کد خبر: ۳۱۸۴۵۰
زمان انتشار: ۱۴:۲۵     ۰۹ خرداد ۱۳۹۴
حداقل انتظار از مجری برنامه هفت این است که با میهمان برنامه اش وارد یک گفت و گوی چالشی شود تا بیینده شاهد یک مونولوگ یکطرفه نباشد و از قبال بحث چیزی عاید مخاطب شود.
به گزارش پایگاه 598 به نقل از نسیم ، رخشان بنی اعتماد میهمان برنامه شب گذشته هفت بود؛ جدای از ذوق زدگی سیاست زدگان شبه روشنفکر از این حضور می توان گفت نفس حضور یک کارگردان ولو آن که فردی با گرایش سیاسی علیه نظام و سیاه نما در آثارش باشد، در مهمترین برنامه سینمایی قابل دفاع است به شرط آن که رسانه نظام تبدیل به تریبونی برای یک سویه گویی و تکرار مکررات روشنفکری نباشد.

در این گونه موارد انتظاری که از مجری مهمترین برنامه سینمایی سیما می رود این است در ردای یک کارشناس سینمایی جلوی میهمانانش بنشیند وگرنه مژده لواسانی و آزاده نامداری هم می توانند به رسم مالوف از عهده اجرای این برنامه خیلی بهتر از جناب گبرلو بربیایند؛ حداقل انتظار از مجری برنامه هفت این است که با میهمان برنامه اش وارد یک گفت و گوی چالشی شود تا بیینده شاهد یک مونولوگ یکطرفه نباشد و از قبال بحث چیزی عاید مخاطب شود یا اگر خود هم توان این کار را ندارد فرد آگاهی در برابر وی بنشاند تا عیار مدعیان آشکار شود.

اما شب گذشته نیز مانند همیشه جناب گبرلو تریبون بی زبان برنامه را به شکلی منفعلانه در اختیار میهمانش گذاشت(مهمانی که حتی ابتدائیات حرمت میزبان را نگاه نداشت و حجاب متداول رسانه ملی را رعایت نکرد) تا ادعاهای پاستوریزه و شکیل  کارگردان قصه ها در رسای سینمای اجتماعی را به شکلی کاملا متناقض به خورد مخاطب بدهد و مجری مودب برنامه فقط با حرکت سر به علامت تایید ری اکشن نشان دهد.

اصولا به نظر می رسد از نظر تهیه کننده و گردانندگان برنامه هفت اصل بی طرفی به معنای سکوت منفعلانه و تایید سخنان همه مهمانان است درحالیکه این ژست ملال آور که بر پاشنه محافظه کاری می چرخد برنامه آنها را تبدیل به یکی از خسته کننده ترین و بی خاصیت ترین برنامه های سیما  کرده است.

بنی اعتماد با وجود اینکه رویکرد سیاسی در فیلمهای اخیرش به شدت جریان دارد در برنامه هفت می گوید: موضع گیری های مغرضانه و جناحی نسبت به سینمای اجتماعی باعث می شود که عده ای از آب گل الود ماهی بگیرند.

بنی اعتماد همچنین در مورد فیلم «قصه ها» مدعی شده: «آخرین نظرات در مورد این فیلم  نشان دهنده همدلی افراد جامعه ایرانی از نظر مخاطبان خارجی بود، یعنی وجوهی که از نظر ما سیاه بود واقعأ اینگونه نیست.»

این فیلمساز در حالی از همدلی آدمها در فیلمش سخن می گوید که برای مثال رابطه آدمها در فیلم قصه ها از سوی یک دختر و مادر به گونه ای است که دختر کانون خانواده را رها کرده و بهترین راه ادامه زندگی را فاحشگی تشخیص داده و یا در بخشی دیگر جدال خیابانی زنی با شوهرش را به نمایش می گذارد که صورتش از سوختگی ناشی از آبجوش صدمه دیده و در جایی دیگر  ماموران انتظامات یک کارخانه در حال نزاع با کارگران نشان داده می شوند.

بنی اعتماد در بخش دیگری از سخنانش ادامه می دهد: «موضع گیری در قبال سینمای اجتماعی یا حوزه های دیگر با قضاوتهای نابجا و دور از واقعیت و اغراق، فضایی را به وجود می آورد که باعث جلوگیری از حرف زدن گوینده می شود.» اما در واقع این فیلمساز تا به حال هرآنچه را که به لحاظ اجتماعی مایل بوده از دریچه لنز دوربینش به مخاطب ارائه داده است و آنچه به ویژه در فیلم قصه ها نمود داشته مخلوط کردن تنها بخش کوچکی از جامعه ایران و ارائه آن به عنوان همه واقعیت این جامعه پویا و در حال شد است.

مغلطه بنی اعتماد در این بخش از سخنانش آنقدر واضح است که دیگر جایی برای سکوت گبرلو باقی نگذارد اما آقای مجری همچنان فقط نگاه می کند و سر تکان می دهد آنجا که می گوید: «در سینمای اجتماعی اگر سیاه نمایی به معنای نشان دادن سفیدی از سیاهی باشد، منتقدین باید استدلال بیاورند که چه چیز سفیدی را سیاه نشان داده ام؟! من سیاهی ها و تلخی ها را می بینم اما سیاه بین و تلخ بین نیستم، کاراکتر فیلم هایم در اوج تلخی و سیاهی، جوهر پاک انسان بودنش را حفظ می کنند.»

بنی اعتماد آگراندیسمان برخی نقاط نامطلوب اجتماعی از جمله فقر و فحشا که البته وجود آنها برازنده حکومت نیست را با رویکردی سیاسی در فیلمهایش دنبال می کند و با وارد کردن مولفه هایی چون دانشجوی ستاره دار  و زندانی سیاسی پس از انتخابات نوع نگاه و انگیزه سیاسی خود را به وضوح لو می دهد ضمن اینکه کسی از او انتظار سفید نمایی ندارد اما وقتی تنها بخشی محدود از واقعیت اجتماع درحال تحول ایران را در قاب دوربینش جای می دهد و بیشتر واقعیت را سانسور می کند طبیعی است که متهم به سیاه نمایی شود.  

بنی اعتماد درباره امید داشتن شخصیتهای فیلمهایش مدعی می شود: «امید را در وجوه انسانی آدمها، مقاومت، مطالبه جویی، یاد گرفتن اعتراض کردن به وضعیت موجود و پایداری می دانم» اما آنچه او حداقل در فیلم قصه ها به تصویر کشیده با انچه  به عنوان مقاومت؛ مطالبه جویی پایداری و اعتراض می خواند فاصله ای بعید دارد چرا که جانمایه فیلم قصه ها جامعه ای به بن بست رسیده و مضمحل را نشان می دهد.

بنی اعتماد در مورد اینکه هدف برخی از فیلمسازان از ساخت فیلمهای اجتماعی و نشان دادن مشکلات اجتماع، بردن فیلمها به خارج از کشور و جایزه گرفتن است می افزاید: «متأسفانه شاید به دلیل نشناختن سینمای جهان و جشنواره ها همواره این تصور وجود داشته که تنها ماییم که فیلمهای انتقادی می سازیم، در صورتی که اینطور نیست، کشورهای دیگر از نقدهای گزنده تری استفاده می کنند اما ما زبان صلح جویانه ای برای بیان موضوعات اجتماعی داریم.» و باز هم جناب گبرلو که هرساله جزو میهمانان فستیوال سینمایی کن هستند در برابر این سخنان خانم فیلمساز هم ساکت می شوند و حداقل نمی گویند که بی اعتنایی به بسیاری از آثار سینمایی فاخر که نسبتی با خط و ربط جشنواره های خارجی ندارد موید کانالیزه بودن آنهاست و مسئله ای قابل انکار نیست.

اینها تنها برخی از مسائلی است که می توانست موضوع چالش مجری برنامه هفت با میهمان شب گذشته اش باشد و  اما جناب گبرلو ترجیح داد فقط سکوت کند و به خانم فیلمساز خیره بشود.

هر چند که شنیده شده است گبرلو این روزها، آخرین لحظات مجری گری اش در هفت را سپری کرده و گویا می خواهد به نحوی با چنین برنامه هایی در اوج خداحافظی کند اما سوال از مسئولان مافوق وی پیش می آید که آیا رسانه ملی می تواند از بودجه بیت المال فرصتی برای مقایسه ایران و اسرائیل توسط جریان مدعی روشنفکری به وجود آورد؟

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها