کد خبر: ۵۴۴۶۸۵
زمان انتشار: ۱۴:۳۸     ۱۷ ارديبهشت ۱۴۰۴
پایگاه خبری 598: پس از آغاز دور جدید مذکرات هسته ای با امریکا و عکس العمل های بازار به این گفتگوها، این تلّقی بر برخی زبان ها جاری شد که؛ "چقدر ملّت ایران کم حافظه است؟!"  هنوز یک دهه هم از تجربه عبرت آموز او در برجام نگذشته است که با پیگیری لحظه به لحظه اخبارِ عمان، عمده فعالیت های سرمایه گذارانه خود در بازارهای تولیدی و زیرساختی را متوقف کرده و ضمن نوسان گیری های روزانه، با هیجان در انتظارِ گشایش های بزرگ اقتصادی ایران توسط تیم ترامپ است. معامله با همان طرفی که مشغول جدال بی رحمانه با نزدیک ترین دوستان و همسایگان دیرین خود است، چگونه می تواند امیدآفرین باشد؟! همان فردی که از راه نرسیده برنامه جامع اقدام مشترک را زیر پایش انداخت، چطور می تواند راهگشای معیشت و زندگی ما باشد؟!
 
در هفته گذشته دو پیمایش ملّی توسط دو مرکز معتبر افکارسنجی با موضوع مذاکرات هسته ای صورت گرفته است. در نتایج هر دو کار، یک شبه تناقض در ذهن مردم ایران احساس می شود. بیش از ۵۰ درصد از پاسخ دهندگان در برابر این مضمون که؛ "آیا با ادامه یافتن مذاکرات فعلی موافقید؟" یا "برای پیشرفت اقتصادی کشور باید با امریکا به توافق برسیم؟" اعلام موافقت کرده اند ولی در عین حال همین جامعه آماری در پاسخ به این مضمون که؛ "در صورت حصول یک توافق، تا چه میزان امریکا به تعهداتش پایبند خواهد بود؟"، حدود ۶۰ درصد امیدی به پایبندی امریکا به مفاد توافق و در نتیجه اثر اقتصادی آن ندارند. جامعه به صورت تؤامان هم به مذاکرات امیدوار و هم نسبت به نتیجه آن ناامید است.
 
حالا مجدد این سوال را مطرح می کنیم که "آیا تجربه ناموفّق و بی‌نتیجه مذاکره با آمریکا در دهه نود شمسی، مایه عبرت تاریخی مردم ایران نشده است؟"  در پاسخ به این پرسش مهم می‌توان گفت هم آری و هم خیر! از یک سو مردم ایران در تجربه دهه نود به این نتیجه رسیده‌اند که آمریکا قابل اعتماد نیست و دیگر آن دل‌خوشیِ ابتدای دهه نود را به آمریکا ندارند؛ حتّی کارگزاران و فعّالان سیاسی علاقه‌مند به مذاکره با آمریکا، آن امیدواری‌ها و دل‌خوشی‌های سابق را به مذاکره با آمریکا ندارند، تا چه رسد به مردم. تجربه تحوّلات جهانی طی یک دهه اخیر و برخوردی که آمریکا با کشورهای همسو مانند اوکراین، کانادا و اروپا  اتّخاذ کرده، برای مردم روشن ساخته است که با دلگرمی و امیداوری نمی‌توان به استقبال مذاکره با آمریکا رفت. امّا چرا با وجود شکل‌گیری چنین عبرت تاریخی، هنوز مذاکره با آمریکا در جامعه ایران جذّاب است؟ علّت را باید در تبیین نشدن یا تبیین نارسا و نادرست گفتمان و ادبیات مقاومت جستجو کرد. مردم به مذاکره با آمریکا امیدی ندارند، اما هنوز اطمینان ندارند آن راه دیگر یعنی مقاومت، بتواند حل مسائل مالی و تولیدی کشور را در پی داشته باشد و در نتیجه به منادیان ایده مقاومت هم برای تحول اقتصادی کشور اعتماد ندارند. 
 
جریان انتقادی اگر بتواند روایتی از مقاومت ارائه دهد که هم دستاوردهای ایران در راه طی شده را و هم  پیشرفت ایران در راه پیش رو را در افق مقاومت معنادار کند، گره ذهنی و روانی که مانع عبور کامل از گفتمان مذاکره است، مرتفع خواهد شد. جامعه ایران به لحاظ هویت تاریخی و ملّی، پذیرای تسلیم در برابر قدرت‌های جهانی نیست و احساس عمومی جامعه ایران نسبت به مقاومت مثبت است؛ امّا در عین حال مبهم است که آیا می‌توان با تکیه بر نظریه مقاومت، افزون بر صیانت از امنیت و استقلال کشور، مسیر پیشرفت و توسعه را هم دنبال کرد یا خیر. 
 
حال در این شرایط القای دلواپسی و تکرار دائمی بی فایده بودن و بی ثمر بودن روند توافق، بدون ارائه دادن آلترناتیو واقعی، محسوس و زنده، هیچ اثر پیش برنده ای برای جامعه ندارد. تداوم کنشگری سلبی و نقّادانه فارغ از افق گشایی با مسیرهای بدیل داخلی، جامعه را به انسداد خواهد کشاند و تصویر نامطلوبی از منتقدین، به عنوان مخالفانِ توسعه ایران و یا منتفعین از وضعیت تحریم، برای بدنه ای از جامعه خواهد ساخت. 
 
بر این اساس به نظر می رسد جامعه ما به قدر وُسع خود و به اندازه کافی از عبرت های مدرسه برجام آموخته و آن را در حافظه خود هم خوب حفظ کرده است اما آیا جریان انتقادی هم از سبک مراورده خود با افکار عمومی در دهه ۹۰ به اندازه کافی تجربه کسب کرده و تکاملی در رفتارهای خود ایجاد نموده است؟!
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها
نیازمندیها
09107726603 تماس یا پیام در پیام رسان های ایتا و تلگرام