کد خبر: ۳۵۸۴۳
زمان انتشار: ۱۲:۱۸     ۲۹ دی ۱۳۹۰
حتما با دیدن این سریال دختران چادری ایران زمین به فکر این میافتدند هیچ گاه دست از چادر بر ندارند و رویشان را محکمتر بگیرند. و آنهایی که چادر ندارند تصمیم میگیرند از این به بعد حتما چادر داشته باشند! از همه دست اندرکاران این سریال تشکر می کنیم. راستی کی جلسه تقدیر و تشکر معاون یا خود رئیس صدا و سیما از عوامل این سریال دینی بر گزار می شود؟ خوب است برویم و جلوی مرکز صدا و سیما تجمع کنیم و گل بدهیم و...
بولتن نيوز: در سریال تا ثریا تیپ سازی صورت گرفته است و شخص مرود نظر که ثریاست به مرور در ذهن مخاطب نابود می شود. اول باید این را ثابت کرد که در این فیلم تیپ سازی صورت گرفته است و الا هر چه بگوییم با یک جمله زیر سوال می رود (کدام جمله ؟ این جمله : هر انسانی بالاخره نوعی پوشش دارد ، مگر زنان چادری همه خوب هستند؟)

تفاوت تیپ سازی و شخصیت سازی در این است که فردی که تیپ سازی می شود نماینده یک گروه یا صنف اجتماعی است و در واقع با دستاویز قرار دادن این فرد درباره آن صنف یا گروه سخن گفته می شود. اگر بخواهند آن گروه را بالا ببرند و محبوب کنند این شخص را محبوب می کنند و اگر بخواهند آن گروه را بد نشان دهند این فرد را خوار و خفیف و زبون می کنند. (به پی نوشت می توانید مراجعه کنید)

تیپ سازی ثریا
اول : نوع پوشش ثریا، یک زن به شدت مذهبی را نشان می دهد. چادر ، نماد زنان مذهبی ایران است.
قشر خاصی از زنان مذهبی چادر را به شیوه ثریا استفاده می کنند پس ثریا نماینده ای از این گروه است نه یکی از زنان معمولی جامعه ما. چه شیوه ای؟ نوع رو گرفتن او نوعی خاص از روگفتن است. ثریا چادر را با دست خود تا نوک بینی اش بالا می گیرد، به گونه ای که دهانش معلوم نباشد. او بیشتراوقات نیمی از صورتش را می پوشاند. وحتی دستانش را زیر چاد پنهان می کند وهمه می دانیم که در شرع واجب نیست گردی صورت و دستها تا مچ پوشیده شود و تنها زنانی این گونه روی خود را می پوشانند که از نوعی حیای خاص بر خوردارند و تاب نگاه کردن مردها به صورتشان را ندارند . شرم و حیایی ارزشمند، صورت را می پوشانند تا مبادا کسی از همین مقدار معلوم صورتشان به گناه بیافتد. مبادا چشم های ناپاک بر صورتشان سنگینی کند. به هر حال نوعی احتیاط است و احتیاط در دین ستوده شده است.

دوم : ثریا فردی نشان داده شده که به مسجد می رود .ثریا نه تنها به مسجد می رود و به شدت روگیر است بلکه از روحانی مسجد هم سوال شرعی میپرسد. و هنگامی که میخواهد به آقا رضا پول بدهد وبه اصلاح مضاربه راه بیاندازد خیلی تاکید دارد که مبادا توجه به حلال وحرام نشود. این مطلب را ثریا به داماد خود نیز سفارش می کندو حمید به آقا رضا باز تاکید میکند و آقا رضا خیالشان را از بابت حلال و حرامی راحت میکند.
این موارد و موارد بعدی دائما به ببیننده این القا را دارد که سریال در مورد یک زن به شدت مذهبی است نه یک زن معمولی در اجتماع.
سوم : هرگاه مصیبتی بر ثریا وارد می شود زیر لب می گوید یا علی . البته هر جایی که خبر ناگوار شدیدی می شود به یا علی گفتن می افتد و یک بار هم دختر او وقتی می فهمد مادرش پنهانی ازدواج کرده است میگوید یا حسین و گوشی آیفون از دستش می افتد و گیج میخورد و..... (جای بسی تامل!!)

چهارم: در تیتراژ ابتدای فیلم هم این خانم چادری در حال حرکت است و در خیابان و کوچه و ... راه می رود البته راه رفتن که اشکالی ندارد اما وقتی شما بانویی را می بینید که به شکلی خاص چادر به سر دارد و رو گرفتنش خاص است تیپ بودن را القاء می کند.او با مردم دیگری که در کنار او هستند و در گوشه و کنار کادر راه می روند تفاوت دارد و معلوم است که زنی محجبه است.
تفاوت این زن با بقیه در چیست؟ چادرش و نوع روگرفتنش. بعلاوه این که در تیتراژ هر شب تاکید می شود که ما در مورد زن محجبه صحبت می کنیم زنی که چادر دارد و به شکل خاصی در اجتماع ظاهر می شود.
گفته می شود مساله این سریال ربا و نزول خوری است اما اگر ربا مساله فیلم است چرا در تیتراژابتدای سریال حرفی از آن به میان نمی آید؟ چرا ربا سوژه قرار نگرفته است و فقط به یک آیه درحد چند ثانیه ( برای خالی از عریضه نبودن) اکتفا شده است؟ و چرا در تیتراژ آخر هم مساله ربا مطرح نیست بلکه خواننده درماندگی فردی را آواز می کند . البته بعد از دیدن داستانی راجع به یک زن بیچاره شده و شعری اندر حکایت بدبختی معلوم است که تیتراژ هیچ ربطی به نزول ندارد و مربوط به کیست؟

اما چگونه چادر و یک زن مومنه ای که مسجد می رود و اهل شرع و حلال و حرام هم هست در این سریال به لجن کشیده می شود. آنهم به شکلی که یادم نمی آید سریالی بعد از انقلاب این گونه چادر و زن چادر را لجن مال کرده باشد.
راستی ثریا چرا این کارها را می کند؟ چرا چادر مشکی؟ و چرا به شکلی خاص رو می گیرد؟ ( منظورم اصل حجاب نیست بلکه نوع خاص حجاب است . یعنی چادر به جای مانتو، چادرمشکی به جای رنگی و چادر سنتی به جای چادر آستین دار معروف به چادر ملی و پوشاندن نصف صورت به جای اکتفا به محدوده واجب شرعی؟)

لابد جواب این است که حتما به خاطر حجب و حیا و این گونه موارد. ولی مشکلی در میان است . ما مبینیم ثریا در محل خاصی کار می کند (البته نویسنده تصمیم گرفته است او در این جا کار کند ) که با این جواب سازگار نیست. زنی که مسیر رسیدن به محل کارش را با آن ظاهر خاص مذهبی طی می کند ناگهان در محل کار با روپوش سفید، مقنعه سفید ، شلوار سفید و سراندر پا سفید ظاهر می شود. بدون چادر . به گونه ای که با مرد ها به راحتی صحبت می کند و حتی دعوایشان هم می کند و خبری از آن حجب و حیا نیست؟ در راه روهای بیمارستان بدون هیچ مشکلی از جهت نداشتن چادر راه می رود گویا او هیچ وقت یک زن چادری نبوده است . با انتخاب این شغل و پوشش ثریا در محل کارش نوعی تضاد را در این شخصیت نشان می دهد . یعنی همان زنی که آنقدر محکم رو می گیرد را به ناگاه در قسمتهای متعددی به گونه ی دیگر می بینیم و نمی توانیم بگوییم زن محجبه داستان ما حیای خاصی دارد وپشت این ظاهر معتقد نمای کوچه و خیابان اعتقادی دیده نمی شود. این قضاوتی است که در مورد زنان رو گیر به مخاطب القا می شود نه ثریا ( بحث تیپ و شخصیت را به یاد داریم)

ممکن است گفته شود خب اقتضای کار در آشپزخانه این است که سفید بپوشد و بهداشت و مشکل دست و پا گیر بودن چادر و.... باعث این رفتار شده است. جوابش را خودتان می دانید: به همین دلایل هم می شد نویسنده محترم ایشان را در جای دیگری مشغول به کار کنند که این مشکلات را نداشته باشد. چرا این جا انتخاب شد؟ چرا قصه به گونه ای رقم میخورد که ثریا در چنین جایی کار کند.
این تضاد در ثریا به عنوان دست گرمی سریال برای تخریب زن مومن و مسجد برو و مساله شرعی بپرس است.
از وقتی سرمایه ثریا توسط آقا رضا در حال بر باد رفتن است این مساله بیشتر شدت می گیرد. ثریایی که آنقدر شرع و حلال و حرام می کرد ناگاه دیگر حلال و حرام سرش نمی شود. وقتی هنوز معلوم نیست که آقا رضا یک نزول ده حرفه ایست که در آستانه شکست است و به ثریا دائم میگوید خودت می گفتی حروم و حلال رعایت شود، مضاربه و شراکت یعنی گاهی هم آدم ضرر می کند و حالا ضرر کرده ایم ثریا دیگر این حرفها را نمی فهمدو فقط می گوید من پولم را میخواهم.
یعنی همه آن عقایدی که ثریا داشت ، یک دفعه به کشک تبدیل می شوند. و دروغ بودن ظاهر مذهبی ثریا را نشان می دهد البته ثریایی که با تیپ شدن معرف قشر زنان به شدت مذهبی جامعه است. ( باز هم تاکید می کنم ثریا در این سریال یک فرد نیست ) و بیننده از این گونه زنها لجش می گیرد.

در قسمت های بعد متوجه می شویم ثریا هنرهای دیگر هم دارد مثلا پنهانی با سرهنگ ازدواج می کند ، همان زنی که به عشق و علاقه پسرش اهمیت نمی دهد خود به معشوقش اهمیت فراوانی داده است و ازدواج که هیچ بلکه حتی پیراهن همسر قبلش را هم به سرهنگ هدیه داده است.
واقعا زنان محجبه کشور چه قدر خوب به تصویر کشیده می شوند.
نکبت و بدبختی از زندگی این زن می بارد و هر قسمت بدبخت تر و مفلوک تر می شود . ثریا از زیر بار فشارهای سرهنگ نمی تواند فرار کند( یعنی ای زنی که شوهرت از دست رفته است مبادا با مرد دیگری ازدواج کنی که ممکن است بدبختت کند. سوال پس امور غریزی خود را چه کند؟ جواب: نمی دانم یه جوری خالی کند یا سرکوب کند به من فیلم ساز مربوط نیست. ) ثریای بدبخت شده از جهت مالی ، بدبخت شده از جهت عشقی، در ازدواج با سرهنگی که به او فشار می آورد ناخواسته سرهنگ را هم می کشد و دچار قتل غیر عمد می شود و بازهم بدبخت تر می شود.
(فیلمساز می گوید خب من آیه قران که می گوید ربا خوار مانند مجنون می شود را میخواهم نشان بدهم!!!) اگر این طور است چرا ثریا که ظاهری مذهبی دارد را برای به نهایت بدبختی رسیدن انتخاب کردی ؟ چرا بقیه ربا خوارانی که مثل ثریا تاکید نکرده بودند ما نزول خور نیستیم و از همان اول پول نزول می گرفتند مثل ثریا بدبخت نمی شوند؟ چرا آنها که تیپ مذهبی ندارند مثل ثریا بیچاره نمی شوند و به اندازه ثریا تنبیه نشدند؟ چرا آقا رضا که عامل بدبختی بقیه است به اندازه ثریا بیچاره نمی شود؟ مگر او نزول نمی داد؟

در قسمت های بعد سریال از ربا خواری و نزول و ... تبدیل شده است به فیلم ثریای مذهبی بدبخت شده ی جنایت کاری که پیراهن از تن مرده بیرون می آورد و سوژه سریال از ربا به چیزی دیگر تغییر می کند. یعنی مساله اول سریال نزول خوری نیست.
بله برای این که کسی نگوید چرا در سریال این گونه با یک زن چادری بر خورد می شود پای مذهب به میان می آید وگفته می شود ربا خوار بود. و حرکتی به نام مذهب علیه مذهب شکل می گیرد.

سرگردانی و پریشانی ثریا و متزلزل بودن زندگی او در تمام سریال با دوربین روی دست به خوبی نشان داده شده است.
اکثر قریب به اتفاق قسمتهای سریال حتی یک دقیقه آرامش را هم ندارد. و دائم ذهن مخاطب را پریشان می کند. سریال اعصاب چند میلیون ایرانی را هر شب خورد می کند . چه کسی ذهن مخاطب را اذیت می کند ؟ زنی چادری که نماینده قشر زنان مذهبی است. آنهم نه یه شب و یک هفته بلکه بیش از یک ماه .
مهمترین ضربه به چادر وقتی است که معلوم می شود سرهنگ بوسیله چادر ثریا کشته شده است. به قول بعضی از منتقدین : سرهنگ را چه کسی کشت؟ جواب : چادر ثریا.
ثریا چادرش را از زیر پای سرهنگ می کشد و سرهنگ می افتد و می میرد و ثریا بدبخت تر می شود. چرا ثریا چادرش را می کشد؟ واقعا چرا چادرش را می کشد؟ او به خاطر این که عمری چادر سر کرده است و همشه چادرش را همراهش می برده لابد چادرش را می خواهد تا وقتی از خانه سرهنگ بیرون می رود با آن حجابش را حفظ کند؟ ولی با همان چادر است که سرهنگ کشته می شود. و ای کاش این چادر نبود. آیا به ذهن بیننده نمی آید که ای کاش چادری در کار نبود که لااقل سرهنگ را نکشد؟!


از دیگر هنرهای این سریال تقابل ثریا با دیگر شخصیت های داستان است. داستان عشقی پسر ثریا و دوست دخترش جالب است. مادر دختر انسان فهمیده ای نشان داده می شود و البته چادر ندارد. چرا او چادر ندارد ؟ مگر میان آدمهای فهمیده چادری وجود ندارد؟ مادر عسل با مساله دوستی دخترش با پویا به خوبی کنار می آید. ولی ثریای چادری فقط داد می زند. حتی مخالتش را به هر دلیل درست یا غلطی به برای پسرش خوب توضیح نمی دهد و فقط فریاد می کشد و فریاد می کشد و کار ها را در مورد پسرش خراب تر می کند. و در آخر هم زندان رفتش و بی پولیش باعث سر افکندگی و خود خوری پسرش می شود. مادری که پسر مجبور است او را مخفی کند وچیزی از او به گوش مادر دوست دخترش نرسد.
از نکات مهم این دوستی این است که وقتی مهمترین و غم انگیز ترین خبر این سریال است را میخواهد به مخاطب نشان دهد اتفاق خاصی می افتد.

تصاویر و گفتگوهای حمید و ثریا در مورد ورشکستگی آقا رضا با موضوع دیگری تلفیق می شود. خب هر کسی هم می داند که این تکنیک کار موضوع تلفیق شده را به کجا می کشاند و چه ذهنیت بدی راجع به آن در ذهن بیننده می سازد. موضوع دوم چیست که با خبر هولناک ورشکستگی آقا رضا تلفیق شده است؟ بله پویا به خواهرانش می گوید تصمیم گرفتیم خانواده ها را در جریان دوستیمان بگذاریم و خواهرانش که تا قبل از آن مشکلی با دوستی برادراشان نداشتن به ناگاه بر می آشوبند که مگر میخواستید چه کنید که خبر بدهید. ( دختران دست پرورده زن مذهبی با دوست دختر داشتن برادرشان مشکلی ندارند ولی وقتی قراراست خانواده ها مطلع شوند بر می آشوبند.) و در همین زمان ثریا که خبر ورشکستگی آقا رضا را شنیده است یا علی گویان روی زمین می افتد وغش می کند. و مساله اطلاع دادن به خانواده ها و توجه به حرام و حلال رابطه منفی نشان داده می شود.

و ثریا در قسمت های بعد مفلوک تر می شود. ثریا به خاطر قتل سرهنگ در زندان است و برای جلسه دادگاه حالش بد شده و نمی تواند در جلسه حاضر شود. فلاکت و بدبختی ، قتل همسر ، سوزاندن پیراهنی که یادگار همسر قبل اوست و از تن مقتول بیرون کشیده شده . آبروی رفته به خاطر ازدواج دوم، قبول نکردن ازداوج با برادر همسر اول و از دست دادن موقعیت خوب ازدواج با او. از بین رفتن تمام سرمایه زندگی . پسری که به حرف ثریا ( مادرش ) گوش نمی دهد. و چادری که باعث کشته شدن سرهنگ شده است چه تصویری از زنان محجبه به نمایش گذاشته است؟
در این سریال بانوی مومن چادری که نیمی از صورت خود را می پوشاند وپای منبر می نشیند و مساله شرعی می پرسید را به لجن کشیده است. آیا بهتر از این هم می شود چادر و یک زن چادری را لجن مال کرد؟ بهتر نبود اگر کارگردانی زحمت ساخت سریال به خود نمی داد و می رفت در یک شبکه خارجی راحت می نشست و به زنان چادری فحش می داد؟بهتر نیست؟ بله بهتر نیست چون تاثیر حرف غیر مستقیم بهتر از مستقیم است. در ضمن کسی هم چیزی به او نمی گوید و تقدیر و تشکر هم می شود کلی پول بیت المال را هم می گیرد و پول خارج نشین را بی خود اصراف نمی کند و در ایران هم زندگی می کند وامضا هم می دهد و در برنامه پارک ملت هم حاضر می شود و فقط به او می گویند سریالت کمی تلخ بود واو هم جواب ( مسخره ای ) میدهد.و البته راه حل ساده لوحانه ی ختم بخیر شدن کارها در قسمت آخر هم ایده ی تکراری بدی نیست و ...

در قسمت یکی به آخر ماست مالیزاسیون شروع می شود آنهم در 15 دقیقه آخر. در این قسمت روی نام خانوادگی ثریاخانم تاکید می شد . ثریا رنجبر. چرا فامیل او رنجبر است؟ این چه وصله ایست که همیشه باید همراه او باشد ؟ و از البته از اول هم همران این زن محجبه بوده است . گویا رنج کشی وصله زندگی اوست و ربطی هم به نزول خوری او ندارد.
تکلیف سی و چند قسمتی که اعصاب ببینده از دست ثریا خوردشده است چه میشود. آیا با یک قسمت همه چیز درست می شود؟ این کار مثل این است که یک بدبدختی را 3 ساعت تمام فحش بدهی و هر هر چه می توانی عقده گشایی کنی و آبرویش را ببری و 30 ثانیه آخر بگویی ببخشید اشتباه شد. آنهم برای فرار از شکایت و فرار از فحاشی صورت گرفته. و مساله ممیزی را که همه خوب می دانیم چیست و چگونه باید از آن فرار کرد.
حتما با دیدن این سریال دختران چادری ایران زمین به فکر این میافتدند هیچ گاه دست از چادر بر ندارند و رویشان را محکمتر بگیرند. و آنهایی که چادر ندارند تصمیم میگیرند از این به بعد حتما چادر داشته باشند. و بی دین ها هم تشویق می شوند که دین داشته باشند و پای منبر مسجد بروند و ...
و پسران این جامعه می فهمند دوست دختر چیز بدی است و مادر مذهبی داشتن خیلی خیلی خوب است چون دائم سرشان داد نمی زند! و مجبور به پنهان کاریشان نمی کند. و دختران هم سعی میکنند حتما و حتما در انتخاب دوست پسرشان پسری را بپذیرند که مادرش چادری باشد. البته به صورت کلی به این نتیجه می رسند که دوست پسر خوب نیست و جیز است. و فقط مساله ربا می ماند که مردم اصلاح شاید اصلاح نشوند.

از همه دست اندرکاران این سریال تشکر می کنیم.
راستی کی جلسه تقدیر و تشکر معاون یا خود رئیس صدا و سیما از عوامل این سریال دینی بر گزار می شود؟
خوب است برویم و جلوی مرکز صدا و سیما تجمع کنیم و گل بدهیم و اظهار خاکساریمان را به این هنرمندان اعلام کنیم.
چقدر خوب حرف رهبر که فرموده اند چادر نشان ملی ماست را برای مردم جا انداختند. تا مردم به چادر ببالند!!!

-----------------------------------------

*باید مسائل ارزشی اسلام در جامعه ما احیاء بشود. مثلا مسئله حجاب، یک مسئله ارزشی است. مسئله حجاب،‌ مسئله‌ای است که اگر چه مقدمه‌ای است برای چیزهای بالاتر، اما خود یک مسئله ارزشی است.

*ما که روی حجاب این قدر مقیدیم، به خاطر این است که حفظ حجاب به زن کمک می‌کند تا بتواند به آن رتبه معنوی عالی خود برسد و دچار آن لغزشگاه‌های بسیار لغزنده‌ای که سر راهش قرار داده‌اند، نشود.
*مثلا بیاییم با خودمان فکر کنیم که حجاب داشته باشیم، اما چادر نباشد؛ این فکر غلطی است. نه اینکه من بخواهم بگویم چادر، نوع منحصر است؛ نه، من می‌گویم چادر بهترین نوع حجاب است؛ یک نشانه ملی ماست؛ هیچ اشکالی هم ندارد؛ هیچ منافاتی با هیچ نوع تحرکی هم در زن ندارد. اگر واقعا بنای تحرک و کار اجتماعی و کار سیاسی و کار فکری باشد، لباس رسمی زن می‌تواند چادر باشد و - همان طور که عرض کردم - چادر بهترین نوع حجاب است.

* بعضیها از چادر فرار می‏کنند، به خاطر این‏که هجوم تبلیغاتی غرب دامنگیرشان نشود؛ منتها از چادر که فرار می‏کنند، به آن حجاب واقعی بدون چادر هم رو نمی‏آورند؛ چون آن را هم غرب مورد تهاجم قرار می‏دهد!

*شما خیال کرده‏اید که اگر ما چادر را کنار گذاشتیم، فرضاً آن مقنعه‏ کذایی و آن لباسهای «و لیضربن بخمرهنّ علی جیوبهنّ » و همانهایی را که در قرآن هست، درست کردیم، دست از سر ما بر می‏دارند؟ نه، آنها به این چیزها قانع نیستند؛ آنها می‏خواهند همان فرهنگ منحوس خودشان عیناً این‏جا عمل بشود؛ مثل زمان شاه که عمل می‏شد. در آن زمان، زن اصلاً پوشش و حجابی نداشت؛ حتّی در این‏جاها وقتی نوبت به این کارها می‏رسد، بی‏بندوباری خیلی بیشتر هم می‏شود؛ کمااین‏که در زمان شاه، بی‏بندوباری‏یی که در همین شهر تهران و بعضی دیگر از شهرهای کشور ما بود، از معمول شهرهای اروپا بیشتر بود! زن معمولی در اروپا، لباس و پوشش خودش را داشت؛ اما در این‏جا آن‏طوری نبود. کمااین‏که در خیلی از کشورهای متأسفانه عقب‏مانده‏ی مسلمان و غیرمسلمان هم همین‏طور است. بنابراین، باید بدقت و با نهایت کنجکاوی و بدون اغماض، مسائل ارزشی را رعایت کرد. (بیانات هبر معظم انقلاب اسلامی در چهارم دی ماه ۱۳۷۰ در دیدار اعضای شورای فرهنگی اجتماعی زنان، سخنانی را در زمینه حجاب و خصوصا استفاده از چادر ایراد فرمودند.)




پی نوشت: در فیلم های سینمایی و سریال ها وقتی در مورد یک فرد صحبت می شود ممکن است آن فرد هر شغلی داشته باشد. اگر در مورد آن فرد در داستانی بد گویی شود نمی توان خرده گرفت و گفت :که چرا شخصیت بد داستان شما مثلا پزشک است و شما به جامعه پزشکان توهین کرده اید. اگر شغلی دیگر دارد نمی توان گفت که چرا به آن شغل توهین کرده اید مثلا رفته گران و ماموران شهرداری و ... زیرا هر کدام از این افراد ممکن است در زندگی به مرور به سمت بدی ها بروند و دچار آلودگی هایی بشوند. در این گونه داستان ممکن است شخصیت اول ( مثلا اقای اکبری) که در طی ماجرایی آدم بد داستان می شود از اتفاق شغل پزشکی هم داشته باشد. اما هیچ گاه او را با لباس پزشکی نبینیم. ویا فقط در یک صحنه بسیار کوتاه برای خالی نبودن از عریضه لباسی پزشکی هم به تن داشته باشد.

اما وقتی در فیلم یا سریال تیپ سازی صورت می گیرد کلا قضیه فرق خواهد کرد مثلا اگر همان آقای اکبری دائما با لباس پزشکی نشان داده شود ( یک روپوش سفید و گوشی آویزان از گردن و دائما در مطب و ...) و البته گاهی هم بدون لباس پزشکی نشان داده شود، دیگر این شخصیت آقای اکبری نیست که از اتفاق پزشک هم هست، بلکه او پزشکی (شخصیت حقوقی ) است که نامش آقای دکتر اکبری است . یعنی شخصیت حقوقی اقای اکبری برای مخاطب مهم می شود و داستان در مورد شخصیت حقوقی او در ذهن مخاطب شکل می گیرد . دیگر آقای اکبری به تنهایی نقشی ندارد بلکه آقای اکبری ای که پزشک است برای مخاطب داستان را پیش می برد.
تفاوت این دو سبک کار در نتیجه گیری های ذهنی مخاطب معلوم می شود. مثلا نگاه مخاطبین در داستان اول خیلی معطوف به جامعه پزشکی نمی شود و خیلی با پزشک بودن آقای اکبری مشکلی ندارد. ولی در داستان به سبک تیپ سازی مخاطب نسبت به جامعه ای که دکتر اکبری اکنون نماینده ای از آن جامعه است دچار قضاوت نا خود آگاه می شود. و پیش خود این گونه به ارزیابی می رسد که اقتضای پزشک بودن دکتر اکبری یکی از دلایل مهم تصمیمات و روحیات بد دکتر اکبری ست.

در مواردی که تیپ سازی صورت می گیرد ذهن مخاطب به دنبال مصادیق خارجی ای که خود او با آنها سروکار داشته می گردد تا همان ویژگی ای که در فیلم از دکتراکبری نشان داده می شود را بیابد. اتفاقی که می افتد از این قرار است که فیلم حرکاتی از پزشکان را که مخاطب همیشه در مواجهه با یک پزشک می بیند به او نشان می دهد و بعد در کنار آن نشانه های آشنا، کارهای دیگری از پزشک را نشان می دهد که مخاطب نوعا ندیده اس و فقط در گوشه و کناری شنیده است و به مخاطب نا خودآگاه القا می شود که آنچه تو در مورد پزشکان نمی دانی این است که من به تونشان میدهم. ( البته نویسنده و کارگردان کاملا خود آگاه این کار را انجام می دهند).
مهمترین کار این نوع شخصیت سازی که همراه با تیپ است این است که به ذهن مخاطب مسیر جستجو می دهد و مخاطبی که شاید صدها مطلب خوب و بد در مورد پزشکها شینده است به دنبال مطالبی در ذهن خود می رود که با داستان فیلم همسو است و حتی شاید به خود بگوید عجب فیلم خوبی، من این مطلب را در مورد پزشکها(دقت کنید پزشکها نه آقای اکبری) از دوستم شنیده بدوم و درست است.حال اگر جامعه پزشکی فریاد بزند که این چه فیلمی است که در مورد پزشکها ساختید فورا جواب می آید که مگر پزشک منحرف نداریم؟، آقا ما هر فیلمی بسازیم صدای عده ای در می آید خب بگویید فیلم نسازیم، بالاخره هرکسی یک شغلی دارد ، مگر ما دکتر فاسد نداریم؟و ...
این مغالطه ای است که جواب آن روشن است. دیگر هرکسی میداند که شما با تیپ سازی ، فیلمنامه ای در مورد شخصیت حقوقی دکتر اکبری ساخته اید یعنی فیلم نامه ای در مورد یک دکتر، نه آقای اکبری که شخصیت خودش را دارد و از اتفاق دکتر هم هست.
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:۳
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
ارسال نظرات
مهدي
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۹:۳۶ - ۲۹ دی ۱۳۹۰
۰
۰
برادر يا خواهر! يك مشكل اساسي در انتساب رباخواري به ثريا در فيلم مذكور و تحليل شما اينست كه وقتي ثريا فهميد آقا رضا قاچاق ميكرده، متضرر حساب ميشود و نبايد ادعايي درباره اصل پولش داشته باشد. در حاليكه طبق فقه ما در اين حالت آقا رضا در نگهداري مال افراط و تفريط كرده و معامله مضاربه با فرض عدم افراط و تفريط در مسير مضاربه است. حال آنكه قاچاق كردن، مصداق افراط در نگهداري و هزينه كرد مال به حساب مي آيد و آقا رضا به همين دليل، ضامن اصل مال است!!
از هر فقيهي كه ميخواهيد بپرسيد! بنابراين اصل روال داستان با اين خدشه مهم روبروست كه ثريا اصلا و هيچگاه برخلاف قاعده حرمت ربا رفتار نكرده است!
پاسخ
سینا
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۴:۴۲ - ۳۰ دی ۱۳۹۰
۰
۰
بسیار نقد جالبی بود
تا حالا فیلم به این مسخرگی ندیده بودم-سریال های خارجی بسیار جالبترن
پاسخ
داداش
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۰۲:۴۶ - ۰۹ بهمن ۱۳۹۰
۰
۰
با این نقد کاملا موافقم .
این نقد قبل از قسمت آخر نوشته شده و پیش بینیش هم درست از آب در آمده .
از این نقد ها بیشتر بذارید
پاسخ
جدیدترین اخبار پربازدید ها