کد خبر: ۱۷۸۲۰
زمان انتشار: ۱۷:۰۹     ۲۶ مرداد ۱۳۹۰
وحید یامین پور گفت: شما تصور کنید زنی در تخت‎خواب خودش در خصوصی‎ترین حریم زندگی‎اش از خواب بیدار می‎شود و یک مرد نامحرم را بالاسر خود می‎بیند، بدون آن‎که همسرش در خانه باشد و یا تصور کنید یک مردی برای یک همسر همکارش که نامحرم است، کادوی تولد یک شال قرمز هدیه می‎آورد. این‎‎ها شاید در تصویر خیلی به چشم نیاید؛ ولی در واقع شکستن پایه‎‎های آن فرهنگی است که صد‎ها سال برای نهادینه شدن آن‎ها زحمت کشیده شده است.

 
به گزارش 598 به نقل از خبرنامه دانشجویان ایران، وحید یامین پور در گفت‌وگو با "هفته نامه دانشجویان" درباره صدا و سیما گفته است: در واقع تصویری که صدا و سیمای جمهوری در سال‎‎های اخیر باز تولید کرده، تصویر ذهنی این افراد بوده است؛ و آن‎هم یعنی تصویر ساکنان تهران، البته نه همه تهران بلکه ساکنان خوش‎نشین تهران در ونک، قیطریه و اطراف خود صدا و سیما... در واقع صدا و سیما سبك زندگي و منشي را به تصویر می‎کشید که کارگردانان و مدیران صدا و سیما خودشان در آن‎جا زندگی می‎کردند و به‎شدت تحت تأثیر محیط نزدیک خودشان قرار داشتند.
 
متن این گفت‌وگو به شرح زیر است:
 
 
اگر موافق باشید بحث را از این‎جا شروع کنیم که گویا صدا و سیما به  مرحله‎ای رسیده که رسما در پازل جنگ نرم علیه انقلاب اسلامی عمل می‎کند! به نظر شما صدا و سیمای آقای ضرغامی تا چه اندازه توانسته فرمایشات و مطالبات مقام معظم رهبری را محقق سازد؟
 
یامین پور: من معتقدم که صدا و سیما اصلی‎ترین نقش را در به‎وجود آوردن فتنه داشت، در واقع بدنه اجتماعی فتنه که ارتباط مستقیمی هم با سرویس‎‎های جاسوسی ندارند و از مطالبات معیشتی و اقتصادی هم برخوردار نیستند، با یک نگرش خاص فرهنگی دروغ بزرگی مثل تقلب را باور می‎کنند؛ و این صدا و سیماست که محمل باور این دروغ بزرگ بود.
 
به‎عبارت دیگر کسانی‎که در جریان فتنه به خیابان‎‎ها آمدند، باور نمی‎کردند که کسی غیر از آن‎ها هم در ایران زندگی می‎کند. در واقع توهم اکثریت مطلق ایران بودن، برای‎شان به‎وجود آمده بود. چرا؟ چون سیمای جمهوری ایران اغلب این‎‎ جماعت را نشان داده.
 
آن‎ها باور نمی‎کردند که 33 درصد جمعیت ایران در مناطق و روستا‎های محروم و 33درصد دیگر هم در شهر‎های حاشیه‎ایی زندگی می‎کنند. چراکه این‎‎ها فقط همین 33درصد کشور را از تلویزیون می‎دیدند. در واقع تصویری که صدا و سیمای جمهوری در سال‎‎های اخیر باز تولید کرده، تصویر ذهنی این افراد بوده است؛ و آن‎هم یعنی تصویر ساکنان تهران، البته نه همه تهران بلکه ساکنان خوش‎نشین تهران در ونک، قیطریه و اطراف خود صدا و سیما... در واقع صدا و سیما سبك زندگي و منشي را به تصویر می‎کشید که کارگردانان و مدیران صدا و سیما خودشان در آن‎جا زندگی می‎کردند و به‎شدت تحت تأثیر محیط نزدیک خودشان قرار داشتند.
 
سریال‎‎ها، تله فیلم‎‎ها و حتی برنامه‎‎های گفت‎وگو محور تلویزیون، عمیقا تحت تأثیر این طبقه بود، و شما باید به مخاطب این تلویزیون حق بدهید که بقیه ایران را نشناسد. این به لحاظ تأثیر سیاسی که سیما می‎تواند به مخاطبش بگذارد، اما به لحاظ تأثیر فرهنگی من هم معتقدم تلویزیون طبقه مصرف‎گرای شهری را شدیدا فربه کرده است.
 
تلاش تلویزیون در راستای رسمیت بخشی و ترویج نوعی زندگی غیرانقلابی و غیرایرانی بوده است. بنابراین حتی اگر ما تلویزیون را متهم نکنیم که انقلاب را تخریب می‎کند، ولی می‎توانیم محکم و خیلی جدی بگوییم که رقیب سبک زندگی انقلابی است و مدل رقيب را ترویج و اعتباربخشی می‎کند؛ یعنی شیوه پوشش، دکوراسیون منزل،  مدل مصرف، تساهل در دينداري‎، تخفيف مسووليت هاي اجتماعي و سياسي، نوع انتخاب‎‎های فرهنگی و اجتماعی آن‎ها که تلویزیون تصویر می‎کند، همه منطبق بر یک شیوه زندگی غیرایرانی و غیرانقلابی‎ست. به‎عبارتی صدا وسیمای ما کاملا در اختیار جریان رقيب تفکر انقلاب اسلامی قرار گرفته. ممکن است برای شما مثال بیاورند که مثلا در فلان برنامه سیاسی و یا اخبار، ما کاملا روش انقلابی را در پیش گرفته‎ایم، یا سخنرانی فلان عالم را از تلویزیون پخش می‎کنیم؛ اما باید گفت این‎ها بهانه است.
 
نکته مهم شاکله اصلی رسانه ملی‎ست که چون رنگ و بوی انقلابی ندارد، آن بخش‎‎های انقلابی که در حاشیه قرار می‎گیرند کاملا تخریب می‎شوند. زبان رسانه جملات یا سخنانی نیست که از زبان سخنرانان یا گویندگان خبر  شنیده می‎شود، بلکه زبان رسانه آن حسی است که مخاطب از یک فیلم دريافت می‎کند. بعضی از برنامه‎‎های رسانه بيش از سال 10 است که به‎صورت روتین دارند از رسانه پخش می‎شوند، برنامه‎هایی که کلا درخدمت جریان ضد‎انقلاب و تخریب‎گر فرهنگ ملی قرار دارند و در راستای رسمیت بخشیدن به گفتمان آمریکایی حرکت کرده و فرهنگ نق زدن و سیاه‎نمایی را رواج می‎دهند. بنابراین می‎توان گفت اگر بی‎بی سی یا شبکه‎‎های دیگر ضد‎انقلاب می‎خواستند یک برنامه بسازند، چیزی بهتراز این‎‎ها نمی‎توانستد بسازند! به عبارت روشن یعنی این نوع برنامه‎ها بهترین شکل تخریب جمهوری اسلامی و خودباوری ملی است. ما رسانه را این‎گونه می‎بینیم.
 
رسانه، آن سخنرانی حاج آقای پناهیان که ساعت 6 صبح پخش می‎شود نیست، رسانه آن چند خبری که آقای حیاتی در اخبار 21 می‎خواند نیست. بنابراین متن رسانه تا الان دراختیار جمهوری اسلامی نبوده است و متأسفانه آسیب‎‎های زیادی را به جمهوری اسلامی زده است.
 
من حتی می‎خواهم این نکته را بگویم که عناصر فرهنگی و میراث دینی که در آیین‎‎ها و سنت‎‎های ایران اسلامی صد‎ها سال بوده و برایش هزینه شده تا نهادینه شود، امروزه در رسانه ملی ما در حال انقراض هستند. مثال‎ هم در این زمینه بسیار است که می‎توان بدان اشاره کرد. همین سریال طنزی که از شبکه سه پخش می‎شد، با هیچ منطقی قابل فهم نبود که چرا از صدا و سیمای جمهوری اسلامی آن را روی آنتن فرستاده. یکی از چهارچوب‎‎های فرهنگ ایرانی اسلامی حدود روابط محرم و نامحرم در روابط ميان فردي است، یعنی روابط زن و شوهر، روابط زن شوهردار با نامحرم و... فرهنگ ايراني اسلامي در این چهارچوب خصلت و روش خاصی دارد.
 
این سریال کاملا این خصلت‎‎ها را نابود می‎کرد. شما تصور کنید زنی در تخت‎خواب خودش در خصوصی‎ترین حریم زندگی‎اش از خواب بیدار می‎شود و یک مرد نامحرم را بالاسر خود می‎بیند، بدون آن‎که همسرش در خانه باشد و یا تصور کنید یک مردی برای یک همسر همکارش که نامحرم است، کادوی تولد یک شال قرمز هدیه می‎آورد. این‎‎ها شاید در تصویر خیلی به چشم نیاید؛ ولی در واقع شکستن پایه‎‎های آن فرهنگی است که صد‎ها سال برای نهادینه شدن آن‎ها زحمت کشیده شده و متأسفانه رسانه ما به راحتی این‎‎ها را دارد منقرض می‎کند. ما از طرفی میلیارد‎ها تومان در برنامه‎‎های فرهنگی که تصویب و تأیید می‎شود، صرف استحکام بنیان خانواده می‎کنیم، همین رسانه هم از بالا رفتن طلاق و خیانت‎‎های زن و شوهر به هم و... گلایه می‎کند، ولی از سوی دیگر در جدی‎ترین برنامه‎‎های خود و درساعت‎‎های اوج مخاطب می‎آید و رفتار‎‎های ضد‎دینی، ضد انقلابی و ضد‎ملی به خورد مخاطب می‎دهد. این‎‎هاست که با هیچ منطقی قابل فهم نیست.
 
شما چقدر این دیدگاه را قیول دارید که بدنه سازمان در سطح مدیران، با جمهوری اسلامی همراه نیست؟
 
یامین‎پور: من زیاد با این موضوع موافق نیستم که در ریشه‎یابی این مسأله، سیاسی نگاه بکنم ولی حرف شما را تأیید می‎کنم. من در اوج انتخابات 88 برنامه زنده داشتم، به‎عنوان ایران 88، اما از 15 نفری که در رژی پخش شبکه سه حضور داشتند، 12 نفرشان همگرای با جنبش سبز بودند و حتی یکی دونفرشان هم در اغتشاشات شرکت می‎کردند. البته در محله‎ایی که خودم زندگی می‎کردم وضع به این شکل نبود. منتها این مطلب را برای اتفاقاتی که در رسانه ملی رخ می‎دهد کافی نمی‎دانم. البته باید بگوییم که رأی به موسوی، نفی جمهوری اسلامی در ابتدا نبود. ولی این پرده از یک سری گرایش‎‎های فرهنگی بر می‎دارد که در واقع به موسوی و یا به زهرای رهنورد رأی می‎دهند.
 
گرايش به موسوي يك انتخاب سياسي است ولي درواقع پيام هاي مهم و روشن فرهنگي دارد، تسامح و تساهل در شریعت‎گرایی و عدم استقامت در مطالبات و آرمان‎‎های انقلابی، پس گرفتن مطالبات استكبار ستيزانه، اصالت دادن به معيشت و... از ابعاد فرهنگي اين انتخاب اند. همین مسأله است که نشان می‎دهد برنامه سازان صدا وسیمای ما و بدنه آن، بدنه چابک انقلابی نیستند و اهل تجديد نظر در مطالبات آرماني شده اند. 
 
متأسفانه صدا و سیما هیچ‎وقت نتوانسته یک بدنه متناسب با خواسته‎‎های انقلاب اسلامی تنظیم و جاسازی کند. به‎نظر من یکی از بزرگ‎ترین شکست‎‎های رسانه ملی، دانشکده صدا وسیماست که پس از چندین سال كه از تأسیسش ميگذرد، به‎عنوان یک پدیده شکست خورده، روی دست مدیران صدا وسیما قرار گرفته و حتی گمانه هايي هست که  برخی از مدیران ارشد صدا وسیما اعتقاد دارند که باید تعطیل شود. بخش دیگری از ماجرا که خیلی عجیب است این‎که صدا وسیما با آن بدنه و نیرو‎های اندک و چابک انقلابی هم که دیده می شوند، نامهربان است و برای آن‎‎ها فضای مناسب فراهم نمی‎کند. به نظرم این یک رفتار خائنانه است، شاید بخش اول عرایضم ناشی از سوء مدیریت باشد، اما این عمل در واقع خائنانه است. اينكه با نيروهاي حزب الهي به مثابه رقيب برخورد شود و دست آخر به نفع گرايش هاي روشنفكرانه كنار گذاشته شوند اين يك رخداد خائنانه است. حضرت آقا شفا گفته اند كه در امر فرهنگ فقط بايد نيروهاي خودي متولي باشند. اتكاي مديران ارشد صدا و سيما به شبه روشنفكران غربزده و يا زاويه داران با انقلاب فقط يك سوء مديريت يا اشتباه نيست.
 
فکر نمی کنید شاید اساسا عده‎ایی از مدیران سازمان اصلا باور نداشته باشند که با نگاه دینی می‎شود سازمان را مدیرت کرد؟
 
یامین‎پور:  شاید آن حرفی را که شما درمورد کارکنان رسانه ملی گفتید، من در مورد مدیران هم روا بدانم، یعنی این‎طور نیست که مدیران رسانه متفاوت باشند از بدنه آن، اتفاقا من فکر می‎کنم مشکل اصلی، مدیران سازمانند. من در این چند سال ده‎‎ها مدیر ارشد سازمان را از نزدیک دیده‎ام، به اطمینان می‎توانم بگویم که بخشی از آن‎‎ها متعلق به گفتمان انقلاب اسلامی نیستند و حتی تلاش هم نمی‎کنند که تظاهر به این گفتمان بکنند! بخشی هم هستند  که تظاهر می‎کنند به انقلابی بودن. ولی در این میان باز هم هستند مدیرانی که نگاه انقلابی دارند، اما مرعوبند.
 
یکی از اصلی‎ترین مشکلات مدیران میانی سازمان این است که مرعوب جریان‎‎های روشنفکری هستند. یعنی وقتی یک کارگردان وارد اتاق‎شان می‎شود، دست و پای‎شان را گم می‎کنند. وقتی یک هنرپیشه مطرح درخواستی دارد، فکر می‎کنند که اگر اجابت نکنند یک خسارت جبران‎ناپذیری اتفاق می‎افتد. من شاهد بودم یکی از مجریان سازمان که آدم ویژه‎ایی است و خیلی هم مشهور و جنجالی به حساب می‎آید  و رسما در کمپین دعوت از سران فتنه حضور داشت. این آدم وقتی تهدید به قهر می‎کند، از رأس سازمان تا مدیران میانی، همه به حالت التماس قرارمی‎گیرند و تمام خواسته‎های او را برآورده می‎کنند تا او برگردد به سازمان و تلویزیون. جرأت اخم كردن و بازخواست كردن در بسياري از مديران نسبت به او و برنامه اش وجود ندارد؛ به لحاظ مالی هم به دستور مستقیم مدیران ارشد سازمان، در وضیعت بهینه‎ای قرارميگيرد. این خوش نمونه یک نوع رعب است. از طرفی می‎دانم که او محبوب مدیران ارشد نیست، ولی توانسته یک رعبی را ایجاد بکند و مدیران سازمان متأسفانه با مشاوره‎‎های اشتباهی که بهشان داده می‎شود، همیشه کوتاه می‎آیند.
 
یک ایراد دیگری که من در مدیران می‎بینم بی‎انگیزگی آن‎هاست، اصلا همت و اراده جدی برای انقلابی کردن سازمان وجود ندارد و حتی بسیاری از این مدیران، اصلا رسانه ملی را مهم نمی‎دانند. هنوز نفهمیدند که ما در چه فضای ارتباطاتی و یا در چه سپهر بین‎المللی قرار گرفته‎ایم. بخش زیادی از مدیران ارشد سازمان سال‎هاست که بازنشسته هستند. من با یکی از مدیران سازمان رفاقت دیرینه دارم ایشان هر موقع من را می‎بیند، می‎گوید من 11 بیماری دارم. ولی بازهم مدیر است. نمی‎دانم به چه دلیل؟ اميدوارم اين آدم نازنين كناره بگيرد و حداكثر مشاور جوانترها باشد. 
 
یکی از بزرگ‎ترین آسیب‎های بعضی این مدیران آن‎ است که اصلا دانش رسانه را ندارند. آدم‎‎های سیاسی هستند که به فراخور زمان نفوذ پیدا کرده‎اند و پستی هم در سازمان گرفته‎اند. صداو سیما یک مکان حرفه‎ایی است و علم حرفه‎ایی هم می‎خواهد. زمینه رعب هم همین است، یعنی چون بعضی از این مدیران ارشد دانش رسانه را ندارند، مرعوب کسانی می‎شوند که مدعی دانش رسانه هستند و لذا فرصت پیدا می‎کنند کار‎هایی را در رسانه انجام بدهندکه یک حزب و یا یک روزنامه انجام می‎دهد و حتی بعضی‎هاشان رسانه را در حد یک سایت خبری تنزل می‎دهند. البته صدا وسیما هر وقت اراده کرده، نشان داده که می‎تواند یک کار‎هایی انجام بدهد.
 
یعنی جایی‎که تهدیدی برای ماست صدا وسیما خوب عمل می‎کند، به‎عنوان مثال سراغ امام می‎رود و برنامه‎ای مانند شاخص و... را می‎سازد. چرا بایداین‎گونه باشد؟ چرا این حرکت نباید عینی و به موقع باشد؟
 
یامین‎پور: این مسائل سیاسی علی الظاهر بیشتر به چشم مدیران سازمان می‎آید. در حالی‎که رسانه ذاتا یک ابزار فرهنگی است. در حوزه سیاسی مدیران سازمان حساسیت‎‎های عجیب غریبی دارند، اما در مسائل فرهنگی سنسورهاشان از کار افتاده است، نمی‎فهمند چه کار باید بکنند. انرژی مصرفی مدیران ارشد سازمان، برای یک برنامه ساده سیاسی، شاید بار‎ها کمتراز انرژی باشد که برای یک سریال پرمخاطب صرف می‎کنند؛ در حالی‎که باید برعکس باشد. برای همین است که موفق‎ترین و چابک‎ترین حوزه و معاونت سازمان، معاونت سیاسی است. ما نقطه‎ ی مرکزی را معاونت سیما می‎بینیم، یعنی مأموریت اصلی، تلویزیون جمهوری اسلامی و ماهیت اصلی آن‎-که مقام معظم رهبری هم در دیدار آخرشان با مدیران سازمان، بحث مجزایی  درباره اش داشتند- همین معاونت سیماست که ما از آن غافلیم. بنابراین باید گفت اصلی‎ترین مأموریت اصلی‎ترین بخش سازمان معطل است.
 
یک بحث دیگر تصویری است که سازمان از دانشجو و دانشگاه ترسیم کرده است. یعنی وقتی دانشگاه به ذهن مخاطب خطور می‎کند، یاد 18 تیر و علی افشاری و... می‎افتد. ولی بعد از این زمان برای نشان دادن جنبه فرهنگی، سیاسی و علمی دانشجو و دانشگاه کاری انجام نشد. نظر شما در این‎باره چیست؟
 
یامین‎پور: دانشگاه هم یکی از آن حوزه‎‎هایی‎ست که صدا و سیما یک تلقی درستی از آن ندارد و جزوه پدید‎های مورد ظلم واقع شده و غریب مانده سازمان است. من این سئوال را می‎پرسم که مثلا شما اصلا به‎خاطر می‎آورید که تلویزیون یک جوان نخبه حزب‎اللهی را نشان بدهد؟ یا شخصیت اصلی یک فیلم و یک داستان یک جوان متعادل و حزب‎اللهی نخبه باشد؟ واقعا شما به ‎خاطر می‎آورید؟ هر وقت هم سراغ چنین جوانی رفته آنچنان شخصيتي کج و معوج نشان داده شده که بيش از همه دانشگاهی‎ها را ناراحت کرده است. یک چیز فاجعه آمیزتر را مثال بزنم، تا حالا در کدام فیلم در رسانه ملی، یک خانواه متعادل و گرم به نمایش درآمده است؟ منظورم این نیست که صدا و سیما کاری نکرده، اما آن‎قدر این کار‎ها کم بوده که در حاشیه قرار گرفته‎اند. مثلا شما در برنامه‎‎های طنزی که رسانه در این چند سال پخش کرده فقط یک سریال پایتخت را می‎توانید به عنوان نمونه موفق ارزیابی کنید. دانشگاه هم جزو همین مقوله‎‎هایی است که هیچ‎وقت در رسانه ملی درست دیده نشده. خیلی از مواقع هم سازمان به پدیده‎‎های سیاسی و اجتماعی آن‎طور که انقلاب نگاه می‎کند، نمی‎نگرد. یعنی بعضی چیز‎ها را انقلاب فرصت می‎داند، اما برنامه‎سازان رسانه آن‎ها را تهدیدقلمداد می‎کنند. و بعضی مواقع هم بر عکس.
 
من در پايان بايد نكته مهمي را اشاره كنم. متاسفانه روشن است كه صدا و سيما چندي است از چشم نخبگان انقلابي و علي الخصوص دانشجويان افتاده است. ما نبايد از اينكه اين واقعيت را بگوييم، ابايي داشته باشيم. مقام معظم رهبري فرمودند واقع بين باشيد، بعد هم فرمودند يكي از ضعفهاي ما نفوذ دشمن در فضاي رسانه اي كشور است. اين مطلب بايد بيش از همه آقاي ضرغامي و ساير مديران ارشد رسانه را نگران كند، ولي متاسفانه مشي نمايشي و تبليغاتي برخي از اين مديران باعث شده تا انتقادات را نشنوند. از آن بدتر اينكه منتقدان را به طعن برانند يا ممنوع التصوير كنند. آنها بايد بدانند كه نخبگان انقلابي مهمترين و بيشترين سهم را از رسانه دارند. سازوكارهاي تعبيه شده در قانون اساسي هم براي نظارت بر رسانه متاسفانه فعال نيست. البته برخي اعضاي فعلي شوراي نظارت بر صدا و سيما هم از بي اعتنايي مسوولان اين سازمان به آن شورا و فراهم نبودن اوليات نظارت گله مندند.
 
عصر، عصر رسانه است. اگر صدا و سيما نخواهد اصلاح شود بسياري از تلاش هاي اين نظام در تحقق آرمان هايش حبط مي شود. نمي دانم با چه زباني بايد به اين مديران بگوييم كه اهميت رسانه چيست. ما واقع بين هستيم ولي آرمانگرا هم هستيم. هزينه اي كه در انقراض مولفه اي فرهنگي داريم ميپردازيم غيرقابل جبران است. اميدوارم گوشهاي آقايان باز شود و براي انتقادات هم ارزش قائل شوند.
 
دانشجويان به نظر من بايد صف اول مطالبه آرمان ها از مهمترين و بزرگترين و پرخرج ترين دستگاه فرهنگي كشور باشند. نمي دانم چرا در ميان انبوه همايش ها و نشست ها و تحصن هاي دانشجويي هيچكدام براي به چالش كشيدن رسانه برنامه ريزي نمي شود؟! اتفاقا من فكر ميكنم مقام معظم رهبري علاقمندند كه فشار ها و مطالبه ها بيشتر در اين زمينه باشد. اين شبهه و سوال انحرافي كه صدا و سيما زير نظر رهبري است هم مانع نبايد باشد. معظم له بارها گفته اند كه همه بايد تذكر بدهند. ايشان جايي گفته اند كه نسبت من با صدا و سيما مثل نسبت من با وزارت پست و تلگراف و تلفن است، فقط رئيسش را من انتخاب ميكنم. مسوولانه ماموريت هاي رسانه را بازخواست كنيم؛ اين اتفاق اگر باب شود در فضاي دانشجويي اثرات مهمي خواهد داشت.

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها