کد خبر: ۲۸۳۳۴
زمان انتشار: ۱۲:۲۷     ۰۶ آذر ۱۳۹۰

رجانیوز- جواد حجتي: حاج سعید حدادیان جزو مداحان و مرثیه‎خوان‌هايی است که علاوه بر اسلوب و فنون مداحی تسلط خوبی بر مبانی عزاداری از منظر آیات و روایات دارد.

اگرچه حاج سعید بیشتر با نغمه "یاد و امام و شهدا" میان توده‌های مردم شناخته شده و ایام محرم عاشقان اهل بیت(ع)با رروضه‌هایش که از صدا و سیما پخش می‌شود، صفا می‌کنند، اما کمتر کسی است که بداند این مداح خوش الحان آل الله علیهم االسلام تحصیلات عالیه خود را نیز در راستای حرفه مقدسش ادامه داده تا آنجا که پایان نامه دوره کارشناسی ارشدش ترجمه متن کتاب "الحسین فی القرآن" است.

آخرین پنج شنبه سال 1432 هجری قمری فرصتی بود تا پس از برنامه زیارت عاشورای مهدیه امام حسن مجتبی(ع) با حاج سعید حدادیان به گفتگو بنشینیم و حاج سعید با خوش رویی نزدیک به دوساعت پرسش‌های ما را پاسخ گفت.

موضوعاتی همچون سابقه اقامه عزا و اشک برای حضرت سیدالشهدا(ع)، توسل به اهل بیت(ع)، گریبان دریدن، ضجه زدن، علم کشی، لطمه زدن، قمه زدن، طبل و شیپور زدن و دسته عزا به راه انداختن از جمله نکاتی بود که حاج سعید حدادیان در خصوص آن توضیحاتی ارائه کرد که در بخش اول این گفتگو از نظر خوانندگان می‌گذرد:

آیا مداحي و عزاداري براي حضرت سيدالشهدا عليه‌السلام سابقه دارد، نمونه‌هايي از آن در ميان ائمه معصومين عليهم‌السلام را بفرماييد؟

مطابق روايات عديده این سابقه نه تنها در زمان ائمه معصومين(ع) بلکه به زمان انبياء بر می گردد. جناب آقاي گيلاني كتابي را به نام "الحسين في القرآن" به زبان عربي نوشته كه بنده ترجمه كرده‌ام، پايان‌نامه كارشناسي ارشدم بوده است، منتهي اين ترجمه را براي چاپ بيرون نداده‌ام. در آن كتاب، روايات زيادي در ذيل تفاسير آمده و به تأويلات و تطبيق‌هاي آيات اشاره مي‌كند. مثلاً در ذيل آيه "كهيعص" از حضرت ولي‌عصر ـ‌ارواحنا فداه‌ـ روايت داريم كه اين حروف مقطعه پيرامون سيدالشهدا(ع) نازل و توضيحاتي داده شده كه درباره چگونگي دگرگون شدن حال حضرت زكريا در شنيدن قصه سيدالشهدا(ع) است. از اين دست روایات زياد داريم. انبياء عظام الهي از آدم ابوالبشر؛ توجه كنيد سابقه عزاداري حضرت آدم بر می‌گردد. همین ملتزم يعني بين حجر و در كه هنوز كعبه بالا نيامده و يك برجستگي بوده آدم آنجا توبه مي‌كند، چون براي سيدالشهدا(ع) موفق به گريه مي‌شود.

به آدم(ع) گفته شد اگر به خمسه طبيه متوسل شده بودي، مبتلا به اين بليه نمي‌شدي

من بيشتر از آنچه كه راجع به عزاداري بگويم، بايد اول راجع به توسل و نفس توسل بگويم. در باب توسل، چند مطلب است كه مغفول مانده؛ يكي توسل براي پيشگيري است. توسل به ذوات مقدس خمسه طيبه در تفسير منسوب به امام عسگري(ع) و در روايات ديگر ما آمده كه اينها دالّ بر اين است كه توسل عامل پيشگيري است. يعني مطابق روايتي، حضرت آدم(ع) مؤاخذه مي‌شود كه چرا تو با اينكه اين اسماء را ديده بودي، به اين اسماء متوسل نشدي و اگر متوسل شده بودي، مبتلا به اين بليه نمي‌شدي. در اينجا نكته‌اي است كه عدم توسل موجب مؤاخذه است و خودِ توسل پيشگيري‌كننده از بليّات است.

انبیا هم به اهل بیت(ع) توسل داشتند

خداوند به يكي از اقوام بني‌اسرائيل فرموده بود كه شنبه‌ها را ماهي نگيريد. اتفاقاً اين قوم كلاه شرعي درست كرده بودند. ماهي‌هاي بزرگ هم به قدرت الهي براي امتحان شنبه‌ها دم دست مي‌آمدند. اينها گفتند چه كنيم؟ كانال‌هايي به حوضچه‌هاي بسيار بزرگ كَندند كه اين ماهي‌ها به آنجا بيايند و بعد يكشنبه آنها را بردارند و اين‌طوري كلاه سر خدا بگذارند. شايد گناهان ديگري داشتند و در نهايت مورد عذاب قرار گرفتند. حدود نيمي از مؤمنين اينها را نصحيت مي‌كردند، بقيه مؤمنين مي‌گفتند اينها ديگر درست بشو نيستند، نصيحت‌كننده‌ها هم مي‌گفتند ما مي‌دانيم، اما براي اينكه حجت را تمام كنيم، «مَعْذِرَةً إِلَى رَبِّكُمْ»(1). در اين قضيه اينها مورد عذاب قرار مي‌گيرند و مسخ مي‌شوند. در سوره يس به‌طور كلي به مسخ اشاره مي‌شود و در سُوَر ديگر در يكي دو مورد به قصه اصحاب سبت (شنبه) اشاره شده است، «كُونُوا قِرَدَةً خَاسِئِينَ»(2).

ذيل تفسير آمده اگر اينها مي‌گفتند "بجاه محمدٍ و آل محمد ـ‌صلوة الله عليه و آله اجمعين‌ـ" و خدا را بجاه محمد و آل او قسم مي‌دادند، خدا اين بلا را بر اينها نازل نمي‌كرد و اين را بر زبان آنها جاري نكرد. خدا آنها را به اين ابتلا نمي‌رساند. پس اصل توسل فقط به ائمه اطهار ـ‌صلوة الله عليه اجمعين‌ـ برنمي‌گردد، بلكه به انبياء عظام الهي و كلاً انبيا برمي‌گردد. خداوند دوست داشته كه همه به اين بزرگواران توسل داشته باشند. اينها بالاترين محبوب‌هاي الهي هستند.

اشک برای امام حسین(ع)؛ حسن ختام توبه اشک آدم شد

در روایات به گريه انبیا هم اشاره شده است. يعني روضه سيدالشهدا خوانده شده است، روضه عطش براي حضرت آدم خوانده مي‌شود و حضرت آدم اشك مي‌ريزد و همان‌جا ندا مي‌رسد كه توبه تو به خاطر اين اشك قبول شد. حسن ختام توبه، اشك حضرت آدم، توبه اشكي است كه براي امام(ع) مي‌ريزد كه نشان مي‌دهد تا چه حد موضوعيت دارد.
 

پیامبر(ص) با روضه حضرت زهرا(س) برای حسین(ع) گریه کرد

به ائمه اطهار ـ‌صلوة الله عليه اجمعين‌ـ كه مي‌رسيم، مي‌بينيم پيش از اينكه آباء گرامي‌ امام حسين(ع) از دنيا بروند، برايش گريه كردند، از پیش از ولادت حتی روز ولادت، مطابق نقل مجلسي، خود حضرت روضه خودش را مي‌خوانده و فاطمه زهرا ـ‌سلام الله عليهاـ‌ گريه مي‌كرده و پيغمبر مي‌شنود و گريه مي‌كند. روز به دنيا آمدنش همگي گريه مي‌كنند كه اينها همه اشاره دارد به مصيبت ايشان كه اعظم مصائب است. اين عرايض مربوط به ذوات مقدس خمسه طیبه بود، بعد از ايشان هم پرچم عزاداري را زين‌العابدين، امام باقر، امام صادق ـ‌صلوة الله عليهم اجمعين‌ـ به دست گرفتند و برافراشتند و به منطقه خراسان و مرو آن روز امام رضا(ع) و همچنان تا ولي‌الله الاعظم ـ‌اروحنا فداه‌ـ چه در دوران غيبت صغري و چه دوران غيبت كبري که بعضي از بزرگان اشاراتي به آن داشتند، مي‌رسيم.

اشک بر سیدالشهدا(ع) تا حالت نزدیک به موت موضوعیت دارد

در مورد عزاداري چند نكته داريم. اول اينكه عزاداري اهل‌بيت ‌ـ‌عليهم‌ السلام‌ـ چگونه بوده است. قطعاً بُكاء بوده و اينكه آيا بُكاء، طولاني بوده؟ قطعاً همين‌طور بوده و اينكه بُكاء اينها را به حالي مي‌آورده كه نزديك به موت بوده، واقعاً بوده، يعني در آن غش و از حال رفتن موضوعيت داشته است.

پيش از اينكه به ائمه اشاره كنم، بياييد به قرآن نگاه كنيم، در احسن‌القصص، قصه يوسف(ع) اشاره مي‌كند: «وَتَوَلَّى عَنْهُمْ وَقَالَ يَا أَسَفَى عَلَى يُوسُفَ وَ ابْيَضَّتْ عَيْنَاهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ كَظِيمٌ»(3)، سيد ابن طاووس ـ‌عليه رحمه‌ـ در كتاب مهج‌الدعوات، روايتي آورده كه عزرائيل يعقوب را دوست داشت. از خدا اجازه خواست بيايد ديدنش. وقتي آمد، يعقوب عزرائيل را قسم داد كه به من بگو: «آيا يوسف را قبض روح كردي؟» عزرائيل جواب داد: «نه». يعقوب با اينكه مي‌دانست يوسف زنده است، ولي آن‌قدر گريه كرد كه «وَ ابْيَضَّتْ عَيْنَاهُ مِنَ الْحُزْنِ»، از حزن چشم‌هايش سفيد شد. پس ببينيد سفيد شدن چشم براي حجت خدا كه يوسف است، موضوعيت دارد و آن كسي به اين حال مي‌افتد كه بيش از همه اشراف و آشنايي دارد. به همين دليل است كه امام زمان هم موافق است و در زيارت ناحيه مقدسه مي‌فرمايد: «حَتّي أَمُوت»، يعني اين‌قدر گريه مي‌كنم تا بميرم و رو به موت بروم. پس اين مرز هم مشخص شد و در همين‌جا مي‌گويد كه اگر اشك چشمم خشك شود، خون گريه مي‌كنم. يعني براي اشك خشك شدن هم بحث است.

روایت است که مانند زن بچه مرده برای حسین گریه کنید

زينب كبري(س) مي‌بیند يكي از كنيزها اشك دارد و دیگران ندارند، از او می‌پرسد که چگونه اینگونه اشک دارد که کنیز پاسخ می‌دهد که من قاووت (حلوا) درست مي‌كنم و براي اشك قوت مي‌گيرم، که حضرت می‌فرماید براي همه عزاداران حسين درست کن. یا زين‌العابدين(ع) اشك مي‌ريزد، بر او اعتراض مي‌كنند، که مي‌فرمايد: «18 يوسف مرا سر بريده‌اند، چطور گريه نكنم؟! او يك يوسفش گم شد، درحالي كه 18 يوسف مرا سر بريده‌اند».

در مورد اینکه چگونه گريه كنيم روايت است: مثل زن بچه‌مرده، « نوحوا علی الحسین نوح الثکلی علی ولدها» ديگر توضيح نمي‌خواهد. زني كه بچه شيرخواره‌اش، بچه دو ساله‌اش يا بچه پنج ساله‌اش مرده چه‌جوري گريه مي‌كند؟ آرام و قرار ندارد. در اين روايت كيفيت گريه را مي‌گويد.

گریبان دریدن و ضجه و عجه در عزای امام حسین(ع)

حالا مي‌آييم سراغ گريبان دريدن؛ حضرت زينب(س) در شب عاشورا موقعي كه هنوز امام حسين(ع) شهيد نشده است، گريبان مي‌درد. بعضي از ائمه مثل امام حسن عسگري(ع) در فراق پدرشان، امام هادي(ع) گريبان مي‌دريدند. در فراق برادر و پدر مي‌شود، گريبان دريد. يعني شما وقتي برادر و پدر خودت از دنيا مي‌رود، مي‌تواني گريبان پاره كني. این گریبان دریدن هم نکته عقلی دارد چرا که داغ مصيبت روي قلب و سينه فشار مي‌آورد، انگار كه نفس مي‌خواهد حبس شود و حالت سكته به آدم دست مي‌دهد، لذا گريبان دريدن در عزاي معمولي خودمان موضوعيت دارد. اينكه گفته مي‌شود: «إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِيبَةٌ قَالُواْ إِنَّا لِلّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعونَ»(4) با گريبان دريدن منافات ندارد و براي امام هم به طريق اولي اینچنین است.

ضجّه و عجّه و جزع و فزع همگي در روايات آمده است. آيا مي‌شود ضجّه زد؟ عجّه (ناله) كرد؟ اسناد زياد است، اما سند خیلی روشن آن در دعاي ندبه آمده است: «وَ يَضِجَّ الضّاجُّونَ، وَ يَعِجَّ الْعاجُّونَ»، هم گريه را مي‌گويد و هم ندبه. ندبه گريه با صداست. بعد از ندبه عجّه و ضجّه را مي‌گويد كه: «أَيْنَ الْحَسَنُ أَيْنَ الْحُسَيْنُ؟ أَيْنَ أَبْناءُ الْحُسَيْنِ؟ صالِحٌ بَعْدَ صالِحٍ، وَ صادِقٌ بَعْدَ صادِقٍ»، براي صالحين بايد گريه كرد. «وَ صادِقٌ بَعْدَ صادِقٍ». بايد هميشه جريان و كوره و آتش ابراز عشق به اينها داغ باشد و بهترين نوع ابراز احساسات، همانا اشك ريختن است.

لطمه زدن در عزای سیدالشهدا(ع)

آیا لطمه به خود زدن در عزای سیدالشهدا(ع) وجه روایی دارد؟

ببینید درباره لطمه زدن به صورت، شيخ مفيد نقل كرده وقتي حضرت زينب به صورتش مي‌زند، امام حسين شب عاشورا مي‌فرمايد: «تا من زنده‌ام، اين‌جوري خودت را نزن».

سند آن در كدام كتاب است؟

شیخ عباس به نقل از شيخ مفيد در نفس‌المهموم آمده است. شيخ عباس از ابن شهر آشوب و آقايان ديگر مثلاً از ابي‌مِخنَف هم در آن كتاب آورده است. اين روايت معروف است. يك وقت يك مجتهد حيّ كه مرجع تقليد و ولي‌فقيه است، يعني مقام معظم رهبري مي‌گويد ناحیه مقدسه درست است و تأييد مي‌كند. اين يك سند است و سندش دم دست و مؤيدش هم حيّ و حاضر است. در نمازجمعه يا در سخنراني ديگري راجع به اين ناحیه مقدسه توضيح داده‌اند. آنجا مي‌‌گويد که در کربلا زن‌ها وقتي از خیمه بيرون آمدند، لطمه به صورت مي‌زدند و صورت‌هايشان را در عزاداري زخمي مي‌كردند. اينها به سرزنان و سينه‌زنان آمدند. به‌جاي اينكه اين اسناد را بدهم، بهتر است كه بگويم ولي‌فقيه، امام امت چه مي‌گويد.

براي دستگاه سيدالشهدا(ع) بايد سر و صدا كرد

بسياري از جواب‌هاي شما در يكي دو سخنراني امام امت ـ‌روحي فداه‌ـ كه منشور عزاداري را عنوان كرده، هست. يكي‌شان اينكه مكتبي كه در آن به سر و سينه نزنند پايدار نمي‌ماند. يعني پاي مكتب بايد به سر و سينه زد. واژه هياهو را جستجو كنيد، ببينيد امام چه گفته‌اند. مي‌گويد هياهو (سروصدا) موضوعيت دارد. نبايد خاموش بود. بعضي‌ها مي‌ترسند، بعضي‌ها با نگاه‌هايي وارد مي‌شوند، نخير! براي دستگاه سيدالشهدا(ع) بايد سروصدا كرد. سروصدا كردن نه اينكه همسايه را اذيت كنيم، بلكه اين دهه بايد پرشور و پرحرارت باشد. دست و بال ما را هم خيلي باز گذاشته‌اند. در دهه محرم اين هياهو موضوعيت دارد.

امام می‌فرمانید عزاداری سنتی، علم وکتل هم یکی از مصادیق آن است

حضرت امام مي‌گويد که عزاداری به سر زدن و سينه زدن دارد، مي‌فرماید همان عزاداري سنتي با علم و كتل؛ بعد علم را معاني ديگري مي‌كنند! علم هميني هست كه تيغه دارد، همين را علم مي‌گويند. طوق بوده كه شده علم. علم چند تیغ و چند تیغ؛ مي‌گويند نه! اين يك چيز ديگر است. چرا يك چيزي از خودت درمي‌آوري؟ منِ سينه‌زن مي‌دانم، تو اصلاً نمي‌داني چيست. بعد مي‌گويد اين نيست يك چيز ديگر است! مي‌گوييم كدام است؟ مي‌گويد بيرق. بیرق چیز دیگری است، ما پرچم را در دستگاه اهل‌بيت مي‌گوييم بيدَق، که بيرق مشهور شده است. عاميانه و محلي مي‌گوييم بيدق. حالا بيرق يا بيدق، علم بوده يا طوق، همه اينها هيمنه دستگاه عزاداري است.

علم‌ها، تابلوی اعلانات هستند

سريال‌هاي محمدرسول‌الله(ص)، امام‌علي(ع)، امام‌حسن(ع)، امام‌رضا(ع) و سريال مختار را ببينيد. بايد بيايي و بگويي چرا پرچم‌هاي اين لشكر اين‌جوري است؟ پرچم‌هاي آن لشكر آن‌جوري است؟ دسته‌هاي مختلف مي‌آيند، براي اينكه با اشكال مختلف خودشان را از ديگران متمايز كنند و يك تجلي و جلوه‌اي بدهند، چيزي مثل علامت يك تابلوي اعلانات است، يك تابلوي اعلانات است كه هم مدرن است و هم سوپر پست مدرن! با اينكه سنتي است. هميشه نو به نظر مي‌آيد. ببينيد پرهايش چقدر خوشگل است، چرا به اين پر گير مي‌دهيد؟ كي گفته كه اين پر، بُت است؟ كي گفته اين پر، خداست؟ اصلاً كسي چيزي نگفته؟ تو داري مي‌گويي. ما اين‌جوري گير مي‌‌دهيم.

ما بچه بوديم مي‌گفتيم علم پنج تيغ بشود 15 تيغ تا اسم چهارده معصوم را به‌جاي پنج‌ تن روي آن بنويسيم. اين بد است؟ روي تيغه‌ها اسماء اهل‌بيت است، آيات است، روايات است. بعد هم چهار تا مجسمه كه هست، تقصير ما بوده است. مي‌گويد اين شير چيست؟ مي‌گوييم قصه شير و فضّه است. مي‌گويد اين قصه راست است يا دروغ؟ اگر دروغ است كه بالاخره آن موقع يك عده خوانده‌اند و جا افتاده.

داستانش هم این است که می‌گویند فضّه در هند بوده و شيري بوده و كذا و كذا و مي‌گويند روز عاشورا اين شير مي‌آيد. اين از آن اخبار بسيار بسيار ضعيف و غيرقابل اتكاست. حالا يك چيزي بوده. يا فاطمه صغري و مرغ؛ مرحوم شهراني مي‌گويد: «با اينكه جزو وقايع مشكوكه هست، ولي مي‌شود از همين ضعيف‌ترين سندها از نظر فقهي بخوانيد». آمده‌اند روي علم‌ها يك كبوتر گذاشته‌اند به ياد آن كبوتري كه در روايت آمده خودش را به خون مي‌مالد و به مدينه مي‌رود. اينكه فاطمه صغري اصلاً هست يا نيست و چه و چه... حالا اينها يك چيزي بوده است. بايد بگويي آن پرنده را بردار يا آن شير را بردار، نه اينكه كل دستگاه اينها را به هم بزن. تازه تو امروز مي‌گويي اين شير نيست، فردا يكي مي‌آيد و مي‌گويد هست. امروز يكي مي‌آيد و مي‌گويد آن مرغ نيست، فردا يكي مي‌آيد و مي‌گويد هست. اين‌طوري خيلي پيش مي‌آيد. مثلاً بعضي‌ها مي‌گويند کتاب لهوف خيلي ضعيف است، آقا فرمودند که نه ضعيف نيست، خيلي هم قوي است. اينها نظرات محققين است. براي ما ارزشمند است، اما نگاه نفي‌اي خوب نيست.

در مورد صداي طبل و سنج به شما مي‌گويم، برادر جوانم از دنيا رفته بود، مردم روز چهلمش را خوب متوجه نشده بودند. اتوبوس آمده و می‌خواستیم سر خاك برويم، مانده بودیم که حالا چه‌جوري مردم را خبر كنيم. من ناراحت بودم، بعد ديدم از اين‌ گروه‌هايي كه مارش عزا مي‌زنند، آمدند. ديدم آنها يك لبخند به من زدند و گفتند: «چرا ناراحتي؟» گفتم: «چرا همسايه‌ها نمي‌آيند؟» گفت: «غصه نخور». شروع كرد مارش عزا زدن. اين صداها علامت است مثل نقاره‌خواني امام‌رضا كه مي‌‌گويد دارد غروب مي‌شود، دارد طلوع مي‌شود. علامت و نشانه عزاست. با زدن مارش عزا همه همسايه‌ها بيرون آمدند. اين سروصدا آدم جمع كرد و رفتيم سر خاك. من كه اين را با چشمم ديدم، حالا تو مي‌خواهي بگويي مارش عزا نزنيد؟

در برخی موارد از امام هم مقدس‌تر شده‌ایم

وقتي شما مارش عزا مي‌زني، يعني يك عده را پاي طبل استخدام كردي، يك عده را پاي سنج آوردي، يك عده را پاي ترمپت آوري و اينها دارند براي امام‌حسين كار مي‌كنند. اين بد است؟ مگر براي شهيد مطهري نخواندند؟ ساز نزدند؟ در حسينيه جماران امام هم نشست و گفت خيلي هم خوب است. يعني ما از امام مقدس‌تريم؟ براي شهيد مطهري همين مارش عزا را زدند، خوب است؛ براي امام‌حسين(ع) بزنند بد است؟ مسلماً خوب است. آقا هم كه فرمودند همان‌جور كه مي‌آمديد بياييد.
 
دسته عزاداري فقط تظاهرات نيست. دسته‌ها رسته‌هاي مختلف‌اند. بعضي از دسته‌ها دسته‌اند، بعضي‌ها گروهان‌اند، بعضي‌ها گردان‌اند، بعضي‌ها تيپ‌اند، بعضي‌ها لشكرند، بعضي‌ها هنگ‌اند. دسته دارد اين‌طوري مي‌آيد بيرون. اصلاً دسته مي‌خواهد هيمنه‌اش را به رخ بكشد، اصلاً مي‌خواهد بگويد همه علامتم از طلاست. چه ایرادی دارد؟!

ما حواس‌مان به بعضي از احكام نيست. مي‌دانيد در جنگ مرد مي‌تواند حرير بپوشد؟ در نفس‌المهموم، ترجمه شهراني آمده‌ است. آيا مي‌دانيد مرد مي‌تواند در جنگ طلا حمل كند؟ طلا بر مرد حرام است، ولي در جنگ مي‌تواند. چرا؟ براي رجزخوانی و برای اينكه نشان بدهد، مي‌خواهي غنيمت ببري؟ بيا مرا بكش ببر، ببينم چقدر عرضه داري. اين طلا و اين حرير براي رو كم‌ كني، است. بيا مرا بكش و اين حرير را كه گران است ببر. ببينم مي‌تواني بيايي؟!

این‌طوری مطرح می‌کنند که وقتي يك علامت مي‌آورند راه بسته مي‌شود و... باید به آنها گفت که دو سه شب عزاداري بیشتر نیست، نيروي انتظامي بيايد هماهنگ كند و به دسته‌ها اعلام كند كه فلان خيابان و فلان خيابان را براي شما گذاشته‌ايم. براي جلسه ما در روز عرفه يا ماه رمضان راهنمايي و رانندگي خيلي زحمت مي‌كشند، اينها براي خدمت كردن آماده‌اند. الان براي محرم شوراياري‌ محله‌ها با نيروي انتظامي مشخص كنند كه براي دسته‌ها راه‌هاي فلان خيابان را ببنديد و راه‌هاي ديگر را باز كنيد تا فلان خيابان بشود براي دسته‌ها.

نفي‌اي صحبت نكن، اثباتي صحبت كن و بيا يك كمك بده. مي‌گويند آقا! همه مي‌مانند پشت دسته؛ قبل از انقلاب پشت دسته نمي‌ماندند؟ الان انقلاب بايد در خدمت دستگاه سيدالشهدا باشد. نيروي انتظامي و راهنمايي و رانندگي بايد خدمت كنند. خدمت اين است راه دسته را باز كنيد، نه اينكه ببنديد. همان‌طوري كه راه ماشين‌ها بسته مي‌شود ناراحتيتد، راه دسته امام حسين هم بسته مي‌شود ناراحت باش. راه حل اين است كه راه دسته امام حسين را ببندي كه راه ماشين باز شود؟ و به اين سادگي صورت مسئله را پاك كني.

دسته مي‌خواهد بگويد هيمنه مالي من اين است، مي‌خواهد بگويد هيمنه قدرتي من اين است، ببينيد علم به اين سنگيني را بچه‌هاي محل ما دارند بلند مي‌كنند. اين خوب است. دارد قدرت را به رخ می‌كشد. ما مي‌خواهيم تظاهر كنيم و بگوييم بچه‌هاي هيئت ما قوي‌اند. اين بد است؟ چرا متوجه نيستيد؟ شما مانور نظامي نديديد كه در آن تكواندوكارهايش مي‌پرند؟ كشتي‌كج‌كارهايش و كاراته‌كارهايش براي چه اين كارها را مي‌كنند؟ مي‌آيند با سرشان با دستشان آجر مي‌شكنند، براي چه اين كارها را مي‌كنند؟ همان كار را در دسته انجام مي‌دهيم. ضمن اينكه در دسته دارد چند تا كار با هم انجام مي‌شود، هم كار حماسي است و هم قدرت‌نمايي؛ داري اكشن را نشان مي‌دهي. داري با شعرت هم حماسه را مي‌گويي و هم روضه و مصيبت را. همه اينها يك مجموعه است كه مجموعه خوشگلي هم هست، منتهي اينها آسيب دارد، آفت دارد.

بله، يك‌دفعه موسيقي مي‌رود به جايي كه مي‌بينيم موسيقي همه چيز را گرفته است. نه، بايد مارش عزا باشد، اعلان باشد، نه اينكه كنسرت بگذاريم، نه اينكه يك خواننده بخواهد بخواند و كنارش ساز هم بزنند، اين غلط است و ما را به جاي ديگر مي‌كشد. ما در محرم با موسيقي خيلي مخالفيم، ولي در غير محرم با خودِ موسيقي كه درست باشد، مخالفتي نداريم.

دسته‌های عزا می‌گویند که خون‌خواهان حسين‌بن علي(ع) به خيابان آمده‌اند

این تظاهر که شما می‎‌گویید صبغه قرآنی هم دارد آنجا که می‌فرماید " لا اسئلکم علیه اجراِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى»(5) چرا که اصلاً مودت يعني ابراز محبت و اينها مي‌خواهند با اين دسته‌ها محبت را ابراز كنند.

بله، من هم دارم مي‌گويم و تظاهري است كه جلوه نظامي دارد و بايد متوجه باشيم. بيرون آمدن دسته يك كار نظامي است. يك جلوه‌اش نظامي است. يعني ما داريم قدر‌ت‌نمايي مي‌كنيم كه خون‌خواهان حسين‌بن علي(ع) به خيابان آمده‌اند. عزادار، خوان‌خواه و سينه‌چاك است. سينه زدن و زنجير زدن اين معاني را دارد.

ما بچه كه بوديم مي‌ديدم در ظهر عاشورا، يك ساعت خاصي زنجيرزن‌ها مي‌زدند روي پشت‌هايشان و كبود مي‌شد. ما نگاه مي‌كرديم و مي‌گفتيم اگر اين كار را بكنيم دردمان مي‌آيد، اما همين نشان مي‌داد پاي امام‌حسين(ع) كه وسط باشد، نبايد درد احساس بشود. دردِ عشق امام حسين(ع) دردي است كه همه دردها را ناچيز مي‌كند. اين بد است يا خوب است؟ قطعاً خوب است. شما در مانور نظامي شهيد نمي‌دهيد؟ مي‌دهيد. اخيراً در جابه‌جايي مهمات «مقدم» عزيز و عده‌اي شهيد شدند. اين مانور است. ما در عزاداري‌ها سينه مي‌زنيم، زنجير مي‌زنيم. داريم نشان مي‌دهيم ما براي امام حسين درد نمي‌فهميم. اين يك پيام قشنگ است.

چند روز پيش رئيس شركت "بِل" به دانشگاه تهران آمده بود و راجع به صوت دانشگاه صحبت مي‌كرديم. از من پرسيد: «شما شغلت چيست؟» علاوه بر شغلي كه آنجا داشتم، گفتم: «من نوكر امام حسينم». بعد برايش توضيح دادم. دست و پا شكسته كمي انگليسي صحبت مي‌كردم. آن مترجم فارسي را به آلماني ترجمه مي‌كرد و البته خود او انگليسي را بهتر متوجه مي‌شد تا اينكه ما فارسي را مي‌خواستيم با ترجمه به او منتقل كنيم. حرف‌هاي ما را كه راجع به امام حسين(ع) شنيد منقلب شد. مي‌گفت: «ما هم در مسيحيت داريم، ولي وقتي مصائب مسيح را مي‌گويند چرت مي‌زنند. تو خيلي داري با حرارت مي‌گويي». گفتم: «اين حرارت مال خودِ امام حسين است و همه مردم ما اين‌اند و عشق امام حسين يك چيز ديگر است». او منقلب شده بود.

با این توضیحات شما كه قمه‌زدن‌ هم توجیه دارد؟

نه، اشتباه نكنيد. آنهايي كه در گذشته قمه مي‌زدند چون فتوايي در حرمت نبود. آنها روي بي‌عقلي نمي‌زدند و در آن هم مبناي خِرد بود، اما امروز مي‌گويند به دليل اينكه وهن مي‌شود اين كار را نكنيد. مثل اينكه بگويم آقا! وقتي شما يك قلاده بيندازي گردنت و بعد همين كار فيلم شود، اين كار را نكن. شما مي‌خواهي تواضع كني، مي‌خواهي ناچيز بودنت را درگاه اهل‌بيت بگويي، امري است علي حدّه، اما اين كار شما تخريب شيعه در سطح جهاني است، پس نكنيد.

مثال مي‌زنم كسي بلاتشبيه تازه ازدواج كرده و در عقد است. وقتی با خانمش تنها نشسته يك‌جور حرف مي‌زند. حالا برادر خانمش، پدر خانمش و مادر خانمش نشسته‌اند خب يك جور ديگر حرف مي‌زند. در يك مراسمي مي‌خواهند او و خانمش را به عنوان يك زوج خوشبخت روي سن ببرند تا صحبت كنند، در آنجا يك‌جور ديگر صحبت مي‌كند. ما در نحوه عزاداري‌مان هم بايد حواس‎مان باشد. هميني را كه دارم مي‌گويم مراقب باشيم آسيب نزنيم، اما هميشه يك مشت معاندند، يك مشت آدم‌هايي هستند روي خردورزي ايراد نمي‌گيرند، بلكه دنبال ايرادند. ما با آنها كاري نداريم. مراجع و رهبري دست ما را باز گذاشته‌اند.

ببينيد امام‌رضا(ع) در روضه‌خواني چقدر دست روضه‌خوان را باز گذاشته است. اين همه ايرادهايي كه شما به ما مي‌گيريد، آنها به ما نكردند. حضرت رضا(ع) مي‌فرماید: «یابن شبیب إِنْ كُنْتَ بَاكِياً لِشَيْ‏ءٍ فابْكِ لِلْحُسَيْنِ»، ای پسر شبیب! هروقت خواستی گریه کنی برای چیزی برای امام حسین گریه کن، بعد حضرت بدون هيچ مقدمه‌اي يكدفعه روضه سر بريدن امام حسين را مي‌خواند و در این روضه هم مثال به كبش(قوچ) می‌زند. يعني يك‌جوري روضه را خوانده شما نتواني دائم به آن گير بدهي، چون همه که اديب نيستند، چون همه نمي‌توانند اين لوازم را لحاظ كنند.

بیش از پنج هزار مداح ما که نمی‌توانند ادیب باشند

ما 5 هزار، بلكه 10 هزار مداح در سطح كشور داريم. آيا همه اين 10 هزار نفر واقعاً مي‌توانند اديب باشند؟ قطعاً نه، اما دست ما را باز گذاشته‌اند. شعري خوانده نشود كه وهن باشد، توهين باشد، دالّ بر ذلت باشد و كليت قصه حفظ شود.

ایرادی که برخی می‌گیرند این است که راه اندازی دسته عزاداری سابقه تاریخی ندارد.

اولين دسته سينه‌زني را مخدراتی راه‌انداختند كه پشت سر حضرت زينب ـ‌صلوة الله عليهاـ‌ تا گودال رفتند درحالی که به سر و سينه مي‌زدند، هم به صورت،. شما كه مي‌خواهي ايراد بگيري، بايد به حضرت زينب(س) بگويي چرا سينه زدي؟! اين نسواني كه در كربلا بوده‌اند صورتشان را زده‌اند كبود نشده؟ حالا ما بگوييم چرا زدند؟ اينها براي ما الگوست. قطعاً اين عزاداري‌ها بر نصوص روايي است، بحث فقهي هم دارد. يادم هست آیت الله وحيد مفصلاً راجع به اين مطالب صحبت كرده‌اند.

برخي جريان هاي روشنفكري مدعي هستند كه نبايد در ايام محرم الحرام اشك ريخت چرا كه مگر نمي‌گوييد امام حسين در راه هدف و آرمان خود به شهادت رسيد و حضرت زينب نيز فرمودند «ما رأيت الا جميلا»؛ بنابراين عزاداري و اشك ريختن چه وجهي دارد؟

در اين باره كه گفتيد اين جريان‌هاي روشنفكري مي‌گويند چرا اين‌قدر اشك مي‌ريزيد، بايد بگويم من امروز چنين چيزي را نمي‌بينم، چون در دانشگاه تهران بودم. جريان‌هاي مختلف سياسي حتي جريان‌هايي كه ممكن است از لحاظ نگاه سياسي با منِ سعيد حداديان خيلي جاها متفاوت باشند، وقتي پاي عزاي امام حسين مي‌آيند اشك مي‌ريزند و خوب هم اشك مي‌ريزند. امام اين مسئله را حل كرد كه ما ملت گريه سياسي هستيم، راجع به اشك مفصل صحبت كرده است. امروز كسي مشكلي راجع به گريه كردن در باره امام حسين(ع) ندارد. من در محافل آكادميك نمي‌بينم.

شايد منظور اشك به عنوان مصداق كلي نباشد، بلكه همين بحثي كه كرديد، اين مدل عزاداري و توي سر و كله‌ زدن...

نه، ما بايد توده‌ها را ببينيم. مثلاً در جشن تولد اميرالمؤمنين همه كف مي‌زنند. آيا توقع داريم يك مجتهد هم كف بزند؟ مثلاً قرار است آقايي را تشويق كنند. آيا توقع داريم يك حافظ كل قرآن كف بزند؟ شعور افراد هم هست. وقتي مي‌خواهيم براي تعدادي استاد دانشگاه متدين كهنسال برنامه بگيريم، قطعاً با برنامه جمعي از كسبه ‌ـ‌كه آنها هم عزيز ما هستند‌ـ بايد متفاوت باشد. كما اينكه شما بيا دانشكده هنر را ببين. بچه‌هاي دانشكده هنر با مدل متفاوتي دكور مي‌زنند، با مدل متفاوتي برنامه عزاداري را تنظيم مي‌كنند و با المان‌هاي بسيار ساده مثلاً در طراحي‌ها و گرافيك دو تا خط مي‌كشند و شما با همين دو تا خط داريد يك آدم مي‌بينيد و طرح‌هاي جديدي براي سياه‌پوش كردن و المان‌هاي خيلي قشنگي براي عزاداري مي‌دهند. بچه‌ها دارند كار مي‌كنند.

خدا خير به آقاي پناهيان بدهد. عده قابل ملاحظه‌اي از بچه‌ها در دانشكده هنر با آقاي پناهيان هستند. در دانشگاه تهران هم همين‌جور. ايشان دارد براي محرم زحمت مي‌كشد و پاسخگوي سئوالات و شبهات است. ببينيد در جريان بحث‌هاي آقاي پناهيان بچه‌ها تا چه حد مريد آويني شدند. برنامه‌هاي متون آويني را بازخواني مي‌كنند. كربلاهايي را كه آقاي پناهيان با دانشجويان مي‌رود، ببينيد. آقاي پناهيان يك نفر است، اگر همين را تعميم بدهيد آن وقت ببينيد چه مي‌شود. ما در سطح دانشگاه كم نداريم آدم‌هايي را كه كم از جاهاي ديگر گريه نمي‌كنند. قبلاً وقتي غذا مي‌آمد بچه‌هاي انجمن و بسيج و جامعه مي‌آمدند كار غذا را پيگيري مي‌كردند.

ادامه دارد...

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها