کد خبر: ۶۹۳۸۹
زمان انتشار: ۱۵:۱۴     ۰۵ مرداد ۱۳۹۱
یادداشت میهمان؛
سهيل عنايت الله
رسانه هاي غرب سعي مي کنند المپيک را يک رويداد غير سياسي معرفي کنند و پيروزي برندگان را تبلور پيروزي همه ي بشريت و علو کمالات انساني وانمود کنند. اما اين ترفندي براي انحراف توجه افکار عمومي از لايه هاي زيرين سياسي در بازيهاي المپيک است که محملي براي گسترش سلطه فرهنگي غرب است.

تمدني که در پشت تلوّن رسانه اي غرب تبليغ مي شود تمدن غربي است. در واقع، المپيک صحنه اي براي نمايش «صدر نشيني» غرب است. مشعل المپيک که از زمان آتن باستان تا دوران مدرن ما بر افروخته مانده نماد انکار ناپذير انتقال ارزش هاي هلنيستي غرب به فرهنگ جهاني است. اين مشعل هميشه بايد فروزان باشد زيرا ارزش هاي غرب نبايد مورد چالش قرار گيرند. آن ها مانند کوه المپ سرفرازي خود را بر ساير اقوام، ملل، ارزش ها و جهان بيني ها ديکته مي کنند.

المپيک، تحفه غرب

مسابقات المپيک اساسا از ورزش هايي تشکيل شده که اصالتا غربي است. بنابراين، وقتي که ورزشکار يا تيمي از کشورهاي غير غربي در يکي از اين رشته ها مي درخشد نتيجه حاصله از نگاه غربي ها غير قابل انتظار است و با توسل به عوامل طبيعي و ژنتيکي درصدد توجيه آن بر مي آيند. دوندگان دو استقامت کنيا برنده مي شوند چون براي چراندن گوسفندانشان دائما از تپه ها بالا و پايين مي روند. در اين جا به تلاش فردي، ساختار هاي خانوادگي، فنون آموزشي سنتي و بستر هاي فرهنگي که براي کسب برخي مهارت هاي جسماني لازم است هيچ اشاره اي نمي شود.

چنين توجيهاتي در تحليل علل موفقيت هاي زنان و مردان ورزشکار غير غربي ارائه مي شود. بنابراين، رقابت در عرصه ورزش نه در بستر ورزش بلکه بر اساس تعابير سياسي و بر حسب تفوق تاريخ ها و فرهنگ هايي خاص بر ديگران ارزيابي مي شود. اگر چنين نيست، پس فلسفه المپيک زمستاني را چگونه مي توان تبيين کرد؟ مسلم است که المپيک زمستاني براي غرب و کشورهاي برخوردار از فصل زمستان طراحي شده. کسي به ياد ندارد المپيک ديگري براي کشورهايي که داراي فصول خشک و باراني هستند طراحي شده باشد. آيا نمي توان المپيک مناطق خشک، مرطوب و باراني ترتيب داد؟ ما نمي توانيم زيرا المپيک بر خلاف ادعاهاي غربي ها که مي کوشند آن را يک امر جهان شمول بنمايانند، يک برنامه ي اختصاصي است. مگر نه اين که در آتن فصل بادهاي موسمي و باران هاي تند نداريم؟

غرب به طور غير مستقيم با تأکيد بر المپيک به عنوان يک رويداد جهاني و لزوم شرکت همه کشورها در رقابت هايي که مسئولان غربي در کميته ي بين المللي المپيک تعيين مي کنند، ارزش هاي خود را ترويج مي نمايد. جاي تأسف دارد که اعضاي اين کميته اکثرا از کشورهاي غير غربي هستند. حال کشورهاي غير غربي براي اعمال نظر خود بايد چه کنند؟ چنان چه ورزش هاي سنتي کشورهاي غير غربي در کميته بين المللي المپيک پذيرفته نشود مي توان از گزينه هاي مختلفي براي تحت فشار گذاشتن اين کميته استفاده کرد که يکي از آن ها تحريم بازي هاي المپيک آينده است.

عدم شرکت در المپیک، قرار گرفتن در حاشيه

خطر عدم شرکت در بازيهاي المپيک به معناي به حاشيه رانده شدن کشور تحريم کننده در حوزه هاي سياسي و اقتصادي بين المللي است. کشور تحريم کننده ي المپيک به زباله دان تاريخ ميهن دوستي و عرق ملي مي افتد. از طرفي اگر شرکت کند و پيروزي هاي قابل توجهي به دست نياورد يک حس حقارت فرهنگي عميق به جانش مي افتد.

کسب امتيازات پايين در اين بازي ها به روال دائمي کشورهاي غير غربي تبديل شده، پس تنها راهي که برايشان مي ماند حضور در بازي هاست تا در فضاي پيشرفت قرار بگيرند.

خدا نکند که بازيکنان و ورزشکاران کشورهاي غير غربي موفق شوند ورزشکاران غربي را شکست دهند. در همه رسانه هاي مکتوب، صوتي و تصويري غرب حدس و گمان در مورد استفاده از مواد نيروزا و يا تحليل هاي ساده لوحانه درباره استعدادهاي وراثتي آن ها قوت مي گيرد و به افکار عمومي تزريق مي شود. نمونه اين بلا را بر سر زنان دونده ي دو استقامت چيني آوردند. مبتکرين المپيک - غرب - قادر نيستند شکست را به عنوان يک واقعيت زندگي قلمداد کنند. از نظر آن ها در اين شکست ها ورزش به خطر نيفتاده بلکه فلسفه نگرش آن ها به عالم، جهان بيني و - به تازگي هم - ملت در معرض خطر است. بنابراين، منابع و سرمايه هايي که کشورها براي آمادگي حضور در بازي هاي المپيک اختصاص مي دهند به مثابه بازي گرگم به هوا با غرب است. مصيبت بدتر اين که کشورها با شرکت در بازي هاي المپيک، ناخواسته وارد شکل ديگري از بازاريابي تحميلي براي ارزش هاي غربي مي شوند. اين کشورها تحت عنوان توسعه ورزش در چنبره ي ايدئولوژي غرب گرفتار مي آيند. چند کشور غير غربي بودجه اي را که براي توسعه ورزش هاي غربي مصرف مي کنند به توسعه ورزش هاي سنتي خودشان اختصاص مي دهند؟

ورزش هاي از ياد رفته

از آن جايي که غرب، ورزش هاي سنتي کشورهاي غيرغربي را ورزش هاي اصيل نمي داند کميته المپيک نيز از به رسميت شناختن آن ها سرباز زده است. اما از اين سو در بعضي از کشورهاي غير غربي تلاش مي شود مسابقات ورزشي بومي غرب مانند واليبال ساحلي، سوارکاري، ژيمناستيک موزون و شناي متقارن، مورد توجه ملت هايشان قرار گيرد. با اضافه شدن رقص باله بايد دست به دعا برداريم که کشورهاي غير غربي روي اين يکي سرمايه گذاري نکنند که در اين صورت جايگاهشان در ليست مدال آورندگان، بيش از پيش تنزل مي يابد.

اما چنانچه کشورهاي غير غربي بر ورزش هايي که نيازمند مهارت هاي خاصي است تکيه کنند چه خواهد شد؟ مثلا عکس العمل کميته بين المللي المپيک به پيشنهاد گنجاندن مسابقات سنتي نظير موارد ذيل چه خواهد بود؟

رقص با طبل، ماهيگيري با دست، چوب بري، شترسواري به شيوه ي مغربي ها يا کبدي که کشتي سنتي پاکستاني هاست.

با اضافه کردن اين بازي ها در ليست رسمي المپيک آيا باز هم غرب ميدان دار پيروزي ها خواهد بود؟ يک ضرب المثل سوماليايي مي گويد: «چيزي را که در آتش انداختي بايد در خاکستر پيدايش کني.»

گزينه بعدي کشورهاي غير غربي در بازي هاي المپيک اين است که المپيک متشکل از ورزش هاي سنتي خود را طراحي و يا از برتري تعداد خود در کميته بين المللي المپيک براي به کرسي نشاندن تغييرات مورد نظرشان استفاده کنند. ادامه شرکت کشورهاي غير غربي در المپيک کنوني به معناي تسليم در برابر قواعدي است که غربي ها براي پيروزي وضع کرده اند و اين کار تشديد کننده نابرابري ها و تحقير ملت هاست.

به خاطر بُردن یا تبادل فرهنگی

صفت بارز بازي هاي المپيک به غير از برنده شدن در چارچوب قواعد غربي ها بزرگ نمايي (آگرانديسمان) پيروزي است. برخلاف تبليغاتي که در المپيک حول اهميت تبادلات فرهنگي و پالايش روح انساني مي شود، برنده شدن هدف اصلي است. براي روشن شدن اين مسئله که برد و باخت به دو رکن کليدي المپيک تبديل شده مثالي مي زنيم از بازي هاي 1992 بارسلون.

يکي از بازيکنان تيم بسکتبال آمريکا در پاسخ به اين سؤال که چرا او و هم تيمي هايش مانند ساير ورزشکاران در دهکده ي المپيک نمي مانند تا با هم دوست شوند، پاسخ داد: «ما آمده ايم طلا ببريم نه اينکه دوست پيدا کنيم.» نمونه همين مضامين در آگهي هاي تبليغاتي بازي هاي آتلانتا تکرار مي شد. «روي مگ گريگور» از نشريه اتاواسيتي زن چنين گزارش مي داد:

«برنده ي مدال نقره بازنده ي مدال طلاست»، «اگر براي برنده شدن به اين جا نيامده ايد با توريست ها فرقي نداريد»، «نفر دوم اولين بازنده است» و «کسي براي دوم شدن تربيت نمي شود.»

اين شعارها کاملا در تعارض با ديدگاه هاي بنيان گزار المپيک مدرن، پير دوکوبرتن است که گفته بود مهم ترين اصل در المپيک شرکت کردن است نه برنده شدن.

سرمايه گذاران و حاميان المپيک با ترويج و تأکيد بر اهميت برد و باخت، اين پيام را القاء مي کنند که برندگان برترند، برندگان غربي هستند و غير غربي ها بازنده اند و بنابراين مادون غرب هستند.
هر فرهنگي داراي ورزش هاي فردي، جمعي و اساطيري خاص خود است. به رسميت شناخته شدن ورزش هاي تنها يک فرهنگ بدين ختم مي شود که تنوع زيستي ورزش هاي جهان رو به نابودي مي رود.

ورزش مبتنی بر سلطه گري

تار و پود ورزش از انديشه ي مبتني بر سلطه گري بافته شده. برنده شدن يعني همه چيز. چهره ي ملت پيروز مي درخشد، برندگان در مدتي کوتاه ميليونر مي شوند و دشمنان ديرينه داخلي به هم مي پيوندند. نظام حکومت ملت پيروز به عنوان تنها نظام طبيعي مقتدر معرفي مي شود. غرب، ملت و پيروزي همه با هم مترادف مي شوند.

آيا مي توان المپيکي را تصور کرد که از بازي هاي ملت ها، اقوام و تمدن هاي مختلف تشکيل شده باشد؟ آيا مي توان وضعيتي را تصور کرد که رقابت هاي انساني در عرصه ورزش در بستر پرورش کمالات انساني باشد و نه با هدف بردن؟ تحريص به پيروزي باعث مي شود مردان و زنان ورزشکار دست به تقلب زده و از انواع و اقسام روش ها براي انحراف نتيجه ي تست هاي مربوط به مواد نيروزا که نهايتا براي جسم شان نيز زيان بار است استفاده کنند.

وضعیت زنان و ورزش

المپيک در وهله ي اول صحنه اي است براي نمايش ارزش هاي سنتي مردانه و باخت براي مردان حکم تير خلاص را دارد. اما زنان در بازي هايشان ترجيح مي دهند امتيازشان مورد توافق باشد به گونه اي که همه ي طرفهاي بازي راضي بشوند. اگر نتيجه يک بازي مساوي باشد اکثر زنان به همين نتيجه رضايت مي دهند اما مردان ترجيح مي دهند بميرند با ببرند.

از ديدگاه فمينيستي، ورزش هاي المپيک از قبيل شمشير بازي فلسفه خود را از سنت جنگجويي گرفته اند. در واقع اصل ايجاد المپيک به منظور آماده کردن مردان براي جنگ بوده است. حضور زنان در ورزش هاي کشورهاي غربي همواره در چارچوب ارزش ها و قواعد بازي هاي مردانه تعريف شده و ارزش ها و وضعيت جسماني خاص زنان را ناديده گرفته اند.

تکريم فرهنگ ها

حذف المپيک يا تحريم آن را به مصلحت نمي دانيم اما توصيه مي کنيم مفاهيمش را براي نسل هاي بعد دوباره تعريف کنيم و تحولاتي اساسي در آن به وجود بياوريم. به جاي ملاک ساده ي مدال آوري مي توان معيارهاي جديد و مفيدي براي عملکرد و موفقيت تعريف کرد.

برگزاري بازي هاي المپيک مخصوص کشورهاي غير غربي و زنان به شکلي که پيروز يا سرشکسته، برنده و بازنده در آن وجود نداشته باشد و قصد و غرض سلطه گري در بين نباشد، توصيه مي شود. المپيکي که بازي هاي سنتي و ريشه ها و روايات فرهنگي آن ها محترم شمرده شوند. در هاوايي روزي را به ورزش هاي سنتي اختصاص داده اند. در اين روز مخصوص، جوانان با راه و رسم قديمي کسب مهارت و ارتباط برقرار کردن با محيط آشنا مي شوند.

ما از طريق ورزش از يکديگر و از افسانه هايمان مي آموزيم. به انضباط دروني و بيروني مي رسيم، ذهنمان متمرکز مي شود. نسل هاي قديمي و جديد به هم مي پيوندند و جوانان از پيران درس مي آموزند. ورزش بايد فرهنگ هم زيستي مسالمت آميز و دوستي ها را رواج دهد.

متأسفانه اين آرمان ها تحريف شده اند: امروز رقابت کنندگان وقتي که مي بازند يا مي برند گريه مي کنند. ورزشکاران گاهي به هم بد و بيراه مي گويند و با خود و مسئولان درگير مي شوند. دست و پايشان مي شکند و حتي کشته مي شوند، اما نه بر اثر حادثه بلکه به خاطر خشونت.

آيا تلويزيون ها و شبکه هاي ماهواره اي جهان المپيک پيشنهادي ما را پخش خواهند کرد؟ تا زماني که ملت هاي آفريقايي و آسيايي رسانه هاي قدرتمند اختصاصي نداشته باشند اين امر ميسر نمي شود. چالش با المپيک نهايتا به معناي پس گرفتن تاريخ و آزاد سازي بدن هايمان از دست ملت ها و رسانه هايي است که بر ورزشکاران، رفتاري مالکانه اعمال کرده و همه چيز را در انحصار گرفته اند. مبارزه با امپرياليسم و تمام اشکال امپرياليستي که سازمان هاي چند مليتي بر ديگر ملت ها تحميل کرده اند، مبارزه با پدر سالاري و نظام مدرن دولت - ملت و ترسيم آينده ي جديد و تمدن جهان شمول فراتر از غرب و غير غرب در حوزه ي اين چالش است.
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:۱
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
ارسال نظرات
علی اکبر
UNITED STATES
۰۱:۱۴ - ۱۹ مرداد ۱۳۹۱
۱
۰
جمع بندی این یادداشت:
توهّم- بلاهت - حماقت
در حدّ اُلمپیک
پاسخ
جدیدترین اخبار پربازدید ها