شهید جمهور؛ سرمشق رؤسای جمهور
مدافع سابق پرسپولیس یک خاطره جدید را در صفحه اینستاگرام خود منتشر کرده است.
به گزارش بانک ورزش، بهروز رهبری‌فرد نوشت: «صحبت از اون بازي با پاس شد اين خاطره شايد جالب باشه. پرسپوليس تو اون سال علي دايي، كريم باقري و مهرداد ميناوند رو از خارج برگردونده بود و إنصافا تيم خوبي بود. ما هم كه اون‌سال با خداداد، نكونام و مهدي هاشمي حسابي پرمهره بوديم و اين داستان يک طرف كل‌كل فوتبالي منو مهدي با علي دايي هم كه سر جاي خودش.
خلاصه از يه هفته قبل با مهدي قرار گذاشته بوديم سر به سر علي بذاريم و يكم اذيتش كنيم اما اصلا فكر نمي‌كرديم اين كري خوني اينقدر بالا بگيره. خلاصه بازي شروع شد داورم علي خسروي بود. مهدي چشم داور و دور ميديد توپ يه جاي ديگه بود يه پشت پا ميزد بنده خدا علي ميپريدن بالا پايين و هي داد و بيداد به داور ميكرد، اون بازي هم هي گل رد و بدل مي‌شد. يادم نميره تو يه صحنه يه توپ واسه علي سانتر شد ديدم واي رد شد اونم كه رحم به اين توپها نمي‌كرد خودشو اماده كرد تا اومد بزنه يواشكي با دستم توپو انداختم اونور! بخدا علي خسروي ديد روشو كرد اونور. ديگه دايي رو يكي بايد جمع ميكرد. حالا اين‌ها يک طرف دري وري هايي كه بهم تو طول بازي مي‌گفتيم كه اصلا قابل بازگو كردن نيست (!) فقط يک‌جا خسروي به مهدي گفت جان مادرتون ارومتر حداقل جلوي من نگيد و من گفتم آخه كجاي دنيا ... قيافه علي رو بايد مي‌ديدي آقا بازي داشت پيش مي‌رفت يه توپ اومد رو دروازه چشمتون روز بد نبينه تا منو مهدي اومديم بجنبيم احساس كردم يه عقاب رو سرمون گفت بومب. لامصب گذاشت سه جاف. دروازمون اومد تو صورت منو مهدي گفت خوب گوش كنيد گفت ايييش دیدی...
مونده بوديم بخنديم يا ناراحت باشيم اما حالا با هر اختلاف سليقه و حرف و حديثي كه هست علي دايي تكرار نشدني بود و اونروز كل كلو از من و مهدي برد. تو اون جو خوشحالي ما هم بيشتر رو حساب اين كري خوني هاي فوتبالي با علي دايي بود. شبتون بخير.
به گزارش بانک ورزش، بهروز رهبری‌فرد نوشت: «صحبت از اون بازي با پاس شد اين خاطره شايد جالب باشه. پرسپوليس تو اون سال علي دايي، كريم باقري و مهرداد ميناوند رو از خارج برگردونده بود و إنصافا تيم خوبي بود. ما هم كه اون‌سال با خداداد، نكونام و مهدي هاشمي حسابي پرمهره بوديم و اين داستان يک طرف كل‌كل فوتبالي منو مهدي با علي دايي هم كه سر جاي خودش.
خلاصه از يه هفته قبل با مهدي قرار گذاشته بوديم سر به سر علي بذاريم و يكم اذيتش كنيم اما اصلا فكر نمي‌كرديم اين كري خوني اينقدر بالا بگيره. خلاصه بازي شروع شد داورم علي خسروي بود. مهدي چشم داور و دور ميديد توپ يه جاي ديگه بود يه پشت پا ميزد بنده خدا علي ميپريدن بالا پايين و هي داد و بيداد به داور ميكرد، اون بازي هم هي گل رد و بدل مي‌شد. يادم نميره تو يه صحنه يه توپ واسه علي سانتر شد ديدم واي رد شد اونم كه رحم به اين توپها نمي‌كرد خودشو اماده كرد تا اومد بزنه يواشكي با دستم توپو انداختم اونور! بخدا علي خسروي ديد روشو كرد اونور. ديگه دايي رو يكي بايد جمع ميكرد. حالا اين‌ها يک طرف دري وري هايي كه بهم تو طول بازي مي‌گفتيم كه اصلا قابل بازگو كردن نيست (!) فقط يک‌جا خسروي به مهدي گفت جان مادرتون ارومتر حداقل جلوي من نگيد و من گفتم آخه كجاي دنيا ... قيافه علي رو بايد مي‌ديدي آقا بازي داشت پيش مي‌رفت يه توپ اومد رو دروازه چشمتون روز بد نبينه تا منو مهدي اومديم بجنبيم احساس كردم يه عقاب رو سرمون گفت بومب. لامصب گذاشت سه جاف. دروازمون اومد تو صورت منو مهدي گفت خوب گوش كنيد گفت ايييش دیدی...
مونده بوديم بخنديم يا ناراحت باشيم اما حالا با هر اختلاف سليقه و حرف و حديثي كه هست علي دايي تكرار نشدني بود و اونروز كل كلو از من و مهدي برد. تو اون جو خوشحالي ما هم بيشتر رو حساب اين كري خوني هاي فوتبالي با علي دايي بود. شبتون بخير.
اخبار ویژه
سعید جلیلی:
دادگاه عالی انتاریو رای داد:
نظرات بینندگان
فیلم و عکس
جدیدترین اخبار پربازدید ها
پر طرفدار ترین ها
