
پایگاه خبری 598: به بهانهی حرفهای دکتر جمشیدی در کانالشان و درج تحلیلی که با عنوان دولت «ترمیدور» و عبور از انقلاب اسلامی آمده نقدی را خواندم که ناجوانمردانه در صدد حذف نخبگان انقلابی از میدان نقش آفرینی است.
ایتدا باید اعتراف کنم مطالب آقای جمشیدی تند و از قلبی جریحه دار و استدلالی مجروح بیان شده و استفادهی ایشان از واژگان «ترمیدور» مورد نقد بوده که نیاز به مجالی دیگر دارد.
اما به حاشیه بردن این دغدغهها که در بین جریان نخبگانی مورد تایید و طرح است نیز کاملا غیر علمی و غیر منطقی است.
موضوع «هویت» و تلاشهای داخلی و بیرونی برای فراموشی و تغییر هویت انقلابی و دینی که در سال جاری نیز مورد تاکید رهبر معظم انقلاب گرفت اجازه تأمل در این مباحث را به جریان نخبگانی به خوبی میدهد. البته جنبههای امید بخشی و لطماتی که در استباطهای فردی میتوان به مبحث «امید» در جامعه وارد کرد را نیز باید در این تحلیلها جدی گرفت.
در نقدی که به صحبتهای دکتر جمشیدی خواندم انسان میماند در شرایطی که همین منتقدین در بسیاری موارد، مواضع بسیار غلطی را از جریان تساهل گرا و زاویه دار با مبانی انقلابی و دین را به «انشالله بز است» تعبیر میکنند و اجازه جولان هر سخن و قلمی را در جامعه میدهند چگونه است که با یک سهو یا لغزش و تندروی غیر عامدانهی در نقد و قلم نخبگان انقلابی مانند دکتر جمشیدی کارت اخراج را نشان میدهند؟
در دفاع از این سخن همین بس که، تلاقی رهاشدگی فرهنگی و اقتصادی در چنگال لیبرالیسم اقتصادی و فرهنگی به گونهای است که اگر در جنگ نظامی با سردمداران کفر به نقطهی ثقل و قابل اتکاتر از وضعیت کنونی دست پیدا نکنیم، چه بسا تحلیل آقای جمشیدی به تجربهای تلخ و محتوم و یک پیش بینی نه چندان دور و محتمل بدل شود؛ و دور نیست که مرحله کنونی فرهنگی توسط لیبرالها و بدنهی موریانه صفت آن که در پیکرهی انقلاب اسلامی نسوج و نشور یافتهاند، توسط لشکر در خیابان شان تثبیت شده و دیگر ترکیب ظهور یافتهی آنها به رسمیت شناخته شود به طوری که تمکین اختیاری به هیچ مرز اعتقادی و قانونی پیدا نکنند.
به اعتراف دیگر صاحبان اندیشه مسایل ضد فرهنگی حال حاضر کشور در مرحله گذار از تمکین به انقلاب اسلامی و تثبیت در نسوج جامعه است.
لیبرالیسم در ساختارهای اقتصادی چنان رسوخ یافته که اقتصاد با هیچ افساری دیگر به خدمت مردم و انقلاب در نخواهد آمد.
از آثار نگران کنندهی این امر طبقهی اشراف ساختهی دست لیبرالها است که اخلاق و روابط لیبرالی را به طبقهی متوسط نیز تسری دادهاند و اعتباربخشی بی رقیب به پولداران و تعمیق فرهنگی برای تقدیس پول و ثروت را محقق ساخته و خروج از مدلهای اقتصادی لیبرالی را امری غیر عقلی و منطقی و افراطی گری سیاسی و انقلابی معرفی میکنند.
همچنین در نگاه این طبقات رجحان تقوا و تعاون در فرهنگ اقتصاد بارقههای روبه خاموشی و مذموم است.
با این اوصاف حمله به دکتر جمشیدی به دلیل زنگ خطر و به هوش داشت از سر دغدغه مندی از آیندهی جامعه اسلامی و انقلابی آیا رواست؟ از آن بدتر او را کسی که از دایرهی انقلاب خروج کرده خواندن و باور به انگارهای ماجوج سیاسی داشتن سلاخی اندیشه نیست؟
جفاست که این دردمندی را نشنید و این پیشگویی ملموس را سیاسی تحلیل کرد و انگ بر آن نهاد. خصوصا که در متن بعدی درج شده در کانال ایشان مرزبندی شفاف خود را با این تصویر ناصحیح از خودشان اصلاح کردهاند و با عنوان «در زدن ترمیدور» عقب نشینی واضحی از واژگان بکار برده در پیام قبلی خود داشته و استباط خروجشان را از محتوای کلام خود کاملا برهم زدهاند.
دکتر جمشیدی این روزها در قامت یک لاجوردی سخن گفته نه یک فعال سیاسی.
با وجود نقد جدی به استفاده از واژگانی نامتعارف و عجولانه توسط دکتر جمشیدی تیزبینانه باید دستهایی که زاویه دار کردن نیروهای انقلاب خصوصا نخبگان آن را با انقلاب پیش میبرند را دید و اجازه سنگ اندازی به آنها در مسیر نقد و اندیشه را نداد.
خوب میدانیم که سیاست فروشان برای حذف بیشتر جریان انقلاب به این بهانه قلمها خواهند زد و پروژهها تعریف خواهند کرد و موذیانه برای حفاظت از چرخهی معیوب در اقتصاد و فرهنگ و نه برای نقد تحلیل در بود و نبود کشور در مسیر ترمیدور به سرعت دست بکار شده و به زبان خواهند آمد و افکار عمومی را درگیر خود خواهند کرد.
بر ماست که با آگاهی از این مهم سهل انگارانه با مباحث تبینی و تحلیلی برخورد نکرده و اجازه دهیم در فضایی که لیبرالیسم این گونه تاخت و تاز میکند نخبگان جامعه بتوانند از نگرانیها و دغدغه هایشان بدون ترس از برچسب زنی سخن بگویند و اجازه میوه چینی سیاسی و انتقام جویی جناحی به دیگران در این مواقع ندهیم.