به گزارش پایگاه 598 به نقل از فارس، وقتى «یهودا باراک» وزیر جنگ پیشین رژیم نژادپرست صهیونیست، یک هفته پس از شکست در جنگ 8 روزه از جهاد اسلامی با کنارهگیری از سیاست، به رئیس خود «بنیامین نتانیاهو» گفت: «اسرائیلیها دیگر باید سوداى اسرائیل بزرگ را از سر بیرون کنند»، برخى محافل این رژیم با این نگاه که نخستوزیر اسبق اسرائیل به دلیل ورشکستگى سیاسى و براى توجیه ناتوانىهاى خود اینچنین سخن گفته، سعی کردند با فرافکنی از کنار این اعتراف تاریخى به راحتى عبور کنند؛ اما آگاهان به اوضاع و احوال فلسطین اشغالى مىدانستند حرفهاى باراک، تنها ریشه در شکست در جنگ 8 روزه ندارد؛ بل تکرار شکستهای اسرائیل از سال 2000 بدینسو، موجب اذعان یکی از سفاکترین صهیونیستها نسبت به ملت فلسطین، به اوضاع وخیم اسرائیل دارد.
آن روز، نتانیاهو تلاش کرد احزاب مؤتلف و مخالف
دولتش را متقاعد کند که اگر چه او نیز مانند «یهودا اولمرت» نخستوزیر
پیشین رژیم صهیونیست ـ که در سال 2006 در جنگ 33 روزه برابر چریکهای
حزبالله لبنان دچار شکستی تاریخی و فاجعهبار شد و 2 سال بعد در غزه
محاصرهشده نیز با وجود کشتار وسیعی که در نبرد 22 روزه، با بمبهای فسفری
علیه غیرنظامیان به راه انداخت، نتوانست بر حماس غالب گردد ـ توفیقی در
بازگرداندن پیروزی به ارتش چهارم دنیا(!) به دست نیاورد؛ اما اگر برای بار
سوم تشکیل دولت صهیونیست به او محول شود، برنامههایی برای موفقیت اسرائیل و
سرنگونی دولت حماس در غزه در سر دارد. او وعده داد برای براندازى دولت
انقلابى حماس که نتیجه آن بازگشت آرامش به سرزمینهای اشغالی به ویژه
شهرکهای صهیونیستنشین است، نیاز به اعتماد مجدد شهروندان اسرائیلی دارد و
به قدری ناامید از پیروزی بود که علاوه بر آنکه هنگام انداختن رأی خود به
صندوق از صهیونیستها خواست به ائتلاف وی رأی دهند. وی حتی در آخرین ساعات
رأیگیری، برای ماندن در قدرت، به التماس هم افتاده بود.
در حالی که کار پیروزی در انتخابات و تشکیل دولت برای نتانیاهو دشوارتر از پیش به نظر میرسد، بسیاری از نخبگان رژیم صهیونیست با تکرار صحبتهای چند سال پیش باراک، به این موضوع اذعان دارند که اختلافها و شکافهاى عمیق درون حکومت اسرائیل، این رژیم را به سمت فروپاشى مىبرد. |
اینک در آستانه برگزاری انتخابات زودهنگام کنست،
نتانیاهو مجبور میشود برخلاف عرف معمول دیپلماتیک، بدون دعوت ظاهری باراک
اوباما یا ژوزف بایدن به آمریکا برود و در کنگره سخنرانی کند و دلیل آن را
نیز هراس از پایان یافتن حیات اسرائیل عنوان کند. بحرانهاى درون ساختار
نظام صهیونیستى بار دیگر با توجه به آنکه حزب حاکم با اخلاف ناچیزی از سایر
احزاب پیش است، در حال پدیداری است. در حالی که کار پیروزی در انتخابات و
تشکیل دولت برای نتانیاهو دشوارتر از پیش به نظر میرسد، بسیاری از نخبگان
رژیم صهیونیست با تکرار صحبتهای چند سال پیش باراک، به این موضوع اذعان
دارند که اختلافها و شکافهاى عمیق درون حکومت اسرائیل، این رژیم را به
سمت فروپاشى مىبرد. برخی از ناظران صهیونیست در اندیشکدههای این رژیم با
توجه به شکستهای پیاپی ارتش اسرائیل در 4 جنگ رو در روی اخیر ـ 33 روزه از
حزبالله و 22، 8 و 50 روزه از غزه ـ و به ویژه گذشتن مکرر موشکهای
مقاومت از گنبد به اصطلاح آهنین و رسیدن آنها تا تلآویو و حتی دورترین
نقاط اسرائیل و ناتوانی در مقابله با این پدیده، تشدید مشکلات اقتصادی در
فلسطین اشغالی، اختلاف شدید «اوباما ـ نتانیاهو» که در تاریخ روابط ایالات
متحده و رژیم صهیونیست بیسابقه است، بنبست در روند مذاکرات سازش و حالا
حضور احتمالاً کمرنگ صهیونیستها پای صندوقهای رأی و آرای شکننده احزاب
مختلف طبق نظرسنجیها، شرایط کنونى جامعه اسرائیل را بسیار وخیم و در
آستانه فروپاشی از درون دانسته و معتقدند چنانکه دستاندرکاران این رژیم
چارهاى نیندیشند، اسرائیل باید در انتظار متلاشی شدن تدریجی باشد.
با اعتنا به برتری ناچیز «لیکود» نسبت به سایر احزاب رژیم صهیونیست، احتمال
ـ هر چند ضعیف ـ آنکه تلآویو در بحران ناتوانی در تشکیل دولت قرار بگیرد
هم وجود دارد؛ حال آنکه اگر دولتی نیز شکل بگیرد، با توجه به اختلافات
فزایندهای که در این رژیم وجود دارد، احتمال آنکه دولتی مستعجل باشد، هست.
در صورت تحقق چنین احتمالی، «خلأ قدرت» نیز بر مشکلات رژیم نژادپرست
افزوده خواهد شد.
از سوی دیگر نسل اول سران این رژیم نیز در حال منقرض شدن است؛ با هلاکت «اسحاق رابین»، جان کندن عبرتآموز «آریل شارون»، مرگ «اسحاق شامیر» و ضعف شدید جسمی «شمعون پرز» 93 ساله رئیس سابق این رژیم ـ که حتی با وجود وجههاش میان صهیونیستها، او هم توان ایجاد ائتلافی فراگیر بین احزاب اسرائیلی ندارد ـ این رژیم از این لحاظ نیز در حال لطمه خوردن است.
رژیم چند پاره اسرائیل به معناى واقعى با بحران مدیریت و رهبرى سیاسى دست به گریبان است.
سایه این بلاتکلیفى و بحران پس از نهاد دولت، بر ارتش این رژیم سایه افکنده
است. کافى است به استعفاها و برکنارىهای پیاپی پس از شکستهای 7 سال اخیر
در ارتش صهیونیستی نگاهی بیفکنیم. از طرفى اغلب پروژههایى که پس از شکست
در برابر مقاومت لبنان از سوى ارتش در غزه یا رامالله پیاده شده نتایج
معکوس به بار آورده است و صراحت حضرت امام خامنهای مدظله العالی در اعلام
مسلح کردن کرانه باختری نیز به مصیبت دیگری برای صهیونیستها مبدل شده است
تا حدى که خود رسانههاى چاپ تلآویو مکرر مىنویسند موازنه نظامى در درون
مرزهاى فلسطین اشغالى به نفع اسرائیل نیست. این رسانه ها در روزهاى اخیر
هشدارهاى پرز را با آهنگى تندتر به زمامداران این رژیم بازگو مىکنند که
اگر اوباما نیز با توجه به رفتارهای نتانیاهو و نهایتاً عملی کردن
سخنرانیاش در کنگره به رغم مخالفت دمکراتها، حمایت را از اسرائیل کاهش
دهد، آن وقت ارتش این رژیم هیچ عنصر قدرتى براى اداره جبهههاى گسترده جنگ
ندارد.
شکاف هاى فعال رژیم به وضع ارتش یا جنگ قدرت احزاب محدود نمى شود چنان که
اغلب محققان خاورمیانه تأکید کرده اند نظام سیاسى اسرائیل در 67 سالگى این
رژیم نامشروع، با مجموعه اى از تضادهاى غیر قابل ترمیم دست به گریبان است و
آنچه ساختار حکومت و جامعه اسرائیل را دچار تزلزل کرده نه در اظهارات پرز
یا سخنرانی نتانیاهو در کنگره آمریکا بلکه در نظرخواهى مؤسسات یهودى نمایان
شده است که مى گوید ساکنان این سرزمین اشغالى اعتماد به نفس خود را از دست
داده اند. روح ناامیدى در کالبد شهروندان این رژیم حلول کرده و نشانه بارز
آن این است که پس از جنگ 33 روزه دیگر جوانان اسرائیلى براى جنگ و درگیرى
داوطلب نمى شوند.
در چنین فضایى است که هر سه شکاف درون جامعه اسرائیل که تاکنون صورتى نامحسوس داشت سر باز کرده اند.
رژیم چند پاره اسرائیل به معناى واقعى با بحران مدیریت و رهبرى سیاسى دست به گریبان است. سایه این بلاتکلیفى و بحران پس از نهاد دولت، بر ارتش این رژیم سایه افکنده است. کافى است به استعفاها و برکنارىهای پیاپی پس از شکستهای 7 سال اخیر در ارتش صهیونیستی نگاهی بیفکنیم. |
* شکاف قومى میان اعراب و یهودیان ساکن دو سوى بیت المقدس که حتى به کنیست نیز کشیده شده است.
* گسست طبقاتى میان دو طیف از مهاجران و ساکنان یهودى بویژه مهاجران فقیر شرقى با اقوام اروپایىتبار.
* شکاف میان مذهبیون و تندروهاى یهود و خاخام ها که خواهان ایدئولوژیزه
کردن جامعه هستند با جوانان سکولارى که دیگر هیچ پایبندى به ارزش هاى
تبلیغى پدران صهیونیستشان ندارند.
شاید در این باب یادآورى نظریه اى که زبان شناس و منتقد مشهور امریکایى پس
از مدتى حضور در لبنان و خاورمیانه مطرح کرد، ابعاد بحران این رژیم را روشن
تر سازد. پروفسور نوآم چامسکى در کتابى که پس از این سفر تحقیقى به رشته
تحریر درآورد نوشت: «ماهیت ستیزه جویى سرانجام اسرائیل را از پا در مى
آورد».
چامسکى تأکید مى کند: «من چند دهه قبل نوشتم کسانى که خود را حامى اسرائیل مى دانند در واقع حامى افول اخلاقى و نابودى نهایى احتمالى آن هستند. سران اسرائیل با رد همه پیشنهاد ها و توصیه هاى کشورهاى اسلامى و افکار عمومى جهانى حاضر نشدند سیاست توسعهطلبى و سرکوب را متوقف کنند و عاقبت هر نظامى که بر چنین منطق غیر انسانى اصرار ورزد همین خواهد بود».