کد خبر: ۱۴۵۷۲۷
زمان انتشار: ۲۳:۴۵     ۱۲ تير ۱۳۹۲
عليرضا منصوريان پس از يک تجربه تقريبا ناموفق در باشگاه، حالا به عضو مهمي از کادر فني تيم ملي تبديل شده است. او پس از کار با افشين قطبي، براي يک بازي هم در راس کادر فني تيم ملي قرار گرفت و ايران، پيروزي مهمي برابر روسيه به دست آورد.

بعد از حضور کارلوس کي‌روش، ابتدا تيم زير 22 سال به کاپيتان سابق استقلال سپرده شد و حالا چند ماهي است که چشم کي‌روش شده است. او در سه بازي اخير تيم ملي نقش مهمي در پس پرده ايفا کرد اما اوج کارش جايي بود که پيش از حضور ايران در کره‌جنوبي، با چهره‌اي مبدل از ديوار زمين محل تمرين تيم ملي کره بالا رفت تا آخرين برنامه‌هاي تيم کره را در اختيار کي‌روش قرار دهد!

با او در ايسنا، گپ و گفت مفصلي را درباره موضوعاتي چون عملکرد و برنامه‌هاي آينده تيم ملي، همکاري با کارلوس کي‌روش و ماموريت‌هاي پليسي که براي آناليز کره‌جنوبي انجام داده، تفاوت کار با قطبي و کي‌روش، جدايي‌اش از پاس همدان و بالاخره تکليفش در تيم ملي زير 22 سال انجام داديم که مشروح آن در زير مي‌آيد:

** شما به عنوان يکي از بازيکنان نسل سال 1998 وقتي تيم ملي توانست با برد کره‌جنوبي راهي جام جهاني شود، دوست داشتيد جاي اين ملي‌پوشان بوديد؟

طبيعي است شما هر روز صبح که تمرينات را مي‌بينيد، حالا به عنوان دستيار يا هر مسوول ديگري که باشيد، دوباره آن حس در وجودت مي‌آيد که اي کاش بازي مي‌کردم. زماني که سر تمرين تيم‌هاي ملي هستيم زياد اين اتفاق مي‌افتد. خداداداد عزيزي و کريم باقري ديگري بازيکنان نسل 98 که به قطر آمدند، من صبح همان روز رفتم لبنان و نديدم‌شان اما حرکت‌شان جاي تقدير داشت. فکر مي‌کنم 90 درصد بچه‌هاي 98 اين تيم ملي را حمايت کردند و البته رسانه‌ها هم نقش بزرگي داشتند.

** باقري در مصاحبه با ايسنا گفته اين تيم ملي نسبت به تيم ملي سال 98 با اقتدار بيشتري به جام جهاني صعود کرد،‌ قبول داريد؟

بالاخره اين‌بار کارمان به پلي‌آف نکشيد. به عنوان تيم اول از گروه آن هم با برد کره‌جنوبي در کشور خودش به جام جهاني رفتيم. خب طبيعتا اين شرايط قابل مقايسه با آن زمان نيست. ضمن اينکه آن تيم بعد از 20 سال رفت جهاني و درست در نقطه اوج نااميدي فوتبال‌مان بود؛ البته روزنه‌اي با تيم سال 95 شکل گرفت اما آخرين نقطه دنيا برايمان ملبورن شده بود و فضا نسبت به الان فرق مي‌کرد. چند هفته پيش مردم براي صعود به جام جهاني به خيابان‌ها آمدند اما شرايط‌ها فرق مي‌کرد.

** خيلي‌ها به اين تيم اميدي نداشتند و اين نسل را با آن نسل قابل مقايسه نمي‌دانستند؛ بعد از باخت به ازبکستان عده‌ زيادي کار تيم ملي تمام شده مي‌دانستند اما کادر فني همچنان اميدوار بود. چه چيزي باعث شد در اين مدت اين باور کادر فني به کل تيم تعميم داده شود که نهايتا به جامعه‌ هم سرايت کرد؟

انگار فوتبال و اصلا ورزش ما هميشه بايد به نقطه نزديک به انتها و لبه پرتگاه برسد بعد به يکباره همه چيز دگرگون شود. بارها اين حالت را ديديم. خيلي وقت‌ها ورزشکاران‌مان تا به سرحد انجام کاري مي‌رسند و زير بار مسووليت و فشار روحي از طرف جامعه قرار مي‌گيرند، کار نشد را شد مي‌کنند. در حالت نرمال تيم ملي با يک مساوي از لبنان و برد خوب در ايران مقابل ازبکستان به جام جهاني مي‌رفتيم. يا اصلا يک برد از قطر در تهران مي‌گرفتيم هم صعود کرده بوديم. شايد زيبايي فوتبال اين است که يک جاهايي امتياز نمي‌گيري و يه جاهايي هم مي‌گيري. در اين 25 سالي که در فوتبال هستم اين را ياد گرفتم در ايران اگر زماني لازم باشد يک اتفاق مثبت بيافتد، همه دست به دست هم مي‌دهند و يار دوازدهم مي‌شوند. در تمام ورزش‌ها از جمله واليبال، بسکتبال، کشتي و... اين اتفاق مي‌افتد. الان همه بايد به واليباليست‌هاي کشورمان بخاطر حضورشان در ليگ جهاني تبريک بگويم. واليبال ما مثل فوتبال کره‌ و ژاپن از آسيا جدا شده است.

يک انقلاب روحي در بازيکنان بوجود آمده بود و در زمان خوبي به قطر خورديم. وقتي بود که فاصله بين عرب و عجم و حساسيت عرب‌ها نسبت به عجم زياد شده بود و احساس مردم اين بود که اگر به قطر ببازيم، آن باخت از حالت طبيعي بزرگتر است. بنابراين اين حس به بازيکنان منتقل شده بود و خيلي به ما کمک کرد. رسانه‌ها رابط خيلي خوبي شدند. آنها باعث شدند ارتباط بين مردم و بازيکنان برقرار شود و به نوعي مردم ما را در عمل انجام شده، قرار دادند.

** قبل از بازي با لبنان هم که روحيه تيمي افزايش يافته بود.

بله؛ خب در بازي با لبنان، حريف دست و پا بسته جلو آمد و مي‌توانستيم بالاي 6 گل به آنها بزنيم. کارلوس هم نگران تفاضل گل تيم ملي بود. خوشحاليم کارمان به تفاضل گل و اره‌کشي نرسيد!

** و بالاخره بازي با کره‌جنوبي؟

بايد بگويم فدراسيون کفاشيان چيزي براي تيم ملي بزرگسالان کم نگذاشت. شايد در رده‌هاي ديگر که هميشه هم معترض بوديم اما اعتراض‌مان در مقطعي خاموش کرديم و هنوز داريم، کمبودهايي وجود دارد اما انصافا به تيم بزرگسالان رسيدند. الان ديگر توقع داريم به ما هم عين تيم بزرگسالان نگاه کنند. در تيم‌هاي پايه و بعضي بخش‌هاي فدراسيون حقوق نمي‌گرفتند اما نبي و کفاشيان همه تلاش شان را گذاشته بودند براي بزرگسالان.
 


امکاناتي نظير اينکه ايرباس 340 براي تيم ملي از زمين بلند شد. باور کنيد لحظه‌اي که بازيکنان تمرين کرده بودند و آمدند در هواپيما، حدود 8، 9 ساعت خوابيدند و در کره‌جنوبي بيدار شدند. اين مسايل شايد جزيي به نظر برسد اما مهم است و در فوتبال دنيا حرف اول را مي‌زند. بهترين تيم پزشکي، ماساژورها، لجستيک و... در اختيار تيم ملي بود، کفاشيان و نبي و وزير ورزش کنار تيم اضافه شدند، رسانه‌ها پيغام مردم ايران را مي‌ رساندند. همه دست به دست هم دادند تا آن اتفاق خوشايند بيافتد. در اين ميان بايد از حمايت هاي رييس جمهور هم تشکر کنم .
 

 ** جدال لفظي ميان چوي و کي‌روش هم که به نفع ما تمام شد.

در اين مسير کارلوس توانست خيلي خوب پيغام مردم را بگيرد و به بازيکنان منتقل کند. در جنگ‌ روحي رواني هم که چوي ايجاد کرده بود، کارلوس پيروز شد. فکر مي‌کنم چوي يکي از تاثيرگذارترين آدم‌ها در فوتبال ما بود! سال 96 که به عنوان دستيار يک، شش گل از ما خورد، زماني که دفاع کره بود هم مرحوم سيروس قايقران از او رد مي‌شد. در اين مقطع هم که اين چنين کرد. او به هر حال تاثير مستقيم در کار تيم ملي داشته! در جنگ رواني که خودش راه انداخت، مي‌خواست برنده باشد اما حواسش نبود با يک آدم باتجربه مثل کارلوس طرف شده است. آدمي که در دنيا حرفش را مي‌خوانند.
 
بايد اضافه کنم ما علي کريمي، پولادي، دژاگه را نداشتيم مهدي رحمتي و هادي عقيلي هم به هر دليلي همراه ما نبودند. فکر مي‌کنم کي‌روش بازي را در يک جنگ رواني و حرفه‌اي واقعا درآورد. تيم ما کلا 2 حمله خوب و موفق داشت که روي يکي به گل رسيديم. در يک ماهي که کامل کنارش بودم، واقعا تاکتيکش خوب بود. به لحاظ کيفيت فوتبالي نمي‌گويم که مثلا کره‌اي ها سيصد و چهل و خورده‌اي ضربه زدند به توپ و ما خيلي کمتر زديم اما صعود به جام جهاني برايمان مهم بود حال مي‌خواهد با 10 ضربه باشد.
 


** فضاي ورزشگاه کره‌جنوبي براي تيم ملي هم سنگين به‌نظر مي‌رسيد؛ شايد اگر هر تيم ديگري بود تحت تاثير قرار مي‌گرفت؟

بله فضا سنگين بود البته ورزشگاه داليان چين هم همينطوري بود با يک تفاوت که آنجا 40 ،50 هزار نفر با سوت‌هاي کوچک همزمان مدام سوت مي‌زدند. من صداي مايلي کهن را در 2 متري خودم نمي‌شنيدم.

** با اين تفاسيري که بيان کرديد، عده‌اي از منتقدان هم معتقدند تيم ملي شانسي به جام جهاني رفت!

پشت قضيه يک تاکتيک دفاعي خوب خوابيده بود. ما برنامه‌هاي کره‌جنوبي را مي‌دانستيم و تيم‌شان کاملا آناليز شده بود. جالب بود چوي در 95 دقيقه تاکتيک تيمش را عوض نکرد. سانتر از کنار، توپ مورب، روي استفاده از توپ دوم که مي‌گيرند به صورت تصادفي يا يک کار تاکتيکي مستقيم، صاحب فرصت شوند و توپ را وارد دروازه کنند. آنها دوبار از عمق ما عبور کردند که يکي خيلي خطرناک شد. راه بعدي‌شان هم استفاده از ضربه کاشته يا کرنر بود که روي يکي از آنها رحمان عملکرد خوبي داشت. کره‌اي ها فکر کنم گروه موسيقي و کارناوال شادي آماده کرده بودند که بعد از بازي ما تعطيلش کردند.

** ازبکستان را چطور ديديد؟

من بعد از بازي با ازبکستان به تيم اضافه شدم. کره‌جنوبي در بازي با ازبکستان هم همين شيوه را پياده کرد اما ازبک‌ها تحمل نکردند و بالاخره گل‌ به خودي زدند اما به نظر من بهترين فوتبال گروه‌مان را ازبک‌ها بازي مي‌کردند. در تيم‌شان جبارف،‌ حيدرف و شماره 9 آنها خيلي خوب بودند و واقعا تيم کاملي بودند. مي‌دانيد ازبک‌ها فوتبال بازي کردند و حرفه‌اي بازي نکردند. اگر حرفه‌اي بازي مي‌کردند قطعا نتيجه مي‌گرفتند. فکر مي‌کنم حق کره نبود مستقيم به جام جهاني صعود کند. دوست داشتم جاي کره و ازبکستان عوض مي‌شد. اگر ما و ازبکستان يک‌گل ديگر در بازي‌هاي پاياني زده بوديم، اين اتفاق مي‌افتاد.

** کي‌روش مربي جزيي‌نگري است که تفاوت او را با ساير مربيان نشان مي‌داد. ظاهرا او توانسته اين رويکرد را به فوتبال ما القا کند. بيشتر از تجربيات‌تان از کار با او بگوييد.

زماني که کارلوس خواست با تيم ملي همکاري کنم به حدود 5 ماه پيش برمي‌گردد؛ زماني که به همراه نمازي و کي‌روش جلسه چند ساعته‌اي داشتيم. آن موقع احساس کردم مرد پرتغالي تنها شده و فشار زيادي روي او بود. شايعاتي مبني بر اينکه کارلوس برود و گروه ديگر بيايد هم وجود داشت؛ جاي تشکر از کفاشيان دارد که محکم پشت کي‌روش ايستاد. شايد برخي مديران ديگر بودند تحت فشار زير بار تغيير مي‌رفتند. کفاشيان انسان بسيار صبور و خوش قلبي است . با وجود فشارهاي بسيار رواني و رسانه اي روي کفاشيان ، هر روز احتمال سکته يا کناره گيري وي را مي دادم . البته وزير ورزش هم از کارلوس حمايت مي کرد و هميشه در جلساتش پشتيبان وي بود . در شرايطي که خود کفاشيان شرايطش بحراني بود اما از کي‌روش حمايت کرد. من به کي‌روش گفتم ارزيابي‌هايم را مي‌کنم و تا قبل از شروع اردوها اگر احساس کردم بايد بيايم، حتما مي‌آيم. من مي‌دانستم سرمربي زير تيم ملي اميد هستم و آن مسووليت سرجايش هست. بايد با خودم معامله مي‌کردم.

مي‌دانستم اگر بيايم سمتي ندارم. سر تمرين همه کار مي‌توانم بکنم اما هيچ‌کاره‌ام. نهايتا 10 روز قبل از بازي عمان به کادر فني اضافه شدم، حداقل اين بود که مي‌دانستم جاي خودم را در سرمربيگري تيم ملي زير 23 سال دارم. براي تيم بزرگسالان بحث پرچم و مردم برايم بود. امروز به کاري که کردم افتخار مي‌کنم چون 76 ميليون از خانه‌هايشان بيرون آمدند. خوشحالم گوشه‌اي از پرچم دست من بود. براي بلند کردن پرچم بزرگ هر کسي گوشه‌اي را بايد بلند کند. خيلي ها در شعار مي گويند ما سرباز هستيم اما جايگاه سرگردي به آنها مي رسد قهر مي کنند و مي گويند ما سرهنگيم !! کسي که مي گويد سرباز ايران بايد واقعا هر جا که به وي تکليف شود کار کند . براي من جايگاه مهم نبود مي خواستم ايران با کارلوس به جام جهاني برود و دل مردم شاد شود .
 

** تمرينات تيم ملي زير 22 سال را هم که تعطيل کرديد!

قرار شد به دو سه دليل تيم را تا تيرماه تعطيل کنيم. وقتي با تيم زير 23 سال در آخرين تورنمنت قهرمان شديم، بازيکنان يک روز آمدند و خواهش کردند در ارديبهشت و خرداد اردو نگذاريم. چون آنها بعد از ليگ استراحت نمي‌کردند. خرداد هم که زمان جابجايي‌ها و قرارداد بستن آنهاست حالا اردو مي‌گذاشتيم و يکي از بازيکنان اصلي مصدوم مي‌شد خوب نبود. در ايران پهلوان زنده هميشه مورد توجه است! نهايتا آن بازيکن فصل را از دست مي‌داد و شايد آينده‌اش تغيير مي‌کرد. با کارلوس کي‌روش به اين نتيجه رسيديم که تمرينات تيم را تا اواخر تيرماه تعطيل کنيم تا من در خدمت تيم ملي باشم. در خارج آناليز حريفان را انجام دهم و در تهران هم به عنوان دستيار کنارش باشم.
 
** به عنوان آناليزور و کمک با کي‌روش کار کردن چگونه است؟

خيلي سخت است. او خواب و خوراک را از آدم مي‌گيرد. نمي‌داني شب و روز کي تمام مي‌شود. خودم کار آناليز را در تيم اميد مي‌کردم اما به شدت کارلوس نبود. امروز ياد گرفتم براي موفقيت بايد سخت‌گيري زيادتر باشد. تيم دوم است که تيم اول را به جلو حرکت مي‌دهد. کار کردن به عنوان همکار او در سمت سرمربي تيم زير 23 سال بودن راحت‌تر است. کي‌روش سطح توقع‌اش خيلي بالاست. اولا که براي تک‌تک بازيکنان آناليز مي‌خواهد. ثانيه ورود و خروج آنها را هم مي‌گيرد. اطلاعات شخصي بازيکنان، اطلاعات کلي تيم، مسايل تاکتيکي، فيلمبرداري از تمرينات و... را در يک پکيج سنگيني مي‌خواهد. در کار آناليز کنار کارلوس احساس کردم کار يک مدل ديگري است. من بايد خيلي هزينه مي‌کردم در کنار چنين مربي چيزي ياد مي‌گرفتم، خوشحالم اين اتفاق برايم افتاد. اين يک ماه آخر چون فشردگي نهايي کار بود فهميدم کارلوس با روش ديگري آناليز انجام مي‌دهدکه ياد گرفتم و براي تيم اميد انجام مي‌دهم. بالاخره هرچه بود چه با کمک بقيه و چه تنهايي انجام شد. آناليز قطر را که به کي‌روش دادم با مارکار آقاجانيان رفتيم لبنان. مجزا از هم هريک آناليز‌ها را داديم. بعد از آن رفتم کره‌جنوبي و نزديک کمپ اين تيم بودم. تا روزي که تيم در سئول بود منم بودم و بعد هم که آمد اولسان، من هم به اولسان رفتند.
 
** ‌کره‌اي‌ها خودشان متوجه نشده بودند؟!

نه. اينجا بايد از سفارت ايران در کره‌جنوبي بويژه آقايان سلطان‌پور و سلطان‌احمدي تشکر کنم. آنها کمک زيادي به من کردند، اطلاعاتي از شرايط کره‌جنوبي، مطالب روزنامه‌هايشان و... را به من دادند.

** تمرينات کي‌روش را چطور ديديد؟

حساسيت بسيار بالايي روي نحوه تمرينات دارد. شديدا با حساسيت و آرامش کار مي‌کند. روش تمريني‌اش بر اساس نوع بازي حريف است يعني براساس آناليز حريف، تيمش را تمرين مي‌دهد. مثلا پيش از بازي با کره‌جنوبي ما فقط بخاطر آن بازي و طبق نحوه عملکرد آنها، تمرين کرديم.

هميشه روي تخته وايت بورد ترکيب‌هاي مختلفي از کره بود. روي در و ديوار اتاق تمام ما ترکيب‌هاي مختلفي بود.(باخنده)

** به عنوان دستيار تفاوت کار کي‌روش و قطبي را در کجاها ديديد؟

من هميشه خودم را مديون افشين قطبي مي‌دانم. او روي تغيير ايده من در مربيگري تاثير داشت. نبايد مي‌گذاشتيم قطبي به اين آساني از فوتبال ما برود. کاري با ايده اخلاقي او ندارم و فقط ‌درباره ايده فني‌اش صحبت مي‌کنم. روزي که دستيارش شدم واقعا به من کمک کرد. او اصول برنامه‌ريزي را مثل کارلوس جلو مي‌برد. اصول تمريني‌ قطبي مشابه کي‌روش بود با يک تفاوت که او قطبي بود و اين کارلوس کي‌روش! تفاوت‌شان در کيفيت جايگاه‌ها بود. من خوشحالم با افشين شروع کردم و با کارلوس کارم را تکميل‌تر کردم. امروز احساس مي‌کنم بازيکني يک سقفي دارد. شما در آسيا مي‌توانيد به سقف بازيکني برسيد اما در مربيگري سقفي نيست. احساس مي‌کنيد از قطبي و کي‌روش يا سر تمرين‌هاي مورينيو، گوارديولا، يورگن کلوپ و ... چيزي ياد گرفتيد اما سقفي برايش نيست. هميشه شما مي‌توانيد هر روز ياد بگيريد و احساس کنيد چيزي نمي‌دانيد. البته من به اين نقطه رسيده‌ام که فاصله‌ام با منصوريان 4 سال پيش پاس همدان را مي‌فهم. خوشحالم در کشتي که به سمت جام جهاني مي‌رفت من هم سوار شدم. برايم به لحاظ تجربي خيلي خوب بود. مربي که ناني و رونالدو را مي‌آورد، زواي ديدي دارد که شايد زمان مي‌برد آن زواياي ديد را پيدا کنيم کي‌روش آدم بسيار باهوشي است. جداي از اينکه مربي بزرگي است بسيار باهوش است.
 


** به لحاظ اخلاقي کار کردن با او چگونه بود؟

آدم خوبي است. يک کسي خيلي بزرگ است اما خوب نيست اما يک کسي هم بزرگ و هم خوب است. جدا از جايگاهش واقعا به لحاظ اخلاقي خوب است. شايد خود من اين ظرفيت نداشته باشم اما کسي که سرمربي رئال‌مادريد بوده و هدايت تيم با زيدان، فيگو، رونالدو، کارلوس و... را برعهده داشته يا مربي کريس رونالدو، کاسياس، پينتو و... بوده وقتي به عنوان همکار روبرويت قرار مي‌گيرد چنين روحيه‌اي در او نمي‌بينيد. من که با کي‌روش خيلي راحتم. يک جاهايي عصباني هم مي‌شود و گردگيري هم مي‌کند که بحث کار است اما واقعا يک دوست خوب است.
 

 

 

 

 

 

** با توجه به اينکه هدايت تيم ملي زير 22 سال را برعهده داريد، از الان به بعد همکاري‌تان با کي‌روش و تيم بزرگسالان چگونه خواهد بود؟

در آخرين جلسه که با کي‌روش داشتم و همينطور جلسه‌اي که در هواپيما با کفاشيان داشتم و البته در تهران، قرار شد با جديت هدايت تيم زير 23 سال برعهده داشته باشم و فدراسيون هم امکاناتي مانند امکانات تيم کي‌روش براي ما فراهم کند. مدتي کنار تيم بزرگسالان نيستم تا فعلا بازي‌هاي قهرماني آسيا در رده زير 22 سال را پشت‌سر بگذاريم. کفاشيان هم گفت اردوهاي شناسايي‌ات را آغاز کن و قول مساعدت ويژه داد. پيش از اين دست کفاشيان به لحاظ مالي خالي بود و در چنين شرايطي واقعا خيلي خوب تحمل کرد و جلو رفت. شايد خدا امسال براي فوتبال ما نگاه به دل کفاشيان کرد. فدراسيونش که بهترين فدراسيون شد، فوتبال ساحلي قهرمان آسيا شد، نوجوانان رفت جهاني، جوانان هم تيم خوبي بود شايد شانس هم در سرنوشتش دخيل بود. تيم اصلي هم که به جهاني رفت. بنابراين يکي از بهترين سال‌هاي فدراسيون بوده است.

** کي‌روش چه نظري براي آينده دارد؟

با کارلوس هم صحبت کردم. او در جلسه تهران گفت تازه از امروز کار شروع شد. هدف اول حضور در جهاني و هدف دوم حضور موفق در جهاني است. تاکيد زيادي بر آماده‌سازي هرچه بهتر تيم زير 23 سال داشت که اگر بخواهيم در فوتبال بزرگسالان جابجايي نسلي داشته باشيم، بايد از اين تيم حمايت زيادي شود چون بازيکنان اين تيم است که تيم بزرگسالان ما را براي جام‌هاي جهاني 2018 و 2022 تشکيل مي‌دهند.

** اوضاع الان تيم زير 22 سال چطور مي‌بينيد؟

اردوي ما اواخر تيرماه خواهد بود. من تقريبا 18 بازيکنم را شناسايي کردم، بين دو تا سه بازيکن شک دارم. دو سه تا خيلي خوب هم هست. ما تقريبا اسکلت تيم را پيدا کرديم. با تمام احتمام به ساير رده‌ها يک لحظه هم نمي‌توانم تيمم را رها کنم. ما مثل يک خانواده شديم و خيلي متحديم. اين تيم آينده فوتبال کشور است. پشت سر تيم اميد تيم جوانان سابق که اکبر محمدي هدايتش را برعهده داشت قرار دارد که به آنها هم شانس حضور و تست مي‌دهم. اولين بازيکن که از آن تيم به تيم من آمد عليرضا جهانبخش بود. کارلوس مي‌گفت امسال بايد از تيم اميد بازيکنان خوبي براي بزرگسالان خارج کنيم. فعلا دو بازيکن که حضور دارند اما کارلوس روي سه‌، چهار بازيکن ديگر هم نظر دارد که بستگي به عملکردشان در ليگ امسال دارد.

** در اين مصاحبه شما براي تيم زير 22 سال که هدايتش را برعهده داريد بارها از لفظ تيم اميد يا تيم زير 23 سال استفاده کرديد! بالاخره فدراسيون تيم زير 22 سال (تيم شما) را تيم اميد مي‌داند يا بايد يک تيم اميد جديد با سرمربي جديد تشکيل شود؟

تيم اميد زير 23 سال است و تيم من زير 22 سال. خب 22 که تمام شود اين تيم مي‌شود زير 23 ديگر! متاسفانه لطمه‌اي که هميشه به تيم اميد يا همين تيم دست من، زده اين است که به المپيک يا بازي‌هاي آسيايي نزديک مي‌شويم، کميته المپيک مدعي اين تيم است و بعد از آن رها مي‌شود.

** يعني قرار است در بازي‌هاي مقدماتي المپيک 2016 ريودوژانيرو تيم شما شرکت کند؟

 

در آخرين تصميمي که مسوولان فوتبال آسيا گرفته‌اند، بازي‌هاي مقدماتي المپيک ديگر وجود ندارد. همين مسابقاتي که قرار است 7 ماه ديگر تيم من در آن شرکت کند يعني اولين دوره مسابقات زير 22 سال آسيا، حکم مقدماتي المپيک هم خواهد داشت البته از دوره دوم آن. ببينيد اولين دوره اين بازي‌ها امسال در عمان برگزار مي‌شود و سال آينده بعد از جام جهاني اين تيم که زير 23 سال شده به بازي‌هاي آسيايي ايچئون کره‌جنوبي مي‌رود. در ادامه دومين دوره بازي‌هاي زير 22 سال قهرماني آسيا اوايل سال 2016 برگزار مي‌شود که در آن رقابت‌ها سه تيم اول مجوز حضور در المپيک 2016 ريودوژانيرو را بدست مي‌آورند. بنابراين ديگر مسابقات مقدماتي مستقل براي المپيک برگزار نخواهد شد.

** در اين شرايط فکر نمي‌کنيد الان بايد به بازيکناني که قرار است در آن تيم 2016 حضور داشته باشند و الان حدودا اواخر 19 سالگي هستند (يعني همان تيم جوانان سابق) بيشتر اهميت دهيد تا تيم فعلي‌تان؟ چون به هر حال آنها هستند که بايد ظرف چند سال آماده شوند و تجربيات بين‌المللي بدست بياورند تا اميدوار باشيم به المپيک راه پيدا کنند؟

به کفاشيان پيشنهاد دادم اضافه کردن رده زير 21 سال يک آسيب است، چرا؟ چون هنوز تعريف ما براي تيم زير 22 سال کامل نيست. تشکيل يک رده ملي در حرف راحت اما در عمل سخت است چون شما بايد دورنماي پنج‌ساله براي اين تيم‌ها داشته باشيد. زير 21 سال را نمي‌توان نگه داشت چون سال بعد مي‌شود زير 22 سال و بازيکنانش عضو آن تيم مي‌شوند. سال بعد از آن هم مي‌شود زير 23 سال بعد هم ديگر نمي‌شود مهارشان کرد. بايد تعريف کلي براي زير 21 داشته باشيد. چون زير 22 و زير 23 داريم. شما نبايد سن تيم ملي را بالا ببريد. الان ميانگين سني تيم ملي بزرگسالان ما 28 سال است و سال ديگر هنگام جام جهاني مي‌شود 29 سال. اگر قرار باشد بازيکنان را در يک رده مدام حفظ کنيم و بالاي 24 سال تحويل بزرگسالان بدهيم، خب 2، 3 سال هم که تا شروع مسابقات مهم زمان باشد خب مي‌شود همان 27 سال ديگر.

من مي‌گويم سن تيم‌ها 19 تا 22 و 23 سال باشد چون ديگر بازيکن 19 ساله بايد بتواند در تيم‌هاي بزرگسالان بازي کند. او بايد به خودش بيايد ديگر. به طور مثال عليرضا جهانبخش دو سال پيش با سن 17 سالگي در تيم زير 23 سال بازي کرده است. وقتي او را دعوت کردم خيلي‌ها انتقاد کردند اما گفتم اين آينده فوتبال ايران است چون الان وقتي لابلاي بازيکن 23 سال مثل 25 ساله‌ها به توپ ضربه مي‌زند، خب اين يعني يک پديده و بازيکن بزرگ است، الان هم که رفته در هلند بازي کند. بازيکنان بايد از 19 تا زير 22 سال توانمندي‌هايش را ‌نشان دهند. اگر قرار باشد مدام رده ملي اضافه کنيم او بدعادت مي‌شود چون مي‌داند اگر نتوانست زير19 بازي کند، مي‌رود زير 21 سال، نتوانست 22 سال، نشد 23 سال و هر سال يک رده برايش کنار گذاشته شده است. اين عادت بايد از ميان فوتباليست‌هاي ما کنار رود چون رقابت را در ميان آنها از بين مي‌برد. همين مي‌شود که ميانگين سني تيم بزرگسالان‌مان را افزايش مي‌دهيم. مهدي مهدوي‌کيا 18 سالگي به تيم ملي بزرگسالان آمد.
 

 

 


** اما وقتي بازيکنان تيم اميد که بايد در المپيک 2016 شرکت کنند قطعا نفرات فعلي شما در تيم زير 22 سال نيستند، چرا نبايد از الان تيمي باشد که اين بازيکنان بتوانند در آن حضور داشته باشند؟

وقتي تيم المپيک همين تيمي است که دست من است مگر من مي‌توانم بازيکنانم را مربي ديگري بدهم؟ مثلا اگر مي‌گوييد تيم جوانان سابق تيم المپيک است پس تيم من چست؟ هر چند وقت يکبار مي‌شنوم بياييد براي تيم اميد يا المپيک سرمربي انتخاب کنيم اما مي‌گويم تيمي که الان دست من است سال آينده زير 23 سال بوده و تيم المپيک است حالا براي سال 2016 فقط بازيکنانش عوض مي‌شوند!
 


** تيم فعلي شما تقريبا همان تيم نوجواناني است که علي دوستي‌مهر به جام جهاني نيجريه برد و در رده جوانان هم حضور داشت و اکنون تجربه بين‌المللي زيادي دارد؟

بله، نفراتي که دست من هستند، تعدادي را خودم انتخاب کردم اما 80 يا90 درصد شاگردان دوستي‌مهر هستند. اينها شايد تجربه 150 بازي ملي با تيم‌هاي خارجي داشته باشند و يکي از دلايلي که آنها را حفظ کردم همين است. الان وقتي بازيکني که مي‌روند داخل زمين و بدون ترس 3 گل به ترکيه مي‌زند، مي‌فهمم بعد از اينکه دقيقه 2 گل خورديم فقط نياز به اعتماد نفس از سوي نيمکت دارد و آنقدر تجربه دارد که سريع خودش را پيدا کند. بعد از 3 گل هنوز علاقمند به گل دارند چون ترس از تيم خارجي از آنها ريخته است.

** همين شده که تيم آنقدر آماده است که شما بدون تمرين آنها را جمع مي‌کنيد و مي‌بريد و به راحتي جواب مي‌دهد؟

بله اما يک شانس خوب داشتيم. يک پيش زمينه 90 روزه قبل از مقدماتي خودمان داشتيم. پارسال خرداد مي‌توانستم بازيکنان بزرگتر از اينها را به مسابقات ببرم اما همين تيم را بردم چون مي‌دانستم ضمن صعود به مرحله بعدي تجربه تيم هم بيشتر مي‌شود. پارسال کي‌روش مربي بدنساز تيم ملي مک درموت را به من داد و شايد براي بازي‌هاي عمان هم بدنساز الان تيم ملي را از او قرض بگيرم. بالانس کردن بدني تيمم مهم است. بايد منطقي نگاه کرد چون مي‌خواهم تمام تمرکزم را براي کار تاکتيکي بگذارم.

** يکي از مشکلات هميشگي تيم هاي ملي در رده قبل از بزرگسالي، مساله خروج اين بازيکنان از کشور و بعضا همکاري نکردن باشگاه‌ها بوده است. به نظرتان مي‌توان قانوني گذاشت تا اگر باشگاهي بازيکنش را نداد به طور جدي با آن برخورد شود؟

در اين رابطه يک جلسه با کارلوس، حسن‌زاده، نبي و کفاشيان داشتم. آن موقع گفتم اگر باشگاه بازيکن ندهد من نمي‌توانم بازيکن خودم را محروم کنم چون دست خودم خالي مي‌شود. پيشنهاد دادم به جاي محروميت بازيکن که هميشه مي‌ماند وسط با باشگاه برخورد شود. بازيکن از يک طرف زير فشار قرارداد باشگاه است و اينجا هم زير قرارداد پرچم، پس حق انتخاب ندارد. اگر تيمي بازيکن نمي‌دهد اول مدير باشگاه و بعد سرمربي آن تيم بايد بيايد کميته انضباطي. من از فدراسيون خواهش کردم چکشي برخورد کند. من اين شانس و فرصت را ندارم که باشگاه بازيکن نداد تازه برويم کميته انضباطي و شوراي استيناف. مي‌دانم اين تصميم سخت‌ است چون شايد رودروي بعضي همکارانم قرار بگيرم. خوشبختانه عمده بازيکنانم دست دوستانم هستند مثل دايي. مي‌دانم آنها طعم تيم ملي را چشيدند و همکاري مي‌کنند. در بحث حوزه نظام ‌وظيفه و گذرنامه هم بايد بگويم آنها خيلي همکاري کردند. خوردم گاهي اوقات مي‌روم و حضوري روسا را مي‌بينيم. تا الان بازيکني از سفرهاي تيم ما جا نمانده است. براي ميلاد فخرالديني خک از احمدي‌مقدم تشکر مي‌کنم که با تعهد خودم اجازه داد او بياد. در حالت نرمال و قانوني اين بازيکن حق خروج از کشور را نداشت. فدراسيون هم هميشه توافقات خوبي با آنها داشته و خودم هم از تمام توانم استفاده مي کنم.

** چرا تيم اميد (المپيک) همواره ميان فدراسيون و کميته المپيک قرار دارد و به نوعي هميشه از بي‌صاحبي رنج مي‌برد؟

هميشه نزديک المپيک و بازي‌هاي آسيايي‌ اين مشکل وجود دارد. به کفاشيان و افشارزاده گفتم يک متولي براي اين تيم بگذاريد. کليه مسايل تيم اميد را بدهيد به فدراسيون و بودجه مشخصي را هم برايش مصوب کنيد. بعد از مدت‌ها فهميدم چرا 40 سال است به المپيک نرفتيم چون اين تيم هميشه بلاتکليف است. معلوم نيست بچه‌ کدام يکي از آنهاست. هر دو اين تشکيلات خودشان را متولي اين تيم مي‌دانند. امکانات قبل از بازي‌هاي آسيايي و المپيک هميشه بي‌نظير مي‌شود اما بعد از آن تيم رها مي‌شود.

** بالاخره شما همکار کي‌روش در کادر فني تيم ملي مي‌مانيد يا فقط هدايت تيم زير 22 سال را بر عهده خواهيد داشت؟

ما با هم همکار هستيم. تا دي ماه که مسابقات قهرماني زير 22 سال آسياست که تيم ملي بزرگسالان کار سنگيني ندارد. بيشتر کمپ و بازي‌هاي دوستانه است و کمپ‌هاي شناسايي که کارلوس خودش حرفه‌اي است. او خودش يکي از بهترين آناليزورهاي جهان است؛ مثلا مي‌گويد اين بازيکن 7 سال ديگر مي‌تواند چه شرايطي داشته باشد.

** تا حالا درباره بازيکن خاصي اين جمله را گفته است؟

نمي‌خواهم تند بروم اما اگر روي بخشي از تيم جوانان سابق و بخش اعظم تيم من کار شود آينده‌هاي درخشاني خواهند داشت. در تمرينات تيم چند بازيکن هستند که احساس مي‌کنم اگر اتفاقي برايشان نيافتد واقعا تاپ‌هاي آسياهستند. هم هافبک، هم مهاجمان و هم گلر. اسم نمي‌آورم چون بازيکنانم حساسند. ما 90 روز فرصت خوبي داشتيم که کار تاکتيکي کرديم. بازيکنان موقعي که مي‌روند و برمي‌گردند در دو روز اول اذيت مي‌شويم چون با تاکتيک‌هاي باشگاه‌هاي خودشان برمي‌گردند. مغزشان بايد يک دياگ بخورد تا تنظيم شوند.

** اين مشکل را کي‌روش هم دارد. او در مصاحبه با ايسنا مي‌گفت مغز بازيکنان را نمي‌توان تغيير داد و تغيير تفکرات تاکتيکي و هماهنگي‌شان نياز به زمان دارد و براي همين من مي‌خواهم بازيکنان در حداقل زمان کافي در اختيارم باشند؟

هميشه اين مشکل را در رده ملي داريم و براي همين قبل از بازي‌هاي مهم 15 روز اردو مي‌گذارم. ما حداقل 5 روز بهم ريختگي ذهني بازيکنان را داريم. افکار و عقايد آنها به باشگاه‌هايشان چسبيده است و تا بياييد خارج کنيد و آنها را يک دست کنيد چند روز زمان مي‌برد. چندين جلسه تاکتيکي هم بايد بگذاريم اگرچه از نظر ذهني خيلي خوب مي‌گيرند. من در تيم اميد سه روش تاکتيکي دارم. الان دفاع چپ و راست ما مي‌دانند اگر بيايند تيم ملي بزرگسالان من از آنها چه مي‌خواهم. کلاس‌هاي تئوري و فني زيادي با هم‌پستي‌ها و بازيکنان کناري‌ خودشان مي‌گذاريم. ادوات تمريني هم که امروزه پيشرفته شده است.
 

 

 

 

** زماني که در اولين تجربه مربيگري در تيم پاس از مسووليت‌تان برکنار شديد، فکر مي‌کرديد بلافلاصله بعد از آن به کادر فني تيم ملي بزرگسالان راه پيدا کنيد؟

بايد ممنون باشگاه پاس باشم. خدمت بزرگ در قسمت منفي به من کرد. مديون کساني هستم که باعث شدند در پاس نمانم. بعضي چيزها دست من و شما نيست و خدا رقم مي‌زنم. مي‌خواهم خاطره جالبي از قطبي بگويم. وقتي هدايت پاس را برعهده داشتم در بازي با صبا در زمين اين تيم خوب بازي مي‌کرديم اما موقعيت زياد خراب مي‌کرديم. يک گل زديم و در اوايل بازي سرپا هوش بوديم اما يک دفعه ديدم جمعيت هلهله کردند که نگو قطبي آمد در استاديوم. بازيکنان صبا که متوجه شدند يکدفعه همگي هايپر شدند و تيم‌ ما را بهم ريختند و نهايتا تيم ما باخت. در رختکن به قطبي گفتم ما به شما باختيم! او به من گفت: " عزيزم چرا به من؟! " گفتم آمديد تيم قم را دگرگون کرديد و برد. گفت اگر اينجوري است هفته ديگه مي‌آيم براي بازي‌تان با ذوب‌آهن همدان بازي شما را تماشا مي‌کنم ببينم مي‌توانيد نتيجه بگيريد. به او گفتم شما بيا اگر گذاشتم اصفهان امتياز بگيرد!

در رختکن تيمم به بچه‌ها گفتم قطبي که آمد بازي شما با صبا را ديد، چشمش چند تا از شماها را گرفته و براي بازي بعدي هم مي‌خواهد بيايد همدان، پس بايد با تمام وجود بازي کنيد. واقعا هم نظرش بود و يکي از آنها مجيد غلام‌نژاد بود. آن زمان ذوب‌آهن هم تيم بسيار خوبي داشت و در آسيا تا رده‌ يک هشتم نهايي بالا رفته بود. قطبي که وارد استاديوم شد، تيم منصورابراهيم‌زاده از نيمه رد نمي‌شد. آن بازي نهايتا يک بر يک شد چون قاسم حدادي‌فر يک گل استثنايي در فوتبال زد. شب در رستوران موقع غذا خوردن افشين به من گفت: ميايي کنارم تو تيم ملي کار کني؟ گفتم: ميام؛ همان زماني بود که قطبي را هم تحت فشار گذاشته بودند بايد يک دستيار ايراني به کادر فني اضافه شود. به من گفت: مهمه کجاي کادر فني باشي؟ گفتم: نه اصلا بگذار نفر آخر. گفت: آن وقت حاضري در تمرين هر کاري بکني؟ گفتم: بله حاضرم! اصلا کونز و قيف مي‌چينم و کاور به بازيکنان مي‌دهم. فقط شما به من کار ياد بده اصلا مهم نيست کجا باشم. تيم ملي است و حالا هر کاري بکنيد فرقي نمي‌کند.

** چه کساني باعث شدند از پاس برويد؟

خيلي‌ها باعث شدند جز حاج کاظم اوليايي. نمي‌خواهم اسم عده‌اي را بياورم. نمي‌دانم بعضي‌ها با چه رويي الان به من زنگ مي‌زنند. ممنونم از کساني که باعث رفتن من از پاس شدند. به هر حال من از آن مقطع وارد مقوله ملي شدم. تازه مسير مربيگري‌ام با افشين عوض شد و وقتي با کارلوس کار کردم واقعا احساس کردم مسير درستي را طي کردم. اين جهش را بايد ظرف 6 سال انجام مي‌دادم اما ظرف اين دو سه ساله انجام دادم.

** از شما انتقاد مي‌شود که به واسطه دوستي با مهدي محمدنبي دبيرکل فدراسيون توانستيد به تيم‌هاي ملي راه پيدا کنيد. اينکه دوستي شما و مارکار آقاجانيان و خيلي از استقلالي‌هاي ديگر که در تيم‌هاي ملي مسووليت گرفتند به آشنايي‌تان در زماني که در باشگاه پارس‌خودرو بوديد و ايشان هم مديرعامل بود برمي‌گردد. اين را که قبول داريد؟

من دوستي صميمي‌ام با نبي را به هيچ وجه تکذيب نمي‌کنم. دوستي‌ام با او برمي‌گردد به سال 70 و همان زمان پارس‌خودرو. نبي رييس باشگاه من بود اما همان سال او شد معاون پرسپوليس و من رفتم به استقلال. هر کسي مسير خودش را رفت اما دوست و برادر من ماند. اصلا خانواده ما يکي است اما الان 17 ماه است قرارداد ندارم! و هيچ‌وقت نيامد پا در مياني کند. من از او گله کردم. به نبي گفتم از بيرون مردم را مي‌سوزانيد و از درون خودم را. وقتي سرمربي تيم ملي شدم گفت قرارداد و پاداش‌هايت را خودت بايد پيگيري کني و من کمکت نمي‌کنم. بارها و بارها از من مشاوره گرفته و به من مشاوره داده است. نبي دوست صميمي من است و اصلا يکي از دلايلي که من در حوزه تيم ملي احساس آرامش دارم همين آدم است.

** يعني واسطه‌ بودن نبي براي مسووليت گرفتن‌تان را تاييد مي‌کنيد؟

در بحث قطبي نمي‌توانست واسطه شود. قطبي گفت: من 11 گزينه براي دستياري دارم. او يکي از آدم‌هاي قد و يک‌دنده فوتبال بود و مي‌گفت از کمک‌مربي آزرده شدم. در فدراسيون فوتبال نبي از دوستان صميمي ام است و هر وقت به فدراسيون مي‌روم اول يک‌راست مي‌روم طبقه سوم. اما در مسيري که داشتم به من کمک نکرده است. قرارداد اول من با پاس 270 ميليون تومان بود اما من با 60 ميليون تومان رفتم شدم دستيار قطبي و نهايتا 54 ميليون گرفتم چون مي‌دانستم کنار او بودن برايم مفيد است. اين کاري که کنار قطبي يا کي‌روش ياد گرفتم را حاضر نيستم با 10 ميليارد تومان عوض کنم. من الان توانايي اين را دارم که گروه تشکيل بدهم.

اصلا اگر در بازي با کره‌جنوبي من را سر تمرين کره‌جنوبي دستگير مي‌کردند، بخاطر جايگاه حقوقي که در تيم ملي زير 23 سال داشتم، من را دو تا سه سال محروم مي‌کردند. اتفاقا بعدا نبي هم اين را به کفاشيان گفت. باور کنيد من در تمرين بسته کره‌جنوبي از ديوار استاديوم بالا رفتم. چون بخاطر پرچم بوده برايم افتخار است اما در اين کار هيچ منطقي وجود نداشت. پليس بازي بود. از ديوار استاديومي بالا رفتم که پنجاه نفر مامور حراست طبقه اول بودند، بيست نفر طبقه دوم بودند. خود کارلوس مانده بود من چطور ادواتم را کار گذاشته بودم و بالاي سر ماموران از تمرين‌شان فيلم‌برداري کردم! در آن جلسه گفتم آقاي نبي اگر من را محروم مي‌کردند چه مي شد؟ فقط دلم خوش بود که دارم براي مملکتم اين کار را مي‌کنم.

** چهره‌تان را هم تغيير داده بوديد؟

چهره را که بله؛ کلاه گذاشته بودم. شکل را کمي تغيير دادم. يک موقع‌هايي شبيه توريست‌ها شده بودم. خودم از تيپم خوشم آمده بود.
 


** چرا قراردادتان هنوز بسته نشده است؟

اگر نبي مي‌خواست راحت مي‌توانست اين کار را بکند. من از قرارداد يکساله براي المپيک لندن ، دستمزد دو ماه را گرفتم. کفاشيان راحت گفت تيم سقوط کرده و ما 2 ماه بيشتر پرداخت نمي‌کنيم. بعد از آن هم تا به امروز هنوز قرارداد ندارم. اعتراض هم داشتيم بالاخره من دستياراني هم دارم. منصور رشيدي جزو نوابغ گلري ماست که کنار ما کار مي‌کند. من تمام هزينه‌هاي سفر دستيارانم به مالزي را خودم دادم. الان به بدنساز تيم بدهکارم. چون مي دانستم احتياج دارم اين هزينه‌ها را انجام دادم.
 

 

 

 

 

 

** از الان به بعد قرار شد مشکل‌تان حل شود؟

جلسه خوبي با کفاشيان در هواپيما داشتيم. قبل سفر مي‌گفت واقعا پول نداريم؛ حتي بخشي از پول جايزه تورنمنت که تيم زير 22 سال قهرمان شد را به بازيکنان و بخش ديگر را به فدراسيون داديم تا براي اين سفرها استفاده کند. اما الان اوضاع فرق مي‌کند و واقعا حس مي‌کردم نيمه خالي ليوان کفاشيان پر شده و بعد از جلسه پذيرفت که قرارداد ما را ببندد. امکاناتي مانند تيم بزرگسالان در اختيارمان قرار دهد. خودم براي لباس با مارک‌هاي مختلف مشغول صحبت هستم. بالاخره وقتي وضعيت مالي فدراسيون خوب باشد، دوست دارند به تيم ملي برسند تا تيم‌شان نتيجه بگيرد. ما هم هر کاري کرديم براي اين مملکت بود و هرچه داريم هم از اين مملکت است. بقيه هم همينطور هستند، وقتي کريم و خداداد مي‌آيند اردوي تيم ملي اين‌خواستن‌ها دلي است. مصاحبه‌هاي حمايتي آنها اصلا قيمت ندارد.

** شما مامور آوردن رحمتي به تيم ملي بوديد؟

خيلي دوست ندارم وارد اين فضا شوم. بله به عهده من بود اما چيزي که بين من و کارلوس و مهدي رحمتي گذشت بايد امانت بماند و درست نيست به آن ورود کنم. مهدي را دوست دارم و در بازي با روسيه هم به عنوان کاپيتان تيم من وارد زمين شد. از طرفي کارلوس هم معلم من است . يکسري چيز‌ها درباره بحث مهدي رحمتي پيش من امانت مانده و مي‌ماند. همينطور درباره هادي عقيلي. هر اتفاقي افتاده بخاطر پرچم بوده و تا وقتي اين دو نخواهند چيزي عنوان شود از طرف من بسته خواهند ماند.

** از برنامه‌هاي امسال تيم ملي و بازي‌هاي تدارکاتي درخواستي کي‌روش اطلاعي داريد؟

يک نشست کلي با کارلوس داشتيم و او هم با کفاشيان جلسه‌اي درباره برنامه‌ها داشته است. به طور حتم ما ديگر با کره‌جنوبي بازي نمي‌کنيم. با تيم‌هايي چون برزيل، آرژانتين، مکزيک اروگوئه از آمريکاي جنوبي که فوتبال خشن و خشکي دارند يا با هلند، اسپانيا، آلمان، انگليس، فرانسه و ... از فوتبال اروپا يا تيم‌هاي محکمي چون نيجريه و کامرون از آفريقا. وقتي بازي اروگوئه و نيجريه را که مي‌ديدم گفتم بايد واقعا خدا را شکر کرد که به پلي‌آف نرفتيم. اگر بخواهيم با يک تيم آمريکاي جنوبي بازي کنيم، ديگر کار خيلي سخت مي‌شد. الان هم براي جام جهاني همه قوي هستند. به هر تيمي بخوريم گروه سختي خواهد بود. مي‌دانم که بايد خيلي آماده باشيم. بايد بازي‌هاي بزرگ بازي کنيم حتي ببازيم. من برنامه‌هاي کي‌روش را نمي‌دانم اما يک چيزي به بچه‌ها گفت که گفتم: بچه‌ها بيچاره‌ايد من که يه چند ماهي کنارتان نيستم( باخنده)! کارلوس گفت: تازه کار ما شروع شد! صعود هدف اول و حضور خوب هدف بعدي است. من تيم ايران را خيلي خوب ديدم. به خصوص اينکه دژاگه هم به جمع ما اضافه مي‌شود. اميدوارم در ليگ برتر تيم‌هاي بالاي جدول هم خوب بازي کنند که ليگ هم خروجي خوبي داشته باشد.

** در جام جهاني 2014 شما هم روي نيمکت تيم ملي مي‌نشينيد؟

اصلا هيچ صحبتي در اين باره نشده است. من و کي‌روش قبل از بازي‌ها دست داديم و من گفتم خارج از مقوله کاري مثل برادر کنارت هستم. گفتم چيزي که مهم نيست جايگاه و پست است و فقط مي‌خواهم براي تيم ملي مثبت باشم حال هرجا که تو تاييد کردي. آمدم و به عنوان آناليزور کار کردم. واقعا يکدلي را در اين سه بازي را در همه تيم ديدم. همه تلاش مي‌کردند و بايد يک تشکر ويژه هم از جواد نکونام ‌کنم نقش بسزايي در آرامش و موفقيت تيم داشت.

** نکونام را در اين سه بازي کاپيتان باتجربه‌تري نسبت به گذشته ديديد؟

جواد دوست و هم‌بازي سابق من است. او خوب تيم را مديريت کرد. من نکونام را در اين بازي‌ها زيرنظر داشتم. جواد پخته شده بود. او با جواد با 2 سال پيش فرق مي‌کند. او نکونام سال 2011 نبود که در فضاي بازي کردن، بازيکن و ... قرار داشت. همان موقع هم کاپيتان بود اما الان به مرز پختگي زيادي رسيده است. جواد آن موقع که پاس هم بود استقلالي بود. يادم هست براي يک بازي در هتل المپيک بوديم و او اوضاع و احوال تيم ما را همان موقع پيگيري مي‌کرد. قبل از اينکه به اوساسونا برود، رفتم دنبالش که بيايد استقلال. قول داد که اگر نرفت حتما بيايد. امروز جواد را هواداران استقلال دوست دارند . وي بخاطر هواداران بايد در استقلال بماند و با اين تيم در کنار ديگر بازيکنان جام قهرماني آسيا را بالاي سر ببرد. جواد يکي از نقاط مثبت تيم ايران بود که به بازيکنان آرامش مي‌داد. ضمنا او مي‌توانست با کارلوس هم بدون واسطه صحبت کند. هم او و هم مسعود شجاعي علاوه بر انگليسي که ما صحبت مي‌کرديم مي‌توانستند اسپانيايي با کي‌روش صحبت کنند.

* در نشست خبري پيش از بازي هم نکونام در واکنش به اظهارات کاپيتان کره‌جنوبي صحبت‌هاي خوبي کرد که ظاهرا کي‌روش شب قبل از بازي در جمع بازيکنان از او تشکر کرده بود؟

اينکه بازيکن کره مي‌گويد دوست دارم از چشم‌هاي نکونام خون بيايد و جواد مي‌گويد خون که هيچ حاضرم جانم را هم براي کشورم بدهم، اين يک انرژي مثبت به تيم آورد و کارلوس هم از او تشکر رسمي کرد. من هم تشکر کردم، او در بازي واقعا يک نعمت بود.
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها