کد خبر: ۲۴۱۸۶۳
زمان انتشار: ۱۱:۰۰     ۲۰ مرداد ۱۳۹۳
سرویس اجتماعی پایگاه 598؛ برخي زنان مخالفت اصولي با حجاب دارند، اما از ايشان که بگذريم، برخي بانوان مسلمان و معتقد را شاهديم که اهل «مِجابند» نه حجاب! شايد بتوان ريشه اين امر را در تنبلي، مسائل روان‌شناختي اعم از اميال و هوس‌هاي جنسي، ميل به هم‌رنگ شدن با جماعت، خود کم بيني
و ... يا مسائل انديشه‌اي مانند اظهار روشنفکري و مدرن بودن، گرايشات فمينيستي و اموري از اين دست دانست. مايلم در اينجا به يکي از انگيزه‌ها که ظاهراً شيوع هم دارد بپردازم: باور به تسامح و تساهل اسلام درباره حکم حجاب.
برخي زنان در عين اعتقاد به اصل حجاب، بر اين گمانند که اسلام، جزئيات دقيقي درباره حجاب معين نکرده است و تعيين اين جزئيات را بر عهده خود افراد نهاده است. به باور آنها خداي کريم و مهربان، کسي را به خاطر تخلفي جزئي و پيدا شدن چند تار مو يا باريک بودن کمر مانتو يا کوتاه‌تر از زانو بودن آن عذاب نمي‌کند. برخي معتقدند رنگ روسري، شلوار و مانتو بايد شاد باشد تا خود فرد و ديگر افراد جامعه خصوصاً همکاران و هم‌نشينان او دچار افسردگي نشوند و اسلام از آنجا که دين افسردگي و اندوه نيست، قاعدتاً نبايد با استفاده از رنگ‌هاي شاد در پوشش زنان مخالفتي داشته باشد.
در تحليل اين اعتقاد، بايد نکاتي را بيان کرد:
1- معمولاً هر گونه اعتقادي از اين نوع (تسامحي بودن قوانين و دستورات)،  ريشه در تمايل به آزاد بودن در عمل و رهايي از محدوديت‌ها دارد. چگونه است که در تخلف از مقررات راهنمايي و رانندگي، جاي هيچ تسامحي براي خود قرار نمي‌دهيم و خود را موظف به اجراي مو به موي آن مي‌دانيم اما در مقررات ديني، اهل تسامح و تساهليم؟ خداوند مي‌فرمايد: «فمن يعمل مثقال ذره خيرا يره و من يعمل مثقال ذره شرا يره»، پس، او به کمترين مقدار خير و شر نيز رسيدگي دقيق مي‌کند. نامه عمل انسان‌ها در قيامت چنان است که «لا يغادر صغيره و لا کبيره الا احصيها».
 2- لطف و مهر خدا بر غضب و خشم او پيشي گرفته است، اما ادب بندگي اقتضا مي‌کند که انسان، دستورات خداوند را مو به مو اجرا کند و در مورد کاستي‌هاي احتمالي در بندگي، به رحمت واسعه پروردگار چشم بدوزد. در آيه 6 از سوره انفطار آمده است: «يا ايها الانسان ما غرک بربک الکريم» يعني اي انسان چه چيز تو را به پروردگار کريمت غره کرد (فريفت) ؟ بنا بر مضمون اين آيه شريفه، نبايد از عفو الهي، استمرار نعمت‌ها و عدم عقوبت به خاطر گناهان، فريفته شد و کرم الهي را دستاويزي جهت تجاوز از مرزهاي شعائر و اوامر خداوند قرار داد. حتي برخي گناه خود را در برابر گناهان بزرگ ديگران قرار مي‌دهند و خود را مستحق ثواب مي‌شمرند! اين بدان مي‌ماند که فرزندي بي‌ادب و متخلف، از ادامه يافتن مهرباني‌هاي پدر نسبت به خويش و نيز سکوت او در مورد تخلفات بسيار بزرگ برادرش، چنين برداشت کند که پدر به استمرار بي‌ادبي او راضي است!
 3- اينکه اسلام جزئيات دقيقي براي حجاب معين نکرده است مطلبي صحيح است. واقعيت آن است که از قوانين کلي، نمي‌توان انتظار داشت به جزئيات نيز بپردازند، چرا که جزئيات بي‌شمارند و بسته به شرايط زمان و مکان، متحول مي‌شوند، اما آيا دستورات کلي اسلام درباره حجاب آن قدر کارايي ندارند تا حکم جزئيات را در شرايط زماني و مکاني امروز آشکار سازند؟ در شماره‌هاي پيشين بر اساس آيات و روايات گذشت که حجاب، پوششي است براي بدن، زينت‌ها و حجم اندام‌ها به گونه‌اي که مصداق تبرج نباشد و موجب تحريک و طمع بيماردلان نشود. همچنين مطرح شد که حجاب به موازات مراتب تقوا، داراي مراتب و درجاتي است و هر چه موارد فوق بيشتر مراعات شود، حجاب کامل‌تر خواهد بود. قرآن به همه انسان‌ها دستور داده است «اتقوا الله ما استطعتم» . بنا بر اين هر زني بايد با کنار نهادن سست عنصري و بهانه‌هاي واهي، حداکثر تلاش خود را در حفظ حجاب اسلامي به کار بندد و براي کاستي‌ها از خداوند عفو بخواهد و به رحمت او تکيه کند. نه آن‌که از سر لا ابالي بودن و اهميت ندادن، حدود حجاب را يکي پس از ديگري زير پا بگذارد.
4- «چند تار مو يا باريک بودن کمر مانتو يا کوتاه‌تر از زانو بودن آن»، هر چند به نظر کوچک مي‌رسند، اما اولاً گفته‌اند در گناه، به خردي آن منگر، بلکه به بزرگي کسي بنگر که گناهش مي‌کني. ثانياً اينها و موارد مشابه، گناهي واحد نيستند، بلکه ذيل چند عنوان گناه هستند: «تخلف از حجاب واجب»، «اعانه بر اثم» (کمک کردن به گناه و فراهم کردن بستر چشم چراني)، «ايذاء مومن» (آزار رساني به مردان مومن خصوصاً جوانان مجرد با ايماني که در برخورد با زني با حجاب ناقص، مجبورند چشم بر زمين بدوزند و بر حس شهواني خود غلبه کنند) و «ترک نهي از منکر» (همان گونه که رعايت حجاب کامل، نوعي مخالفت عملي با بي‌حجابي است و نهي از منکر محسوب تواند شد، بدحجابي، ترک اين نهي است و نوعي همگامي و همدلي با بي‌حجابان). ثالثاً چون اين اشکال بدحجابي، در ملأ عام انجام مي‌شود، عناوين گناهان فوق‌الذکر را بايد در تعداد کساني که در کوچه و خيابان حضور دارند ضرب کرد. رابعاً همه مسلمين علاوه بر شخص خودشان، در برابر جامعه و محيط اجتماعي نيز مسئولند و بايد در مسير تشديد، تکثير و ترويج شعائر و نشانه‌هاي اسلام در جامعه بکوشند. همان گونه که در يکي از شماره‌هاي پيشين اين نوشتار گذشت «من سنَّ في الإسلام سنَّه‌ي سيئه‌ي فعليه وزرها و وزر من عمل بها من به عده». هر زن بدحجاب، به سهم خود، بر رواج ناهنجاري ديني و کاهش نشانه‌هاي دين در جامعه کمک مي‌کند و در نتيجه گناه همه کساني را که با ديدن ظواهر او يا همنشيني با او، نسبت به حجاب، اندکي تزلزل يا سهل انگاري يافته‌اند بر دوش خواهد کشيد. روشن است که يک دختر نوجوان در جامعه و جمعي که زنان پايبند به حجاب در آن اندکند، گرايش کمتري به حجاب کامل خواهد يافت و
چه بسا در رعايت حجاب، احساس خود کم بيني و خجالت به او دست دهد. خامساً گناهان از جمله بدحجابي، روندي تدريجي و آرام دارند. بدحجابي، تسامح در رعايت حجاب کامل است و خود زمينه ساز مراحل عميق‌تر بدحجابي تا بي‌حجابي مي‌شود. زني که پيش از اين، به خوبي خود را با چادر مي‌پوشاند، با عذر و بهانه‌هايي به مانتوي گشاد رضايت مي‌دهد، اما اندک اندک، نسبت به پوشاندن کامل موها بي‌تفاوت مي‌شود، سپس اشکال چنداني در پوشيدن مانتوي تنگ هم نمي‌بيند و گاه گاه در صحبت کردن و رفتارهايش، متانت و وقار رنگ مي‌بازد... وقتي مرز اوليه شکست، مرزهاي بعدي راحت‌تر مي‌شکنند. با ارتکاب يک گناه، گناهان عميق‌تر (که روزي، براي فرد تابو تلقي مي‌شدند)، آسان مي‌شوند، زيرا هر گناه، تنها يک درجه و تنها يک درجه بدتر از گناه قبلي است!
5- اما در مورد رنگ سياه: هر چند در جامعه ما، رنگ سياه، در عزاداري‌ها به کار مي‌رود، بايد توجه نمود که تنها کاربردش، اين نيست. ما در موارد متعددي نظير رنگ اتومبيل، ساعت، کيف، کفش، کت و شلوار مردانه
و .... رنگ مشکي را بيش از ساير رنگ‌ها ترجيح مي‌دهيم بدون آنکه اين ترجيح نشانه افسردگي يا اندوه ما باشد.
عباي بسياري از روحانيون و پرده خانه کعبه هم مشکي است. در مورد رنگ حجاب، عرف‌هاي محلي و عرف کشورهاي مختلف اسلامي، گوناگون است و طبق دستور اسلام، نبايد از «لباس شهرت» که هنجار شکن و هنجارستيز است استفاده کرد. در ايران امروز، چادر مشکي عرف شده است و اين، عرف ناپسندي نيست. اولاً در اسلام سابقه دارد (مثلاً در تفسير کشاف ذيل آيه 31 نور، از عايشه نقل کرده که زناني بهتر از زنان انصار نديدم، وقتي آيه «و ليضربن بخمرهن علي جيوبهن» نازل شد هر يک از آنان به گونه‌اي خمار به سر کردند که گويي کلاغ روي سرشان است. اين نقل نشان مي‌دهد که زنان انصار از رنگ مشکي براي پوشش استفاده مي‌کردند و اين امر مورد مخالفت پيامبر صلي الله عليه و آله قرار نگرفته است) . ثانياً چادر سرتاسري مشکي به زنان اين امکان را مي‌دهد که در زير آن، از لباس‌هاي جذاب و شاد استفاده کنند و به محيط زنانه يا ميان محارم که مي‌رسند، ظاهري خوب و مناسب داشته باشند. ثالثاً رنگ مشکي پوشش زنان، به لحاظ روان‌شناسي نيز قابل تأييد است. ماکس لوشر در کتاب «روان‌شناسي رنگ‌ها» (ترجمه ويدا ابي زاده، انتشارات درسا، 1383)، رنگ مشکي را به معناي «نه» در مقابل سفيد به معناي «بلي» مي‌داند و شي جي وا در کتاب «همنشيني رنگ‌ها» (ترجمه دهدشتي و پور پيرار، نشر کارنگ، 1377)، رنگ مشکي را رنگي وزين (در نتيجه، محبوب سياستمداران و هنرپيشه‌ها) و در ارتباط با ثروت و زيبايي مي‌شمرد.
 دکتر زينب جلالي مي‌نويسد: «در روان‌شناسي رنگ‌ها چيز جالبي خواندم که وقتي انسان به يک چيز سفيد نگاه مي‌کند احساس مي‌کند انگار به آن چيز نزديک‌تر مي‌شود، اما وقتي چيز مشکي مي‌بيند احساس مي‌کند از او دور مي‌شود» (حجاب از ديدگاه روان‌شناسي، ص 11، قم، مديريت تربيتي موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني ره). در نتيجه، اين نگاه مخالفين که پوشش مشکي زنان نشانه اندوه و غصه است، از پيش‌فرض و نوع نگاه آنان ناشي مي‌شود و کافي است نگرش خود را تغيير دهند و به رنگ مشکي پوشش زنان به ديده ارزش، متانت و وقار بنگرند.

منبع: رسالت/ مصطفي تبريزي
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها