کد خبر: ۵۴۹۱۴۸
زمان انتشار: ۰۹:۰۸     ۱۹ آذر ۱۴۰۴

علامت هایی که می‌گوید روح شما در خطر است!

در جهانی که هر سرمایه‌ای را بیمه می‌کنیم، چرا گرانبهاترین گنج وجودمان را فراموش کرده‌ایم؟ "روح" همان سرمایه‌ای است که جاودانگی ما به سلامت آن بستگی دارد. در این گفت‌وگو پیش‌رو به کشف راهکارهای عملی برای «بیمه روح» پرداخته ایم.

به گزارش پایگاه خبری 598، در جهانی که بیش‌ازپیش به مادیات و ظواهر می‌پردازند، پرداختن به حقیقت وجودی انسان و بُعد معنوی او نه تنها ضروری، که حیاتی است. شناخت "روح" و راه‌های پرورش آن، کلید درک هویت راستین ما و رسیدن به زندگی متعادل و معنادار است. این موضوع، به‌ویژه در آموزه‌های دینی ما، جایگاهی محوری دارد و پاسخ به پرسش‌های بنیادین درباره آن، می‌تواند چراغ راه بسیاری از جویندگان حقیقت باشد.

در ادامه گفت‌وگویی را با حجت‌الاسلام والمسلمین فرجی، کارشناس اخلاق و معارف اسلامی تقدیم حضورتان می‌کنیم که به واکاوی این موضوع پرداخته و راهکارهای عملی برای سلوک روحانی را ارائه داده است. مشروح این گفت‌وگو را با هم دنبال می‌کنیم.

سوالات محوری مصاحبه:

در این راستا، محورهای اصلی گفت‌وگوی ما را این پرسش‌ها تشکیل داد:

* تفاوت بنیادین جسم و روح چیست و کدام یک از اهمیت بیشتری در هویت انسان برخوردار است؟

* راهکارهای عملی و کاربردی برای تقویت و پرورش روح کدام‌اند؟

* کمال روح چگونه تعریف می‌شود و فرآیند رسیدن به آن چگونه است؟

* آیا روح نیز همانند جسم امکان دارد بیمار شود و در این صورت، نشانه‌های بیماری روح چه خواهد بود؟

* آیا رشد روح منحصراً در کوره‌ی رنج و سختی‌ها شکل می‌گیرد، یا در بستر آرامش نیز می‌تواند شکوفا شود؟

* و در نهایت، چگونه می‌توان روحی که تقویت شده است، حفظ و نگهداری کرد؟

 

بسم الله الرحمن الرحیم

میان جسم و روح تفاوتی بنیادین وجود دارد.

جسم، ماهیتی مادی دارد و از مواد جسمانی تشکیل شده است. حتی حضرت آدم (ع) نیز از خاک آفریده شد. اما روح، یک حقیقت مجرد و غیرمادی است که قرآن کریم با عبارت «نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی» «و از روح خود در آن دمیدم»(سوره حجر، آیه ۲۹) به آن اشاره می‌کند و منشأ آن عالم الهی است.

بنابراین، تفاوت این دو بسیار زیاد است و روح از شرافت و قداست والایی برخوردار است. در حقیقت، این روح است که حقیقت وجود انسان را تشکیل می‌دهد و جسم، ابزار و مرکبی برای آن روح است. روح در این جسم محصور شده تا از طریق آزمون‌های جهان مادی، راهی به سوی عالم روحانی و قدسی بیابد.

این ارتباط را می‌توان در نحوه اشاره ما به اعضای بدن نیز دید؛ مثلاً وقتی دست یا پای کسی قطع می‌شود، می‌گوید: «این دست من بود» یا «این پای من بود». این «من» همان حقیقتی است حقیقت انسان، چیزی فراتر از جسم است که از آن به «روح» یاد می‌کنیم.

همان‌طور که جسم با غذاهای مادی تقویت می‌شود، روح نیز نیاز به تغذیه دارد، اما غذای آن مادی نیست. چون روح امری مجرد است، با معنویت، اخلاق و عبادت تقویت و تغذیه می‌شود.

همان‌طور که مولانا در شعر معروفش می‌فرماید:

آدمی فربه شود از راه گوش

جانور فربه شود از حلق و نوش

جانور فربه به شود لیک از علف

آدمی فربه ز عزست و شرف

یعنی انسان با شنیدن (و دریافت‌های معنوی) رشد می‌کند،

اما جانور تنها با خوردن و آشامیدن.حیوان از علف فربه می‌شود، اما انسان از عزت و شرف رشد می‌یابد. بدن انسان از راه دهان تغذیه می‌شود. اگر این راه بسته شود، بدن از بین می‌رود. حتی امروزه اگر کسی نتواند از راه دهان غذا بخورد، از طریق تزریق سرم، بدنش را حفظ می‌کنند. ورزش و حرکت، بدن را تقویت می‌کند، اما مسیر اصلی تغذیه، همان دهان است.

سه دریچه به سوی روح: چشم، گوش و زبان

اما روح انسان راه تغذیه‌ی دیگری دارد. خداوند برای تغذیهٔ روح، دو گوش و دو چشم و یک زبان قرار داده است:

- آنچه می‌شنوی، روح را تغذیه می‌کند.

- آنچه می‌بینی، روح را تقویت می‌کند.

- آنچه می‌گویی، روح را می‌پروراند.

اما همان‌طور که غذایی مسموم، جسم را بیمار می‌کند، غذای روح نیز اگر ناسالم باشد چه در شنیدن، چه در دیدن و چه در گفتن روح را مسموم و بیمار می‌کند.

پس آنچه انسان می‌بیند، اگر با روح و فطرت او هماهنگ نباشد، روح را ضعیف، نحیف و حتی فاسد می‌کند.

مثلاً «مناظر شهوت‌انگیز» یا صحنه‌های گناه، تأثیری مخرب بر جان انسان می‌گذارند.

اما در مقابل، «دیدنی‌های پاک» مانند چهرهٔ پدر و مادر، مشاهدهٔ قرآن، دیدن کعبه، تماشای طبیعت، سبزه‌زار و رود جاری که همگی از نشانه‌های الهی هستند به روح صفا و جلوه می‌بخشند و آن را تقویت می‌کنند.

در مورد «شنیدن» نیز همین قاعده برقرار است:

آنچه با فطرت پاک انسان هماهنگ باشد مانند: کلمات حکیمانه، آیات قرآن، سخنان پندآموز و اندرزهای بیدارکننده روح را نیرو می‌بخشد و آن را به سوی کمال سوق می‌دهد.

اما در نقطهٔ مقابل، شنیدن سخنان ناشایست، لحن‌های زشت و هر آنچه با فطرت انسان ناسازگار است، روح را تضعیف و مسموم می‌کند.

در مورد «گفتار»هم وضع به همین شکل است:

سخن گفتن از امور ناپسند و ناهماهنگ با فطرت انسانی، روح را ضعیف می‌کند و از جلوه و توان آن می‌کاهد. برعکس، گفتار پاک و نیکو، روح را جلا می‌دهد و به آن ارتفاع می‌بخشد.

راز آرامش بندگان خاص خدا

بی‌تردید، اولیای الهی از چنان روح توانمند و آرامش عمیقی برخوردارند که حتی در سخت‌ترین شرایط، تنها ظاهر اتفاقات را نمی‌بینند، بلکه به عمق حکمت الهی در آن واقعه نظر می‌کنند. نمونهٔ اعلای این نگاه، حضرت زینب(س) در واقعهٔ کربلاست که با وجود تمام مصائب و دشواری‌ها فرمودند: «ما رایت الا جمیلا»(جز زیبایی ندیدم). این سخن، ریشه در روح بلند و نگاه حکیمانه‌ای دارد که در ورای همه‌ اتفاقات جمال مقدس الهی را می‌بیند.

در این مسیر، برای اولیای الهی، سختی و آسانی یکسان است و آنان از هر شرایطی برای تعالی روح بهره می‌برند. اما برای انسان‌های معمولی، معمولاً سختی‌ها می‌تواند عامل رشد باشد البته به شرطی که ظرفیت لازم را داشته باشند. اگر روح انسان ضعیف باشد، ممکن است سختی‌ها نه تنها موجب رشد نشوند، که آسیب‌زا نیز باشند.

راه‌های تقویت روح را می‌توان در دو محور اصلی خلاصه کرد:

۱. تغذیه معنوی:

- گوش دادن به مواعظ و قرآن

- انس با کلام اهل بیت علیهم السلام

- توجه به کلمات همسو با فطرت

۲. عمل صالح:

روح انسان با اعمال صالح نیز تغذیه می‌شود، هر اندازه اعمال نیک انسان بیشتر باشد، به همان میزان تعالی روحش فزونی می‌یابد.

در نهایت، کمال و قوّت روح در گرو رسیدن به همان اوج تعالی است که برای آن آفریده شده است. این سفر روحانی با تغذیهٔ صحیح و عمل صالح ممکن می‌شود و انسان را به مقامی می‌رساند که در آن، همه چیز جلوه‌ای از جمال مقدس الهی می‌گردد.

بی‌تردید، انسان برای بازگشت به عالم قدس آفریده شده است. «إنّا لله وإنّا إلیه راجعون» بدان معناست که ما از سوی خدا آمده‌ایم «نَفَخْتُ فِیهِ مِن رُوحِی» و به سوی او نیز بازخواهیم گشت.

اگر انسان در این جهان بتواند با ارادهٔ خویش، روحش را تغذیه و تقویت کند و به سوی خدا بازگردد، به کمال حقیقی خود رسیده و شادمان و سربلند خواهد بود. آن روز که شاعر می‌گوید:

«ای خوش آن روز کزین منزل ویران بروم»

که به همین معنا اشاره دارد که دنیا جایگاه راستین روح نیست، بلکه جایگاهی تنگ و محدود است. از این رو پیامبر اکرم(ص) می‌فرمایند: الدُّنیا سِجْنُ المُؤمِن

دنیا زندان مؤمن است.

انسان با تعالی روح از این زندان خارج می‌شود و به اوج کمال خویش «إلیه راجعون» خواهد رسید. عرفا بر این باورند که انسان یک «قوس نزول» دارد که همان آفرینش و آمدنش به این دنیاست، و یک «قوس صعود» که بازگشت به سوی خداست.

پیامدهای غفلت‌ از پرورش روح

اما اگر انسان خود در این مسیر تلاش نکند و با ارادهٔ خویش به تعالی نرسد، هرچند که به اجبار به سوی خدا بازگردانده می‌شود، اما چون این بازگشت با خواست و ارادهٔ خودش نبوده، دیگر تعالی در کار نیست. در آنجا حقایق را می‌بیند، اما تنها حسرت می‌خورد و اندوهگین است که چرا روحش را پرورش نداد.

به همین دلیل است که دوزخ و آتش جهنم پدید می‌آید. این آتش، حاصل حسرت و اندوهی است که از ناتوانی در تعالی روح و رسیدن به کمالی که برایش آفریده شده بود، به وجود می‌آید. آتش جهنم که نتیجهٔ اعمال ناشایست انسان است، در حقیقت همان آتش حسرت درونی اوست او را می‌سوزاند.

نظرات بینندگان
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
آخرین اخبار پربازدید ها
نیازمندیها
09107726603 تماس یا پیام در پیام رسان های ایتا و تلگرام