کد خبر: ۲۵۶۲۹
زمان انتشار: ۱۷:۳۲     ۱۶ آبان ۱۳۹۰
اميد حسيني/ اول دوره کودکی و نوجوانی هر کسی، قطعا برایش خاطره انگیز و شیرین است، اما من فکر می‌کنم خاطرات کودکی و نوجوانی نسل ما و هم سن‌وسال‌های ما، با هیچ دوره دیگری قابل مقایسه نباشد. چه نسل‌های قبل‌تر و چه نسل‌های بعدتر. ما در دوره‌ای زندگی کرده‌ایم که یادآوری خاطراتش هنوز هم پس از سال‌ها برایمان تازه است.
خاطرات نسل ما تا حدود زیادی مشترک است که این ناشی از شرایط خاص آن دوره‌ است. مثلا خیلی کم پیش می‌آید که پدران و مادران ما، یک حس مشترک از دوره کودکی خود داشته باشند، اما «پسر شجاع و مسافر کوچولو و دختری به نام نل و بل و سباستین» جزو خاطرات شیرین و مشترک نسل ماست.
به نظر من، این حس مشترک حتی به نسل‌های بعدی هم تعلق ندارد. برنامه‌های کودک دوره ما با آنکه محدود و هفتگی بود، اما محتوای آن‌ سرشار از پیام ادب و احترام بود. ولی امروز با آنکه تعداد شبکه‌های تلویزیونی و برنامه‌های ویژه کودکان و نوجوانان بیشتر شده، به همان نسبت از آرامش و مهربانی و احترام و ادب شخصیت‌های مورد علاقه بچه‌ها کم شده.

این مساله علاوه بر تاثیرات منفی تربیتی و روانی، باعث می‌شود که نسل فعلی و بعدی، خاطراتی از جنس خاطرات نسل ما نداشته باشد. برنامه‌های بزرگسالان هم همین‌طور. دو شبکه‌ی تلویزیونی داشتیم که حدودا دو سوم روز را برفک پخش می‌کردند و یا سوت می‌کشیدند!
یکی دو سریال در هفته و یک فیلم سینمایی هم در روز جمعه پخش می‌شد. فیلم‌ها معمولا تکراری و سریال‌ها هم معمولا ایرانی و پرمخاطب: افسانه سلطان و شبان، هزار دستان، سربداران، گرگ‌ها، هشت بهشت، آینه، آینه عبرت و … تک و توک هم سریال خارجی مثل اوشین و لین چان! سریال‌ها معمولا خانواده‌محور بودند، نه مثل امروز عروسک محور! یادم هست هر قسمت سریال خانوادگی و پرطرفدار «آینه» دو بخش مجزا داشت.
اول «زندگی تلخ می‌شود» که روایتی از مشکلات خانوادگی بود و بلافاصله همان داستان و حل آن مشکل یعنی «زندگی شیرین می‌شود» برعکس امروز که فقط شاهد دعوا و جنایت و جدایی و تلخی و خشونت و پمپاژ غم و ناراحتی و نگرانی هستیم. البته حس مشترک نسل ما، فقط محدود به تلویزیون نیست. ما در دوره‌‌ای زندگی کرده‌ایم که دو حادثه مهم و تاریخی در آن اتفاق افتاده است. انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی. بخش زیادی از خاطرات و شخصیت ما محصول آن شرایط است.
 خاطراتی که برای نسل‌های بعدی شاید به افسانه تبدیل شود! شور و حال و جنب و جوش مردم، حماسه و ایثار، شهامت و شهادت، فداکاری و مهربانی، از خودگذشتگی و جهاد، مربوط به همان دوره است. بدرقه رزمندگان، استقبال از آنها، تشییع پیکر شهدا، آژیرهای خطر، وضعیت قرمز و سفید، خاموشی شهرها، کمک‌های مردمی پشت جبهه، بمباران و موشک‌باران، دیوارهای صوتی، مارش حمله، سرودهای حماسی گلریز، نوحه‌های آهنگران و کویتی‌پور، مادر مادر بچه‌های آباده، صبح جمعه با شما، قصه ظهر جمعه، راه شب، شیرخدا، تقویم تاریخ و … به همان دوره تعلق دارد. شخصیت کودکی و نوجوانی ما در چنان فضا و حال و هوایی شکل گرفته است.
دوره سختی بود با مشکلات و مصائب زیاد، اما شیرین هم بود. گویی دانشجوی یک دانشگاه سراسری و عمومی بودیم. ادب و آداب این دانشگاه روی ذهن و عین و زندگی ما تاثیر می‌گذاشت. تاثیری که تا سال‌ها همراه ما بود و البته کم‌کم با تغییر ذائقه و زمانه، ما هم عوض شدیم. خیانت و یا در خوش‌بینانه‌ترین حالت، اشتباه و کم‌کاری مسئولان فرهنگی و فعالان عرصه هنری و فرهنگی جامعه، فراموشی این خاطرات و اتفاقات تاریخی است.

اگر انقلابی مثل انقلاب اسلامی و جنگی مثل جنگ هشت ساله، در هر کشور دیگری اتفاق می‌افتاد، تا سال‌ها درباره‌اش فیلم و سریال و تئاتر و داستان و آهنگ و سرود ساخته می‌شد، اما … اما در کشور ما، بهترین و زیباترین آهنگ‌ها و سرودهای انقلابی، محصول همان دو سه سال اول انقلاب است. فیلم‌های انقلابی ما هم به تعداد انگشتان دست نمی‌رسد که همان‌ها هم در ابتدای انقلاب ساخته شده‌اند. داستان و رمان هم مثل فیلم و سریال. البته وضعیت دفاع مقدس نسبت به انقلاب اسلامی کمی بهتر است اما باز هم تعریفی ندارد. بدون تعارف وضعیت فرهنگی و هنری ما در شان عظمت انقلاب اسلامی و دفاع مقدس نیست.
دوم «وضعیت سفید» یکی از بهترین و زیباترین سریال‌هایی است که تاکنون ساخته شده و این شب‌ها از تلویزیون پخش می‌شود.
سریالی که آن دوره‌ی تاریخی و تقریبا فراموش شده را دوباره برایمان زنده می‌کند. شاید بهتر باشد بگوییم که با دیدنش دلمان برای صفا و سادگی آدم‌های آن دوره تنگ می‌‌شود! وضعیت سفید، یک آرشیو تقریبا کامل از همه یادها و خاطرات و نمادهای آن سال‌هاست. این را می‌شود هم در تیتراژ ابتدایی آن دید و هم در لحظه‌لحظه‌ی متنش. از دفتر و کتاب مدرسه و شعارهای روی دیوار مدرسه و چراغانی و تزئینات ایام دهه فجر و چراغ علاء‌الدین و تلویزیون‌های بزرگ و قدیمی و دیدنی‌ها و نام‌ها و نشانه‌ها و سیروس قایقران و علی نصیریان و حاج آقای قرائتی گرفته تا جبهه رفتن‌های مخفیانه و چشم انتظاری مادر و همسر و سرودهای حماسی و آژیر خطر و لباس‌های خاکی و مانتوهای بلند و گشاد و شرم و حیا و عفت در روابط دختر و پسر!
به نظر من هدف این سریال فقط این نیست که ترکیبی از این آرشیو سمعی و بصری را به مخاطب نشان بدهد. در پس این خاطرات و این حس نوستالژیک، یک دنیا پیام است: درس عشق و محبت و حماسه و این نکته‌ی ظریف که بازگشت به حال و هوای آن دوره، شاید دوای بسیاری از دردهای اجتماعی امروز ما باشد! البته بازگشت نه به معنای استقبال از جنگ و خشونت، که به معنای آشتی با اخلاق و خانواده و معنویت و جهاد و ایثار و مهربانی و حماسه دوران جنگ، دوران سخت و مصیبت‌باری بود، اما در عین حال زندگی در همه جای ایران جاری بود. جنگ، از زندگی مردم جدا نبود.
 مثل فیلم‌ها و سریال‌های مناسبتی حال و حاضر تلویزیون نبود که گویی قطعه‌ای گمشده و جدا از زندگی باشد. عادت کرده‌ایم که در روزها و شبهای شهادت و ولادت، هفته دفاع مقدس و یا ایام دهه فجر، فیلم‌ها و سریال‌هایی ببینیم که شعار می‌دهند، توی ذوق مخاطب می‌زنند. مثلا اگر فیلمی درباره نماز ساخته شود، این فریضه‌ی دینی را به بدترین شکل ممکن لابلای یک فیلم‌نامه‌ی ضعیف قرار می‌دهند. صرفا به اندازه خم و راست شدن یک هنرپیشه! اما امتیاز منحصر به فرد «وضعیت سفید» این است که جنگ را تافته‌ی جدا بافته از زندگی مردم نشان نمی‌دهد. جنگ تحمیلی کنار زندگی شبانه‌روزی مردم وجود دارد و تمامی اعضای خانواده به نحوی با آن درگیرند. این ویژگی البته با تاکید بر محوریت عشق و محبت و در کنار بازی خوب و طبیعی هنرمندان این مجموعه، وضعیت سفید را به سریالی فراتر از سریال‌های تلویزیون مخصوصا در این چند سال اخیر تبدیل کرده است.
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها