کد خبر: ۱۵۵۱۰۶
زمان انتشار: ۰۴:۵۹     ۱۵ مرداد ۱۳۹۲
کیهان نوشت: آغاز به کار هفتمین رئيس‌جمهور ایران با یکصد و هفتمین سالگرد نهضت مشروطیت مقارن شده است. دشمنان بیگانه و بدخواه ملت ایران در این یک سده چندان تغییری نکرده‌اند. سیاستمداران در غرب آمده و رفته‌اند اما خوی تغلب و استیلا در میان اغلب آنها تغییر نکرده که این جوهره غرب جدید در پس همه ژست‌ها و شعارهای دل‌فریب است. اما ملت ما به نسبت آن روزگار یک تغییر مهم را در خویش پدید‌ آورده است. دشمن‌شناسی و منفعل نبودن در برابر دشمنان همان ویژگی مهم روزگار انقلاب اسلامی است. اگر نهضت مشروطیت در فرایندی 15-10 ساله از سوی انگلیسی‌ها مصادره شد و دولت کودتایی و خودکامه رضاخانی بر جای آن نشست و انتخابات و جمهوریت برای 54 سال رسماً تعطیل شد، اکنون ایران جدید در 35 سالگی خود انتخاباتی با شکوه را برگزار می‌کند و به نشانه ثبات و اقتدار و امنیت، تداول قدرت و مسئولیت در آن با آرامش و اتقان تمام انجام می‌شود. این خلاف میل دشمنانی است که برای به هم ریختن فضا در همین انتخابات تدارکات وسیع کرده بودند.
یکصد سال پیش جریان سیاسی- رسانه‌ای غربزده که مجتهد شهید و مشروطه‌طلب مشروعه‌خواه ‌(شیخ فضل‌الله نوری-ره) را بر سر دار کشیدند، برخلاف تظاهر به همسویی با مبارزانی چون آیت‌الله بهبهانی و آیت‌الله طباطبایی، به آنان نیز رحم نکردند و از ترور مرحوم بهبهانی منصرف نشدند. 90 سال پس از آن ماجرا، مطبوعات اروپایی نوشتند که تکیه کلام رابرت گیتس رئيس‌ اسبق سازمان جاسوسی‌ آمریکا به همکارانش این بوده است؛‌ «ایرانی میانه‌رو و معتدل وجود ندارد. ایرانی خوب، ایرانی مرده است چرا که همه آنها بلندپروازند.» حالا فاکس‌نیوز شبکه تلویزیونی آمریکایی می‌گوید‌ «نباید رئيس‌جمهور جدید ایران را میانه‌رو تصور کرد. ما باید از نیروهای سرنگونی‌طلب در ایران حمایت کنیم.» بی‌دلیل نبودکه گاوچران‌های بی‌منطق، ظرف یک ماه گذشته هم دور تازه تحریم‌ها را به اجرا گذاشتند و هم تصویب تحریم‌های جدید نفتی را با رای 400 عضو مجلس نمایندگان- و تنها 20 مخالف- به محافل خوش‌باور در ایران کادو کردند. متعاقب این اتفاق، 76 عضو از 100 عضو مجلس سنا خواستار تشدید تحریم‌ها در قبال دولت جدید ایران شدند.
معادله پیچیده‌ای نیست که اقتضای فهم آن، داشتن بهره هوشی فوق‌العاده باشد. انگلیس و آمریکایی که به دکتر مصدق سکولار کراواتی و قائل به فاصله‌گذاری با احکام اسلامی رحم نکردند اکنون چرا باید برای رئيس‌جمهور روحانی و با سابقه جمهوری اسلامی که پرورش یافته اسلام و انقلاب اسلامی است، ارفاق قائل شوند؟ اما این غصه گلوگیر برای مردم خوبمان را کجا باید برد که طیفی پرشمار از مطبوعات زنجیره‌ای ظرف همین دو ماه گذشته به تطهیر سیمای خباثت‌آلود دشمنان ایران و تخطئه صرف جبهه خودی همت گماشتند و با تیتر و عکس وگزارش‌های مفصل خود چنین وانمود کردند که غرب، طرف منطقی و آداب دان معادله است و این دولت و حاکمیت جمهوری اسلامی بوده که بی‌منطقی کرده و تند رفته و بن‌بست ایجاد کرده است. کافی است آرشیو دو ماهه این شبکه مطبوعاتی را ورق بزنیم تا ببینیم چگونه در باغ سبز گشایش روابط با غرب- در صورت آغاز به کار منتخب جدید مردم- را تصویر و تلقین می‌کردند. جک استراو بی‌سر و پا- وزیر خارجه اسبق دولت انگلیس- مگر چقدر وزن داشت که این روزنامه‌ها و سیاست‌بازان پشت صحنه آنها برای یک جمله عشوه‌آمیز وی (احتمال حضور در مراسم تحلیف دکتر روحانی) غش و ضعف کردند و نقش عاشق بیچاره سینه چاک را بازی کردند؟!
ما ایرانی‌ها ضرب‌المثل معروفی داریم مبنی بر اینکه «خوشا باغی که شغال از او قهر کند». اما چرا همان مطبوعات از سر امانتداری رسانه‌ای، خبر مشترک روزنامه‌های گاردین و لوموند را بازتاب ندادند که «هیچ مقام انگلیسی و اروپایی در مراسم تحلیف رئيس‌جمهور جدید ایران شرکت نخواهد کرد.‌ آنها از این مراسم به سردی استقبال کردند» و چرا درباره بیانیه یک چهارم اعضای مجلس نمایندگان (130 نفر) مبنی بر «توصیه» برای تعویق تحریم‌ها مانور دادند اما خبر «تصویب» تحریم‌های جدید نفتی از سوی همان‌ها و در جمع 400 نفره مجلس نمایندگان آمریکا را مطلقاً سانسور کردند و از مخاطبان خود دریغ داشتند؟! آیا نقش خیانت‌آلود این جریان رسانه‌ای کمتر از شبکه دولتی انگلیس و صدای آمریکاست؟‌ آنها در طول 14 سال گذشته به فاصله 10 سال برای دو فتنه و آشوب بزرگ بسترسازی کردند و اکنون ده‌ها همکار اصلی همین نشریات از کشور گریخته و در آمریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان پناهندگی گرفته‌اند. آیا آنها ستون پنجم و پایگاه مطبوعاتی دشمن در حوزه عملیات روانی نیستند؟! اگر با خوش‌گمانی- خوش خیالی محض- آنها را غوطه‌ور در جهل مرکب فرض کنیم که دست‌کم باید حکم به فقدان صلاحیت آنها داد اما اگر بنا باشد واقع‌بینانه و از سر اعتدال به ماجرا نگاه کنیم، آنان اسب تروای دشمنند و بنابراین اولین وظیفه وزارت ارشاد و وزارت اطلاعات، رسیدگی به وضعیت آنان و تصفیه فضای مسموم رسانه‌ای است. اگر نه همین طیف، اولین شبیخون را به دولت جدید که تظاهر به همراهی با آن می‌کنند، خواهند زد.
رئیس‌جمهور و دولت جدید اکنون با حرکت گازانبری غرب و جریان فتنه همسو با آن از داخل و خارج مواجه هستند. بدهکار کردن پیشاپیش دکتر روحانی و کابینه وی، اولویت اصلی این حرکت گازانبری است. جریان فتنه هر چند که از رئيس‌جمهور به خاطر برخی مقاومت‌هایش در قبال نامزدی‌های وزارت ناخرسند است اما تمام تلاش خود را به خرج داده تا حتی‌المقدور برخی از عوامل خود را به رئيس‌جمهور و مجلس تحمیل کند. طبیعی است در صورت ورود این افراد به برخی دستگاه‌های کلیدی، جریان تسلیم‌طلب مجلس ششم- که مایه عذاب و به ستوه آوردن دکتر روحانی در مذاکرات بود- این بار از درون دولت به مثابه ابزار فشار غرب عمل خواهد کرد و البته بسترسازی بی‌ثباتی میدانی در حوزه‌های مدیریتی نیز در جای خود محفوظ خواهد بود.
ما مذاکره ندیده نیستیم. آقایان روحانی، لاریجانی و جلیلی در طول 10 سال گذشته با طیفی از تلقی‌ها، ادبیات و تاکتیک‌ها، صداقت غرب را مورد راستی‌آزمایی قرار دادند. در هر 3 دوره ایران پای توافق ایستاد اما غربی‌ها امتیاز خواستند و توافقات و تعهدات خود را نقض کردند. کلمه «غدار» به مفهوم واقعی کلمه زیبنده عملکرد دولت‌های آمریکا، انگلیس و متحدان آنهاست. آنها به این خوی خیانت و بی‌منطقی و زورگویی و فریبکاری معتادند. نباید در برابر چنین حریفی ساده‌دلی و خوش‌گمانی به خرج داد یا خود را پیشاپیش بدهکار و خلع سلاح کرد. این بدترین تاکتیک دیپلماسی است که می‌توان در پیش گرفت. در چارچوب هیچ منطقی نمی‌گنجد که ما خود را به حریف از پیش باخته تبدیل کنیم حال آن که طلبکاریم. ما بر سر تمام توافق‌های نقض شده سعدآباد، بروکسل، پاریس، ژنو و اسلامبول از غرب طلبکاریم؛ همان‌گونه که درباره حمایت همه‌جانبه غرب از جنایت‌های صدام در جنگ 8 ساله و تحریم‌های ظالمانه و تبدیل خاورمیانه به آزمایشگاه تسلیحات و جنایت جنگی. اگر بهانه تحریم‌ها، برنامه هسته‌ای و غنی‌سازی 20 درصدی است باید پرسید آیا 30 سال پیش هم ما برنامه هسته‌ای و غنی‌سازی داشتیم که در معرض انواع تحریم‌ها- آن هم در بحبوحه تجاوز ارتش بعث به خاک ایران- قرار گرفتیم؟! اما آنها خواب نیستند که بتوان با مذاکره و استدلال و منطق، از سوءتفاهم بیرونشان آورد. چاره مقابل آنها، از موضع قدرت سخن گفتن و افزودن مداوم بر توانمندی‌های ملی است؛ اگر نه باید به نقطه‌ای برسیم که توضیح بدهیم چرا انقلاب کردیم و مستقل شدیم و نفت را ملی کردیم و دموکراسی و حق حاکمیت ملی در ایران اعاده شد.
نباید آدرس اشتباه به غرب داد. مهم‌تر از خود مذاکره، چگونه رفتن پای مذاکره است. اگر آنها در ما احساس ضعف و سستی و گسیختگی کنند، چرا باید حقوق مشروع ما را به رسمیت بشناسند یا از فشارها و ضربات خود بکاهند؟ کلید گشایش اقتصادی و رفع چالش موجود را در غرب جستن، قمار از پیش باخته و رفتن در کریدور پر پیچ و خم و بی‌سرانجام سازش است. کشور ما در 8 سال جنگ تحمیلی شرایطی بسیار بغرنج و غیرقابل مقایسه با امروز را عزتمندانه سپری کرد حال آن که آن روز یک صدم ظرفیت‌های امروز در حوزه داخلی و بین‌المللی برای ما وجود نداشت. برخی از ما 10 سال پیش شاید شناخت امروز را نسبت به غرب نداشتیم. آن روز هزینه دادیم تا در چشم افکار عمومی دنیا بهانه را از دست دشمن بگیریم و البته تجربه بیاندوزیم. اما اینکه امروز دوباره آزموده‌ها را بیازماییم، حکایت همان خواهد بود که گفت «من جرّب المجرّب، حلّت به الندّامهًْ».
شاید در این میان یادآوری سخنان دکتر علی لاریجانی خالی از لطف نباشد که «مذاکرات هسته‌ای چند مقطع داشته است. یک مقطعی 3 وزیر اروپایی به ایران آمدند و تفاهمنامه‌ای در سعدآباد امضا شد. آنجا گفتند شما UFC اصفهان و غنی‌سازی نطنز را متوقف کنید، ما ظرف چند هفته مسئله را حل می‌کنیم. اما بعدها به من گفتند- وزیر خارجه آلمان در ملاقات چند وزیر خارجه اروپایی با بنده در نیویورک گفت- که مقصد ما تعطیلی همیشگی بود و شما نباید غنی‌سازی داشته باشید... آقای بلر از سربازان خود در بصره سان‌ دید و آنجا گفت ما میوه اشغال عراق را در تهران چیدیم. فکر می‌کنم یک اشتباه محاسباتی رخ داد. تصور ایران این بود که می‌خواهد اعتمادسازی کند ولی آنها موضوع را طور دیگر فهمیدند. بعد از مذاکرات بروکسل و پاریس از ایران خواستند همه فعالیت‌های اتمی را تعطیل کند تا ظرف چند ماه به یک اوبجکتیو گارانتی (تضمین عینی) برسیم. در مرحله بعد ظرف چند ماه هیچ پیشنهادی به ما ندادند در حالی که همه تاسیسات ما تعطیل شده بود. بعد ما یک پیشنهاد به آنها دادیم. ظرف چند ماه پاسخ منفی دادند... در سال 2006 مذاکرات را مجدداً آغاز کردند. ما فعال و جدی در مذاکرات وارد شدیم؛ حداقل در 3 مرحله به تفاهم نزدیک شدیم اما حادثه حمله اسرائيل به لبنان رخ داد. آنها مذاکره را قطع و ظرف 48 ساعت قطعنامه صادر کردند. آقای سولانا زنگ زد و گفت متأسفم که خرابکاران کار خودشان را کردند. من بعد از سالها مذاکره آنچه می‌توانم بگویم این است که مسئله آنها ذاتاً به مسئله هسته‌ای برنمی‌گردد. بارها به من گفتند که ما می‌دانیم شما بمب اتمی ندارید ولی شما یک کشور تاثیرگذار در منطقه هستید و موازنه را دارید به هم می‌زنید.»
مسئله همان است که پروردگار در قرآن حکیم فرمود. «لن ترضی عنک الیهود و لا النصاریَْ حتی تتبع ملتهم».
محمد ایمانی
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها