کد خبر: ۱۴۳۴۷۵
زمان انتشار: ۱۲:۱۹     ۰۵ تير ۱۳۹۲
آندو در گپي نيم‌ساعته كه كنار بچه‌محل‌ها و رفقاي قديمي داشت گفت: «از كره، چين و قطر پيشنهاد دارم ولي مشكل اينجاست كه كره و چين دور است و دلم نيست كه به ليگ آنها بروم.»

به گزارش 598 به نقل از جام ورزشي؛ آندو دم در خانه ايستاده؛ اهالي محل كه گذري از آنجا رد مي‌شوند، هر كدام چيزي مي‌گويند. يكي مي‌گويد ماشاءا... قهرمان. زن و شوهر جواني كه ظاهرا بچه‌محل آنها هم نيستند، با خنده از آن طرف خيابان به او نگاه مي‌كنند. آندو كه يك كارت عابربانك از روي زمين پيدا كرده و در دست گرفته، از هر كسي مي‌پرسد: «اسم شما علي قرباني نيست ... اين عابربانك مال شما نيست؟»


حالا نوبت اين زوج جوان است تا آندو با خنده همين سوال را از آنها بپرسد كه در جواب، آقا به سمت آندو مي‌آيد و مي‌گويد: «عابربانك مال من نيست اما بگذار رويت را ببوسم. خيلي باغيرتي كه با اين دست بازي كردي. ملت را شاد كرديد و بازي با كره تا آخر عمر از ياد ما نمي‌رود.»


آندو هم مي‌خندد و تشكر مي‌كند و براي اينكه زير تيغ آفتاب نباشد، زير سايه درختي با لباس گرمكن ايستاده. با بعضي هم به زبان ارمني چاق‌سلامتي مي‌كند كه ما چيزي از آن نمي‌فهميم.


او بلافاصله بعد از بازگشت به ايران در بيمارستان آتيه بستري شد و دستش را عمل كرد. موبايلش را به همه نشان مي‌دهد و همه با حيرت عكس راديولوژي را نگاه مي‌كنند. استخوان ساعد او از وسط دو تكه شده. اول فكر مي‌كرديم شكستگي جزيي است ولي اين عكس نشان مي‌دهد كه استخوان از وسط كامل جدا شده و به همين دليل 6 تا پلاتين داخل دستش كار گذاشته‌اند.


خودش اينطور توصيف مي‌كند: «انگليسي‌ها اصطلاحي دارند كه در نزاع‌هاي خياباني به‌كار مي‌رود. مثلا با چوب بخواهند به سر كسي بزنند و طرف مقابل براي محافظت از سرش، دستش را بالاي پيشاني مي‌آورد. در اين حالت دست از همين‌جا مي‌شكند.»


آندو كه معركه گرفته و با بچه محل‌هايش شوخي مي‌كند، درباره برخورد با بازيكن كره‌اي توضيح مي‌دهد و همه متحير مانده‌اند كه چطور 70 دقيقه با اين دست بازي كرده: «با زانو به ساعد من زد. صدايش در تمام بدنم پيچيد. فهميدم كه اتفاق بدي افتاده اما مجبور بودم بازي كنم. در تمام بازي دستم را جمع مي‌كردم كه به كسي برخورد نكند.»


آندو در مورد صحنه‌اي كه ايران گل زد هم جالب حرف مي‌زند: «بازيكن كره با شدت روي پاي من آمد، من هم كه مراقب دستم بودم از ترس بالا پريدم كه ديدم توپ جلوي پايم است. همان لحظه فقط رضا گوچي لب خط بود كه توپ را براي او پشت دفاع فرستادم و خودم فرار كردم به بيرون زمين كه مبادا بازيكن كره‌اي به دستم برخورد كند. قسمت اين بود كه همان توپ گل شود.»


آندو با هيجان خاصي از جو ورزشگاه مي‌گويد. او بازي در اولسان را با ملبورن مقايسه مي‌كند: «جو آنقدر سنگين بود كه نفس ما بالا نمي‌آمد. گوش ما كر شده بود و صداي ورزشگاه اجازه نمي‌داد كه حرف همديگر را بشنويم. در اولسان، ياد ملبورن افتادم. تا قبل از اين بازي، فيلم ملبورن را ديده بودم و برايم چيز خاصي نبود. من در انگليس جلوي چلسي، منچستر، ليورپول و آرسنال حتي 90 دقيقه هم بازي كرده بودم. حتي در ورزشگاه استمفورد بريج زماني كه چلسي با مورينيو در كورس قهرماني بود و ما آنها را 2-2 متوقف كرديم اين همه تحت فشار نبوديم اما در اولسان فشار خيلي زياد بود. الان مي‌فهمم نسل قبلي در ملبورن چه كار بزرگي كرده و اين سنگين‌ترين بازي تاريخ فوتبالم بود.»


از اين حرف‌ها كه بگذريم، سوالات رفقا درخصوص فصل بعد و تيم باشگاهي جديد است. آندو به شوخي مي‌گويد: «حالا كه تيم به جام جهاني رفته، همه مي‌خواهند در استقلال و پرسپوليس بازي كنند و ديده شوند. امسال حتما ليگ ايران خيلي داغ و ديدني مي‌شود. علي دايي با پرسپوليس و قلعه‌نويي با استقلال حتما جزو رقبا هستند. سپاهان هم كه هميشه تيم فوق‌العاده خوبي دارد. آقاي جلالي هم تيم خوبي براي تراكتور ساخته و همه اينها باعث بهتر شدن بازي‌هاي ليگ مي‌شود.»


يكي از رفقاي آندو وسط حرف‌هاي او مي‌آيد و مي‌گويد: «اينها را بي‌خيال! خودت امسال كجايي، استقلال يا پرسپوليس؟!» آندو جواب جالبي مي‌دهد: «شايد هيچ‌كدام! الان منتظر پيشنهادهاي خارجي هستم و تا آخر هفته احتمالا تكليف روشن مي‌شود. از كره، چين و قطر پيشنهاد دارم ولي مشكل اينجاست كه كره و چين دور است و دلم نيست كه به ليگ آنها بروم. يك پيشنهاد هم از آمريكا بود كه به‌خاطر فاصله و دوري از ايران جواب منفي دادم. البته دروغ نگويم كه از ايران هم پيشنهاداتي بوده و همان تيم‌هايي كه گفتي، صحبت‌هايي با من داشته‌اند.» آندو در آخر هم اين را با خنده مي‌گويد: «سر نخواستن ما دعواست. ما كه فوتباليست نيستيم. عكس ستاره‌ها روي جلد روزنامه‌هاست...!»


او مي‌خواهد پيش سردار ملاحي برود؛ از سال‌ها قبل كه آندو در ابومسلم بوده، رابطه نزديكي با ملاحي دارد. خداحافظي مي‌كند و براي لباس عوض كردن به خانه مي‌رود. بچه محل‌ها هم هر كدام سراغ كارشان مي‌روند. آندو از راه‌پله سرش را بيرون مي‌كند به يكي از رفقايش مي‌گويد:‌ «تو كه هنوز نرفتي! ملت از گرما هلاك شدن ... تو هم شدي كولرساز!»


ظاهرا او همبازي و رفيق آندو در سن نوجواني بوده، ببينيد دست تقدير چطور براي آدم‌ها رقم مي‌خورد. يكي بازيكن تيم ملي و يكي تعميركار كولر اما هنوز با هم رفيق هستند و توي سر و كله هم مي‌زنند.
ايران ورزشي
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها