سرویس سیاسی پایگاه خبری 598-سید مقدام حیدری/ از قرار معلوم، قبیلهگراییِ حالبههمزنِ غربگراهای مدعیِ اصلاحطلبی، ما انقلابیها را از آن ورِ بام انداخته؛ طوری که هر کدام از اَعلامِ ما خطایی کند و پایش، قلمش یا زبانش بلغزد، چنان به باد انتقادش میگیریم که انگار، دُمِ خروسی تازه پیدا شد یا پرده از چهرهی منافقی الساعه کنار رفت! نه به مالهکشی و خطاپوشی جماعت اصلاحطلب که از رئیس جمهورشان گرفته تا آخوند و دانشگاهیشان هر گندی بزند، هر فتنهای به پا کند، هر چرند و کفر و ناسزایی بگوید، باز وا نمیدهند و از رو نمیروند و همچنان هوای همدیگر را دارند. نه به ما که بسانِ شربة الماء و به طرفة العینی، چوب هراج میزنیم به دار و ندار خودمان؛ که چه؛ که فلانی فلان جا درست تشخیص نداد؛ آن یکی در فلان قضیه توئیتش درست نبود؛ فلان کلمه توهین به نظام است؛ بهمان عبارت توهین به فلان شهید است؛ این حرف با منظومهی فکری آقا نمیخواند؛ برداشت فلانی از این آیهی قرآن غلط و تفسیر به رأی است؛ و قس علی هدا.
البته که منظور این نیست که انقلابیها خطا نمیکنند، یا اگر بکنند نباید نقدشان کرد. ولی نقدِ دوست با نقدِ دشمن و منافق، در چند و، چون باید فرقهایی داشته باشد. سوتی و سبق لسان، کجسلیقگی در انتخاب واژه، کمدقتی در تعبیر، و حتی خطا در شناخت و تحلیل، بارها پیش میآید. ولی نه پناهیان اهل توهین به ساحت مقدس امیرالمؤمنین (ع) بود، نه شیخ اسماعیل رمضانی اهل حمله به نظام؛ و نه جبرائیلی اهل توهین به شهید رئیسی و مقابله با سیاستهای رهبری است. این جوری که بعضی از بزرگوارها به پناهیان حمله کردند، به شاهین نجفی نکرده بودند. کاری که بعضی از خود ما انقلابیها به خاطر یک اتهام اثبات نشده و هنوز نامعلوم، با آیت الله صدیقی و فرزندشان کردند، هرگز با مفسدترین عناصر غارتگر بیت المال نکردند. حملهای که به قاسمیان شد، به خاطر تشخیص درست یا غلطش، کافی بود برای یک عمر بیحیثیت شدن یک روحانی بااستعداد قرآنپژوه. دارم فکر میکنم اعتبار و آبروی چهرههای انقلابی را هم انگار مثل خود نظام، خدا حفظ میکند؛ وگرنه اگر به ما بود، سالها پیش خود ما از هستی ساقط کرده بودیم بندههای خدا را.
یاسر جبرائیلی نخبهی خوشاستعدادِ دلسوزی است که در اقتصاد، حرفهای جدی و نقدهای جدی دارد. ده پانزده سال است که شعار سال آقا اقتصادی است و من و امثال من کار خودمان را میکنیم و به زندگی روتین مثلا انقلابی خودمان مشغولیم. حال این که امثال یاسر جبرائیلی روز و شب با هدف محقق کردن خواست آقا دارند جهاد میکنند. الآن تکلیف ما این است که بزنیمشان؟! این که جریانی از دل مردم انقلابی سر بلند کند و نسبت به نسخههای استعماری و آمریکایی اقتصادی حساس باشد، مگر بد است؟! مگر بد است در برابر اقتصاددانهای تورم و گرانی که عدالت را از بیخ میزنند، نظریهپردازِ منافع سرمایهدارند، به صراحت مخالف قدرت یافتن فقرا و مستضعفانند، چشم در چشم مردم در صدا و سیما میگویند مگر امام و رهبری اقتصاد خواندهاند که بخواهیم به حرفشان گوش بدهیم، در برابرشان افرادی عِلم و عَلَم اقتصاد اسلامی را بلند کردهاند که ارادتشان به اسلام و انقلاب و امام و رهبری مسجّل است؟! پروفسور درخشان به صراحت میگوید: اقتصاد اسلامی یعنی همین سخنان امام و رهبری! جبرائیلی به صراحت گفته: اگر من در اقتصاد به نسخهای برسم و آقا حرف دیگری بزند، من از نظر خودم برمیگردم. حالا این جریان را باید حمایت کرد یا زد؟! البته که هر کسی که عاشق و ارادتمند و سرباز مخلص رهبری است، گهگداری پیش میآید که فلان سخن و رفتارش با سخنان آقا تراز نباشد. خب که چه؟! بزنیمش و آبرویش را ببریم؟ یا فوقش اگر لازم شد، همان حرف را نقد کنیم و نپذیریم.
چرا وقتی حسن روحانی در ردّ سخنان آقا مرتّب حرف میزند و جواب آقا را میدهد، موجی علیهش راه نمیافتد، اما فلان شخصیت انقلابی اگر سوتی داد، خود ما آبرویش را میبریم؟! احتمال بدهیم نقد خودیها اگر خوب هم باشد، در حد واجب کفائی است؛ که یکی دو نفر محترمانه بگویند و تمام! نه این که پشت دست هم بازی کنیم و موج درست کنیم!
پای «ما با کسی عقد اخوت نبستهایم» به کجا بند است دقیقا؟! اتفاقا قرآن بین مؤمنین عقد اخوت بسته و رشتهی موالات بین المؤمنین را محکم بسته است. یعنی تا کسی منافق نشده، باید هوایش را داشته باشیم، خطایش را بپوشانیم، به گردن بگیریمش، از خود بدانیمش، اگر حرف دوپهلویی زد، به بهترین محمل تفسیرش کنیم؛ و اگر نیاز به نقد داشت، مواظب اعتبار و حیثیتش باشیم.
ما انقلابیها در این باره کم لنگ نمیزنیم و احتمالا ناکامیهای سریالیمان در انتخابات از همین جا آب میخورد. جوری همدیگر را میزنیم که انگار با منافق طرفیم. حضرت آقا دربارهی نقد خودیها سخنانی دارند. عمل کنیم خب.