
به گزارش پایگاه خبری 598، مکان تولد تنها بستر آغاز است، اما حقیقت مسیر زندگی در تصمیم و انتخاب آگاهانهی انسان شکل میگیرد.
اینکه انسان محل تولد و محیط خانوادگی خودش را انتخاب نکرده، درست است؛ اما این واقعیت به معنای جبر در انتخاب عقیده نیست و نکته اینجاست که در منطق دینی و فلسفی، محیط شرط تعیینکننده و جبری برای ایمان انسان نیست؛ بلکه یکی از عوامل اثرگذار است.
انسان موجودی است که علاوه بر وراثت و محیط، عقل و اختیار هم دارد و همین عقل و اختیار است که او را مسئول و مکلّف میکند. محیط فقط «زمینه» میسازد، نه «سرنوشت قطعی». پس اصلِ تعیینکننده، انتخاب و حقیقتجویی انسان است، نه صرفاً محل تولد.
تفاوت «محیط» و «انتخاب»
بله، محیط میتواند بسیار اثر بگذارد. اگر کسی در خانواده یهودی، مسیحی یا بیدین به دنیا بیاید، احتمالاً آموزههای آنها را در ابتدا میپذیرد؛ امّا از یک جایی به بعد، انسان قدرت پرسشگری و انتخاب پیدا میکند. به همین دلیل است که خداوند در قرآن بارها دعوت به تفکّر و تعقّل میکند:
«أَفَلا یَعْقِلُونَ؟» آیا اندیشه نمیکنند؟
یعنی حجّت الهی فقط «محیط» نیست، بلکه «عقل» هم هست.
مسئولیت به اندازه آگاهی
در عدالت الهی اصل مهمی وجود دارد: هر کس به اندازهی شرایط و آگاهی خودش مسئول است. اگر کسی در محیطی رشد کند که راه حقیقت کاملاً بر او پوشیده باشد و به هیچ وسیلهای امکان جستوجوی آن را نداشته باشد، خداوند او را به همان اندازه مورد حساب قرار میدهد، نه بیشتر.
اما اگر روزی به او فرصتی داده شد، سخنی شنید یا نشانهای دید که او را به فکر فرو برد و باز هم بیتفاوت ماند، اینجا مسئولیت پیدا میکند. پس خداوند به هیچکس تکلیفِ فراتر از توانش نمیدهد: «لا یُکَلِّفُ اللّهُ نَفسًا إِلا وُسعَها»
به طور مثال:
سلمان فارسی در خانوادهای زرتشتی و محیطی دور از اسلام به دنیا آمد، اما چون دنبال حقیقت بود، به راه درست رسید. برعکس، ابولهب در قلب محیط اسلام، کنار پیامبر(ص) بود اما از لجاجت و دنیاطلبی راه باطل رو انتخاب کرد.
این مثال تاریخی دقیقاً مثل وضعیت امروز ماست: بعضیها در سختترین محیطها باز حقیقتجو هستند، بعضیها در بهترین محیطها هم غافل.
یا در مورد مسئلهی فلسطین، اکنون مشاهده میکنیم که در بسیاری از کشورهای غربی ـ مانند آمریکا، فرانسه یا انگلیس ـ انسانهایی وجود دارند که مسلمان هم نیستند، اما با وجدان و عقل خود به این نتیجه رسیدهاند که باید در برابر ظلم اسرائیل بایستند و از مظلوم دفاع کنند؛ با اینکه در محیطی پرورش یافتهاند که رسانههایشان معمولاً جانب اسرائیل را میگیرند، باز ایستادگی کردهاند و حتی حاضرند هزینه بپردازند و مشکلاتی را به جان بخرند؛ از اخراج از محل کار تا اخراج از دانشگاه و رخدادهای دیگر، اما این امور موجب نمیشود که بر حق پایدار نمانند.
از سوی دیگر، در برخی کشورهای مسلمان، با اینکه بر اساس مبانی دینی، از کودکی شنیدهاند که باید حامی مظلوم باشند، اما با این وجود یا بیتفاوتاند یا حتی توجیهگر ظلم شدهاند. این مسئله نشان میدهد که محیط بهتنهایی تعیینکننده نیست؛ انسان باید خود انتخاب کند.
تصور کنید دو نفر در یک دانشگاه تحصیل میکنند. یکی در رشتهای دشوار، با امکانات اندک، اما با تلاش فراوان موفق میشود و حتی از دیگران پیشی میگیرد. دیگری در بهترین رشته، با بهترین استادان، اما به دلیل بیتفاوتی و تنبلی عقب میماند.
شرایط میتوانست کمککننده یا مانع باشد، اما تصمیم و ارادهی فرد تعیینکننده بود.
گاه مشاهده میکنیم فرزندی در خانوادهای که اهل فساد و بیاخلاقی هستند، ولی خود مسیر سالمی برمیگزیند و به انسانی ارزشمند تبدیل میشود. برعکس، کسی در خانوادهای مذهبی یا تحصیلکرده پرورش مییابد، اما خود به راههای نادرست کشیده میشود.
اینجا نیز آشکار میشود که محیط تنها «زمینه» است، نه «سرنوشت».
فلسفه تفاوت محیطها
شاید بپرسید: خب چرا خدا از اول همه را در محیط مناسب و در خانواده مؤمن قرار نداد؟
پاسخ این است که دنیا صحنهی امتحان است، و امتحان بدون تفاوت شرایط معنا ندارد. عدالت الهی در این است که هر کس را بر اساس شرایط خودش بسنجد، نه اینکه همه را در شرایط یکسان قرار دهد. مثل اینکه معلم، سؤالات مختلفی به دانشآموزان بدهد اما نمره را متناسب با سختی سؤال حساب کند.
حتی طبق برخی روایات هنگامی که امام زمان (عج) ظهور میکنند؛
بعضیها که در ظاهر مسلمان بودهاند، حتی نمازخوان و اهل علم بودهاند، در برابر امام میایستند و با او دشمنی میکنند!
در مقابل، عدهای از جبههی کفر یا حتی کسانی که سالها در بیخبری بودهاند، وقتی حق را آشکار و بیپرده میبینند، مسیرشان را تغییر میدهند و یاور امام میشوند.
نتیجهگیری:
پس تولد در اسرائیل، ایران، اروپا یا هر جای دیگر فقط بخشی از ماجراست. اصل ماجرا این است که انسان قدرت تشخیص و تغییر دارد. کسی که حقیقتجو باشد، خدا هم راه را بر او باز میکند:
«وَالَّذینَ جاهَدوا فینا لَنَهدِیَنَّهُم سُبُلَنا» کسانی که در راه ما تلاش کنند، ما حتماً راههای خود را به رویشان میگشاییم.
بنابراین نه تولد در اسرائیل، نه در ایران، و نه در هیچ جای دیگر، سرنوشت نهایی را جبراً تعیین نمیکند. محیط میتواند مسیر را سختتر یا آسانتر کند، اما انتخاب آخر با خود انسان است.
محیط، رسانه، خانواده و جامعه مهماند، اما «انتخاب انسان» مهمتره.
خداوند هر انسان را متناسب با شرایط و امکاناتی که داشته میسنجد. طبیعی است که انتظار خدا از کسی که در خانوادهای مذهبی، سالم و اهل علم متولد شده و زمینههای رشد معنوی برایش فراهم بوده، بیشتر از کسی است که چنین شرایطی را نداشته است. بنابراین حساب و کتاب الهی عادلانه است و هر کس به اندازه ظرفیت و شرایط خودش مورد بازخواست قرار میگیرد، نه بیشتر.
نشانههای حقیقت همیشه و در هر محیطی به نوعی وجود دارد؛ مسئله این است که ما چقدر چشم و گوشمان را باز کنیم.
پس اگر کسی بگوید «من چون در اسرائیل یا اروپا یا هر جای دیگه به دنیا اومدم، پس نمیتونستم راه درست رو پیدا کنم» این حرف دقیق نیست. چون در همان جا هم کسانی هستند که حقیقتجو شدند و مسیر رو پیدا کردند.
البته برخی معتقدند که تولد و رشد در محیط دینی به عالم ذر مربوط است، اما از آنجا که این موضوع از مباحث پیچیده و مورد اختلاف علماست، در اینجا از پرداختن به آن صرفنظر میکنیم.