کد خبر: ۲۱۰۱۳
زمان انتشار: ۱۱:۳۰     ۰۲ مهر ۱۳۹۰

شعر شهادت2...ارث مادر

گوشه ای از حرای حجره ی خویش

نیمه شب ها،خدا خدا می کرد

طبق رسمی که ارث مادر بود

مردم شهر را دعا می کرد

***

هر ملک در دل آرزویش بود

بشنود سوز ربنایش را

آرزو داشت لحظه ای بوسد

مهر و تسبیح کربلایش را

***

هر زمان دل شکسته تر می شد

«فاطمه اشفعی لنا» می خواند

زیر لب با صدای بغض آلود

روضه ی تلخ کوچه را می خواند

***

عاقبت در یکی از آن شب ها

دل او را به درد آوردند

بی نمازان شهر پیغمبر

سرسجاده دوره اش کردند

***

امام صادق

 

پیرمرد قبیله ی ما را

در دل شب،کشان کشان بردند

با طنابی که دور دستش بود

پشت مرکب،کشان کشان بردند

***

ناجوانمردهای بی انصاف

سن و سالی گذشته از آقا !

می شود لااقل نگهدارید

حرمت گیسوی سپیدش را ؟

***

پابرهنه،بدون عمامه

روح اسلام را کجا بردید؟

سالخورده ترین امامم را

بی عبا و عصا کجا بردید؟

***

نکشیدش،مگر نمی بینید!؟

زانویش ناتوان و خسته شده

چقدر گریه کرده او نکند؟

حرمت مادرش شکسته شده

***

ای سواره،نفس نفس زدنش

علت روشن کهن سالی است

بسکه آقای ما زمین خورده!؟

در نگاه تو برق خوشحالی است

***

امام صادق

 

جگرم تیر می کشد آقا

چه بلاهایی آمده به سرت!

تو فقط خیزران نخورده ای و

شمر و خُولی نبوده دور و برت

***

به خدا خاک بر دهانم باد

شعر آقا کجا و شمر کجا!؟

حرف خُولی چرا وسط آمد؟

سرتان را کسی نبرد آقا؟

***

ه گمانم شما دلت می خواست

شعر را سمت کربلا ببری

دل آشفته ی محبان را

با خودت پای نیزه ها ببری

***

شک ندارم شما دلت می خواست

بیت ها را پر از سپیده کنی

گریه هایت اگر امان بدهد

یادی از حنجر بریده کنی

 

وحید قاسمی
اخبار ویژه
من یک سربازم!
گفت‌وگوی خواندنی با ابراهیم حاتمی‌کیا به مناسبت روز ملی سینما
نظرات بینندگان
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
جدیدترین اخبار پربازدید ها
نیازمندیها
09107726603 تماس یا پیام در پیام رسان های ایتا و تلگرام