزنيد.
 
- اين افراد آرزويشان اين است كه امثال بنده بيايند و در اين مورد موضع شديد بگيرند و البته ما اين آرزو را بر دل آنها خواهيم گذاشت. من از ابتدا گفتم كه ما حامي يك پرچم و جرياني بوديم كه تا آخر هم خواهيد بود و از ادامه اين راه خسته نمي‌شويم، حتي اگر دچار چنين معضلاتي شويم. ما خودمان اين پرچم را حمل خواهيم كرد و يك راهش اين است كه اين وضعيت را اصلاح كنيم.
 
اما اينكه آقاي احمدي‌نژاد مي‌گويد كه من خودم ولايي هستم و عملم دلسوزي براي رهبري است، پذيرفتني نيست. اولاً حرف با عمل خيلي تفاوت دارد. بله؛ آقاي احمدي‌نژاد پس از اين ماجرا آمد و در يك صحبت تلويزيوني درباره ولايت فقيه بحث كرد اما اين يك ايرادي بزرگي است كه به ما وارد بود و بنده خودم به عنوان يك دلسوز بزرگ اين جريان، اين را يك ايراد بزرگ مي‌دانم، همان ايرادي كه به حرف‌هاي آقاي هاشمي رفسنجاني در خطبه‌هاي نماز جمعه وارد بود و آن اين بود كه ايشان يك حرف درستي را چندين بار تكرار كرد كه رهبري و ولايت بدون مردم دست بسته است و مردم بدون رهبري منحرف و گمراه. سؤال من اين است كه يك وقت اين كلمة الحق يراد بها الباطل نباشد. مگر در حال حاضر وضعيت ما اين است كه ايشان اين حرف را مي‌زند و مگر اكنون مردم ما رهبري را تنها گذاشته‌اند؟ اين حرفي بود كه آقاي هاشمي نيز در فرصتي كه در خطبه‌هاي نماز جمعه به وي داده شد، زد. ايشان گفت كه پيامبر اكرم(ص) در اواخر عمر گرانقدرش به حضرت علي(ع) فرمود: «اي علي(ع)، اگر مردم تو را نخواستند، آنها را رها كن و برو». مگر حالا مردم علي را نخواسته‌اند؟ اشاره به اين مطلب يا از غفلت آقاي احمدي‌نژاد بود و يا القاي اطرافيان منحرف. حال گيريم كه اين حرف اشكال ندارد و از آن بگذريم اما در عمل ما ملتزم به عاشقي به ولايت هستيم. اكنون مشخص شده كه بين همين مجموعه اصولگرايان تبعيت از ولايت دو تعريف دارد؛ يك تعريف آن را يكي از چهره‌هاي اصلي آقايان به اصطلاح اصولگراي معتدل يعني آقاي علي مطهري اين روزها آن را به وضوح بيان مي‌كند. ايشان در سخنراني‌هايش در مجلس به دفعات اين را گفته كه ما نبايد به اينكه در هر موضوعي رهبري چه مي‌گويد كار داشته باشيم، ما بايد كار خودمان را انجام دهيم و اگر رهبري در يك جايي دستور يا حكمي دادند، ما به آن عمل كنيم. عرض ما اين است كه در تعريف ما رابطه اصولگرا با رهبري در رعايت حكم قانوني تعريف نمي‌شود، بلكه اين يك رابطه عاشق و معشوقي است. ثانياً اگر بخواهيم حرف آقاي مطهري را مد نظر قرار دهيم، بسيار خوب، هرجا رهبري با صداي بلند گفت "نكن"، ما هم با صداي بلند تبعيت كنيم. اما بهتر است ايشان پنبه را از گوش‌هايش درآورد، شايد رهبري در جايي براي حفظ آبروي من و تو با يك اشاره بگويد "نكن". ما بايد اين را بفهميم، نه اينكه مجبور شوي پس از چند ماه كه تلاش كردي و نتوانستي عليه رييس‌جمهور امضا جمع كني، آن‌وقت رهبري بيايد و در پشت تريبون نماز جمعه بگويد يك فردي يك حرف غلطي زد اما بس است ديگر.
 
ما اين دو نوع اصولگرايي را مي‌فهميم. البته آقاي علي مطهري به صراحت گفت كه اتفاقاً من از اين ويژگي آقاي احمدي‌نژاد خوشم مي‌آيد كه كاري به كار رهبري ندارد و كار خودش را مي‌كند تا رهبري جلويش را بگيرد. اين پذيرفته نيست و اصلاً گلايه ما هم همين است. همچنين آقاي احمدي‌نژاد اصلاً در اين موضع نيست و نه شرايطش را دارد و نه حقش را كه بگويد من براي رهبري دلسوزي مي‌كنم. البته همه ما بايد دلسوز و خيرخواه رهبري باشيم اما بايد ببينيم كه اميرالمؤمنين در خطبه نهج‌البلاغه حق متقابل مردم و رهبري را چه مي‌دانند كه اتفاقاً من اين روزها مي‌بينم كه همه اين را وارونه مي‌خوانند. حضرت در نهج‌البلاغه مي‌فرمايند اي مردم، مرا بر شما و شما را بر من حقي واجب شده است؛ حق شما بر من آنكه از خيرخواهي شما دريغ نورزم و بيت‌المال را ميان شما عادلانه تقسيم كنم و شما را آموزش دهم تا بي‌سواد و نادان نباشيد و شما را تربيت كنم تا راه و رسم زندگي را بدانيد. اما حق من بر شما اين است كه به بيعت با من وفادار باشيد و در آشكار و نهان برايم خيرخواهي كنيد، هرگاه شما را فرا خواندم اجابت نماييد و فرمانم را اطاعت كنيد.
 
پس مي‌بينيم كه اين به آن معنا نيست كه رو در روي رهبري بايستيم و بگوييم كه من خير تو را مي‌خواهم و اين كار را نكن. دليل منطقي هم دارد؛ ولي فقيه به لحاظ اطلاعاتي و ويژگي‌هاي علمي، عالم‌ترين و عادل‌ترين است كه اين 90 نفر خبره تشخيص داده‌اند. حتماً علي مطهري و محمود احمدي‌نژاد نمي‌توانند براي ايشان خيرخواهي كنند و بگويند ما اين را درست‌تر مي‌دانيم. علاوه بر عالم و عادل بودنش، به واسطه جايگاهي كه ايشان دارد، مطلع‌تر از همه ما به جوانب و امور در خارج و داخل است. لذا تصميم او منطقي‌ترين تصميم و درست‌ترين تصميم است. البته شما مي‌توانيد در يك جلسه خصوصي با ايشان گفت‌وگو كنيد. اصلاً همه اين شوراهاي مشورتي را خود ايشان تشكيل داده كه بتوانيم با ايشان بحث و گفت‌وگو كنيم اما وقتي تصميم نهايي را خود ايشان گرفت، ديگر بايد اطاعت كرد و متأسفانه اين‌گونه نشد. ما اين را نمي‌پذيريم كه آقاي احمدي‌نژاد بگويد من 20 سال ديگر را مي‌بينم و براي جمهوري اسلامي خيرخواهي مي‌كنم. مقام معظم رهبري از همه ما خيرخواه‌تر است.
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:۱
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
ارسال نظرات
ناشناس
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۲۳:۳۴ - ۲۱ خرداد ۱۳۹۰
۰
۰
در حکومت اسلامی حق نقد مختص فرد یا افراد خاصی نیست.
پاسخ
جدیدترین اخبار پربازدید ها