کد خبر: ۱۷۴۱۴۰
زمان انتشار: ۱۰:۰۳     ۲۳ مهر ۱۳۹۲
صالح اسکندری مطلبی را در ستون سرمقاله روزنامه رسالت به چاپ رساند که با عنوان«موعظه حسنه و نقد مشفقانه»به شرح زیر است:
به گزارش 598، اظهارات ديروز رئيس جمهور جناب حجت الاسلام و المسلمين دكتر روحاني در جمع دانشگاهيان علاوه بر اينكه حاوي نكات مثبت و سازنده اي در راستاي تداوم گفتمان علمي كشور بود اما با برخي حواشي نيز همراه شد كه در اين مجال از سر موعظه حسنه و نقد مشفقانه نكاتي را مطرح مي كنيم.

مشتي كه در شب مذاكره خالي شد "دولت با يک خزانه خالي و انبوه  بدهکاري روبه‌رو است." اين جمله را ديروز رئيس جمهور در آستانه مذاكرات ژنو در جمع دانشگاهيان گفت. تعبيري كه شبيه آن را در نيويورك در مقابل خبرنگاران آمريكايي عنوان كرده بود و گفته بود كه اوضاع اقتصادي ايران بدتر از آن است كه من تصور مي كردم. درست در شب مذاكره واريز يارانه ها به خاطر كسري هزار ميلياردي به تعويق افتاد.وزير صنعت هم شب مذاكره نرخ واقعي ارز را 3000 تومان عنوان كرد. خالي كردن مشت كشور در شب مذاكره با 1+5 چه معنايي مي تواند داشته باشد؟ بر اساس كداميك از اصول مسلم تامين منافع ملي بايد به طرف غربي تفهيم كرد كه تحريم ها اثر گذار بوده است.

مذاكره كنندگان امروز و فردا با چه پشتوانه اي قرار است، مذاكره كنند. مگر آمريكايي ها به دنبال اين نبودند كه به خيال خام خود ايران را با "زانوان خونين" پاي ميز مذاكره بكشانند پس چرا دولتمردان ما به جاي تكيه بر اقتدار كشور مرتب دم از ضعف و مشكل مي زنند؟

ديروز وزير محترم خارجه در آستانه سفر پاي منافع ملي را به ميان كشيد و خواسته بود كسي قضاوت زودرس نكند اما آيا اين طريق درستي براي تحصيل منافع ملي است؟ در كدام كتاب روابط بين الملل جناب ظريف و دوستانشان خوانده اند كه شب مذاكره بايد مشت خودتان را خالي كنيد و خود را بر خلاف واقعيت در موضع ضعف قرار دهيد. اينطور كه برخي شيفته برقراري رابطه با آمريكا شده اند اين هراس در دل به وجود مي آيد نكند اين شيفتگي به شيدايي بينجامد. مردم عادي هم در معاشرت هاي روزانه خود مي دانند وقتي مي خواهند جنسي را بخرند خود را زياد طالب و خواهان نشان ندهند. وضعيت جيبشان را پيش هر كس و ناكس بازگو نكنند و ... .

رياكاري در سياست ديروز رئيس جمهور در ميان تشويق هاي حضار در دانشگاه گفت:بعضي تلاش مي‌کنند 75 يا 76 ميليون نفر جمعيت کشور را ضربدر 2 کنند يعني همه دو چهره داشته باشند. يک جا که بحث نمره، ارتقاء و شغل به ميان مي‌آيد يک چهره و آنجا که موضوع زندگي آزاد مطرح مي‌شود با چهره‌اي ديگر نمايان شوند.

اين دو چهرگي كه رئيس جمهور از آن به عنوان يك آسيب در جامعه ديني ياد كردند نكته مهم و در خور توجهي است منتهي اگر به
حوزه هاي قدرت رسمي و مدني سرايت كند به مراتب خطرناك تر مي شود و مي تواند تبعات سنگيني را براي كشور داشته باشد. اينكه سياستمداري يكي به نعل بزند و يكي به ميخ و اسم آن را ميانه روي بگذارد با واقعيت حاكم بر جامعه ايران سازگار نيست. بالاخره هر كنشگري روي يك مسئله مجبور است موضع خاص خودش را اتخاذ كند. آنجاست كه سره از ناسره مشخص مي شود. ملت ايران يك ملت هوشمند است و افكار عمومي در ايران را نمي توان به سادگي فريب داد به خصوص كه در فتنه هاي پيچيده پيش رو بايد تلاش كرد كه غبارها فرو بنشيند نه اينكه گرد و غبار بيشتر در فضا پراكنده شود.

در اين مسير مواضع روشنگرانه و صريح رئيس جمهور مطمئنا مي تواند مانع از شيوع آفت دو رويي در بين برخي دولتمردان شود.اگر كسي در فتنه 88 بازداشت شده و يا در يك شبكه اجتماعي عليه نظام جمهوري اسلامي موضع گرفته و يا در اعتقادات خود ملتزم به مردم‌سالاري ديني و ولايت فقيه نيست چه اصراري به انتصاب وي در پست هاي عاليه حكومتي اعم از استانداري يا معاونت رئيس جمهور و يا وزارت و ... است.

اينكه اصرار بكنيم فردي بر خلاف اعتقادش به جمهوري اسلامي بخواهد در فلان پست به نظام خدمت كند عين اين است كه آن فرد را مجبور كنيم  هر روز صبح به جاي شلوار جين و پيراهن آستين كوتاه؛ كت و شلوار و يقه ديپلمات بپوشد  تا ظاهر كار حفظ شود. البته شايد هدف و نيت رئيس جمهور توبه دادن برخي افراد و جذب حداكثري باشد كه بسيار مقدس و پسنديده است اما به زعم راقم اين سطور چنين مناصب حياتي جاي آزمون و خطا نيست چون انسان ها مجاز به خطاكاري نيستند اما ممكن است اشتباه نمايند.

ديپلماسي علمي و نهاد هاي اطلاعاتي هنوز چند سال از پخش تلويزيوني اعترافات هاله اسفندياري، كيان تاجبخش و رامين جهانبگلو نمي گذرد كه باز رئيس جمهور در اظهاراتي عجيب از دستگاه امنيتي و اطلاعاتي كشور مي خواهد راه هاي ديپلماسي علمي را باز كند. تعجب از اين موضع بيشتر از اين روست كه ديپلماسي علمي امروز در جريان است و كنترل هاي محدودي نيز كه صورت مي گيرد بخشي از آن به خاطر حفظ جان دانشمندان ايراني و بخش ديگر به اين خاطر است كه اساتيد و يا دانشجويان در كنفرانس هاي علمي در دام سرويس هاي جاسوسي دشمن نيفتند.

در آن برنامه تلويزيوني محتواي اعترافات سه تن از متهمين پروژه براندازي نرم حاکي از واقعيات و نکات تلخي بود که علي رغم تذکرات مکرر نهاد هاي اطلاعاتي و امنيتي اما هنوز توسط بخشهايي از دولت و معدودي از نخبگان مورد غفلت واقع مي شود . تجربه برخي کشورهاي اقمار شوروي كه در آنها انقلاب هاي رنگي رخ داده است نظير  اوکراين ، گرجستان و قرقيزستان نشان مي دهد كه نقطه عزيمت برنامه هاي براندازانه دشمن در درون دانشگاهها است. آنها در قالب اعطاي بورسها وفرصتهاي تحقيقاتي ، کنفرانسهاي علمي ، نشريات معتبر جهاني و ... از دانشگاههاي کشورهاي " هدف " براي پيشبرد پروژه دموکراسي سازي غربي يارگيري مي کنند وسپس در يک فرايند شبکه سازي مقدمات تاثيرگذاري بر فضاي اليت جامعه را فراهم مي نمايند .

اليت در تعامل با بدنه اجتماعي طي يک پروسه چند ساله افکار عمومي را براي دموکراسي سازي متقاعد مي کند و در نهايت به تعبير خود آنها در يک فرصت مغتنم با استفاده از "حداقلهاي دموکراتيک کشورها” بدون هيچ خشونتي يک سنگر جديد فتح مي شود . رامين جهانبگلو در بخشي از اعترافاتش ضمن اشاره به شرکت در کنفرانس به اصطلاح علمي " يو سي اله” به نکته در خور توجهي اشاره کرد . وي گفت : اين کنفرانس اسمش يوسي اله بود براي اينکه توسط يک بخشي از دانشگاه يوسي اله برگزار مي شد ولي در حقيقت خرج کنفرانس را وزارت خارجه آمريکا بيشتر تقبل مي کرد ... در آنجا با يک سري افراد آمريکايي آشنا شدم و يک سري افراد که از اسرائيل مي آمدند واين افراد مثل آقاي”يوسي آي فر” بيشتر ماموران اطلاعاتي بودند .

در واقع شبکه سازي براي پروژه براندازي در قالب کنفرانسهاي علمي ودر درون لابي هاي غير رسمي جايي که سياست سازان  آمريکايي حضور دارند صورت مي گيرد .نکته شايان توجه ديگر در اعترافات اسفندياري، تاجبخش و جهانبگلو زمان طراحي برنامه ايران در مرکز ويلسون است . بنيادها و مراکز آمريکايي از نيمه دوم دهه 90 به طور جدي به موضوع برنامه ايران پرداختند و اين دقيقا سالهايي است که دوم خردادي ها قدرت را در کشور به دست گرفتند . در واقع شعارها و عملکرد دوم خردادي ها فضا را براي تحرک بيشتر اين دست نهادهاي آمريکايي مساعد کرد .

در 1997 مسئول برنامه بين الملل مرکز ويلسون با هاله اسفندياري تماس مي گيرد و به او پيشنهاد مي دهد که يک برنامه خاورميانه طراحي کند . کيان تاجبخش به گفته خود تا سال 1997 هيچ توجهي به مسائل ايران نداشت اما پس از آن به سفارش بيژن
خواجه پور به ايران سفر مي کند و با برخي رسانه هاي داخلي همکاري مي نمايد . بعد از غائله 18 تير سال 1378 رامين جهانبگلو به دعوت هاله اسفندياري به مرکز ويلسون مي رود و راجع به مسئله رفراندوم صحبت مي کند . علي افشاري بعد از اين حوادث از صندوق دموکراسي بورس مطالعاتي مي گيرد . محسن سازگارا از دانشگاه هاروارد بورس مي گيرد .عبدالکريم سروش ، حسين بشيريه ، عطاء الله مهاجراني و ... نيز تقريبا سرنوشتي کم وبيش مشابه با اسلاف خود پيدا مي کنند .

نبرد نرم امروز يك واقعيت غير قابل انكار است و در اين جنگ آشکار هيچ غفلتي را بنا به تساهل و يا تجاهل نمي توان گذاشت . البته ممكن است افراطهايي هم در محدود كردن برخي اساتيد و دانشگاهيان رخ داده باشد كه ان شاء الله درخواست دكتر روحاني نسبت به رفع اين افراط ها باشد و الا اصل اينكه نهادهاي اطلاعاتي و امنيتي بايد حامي و پشتيبان جريان دانشگاهي در جامعه باشند و مجامع به اصطلاح علمي اما سياسي را رصد كنند غير قابل ترديد است.
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۱
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها