کد خبر: ۵۱۱۰۷
زمان انتشار: ۱۰:۴۱     ۰۴ ارديبهشت ۱۳۹۱

به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه فارس، کتاب «انجیل شیطانی» را «آنتوان لاوی» در حالی به رشته تحریر در آورد که تا بر اساس اعتقادات شیطانی خود، راه تسلط انسان شیطانی را بر روی زمین هموار سازد و روح الهی انسان و بعد معنوی او را در ورطه فراموشی قرار دهد و با نادیده گرفتن نقش خداوند، شیطان را حاکم مطلق بشریت معرفی کند، ‌او تمام این ابزار را به کار ‌برد تا فقط و فقط تمام مفاهیم مقدّس را انکار کند و همه ‌چیز را به هوس‌رانی و لذت‌خواهی انسان ختم کند، لذا به منظور آشنایی بیشتر با اندیشه‌های این شیطان پرست و نقد «انجیل شیطانی» او با حجت‌الاسلام والمسلمین «حمزه شریفی دوست» مدیرگروه عرفان‏های نوظهور نهاد رهبری در دانشگاه‏ها انجام دادیم که در پی می‌آید:

«لاوی» به دنبال تسلط انسان شیطانی بر زمین است

 *یکی از کتاب‌های مقدس این فرقه «انجیل شیطانی» است، تاریخچه تدوین این کتاب به چه زمانی بر می‌گردد؟  مقداری از محتوای این کتاب را شرح دهید؟

- کتاب انجیل شیطانی (satanic bible) متن مقدّس آیین شیطانی است که «آنتوان لاوی» آن را در سال 1969 نوشته است، این کتاب که شامل مجموعه‌ای از مقالات، مشاهدات، آیین‌های شیطانی و ایده‌های منحصر به‌ فرد در باب مسلک ‌شیطان پرستی است، فلسفه شیطان‌گرایی را در چهار بخش تبیین کرده است، مقالات انجیل شیطانی بیش‌تر برای مقابله با آیین مسیحیت نوشته شده است، بخش آخر آن شامل مراسم، آداب و مناسکی است که به اعتقاد «لاوی» برای تسلط بر زمین و تجربه حیات مقتدرانه و آزاد، باید از آن بهره برد.

 

«لاوی» و تقابل لذت و دیانت!

«آنتوان لاوی» سیر مطالب را به‌گونه‌ای پیش می‌برد که خواننده نتیجه می‌گیرد، شیطان‌پرستی تنها گزینه منطقی برای آدمی است، وی چنان این عقیده را با قوّت مطرح می‌کند که مدّعی می‌شود اگر کسی شیطان‌پرستی را در پیش نگیرد، یقیناً مشکل روانی یا فکری دارد، همچنین پیش‏ فرض‏های زیادی را پذیرفته است که اغلب به این پیش‏فرض‏ها اشاره نمی‏کند و فقط به نتایج و لوازم آن می‏پردازد، پاره‏ای از ایده‏های «لاوی» مربوط به انسان‌شناسی، پاره‏ای دیگر مربوط به خداشناسی و بعضی دیگر نگرش‏هایی است که در مورد نقش و جایگاه شیطان دارد، ایده‏های وی در مورد خدا و ادیان، ناظر به دین مسیحیت است.

شرارت انسان بر ایده شیطانی «لاوی» حکمرانی می‌کند

مهمترین ایده و فرضیه‌ای که «لاوی» در کتابش مطرح می‌کند «تقابل دیانت و لذت» است، «لاوی» با اصرار مدّعی می‌شود که هر کس مذهب و دین‌داری را انتخاب کند، باید لذّت، خوشی و پویایی را کنار بگذارد، وی می‌گوید: انسان مسیحی که از زندگی خود لذت ببرد، در عالم خارج سراغ نداریم، انسان‌ها باید بین لذت و دیانت یکی را انتخاب کنند .

 

دومین فرضیه‌ای که «لاوی» می‌پذیرد، «شرارت آمیز بودن وجود انسان» است، وی می‌گوید: «شرارت و بدی و کینه و نفرت، نه فقط لازمه ذات انسان و اقتضای وجود اویند، بلکه بر سایر ساحت‌های وجودی انسان حکومت دارد، حاکمیتِ شر بر قوای وجودی انسان، نه یک غلبه عادی که اصولاً شرارت، تمام حقیقت انسان است»؛ بنابراین فرار از شرارت و بدی، روی‌گردانی از حقیقتِ وجودی انسان است؛ گویا کسی بخواهد شوری را از نمک بگیرد، خشونت نه تنها ارثی، که ذاتی آدمی است و به همین دلیل استفاده از خشونت طبیعی است؛ چرا که خشم پدیده‌ای غریزی و کاملاً طبیعی است.

«لاوی» شیطان را غایت سلوک معنوی معرفی می‌کند

لاوی خشم را علامت سلامت روانی می‌شمارد و با تمسخرِ مسیحیت، به مریدان خود سفارش می‌کند، اگر کسی به شما سیلی بزند، نه تنها سکوت نکنید، بلکه خشم خود را کاملاً ابراز کنید و به اقتضای حکم طبیعت خود، با سیلی محکم‌تری پاسخ او را بدهید، نگرش لاوی در مورد «ماهیت خشن انسان» به این‏جا ختم می‏شود که شیطان را غایت سلوک معنوی معرفی  می‌کند؛ چون انسانِ آرمانی کسی است که به اقتضای وجودی خود عمل می‌کند و به حکم غریزه خویش به بزرگ‏ترین نماد شرارت و طغیان (شیطان) نزدیک می‏شود؛ به عبارت دقیق، «انسانِ فعلیت یافته، شیطانی بزرگ است».

تاریکی نمادی از اسوه بودن شیطان

تأکید لاوی بر جنبه تاریک وجود انسان با این قصد است که اسوه و مرجع بودن شیطان را برای انسان‌ها تثبیت کند تا انسان‌ها بپذیرند که تکامل آنها در شیطنت طبیعی و شیطانی زیستن است؛ زیرا شیطان، بخشی از وجود انسان‌هاست که تغییرپذیر نیست.

 

نگرش لاوی در مورد «حقیقت انسان» هم غیردینی است و هم غیر واقعی؛ چرا که انسان هر چند بنا به «اقتضای انسان بودن» در درون خود، متضاد خلق شده و برخوردار از گرایش مادی و الهی است، حقیقتِ وی، همان بعد ملکوتی که جنبه نورانی وجود اوست، می‏باشد. در انسان قوای شهوت و غضب هر دو فعالند؛ اما در ادیان الهی این دو قوه باید تحت اشراف قوه عاقله انسان اداره شوند و به نورانیت بعد الهی وجود انسان کمک کنند.

متون دینی حقیقت انسان را روح ملکوتی او معرفی می‌کند

*شما اشاراتی به نظریات شیطان پرستی«لاوی» داشتید، دیدگاه دینی به خصوص اسلام درباره فطرت و غریزه انسان چگونه است؟

-برخلاف «لاوی» که جنبه تاریک وجود انسان را تمام حقیقت او می‏داند، متون دینی هر چند گرایش‌های طبیعی و غریزی آدمی را انکار نمی‌کند، حقیقت وی را همان روح ملکوتی معرفی می‌کند که پرتوی از روح الهی است. گرایش‌های مادی باید باشند؛ چرا که اگر نباشند، انسان در آن صورت انسان نیست، بلکه فرشته است. خداوند چنین گرایش‌هایی را در درون آدمی تعبیه کرده است تا با پرداختن به حقیقت خود، یعنی همان نفخه الهی (دقت شود!) راه سعادت ابدی خود را بپیماید، آن‌چه «لاوی» نام «شرارت» بر آن می‌گذارد، فقط میل و گرایش است که همان «امکان انتخاب بدی» است نه «غلبه شرارت».

«لاوی» مفاهیم خوبی و بدی را قلب ماهیت می‌کند/ دعوت به شر اساس انجیل شیطانی «لاوی»

 

با تبیین و تفسیری که «لاوی» در این باب عرضه می‌کند، اصولاً مفاهیم بدی و خوبی، «قلب ماهیت» می‏شوند؛ یعنی حسادت، تکبر، زنا و طمع را که هم ادیان الهی و هم عقل سالم، مذموم می‌دانند، در کتاب انجیل شیطانی به ضدّ خود تبدیل شده، مطلوب و «مقتضای سرشت» معرفی می‌شوند؛ «دعوت به شر» اساساً به عنوان «فرایند زیست طبیعی» و «الگوی زندگی متعالی» مورد تأکید قرار می‌گیرد و زنا نه انحراف که عملی فطری تلقی می‌شود و احساس گناه، به هیجان مثبت تبدیل می‌شود.

با همین نگاه است که وی ادعا می‌کند «عذاب وجدان» و «احساس گناه» همیشه با «ایمان مذهبی» آمیخته است و اگر کسی می‌خواهد از «عذابِ فرساینده وجدان» نجات یابد، باید از دین دست بردارد و به شیطان‌پرستی روی آورد!.

دفاع شرورانه «لاوی» از گناهان کبیره!

*به طور خلاصه آنتوان لاوی در این کتاب دنبال چیست و چه تصویری از شیطان‏پرستی به جای گذاشته است؟

در کتاب «انجیل شیطانی»، همه چیز در یک امر خلاصه می‌شود و آن ‏هم ایده «خود خدایی» انسان است، تمام چیزهایی که مورد حمله «لاوی» قرار می‌گیرد، به دلیل ناسازگاری با این ایده است؛ بنابراین، تمام مفاهیم مقدّس باید محو شود تا انسان بتواند خدایی کند و همه چیز را در خدمت خود بگیرد، «لاوی» می‌خواهد آدمی را از قید بندگی همه چیز ـ حتی خدا ـ رها کند و او را نه فقط به مقام سروری کائنات برساند، بلکه در جایگاه خدایی بنشاند. از نگاه «لاوی»، انسان به کم‌تر از خدایی نباید قانع شود؛ البته خدایی بر همه چیز، جز هوای نفس و امیال شهوانی، پس سلطان هستی، انسان است و سلطان انسان، امیال و لذّات او.

«لاوی» در این کتاب، از گناهان هفت‌گانه کبیره در مسیحیت (حرص، طمع، غرور، شکم‌پرستی، حسد، غضب، شهوت و کاهلی) دفاع می‌کند و حتی آن‌ها را ــ با توجیه و سفسطه ــ  مطلوب انسان می‌خواند و در پایان نتیجه می‌گیرد که همه این هفت گناه، نیازهای طبیعی ما هستند که باید با تمام توان به آن‌ها بپردازیم؛ آن هم با این بیان که: «شیطان‏پرست، از افراط در هر کدام از این «گناهان» دفاع می‌کند؛ زیرا هر یک، راهی به‌سوی کامرواسازی فیزیکی، ذهنی و احساسی‏اند».

«لاوی» خدا را از صفحه اعتقادات خود پاک می‌سازد و با یک انکار ساده، همه چیز را تمام می‌کند

*آیا «لاوی» خدا را در انجیل شیطان پذیرفته است؟

«لاوی» در SATANICE BIBLE، خدایی تحریف شده و شیطانی را به دیگران معرفی می‌کند، آن‌چه وی «خدا» معرفی می‌کند، نه‌ تنها شایسته پرستش نیست که به‌ حق باید آن را از ساحت حیات معنوی انسان کنار زد، همین‌طور شیطانی که وی تبلیغ می‌کند، به‌گونه‌ای در هستی صاحب قدرت و تأثیرگذار است که گویا با وجود چنین موجودی در عرصه تدبیر جهان، جایی برای حضور خدا نیست! «لاوی» با دست‌ و پا زدن‌های بسیار تلاش می‌کند، از قدرت خدای ادیان ابراهیمی بکاهد و با الحاق این قدرت‌ها به شیطان، حوزه فرمانروایی آن را گسترش دهد. هر چند چنین نگاهی مخصوص «لاوی» نیست، وی این نگرش را به بالاترین مرتبه خود رسانید و تا مرز الوهیت بالا برد.

وی در بخشی از کتابش با عنوان «ندای لوسیفر» (نامی دیگر برای شیطان) «لوسیفر» را به مقام ربوبیّت و الوهیّت ارتقا می‌دهد و او را خدای رومی می‌داند که حامل نور، روح هوا و تجسم روشن‌فکری است، وی خدای یکتا را ساخته دست مردم می‌خواند و با یک جمله، خدا را از صفحه اعتقادات خود پاک می‌سازد و با یک انکار ساده، همه چیز را تمام می‌کند: «اختلافات و نزاع بین ادیان که از طرف یک خدا یا خدایان متعدد آمده‌اند، نشان از این دارد که خدایی نیست و این ادّعا بیش از یک ادّعای واهی در طول تاریخ نبوده است». 

«لاوی» و توهمی که یادآور کرنش شیطان مقابل پروردگار است

نمادها و نیایش‌هایی که در این آیین به اجرا در می‌آید، به ایده «انسان محوری» باز می‌گردد، با همین نگاه به انسان است که مراسم شیطانی با بدعت‌های «لاوی» با آدابی خاص برگزار می‌شود، «لاوی» در مراسم شیطانی و آیین پرستش شیطان، به ‌جای نمادهای مقدّس، با اصالت دادن به تن و اندام آدمی، «انسان» را در محراب عبادت می‌نشاند و به سمت او پرستش و نیایش انجام می‌دهد، وی می‌گوید: «کسی که مراسم را انجام می‌دهد، باید مقابل محراب باشد و سمبل بافومت باید در سراسر مراسم رو به ‌روی او قرار گیرد» .

وی این‌گونه رضایت‌بخشی شیطان را از ایده «خود خدایی» نشان می‌دهد: «مقدّس‌ترین روز سال برای شیطان‌پرست، همانا روز تولّد اوست، هیچ چیزی برای شیطان‌پرست از خودش مهم‌تر نیست»، این گفته «لاوی» یاد‏آور همان توهّمی است که شیطان در سر پروراند و خواست در برابر خالقش برای خود شأنی قرار دهد و در محضر خدا، لاف «خود‏خدایی» زند، البته اکنون این ندا از زبان شیطان بیان نمی‌شود؛ بلکه شیطان تلاش می‏کند، این پرچم را به دست کسی دهد که همو باعث اخراج ابلیس از حریم ملائکه شد؛ بلکه بتواند کینه تاریخی‌اش را از آدم و فرزندانش، در مسیر سقوط انسان به ‌کار گیرد.

«لاوی» و نماد آزادی او که همان شیطان است

از مجموع مطالب بالا روشن شد که تصوّر «لاوی» در باب خدا و پرستش، در سه محور خلاصه می‏شود:

محور اول، تصوّر باطلی است که از خداوند یکتا دارد و آن ذات مقدّس را در فضای چند خدایی تصویر می‏کند، وی با تصویر این خدای خیالی و ناقص در ذهن خود می‌خواهد اثبات کند که تصوّر ادیان الهی از خدا، همان تصویر «لاوی» است.

محور دوم، خدای حقیقی یک شیطان‏پرست است که آن را نماد آزادی معرفی می‏کند، «لاوی» از آن ‌جا‌ که به وجود خارجی این خدا چندان اعتقادی ندارد، ادعای پرستش او را هم ندارد.

«نفس اماره» خدای «لاوی» است

محور سوم، خدایی است که وی به انسان معرفی می‏کند و آن هم چیزی نیست جز خود انسان؛ البته انسان نه با محوریّت گرایش‌های الهی و انسانی، بلکه با تمرکز بر امیال و هواها که لذّت و سرخوشی را برایش به ارمغان می‏آورد، البته از آن ‌جا که وی وجود خارجی شیطان را مورد تردید قرار می‏دهد، نماینده شیطان در قوای وجودی انسان، یعنی نفس امّاره را به رهبری می‏پذیرد.

خلاصه این‌ که مأموریت اصلی کتاب مقدس شیطانی، انکار تمام مفاهیم مقدّس است و در یک جمله در شیطان‌پرستی همه ‌چیز به هوس‌رانی و لذت‌خواهی انسان ختم می‌شود؛ چنان‌که «آنتوان لاوی» تصریح کرده: «شیطان‌پرستی، دینِ بدن است تا روح».

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها