
به گزارش پایگاه خبری 598، روزنامه کیهان در ستون خبر ویژه خود نوشت: حجتالاسلام والمسلمین محسنی اژهای، دیروز با بیان اینکه «بیانیه آن جمع قلیل در راستای خواست دشمن بود»، گفت: چندی پیش، یک جمع به اصطلاح سیاسی، بیانیهای را در راستای خواست دشمن صادر کرد. جریانات و تشکلهای مختلف، صدور چنین بیانیهای را محکوم کردند. امید دارم آنهائی که از روی غفلت یا اغراض خاص، این بیانیه را صادر کردند، از مسیر اشتباهشان بازگردند و رویه خود را اصلاح کنند.
رئیس قوه قضائیه خاطرنشان کرد: بعد از انتشار آن بیانیه بعضی افراد توصیه کردند در برخورد با این افراد تعجیل نکنید و اجازه دهید مردم، تشکلها و افراد نسبت به افراد یادشده موضع بگیرند. حتی همراهان و کسانی که مسائل سیاسی مشترکی با آن جبهه دارند این بیانیه را محکوم و اعلام انزجار کردند. کسانی که از روی غفلت و اغراض خاص این بیانیه را دادند اعلام اشتباه کنند و از این کار زشت خود برگردند.
وی همچنین تأکید کرد: طبیعی است که دادستان تهران در این راستا، به تکلیف قانونی خود عمل خواهد کرد.
در واکنش به اظهارات رئیس قوه قضائیه، آذر منصوری رئیس جبهه اصلاحات مدعی شد: بیانیه جبهه اصلاحات، نه همصدایی با دشمن، که صدای مردم بیصداییست که نگران ایران هستند.
وی در شبکه ایکس نوشت: برخورد قضائی با «اظهارنظر، نقد و پیشنهاد راهحل»، نشاندهنده بحران در شنیدن است. اصلاحات فقط پلی برای عبور از بحرانها نیست، بلکه بخشی از راهحلها هست و باید باشد.
عمادالدین باقی از فعالان سیاسی منتسب به جبهه اصلاحات نوشت: چرا رئیس قوه قضائیه وارد این مناقشات سیاسی میشود؟ توجه کنید که اختلاف درباره راه مقابله با تهدیدها و خطرات علیه کشور است. چرا یک اختلافنظر سیاسی میان طیف گستردهای از نیروهای درون حاکمیت که همگی مخالفت قاطعی با تجاوز آمریکا و اسرائیل دارند را قضائی و امنیتی میکنید؟ بالاخره آزادیبیان چه میشود؟ مگر هر دیدگاهی که مخالف دیدگاه ما بود باید منکوب شود؟
همچنین، احمد زیدآبادی، مدعی شده که عبارات رئیس قوه قضائیه خوب نبود: آقای محسنی اژهای که به طور مرتب همگان را به رعایت احتیاط، تدبیر، خویشتنداری و لحاظِ مصالح عالی کشور در گفتار و رفتار دعوت میکند، به دلایلی که برای من روشن نیست، سر برخی بزنگاهها، لحن امنیتی و تهدیدآمیزی بهکار میگیرد که نهفقط تناسبی با موقعیت رسمی او ندارد، بلکه به آنچه مایۀ نگرانی خودش هم هست، دامن میزند(!)
یاد آور میشود بیانیه جبهه اصلاحات، عیناً رونویسی از آرزوها و دیکتههای ناکام آمریکا و اسرائیل بوده است. از جمله تأکید بر آزادی زندانیان سیاسی (مجرمان امنیتی)، تغییر حکمرانی به بهانه جنگ تحمیلی، اتهامپراکنی علیه نیروهای مسلح مدافع وطن، تعلیق غنیسازی و برنامه هستهای، مذاکرات جامع و مستقیم با آمریکا و عادیسازی روابط (بی اعتنا به بمبارانشدن میز مذاکره و شهادت ۱۰۶۰ نفر از سرداران و دانشمندان و مردم عادی)، و حمایت از به رسمیتشناختن رژیم اشغالگر و جنایتکار صهیونیستی در پوشش شعار دو دولتی.
این فرار به جلو و دیکتهنویسی نیابتی در حالی است که افراطیون مدعی اصلاحات به خاطر تحمیل نسخههای جریان نفوذ به دولت یازدهم و دوازدهم و دولت فعلی درباره مذاکره (و قبل از آن، به دولتهای خاتمی و هاشمی درباره نسخههای اقتصادی معیوب و خسارتبار) باید مورد مواخذه و محاکمه قرار بگیرند نه اینکه شکست آمریکا و رژیم صهیونیستی را بهانهای برای طرح ادعای تغییر پارادایم نظام کنند.
از سوی دیگر، پیگیری منویات دشمن مهاجم خارجی در داخل و در دوران جنگ، خیانت محسوب میشود و ربطی به آزادیبیان یا نقد مسئولانه ندارد.
همچنین باید عنایت داشت که یکی از مسئولیتهای مهم دستگاه قضائی پیشگیری با وقوع جرم و پیگرد مجرمان ساختارشکن است. از این زاویه به نظر میرسد که قوه قضائییه در طول سالهای اخیر با سعهصدر و اغماض و چشمپوشی با شبکه ضدامنیتی مورد بحث برخورد کرده و همین برخورد بزرگوارانه، مجرمان را دچار سوءتفاهم و وقاحت کرده است.
به عبارت دیگر، موضوع امنیت ملی و تحرکات پایوران جریان نفوذ، هیچ ربطی به مناقشات سیاسی و جناحی ندارد، بلکه جرم امنیتی سنگینی است که باید مورد برخورد قانونی قاطع و پشیمانکننده قرار بگیرد.