به گزارش پایگاه خبری 598-سید مقدام حیدری/ شیعه را نمیشود با کشتار به زانو زد. چون امام حسین(ع) دارد. تهاجم فرهنگی و جنگ شناختی هم حریفش نیست، چون امام باقر(ع) و امام صادق(ع) دارد. دست و پای شیعه را هم نمیتوان با محاصره و تحریم بست. چون امام هادی(ع) دارد. و همچنین امام حسن عسکری(ع) را.
اعجاببرانگیز است، اما حقیقت دارد. که یکی از ائمهی هدایت ما شیعیان، امام هادی(ع) است که بیشترِ دوران امامتش در حصر و حبس بود.
آن قدر که محمد بن شَرَف، خواست در کوچهای یا بگو خیابانی از او سؤالی کند، که فرمود: بگذارش برای بعد. اینجا جایش نیست! نه بحث مبادلهی سکه و طلا بود؛ نه دشنه و شمشیر. یک سؤالِ ساده نمیشد کرد از امام شیعیان!
از ترس این که مبادا امام هادی(ع) از مدینه، دور از چشم پایتخت شورشی بکند و نشود جمعش کرد، متوکّل به زورِ کادوپیچ شده با ادب و احترام و چربزبانی، حضرت را به سامرا کوچاند. به ظاهر آزاد بود، اما در این شهر که نه، در این پادگان، آنقدر که خبرچین بود، مور و ملخ نبود.
تازه به همین هم اکتفا نمیکردند. هرازگاهی یکی از بادمجان دورِ قاب چینهای متوکل اظهار نگرانی از حرکتهای مشکوک امام میکرد که مثلا خیلی خاطرخواه جناب خلیفه است. و همین کافی بود تا بریزند داخل خانهی امام و هر چه هست و نیست را بگردند.
این حال و روز امام شیعیان بود. خود شیعیان هم در اطراف و اکناف بلاد اسلام، تحت تعقیب و گریز و آزار و اذیت بودند. همین متوکل بود که بارگاه سید الشهدا(ع) و بناهای اطرافش را خراب کرد.
همو بود که زمین اطراف قبر الحسین(ع) را به آب بست و زیر کِشت برد.
در ورودیهای منتهی به حرم هم پاسگاههایی مستقر کرد که از زیارت شیعیان جلوگیری شود.
ابن سکّیت، دانشمند و ادیب نامدار شیعه را به جرم محبت علی و اولادش(ع) به طرز فجیعی به شهادت رساند.
نقل و روایت حدیثی در منقبت و فضیلت امیرالمؤمنین و حضرت زهرا علیهما السلام بس بود که نصر بن علی جهضمی هزار تازیانه بخورد.
نیروهای ارتش نوینش به نام شاکریه را از مناطقی برگزید که در دشمنی با علویان زبانزد بودند. و کارهایی دیگر از این دست.
برخوردهای بگیر و ببند و امنیتی بکنار؛ در زمینهی معیشت و اقتصاد هم چنان بر شیعیان سخت گرفت که آوردهاند: برخی از زنان علویهی مدینه از شدت نداری حتی یک دست لباس کامل نداشتند که در آن نماز بگزارند. یک کهنه پیراهنی برایشان مانده بود که به نوبت دست به دست میکردند و نمازهای یومیه را با آن میخواندند. حتی دیگران هم از ترس جانشان جرأت نداشتند هوای شیعیان و علویان را داشته باشند.
اما عجب این که در همچین شرایط سخت امنیتی و اقتصادی که هر انسان مکتبی و مبارزی را از پا میانداخت، امام هادی(ع) با رعایت تدابیر امنیتی و حفاظت اطلاعات، شبکهی مویرگی و تشکیلات سازمان یافتهی وکالت را سازماندهی و مدیریت میکرد.
با همهی اقطار بلاد اسلام از راه سرشاخهها و زنجیرهی به هم پیوستهی وکلا ارتباط میگرفت و تبادل نامه و سکه داشت.
زیارت جامعهی کبیره، زیارت غدیریهی امیرالمؤمنین(ع) و صدها نامه و حدیث، و هزاران سکهی طلا و نقره، از بیخ گوش مأموران و خبرچینان بنی العباس، با ترفندهای زیرکانهی امام و یارانش بین خانهی محاصره شدهی امام(ع) و سراسر و اطراف و اکناف جهان اسلام، رد و بدل میشد.
لای هر چه بود و میشد نامهها و سکهها را میچپاندند و به امام میرساندند؛ لای عصا و چوب، توی سطل و پاتیل روغن... ای بسا حامل این چوب و هیزمها هم نمیدانست چه به دوش میکشد.
خدا میدانست که شیعیان تا ظهور مهدی(عج) با حصر و حبس و تحریم دست به گریبانند. پس یکی از امامانشان الا و لابد باید امام هادی(ع) باشد.
عملیات دور زدن و پیچاندن تحریمهای ظالمانهی آمریکا، کم از عملیات دفاع مقدس ندارد.
اینها را هم باید با رمز آغازید و جفاست اگر رمز بعضی از عملیاتهای پیچاندن تحریم، به نام امام هادی(ع) نباشد.