کد خبر: ۷۷۱۶۷
زمان انتشار: ۱۲:۴۷     ۱۳ شهريور ۱۳۹۱
مجله تایم در شماره اخیر خود به بررسی دلایل بقای دولت سوریه و بشار اسد پرداخته است. به جهت اهمیت این مطلب، ایران دیپلماتیک اقدام به انتشار متن کامل این گزارش بدون دخل و تصرف در آن می کند.
ایران دیپلماتیک، کشمکش سوریه به یک جنگ داخلی تبدیل شده است که خطوط گسل و پیامدهای آن با دیگر قیام های عربی کاملا متفاوت است. بشار اسد چهارشنبه گذشته وعده داد سوریه را از شورشیانی که حاکمیت وی را به چالش کشیده اند پاکسازی خواهد کرد اما بعید است که وی به این هدف خود برسد. در واقع ، اسد در یک مصاحبه نادر با یک تلویزیون سوری اذعان کرد که پیروزی موعود وی به زودی محقق نخواهد شد.

با این حال ، در این ادعای اسد که گفته است از دید رژیم وی «اوضاع اینک بهتر است» شاید چیزی بیش از یک لاف زنی محض و توخالی نهفته باشد. علتش این است که هرچند نیروهای وی بعید است بتوانند کنترل مقتدرانه اسد را بر سرتاسر خاک سوریه احیا کنند و شورشیان را وادار به تسلیم سازند ، در عین حال هم اینک نشانه ای نیز به چشم نمی خورد که حاکی باشد شورشیان سوری یا حامیان منطقه ای و بین المللی آنها قادر به وارد کردن ضربه نهایی برای سرنگونی رژیم هستند. شورشیان در سوریه به نتایج خوبی دست یافته اند اما رژیم توانایی جنگیدن را دارد و این توانایی با این ادعا تناقض دارد که بشار اسد یک مستبد منزوی است که با خشم مردم خود روبرو گشته است.

 نه فقط جامعه بین المللی بر سر سوریه دچار اختلاف نظر است ، بلکه کشورهای حامی شورشیان نیز بر سر یک راهبرد مشترک اتفاق نظر ندارند و ناهماهنگی و اختلاف میان مخالفان سوری نیز احتمال هرگونه مداخله خارجی را ضعیف تر کرده است. رژیم اسد با برنامه یا از روی بخت و اقبال -- یا به سبب ناکامی مخالفان -- موقعیتی را خلق کرده است که در آن تا مدتها ، ولو به شکلی ضعیف ، به بقای خود ادامه خواهد داد. لبنان در همسایگی سوریه یادآور این نکته تلخ است که جنگ های داخلی ممکن است سال ها ادامه یابد و به ندرت با پیروزی تعیین کننده و قاطع یکی از طرف ها به پایان برسد. در اینجا باید به پنج عامل بپردازیم که در کنار هم موجب می شوند اسد قدرت را طولانی تر از آنچه مشتاقان شورش ابتدا پیش بینی می کردند حفظ کند.

 1- اسد در یک کشمکش فرقه ای اعوان و انصاری دارد فروپاشی یک نظام دیکتاتوری معمولا وقتی شروع می شود که تظاهر کنندگان شجاع و نترس با آمدن به خیابان ها در دیوار ترسی که جمعیت مردم را ساکت نگه می دارد رخنه ایجاد کنند. روند فروپاشی نیز زمانی پایان می یابد که بسیاری از کسانی که حاضر بودند هموطنان خود را به خاطر مرد قدرتمند بکشند دور و اطراف او را خالی کنند و او نیز برای حفظ جانش پا به فرار بگذارد. رخته در دیوار ترس در فوریه 2011 بوجود آمد اما با گذشت هجده ماه به رغم فرار برخی شخصیت های ارشد و هزاران نفر از سربازان پیاده ، نیروهای امنیتی اصلی که اسد به آنها متکی است همچنان دست نخورده مانده است و بیرحمانه کار خود را می کند. نیروهای جنگی اصلی رژیم با گذشت بیش از یک سال از یک جنگ داخلی تمام عیار به هیچ وجه فرسوده و زمینگیر نشده اند و برعکس بر عزم و تعصب آنها افزوده شده است. در واقع ، همانطور که گروه بین المللی بحران خاطرنشان کرده است ، کنترل رژیم بر کشور همزمان هم کاهش یافته و هم مستحکم شده است. اراده رژیم و توانایی اش برای جنگیدن نیز با ماهیت فرقه ای جنگ داخلی تقویت گشته است. نیروهای جنگی شورشیان عمدتا از اکثریت سنی سوریه هستند و طولانی شدن جنگ ، چه بسا ناگزیر، موجب شده است عناصر اسلامگرا برجسته ترین نقش را بر عهده بگیرند. اما رژیم اسد تحت سلطه اعضای فرقه اقلیت علوی است ، هرچند این رژیم به طور سنتی روی حمایت دیگر اقلیت ها مانند مسیحیان ، کردها و دروزی ها و نیز نخبگان تجاری ، سیاسی و نظامی اهل تسنن نیز حساب کرده است.

فرارها از رژیم عمدتا از داخل نخبگان و سربازان وظیفه اهل تسنن بوده است که بخش اعظم نیروهای مسلح منظم سوریه را تشکیل می دهند. اما اسد از وفاداری قرص و محکم هسته اصلی علوی ها برخوردار است که سرنوشت خود را با سرنوشت رژیم اسد گره خورده می بیند و از این بیم دارد که در صورت پیروزی شورشیان اهل تسنن در خوشبینانه ترین حالت از حق رای محروم شوند و در بدترین حالت با تلافی جویی بیرحمانه سنی ها مواجه گردند. نظامی شدن روز افزون شورش در سوریه عزم همه طرف ها را محکم می کند و سطح شرارت را در میدان عمل بالا می برد و نه فقط حمایت علوی ها را از رژیم بیشتر می کند ، بلکه بسیاری از مسیحیان و دروزی ها و اعضای اقلیت های دیگر را نیز در پشت سر رژیم اسد قرار می دهد. در حالی که نیروهای وفادار به اسد به قتل عام ساکنان روستاهای اهل تسنن متهم اند ، مسیحیانی که شورشیان آنها را از خانه هایشان در حمص و جاهای دیگر اخراج کرده اند ، و روحانیان ارشد مسیحی که به خارج پناه برده اند از رخنه و نفوذ اسلامگرایان افراطی در میان شورشیان خبر می دهند. ساکنان کرد مناطق شمال شرق سوریه نیز عملا خودمختاری خود را از برادران عرب خود، چه شورشی و چه حکومتی ، اعلام کرده اند و آرمانی مشابه با آرمان حکومت کردستان در شمال عراق را دنبال می کنند که این نیز زنگ خطر را برای ترکیه به صدا در آورده است. اصرار پایتخت های غربی به مخالفان سوری برای اتخاذ یک رویکرد فراگیر برای دوره پس از اسد عملا هیچ نتیجه ای در بر نداشته است و شورشیان تاکنون نتوانسته اند لایه های حمایت سیاسی از رژیم اسد را که وی بدون آنها نمی توانست به حیات خود ادامه دهد به سوی خود جذب کنند. اگر مخالفان قادر نتوانند میان اسد و پایگاه سنتی حامیانش فاصله بیندازند بعید است بتوانند به جنگ داخلی پایان بخشند ، حتی اگر توازن ارضی تغییر کند. و غیبت آشکار اتفاق نظر بین فرقه ای در سوریه بی میلی قدرتهای غربی را برای مداخله و جانبداری از مخالفان در کشمکشی که ممکن است به یک جنگ داخلی طولانی و آشفته تبدیل شود بیشتر کرده است.

2- رژیم سوریه بحران را به خارج صادر کرده است مرزهایی که سوریه را از همه همسایگانش متمایز می کند ، طبق یک نقشه تاریخی بزرگ ، به نوعی مرزهایی دلخواهانه و خودسرانه اند: خطوط مرزی را فرانسه و انگلیس در پایان جنگ جهانی اول و زمانی ترسیم کردند که از حق ویژه فاتحان جنگ برای تجزیه امپراطوری مغلوب عثمانی بهره مند بودند و این مرزها ارتباط چندانی با خطوط گسل تاریخی و قومی و فرقه ای این منطقه ندارد. در نتیجه، قدرت های غربی از این نگران بوده اند که تشدید جنگ داخلی سوریه ناگزیر از مرزهای این کشور فراتر برود که این نیز پیامدهای ناگواری برای منطقه خواهد داشت. شورشیان سنی که در جنوب شرقی سوریه با رژیم اسد می جنگند مناسبات نزدیک و دوستانه ای با قبایل سنی غرب عراق دارند که از دیرباز مخالف دولت شیعه بغداد بوده اند -- و سطح خشونت شورشیان عراق از زمان آغاز شورش در سوریه بطور مستمر بالا رفته است ، هرچند که این مسئله ممکن است با حاکمیت اقتدارطلبانه نوری المالکی نخست وزیر عراق نیز بی ارتباط نباشد. این ارتباط در لبنان واضح تر بوده است که در آن شهر طرابلس شاهد کشته شدن 17 نفر و زخمی شدن بیش از 120 نفر در درگیری های شدید میان حامیان سنی لبنانی شورشیان سوری و حامیان علوی لبنانی اسد بوده است.

ارتش لبنان آتش بس شکننده ای را در این شهر برقرار کرده است اما این ترش و نگرانی گسترده وجود دارد که کشمکش در نزدیکی این شهر بار دیگر به ازسرگیری جنگ داخلی طولانی لبنان بینجامد که در سال 1992 پایان یافت. اسد با واگذاری زیرکانه کنترل شهرهای شمال شرق سوریه به نیروهای کرد برای ترکیه هم مشکل درست کرده است چرا که این کشور همچنان با جدایی طلبان حزب کارگران کردستان ، پ ک ک، در یک چرخه خونین شورش و ضدشورش درگیر است. در واقع ، نیروهای اسد تعدادی از شهرها را به متحدان سوری پ ک ک واگذار کردند که با حروف اختصاری محلی پی وای دی PYD شناخته می شود و این مسئله زنگ خطر را در آنکارا به صدا در آورده و به افزایش حملات ستیزه جویان کرد در خاک ترکیه انجامیده است. آنکارا اینک خود را با واقعیت های پیچیده ای در سوریه مواجه می بیند که عواقب ناگواری برای اوضاع سیاسی داخلی ترکیه دارد. در واقع ، آنکارا علاوه بر مسئله کردها ، در حالی که از شورشیان سوریه حمایت می کند با چالش جامعه نیم میلیون نفری علوی های (عرب تبار) و نیز فرقه علویان (ترک تبار) که 25 درصد از جمعیت این کشور را تشکیل می دهند نیز مواجه است.

 اما فوری ترین مشکل برای ترکیه جریان مستمر ورود آوارگان از مرزهاست -- که طی هفته گذشته میزان آن به حدود 5000 نفر در روز رسید. بیش از دویست هزار سوری از زمان آغاز شورش از کشور گریخته اند که تقریبا نیمی از آنها به ترکیه پناه برده اند -- و بقیه نیز عمدتا به اردن و لبنان رفته اند. طنز ماجرا در این است که حدود پانزده هزار نفر نیز به عراق گریخته اند (یعنی به همان کشوری که صدها هزار عراقی از آنجا طی یک دهه گذشته به سوریه گریخته بودند.) هم ترکیه و هم اردن هشدار داده اند که ظرفیت آنها برای پذیرش تعداد فزاینده آوارگان سوریه محدود است و آنها به قدرت های غربی فشار می آورند تا کمک های بشردوستانه بیشتری بکنند -- و در خصوص ترکیه یک «منطقه امن» برای آوارگان در داخل خاک سوریه ایجاد کنند که تحت محافظت نیروهای نظامی غرب باشد. اما این گزینه ای است که مقامات آمریکایی تاکنون به آن بدبین بوده اند. رژیم اسد با منطقه ای کردن کشمکش سوریه فشار را بر همسایگانش و قدرت های خارجی برای یافتن راه حلی برای این کشمکش افزایش می دهد و همزمان بر اکراه آنها برای مداخله نظامی می افزاید.

3- مخالفان همچنان دچار تفرقه عمیق اند و راهبرد روشنی ندارند وقتی فرانسوا اولاند رئیس جمهور فرانسه اخیرا از مخالفان سوری خواست یک دولت انتقالی در تبعید تشکیل دهند که فرانسه و دولت های غربی بلافاصله آن را به عنوان دولت مشروع سوریه به رسمیت بشناسند ، وی ظاهرا یکی از قواعد طلایی آشپزی فرانسوی را فراموش کرده بود: شما نمی توانید سوفله را دوباره گرم کنید. به رسمیت شناختن دولت متشکل از مخالفان و راه انداختن عملیات نظامی برای تغییر رژیم ممکن است در لیبی جواب داده باشد ، اما این گزینه در مورد سوریه اساسا مطرح نیست. مقامات آمریکایی بلافاصله این ایده را رد کردند و آن را با توجه به ناکامی گروههای مخالف سوری در هجده ماه گذشته برای تشکیل یک جبهه واحد ، زودهنگام توصیف کردند. عبدالباسط سیدا رهبر شورای ملی سوریه بی درنگ از واکنش آمریکا به پیشنهاد اولاند انتقاد و کاخ سفید را به بلاتکلیفی و تردید متهم کرد ، اما این گله و شکایت در حالی مطرح می شد که بسمه قضمانی سخنگوی دیرینه این شورا در همان روز از این سمت استعفا کرده و گفته بود این شورا نتوانسته است اعتبار لازم را کسب کند و اعتماد مردم را حفظ کند.

 در واقع ، به نظر می رسد که شورای ملی سوریه به رغم برخورداری از حمایت دولت فرانسه و ترکیه عمدتا به حاشیه رانده شده و نتوانسته حمایت گروههای مخالف غیرمسلح یا تشکل های مسلح گوناگون را که تحت پرچم ارتش آزاد سوریه می‌جنگند به دست آورد. شورشیان علاوه بر اینکه هیچگونه رهبری سیاسی یکپارچه ای ندارند ظاهرا از لحاظ نظامی نیز از انسجام چندانی برخوردار نیستند و صدها تشکل مسلح گوناگون در سطوح محلی برای خود تصمیم گیری می کنند و جنگجویان اسلامگرا -- که برخی از آنها خارجی اند -- روز به روز نقش برجسته تری بر عهده می گیرند. خطر شورش مسلحانه و فاقد رهبری سیاسی آشکار در نبرد اخیر برای حلب نمایان تر شد که در آن شورشیان اذعان کردند که نتوانسته اند حمایت اکثریت ساکنان شهر را به دست آورند و حتی بسیاری از عناصر ضد اسد از این خشمگین بودند که چرا گروههای شورشی عمدتا روستایی شیوه نبرد رو در رویی را برگزیدند که هیچ امیدی به پیروزی در آن نبود و هزینه سنگینی روی دوش جمعیت غیرنظامی گذاشت. در حالی که جنگ در حلب سرسختی شورشیان و ناتوانی رژیم برای نابودی آنها را نشان داد ، تاثیر آن بر توانایی شورشیان برای جدا کردن حمایت طبقه متوسط از اسد یکسان نبوده است.

نظامی شدن قیام ولو اینکه بیرحمی رژیم عامل آن بوده باشد این خطر را در پی دارد که بسیاری از عناصر مردد یا مخالف اسد را از خود دور کند. یک جنگ طولانی که موجب تنزل مستمر اقتصاد کشور می شود پیش از این نیز موجب شده است که عناصری از نخبگان سنی و طبقه متوسط مواضع خود را تغییر دهند اما اگر بن بست نظامی ادامه یابد این خطر هست که خستگی از جنگ بر جمعیت -- و چه بسا بر منطقه و فراتر از آن -- که در نهایت پایان بخشیدن به جنگ را بر نتیجه جنگ ارجح می داند ، غالب شود.

4- رقابت های راهبردی منطقه ای و بین المللی بن بست را تقویت می کند همه می دانند که جامعه بین المللی هرگز با یک صدا درباره سوریه سخن نگفته است. روسیه و چین از یک طرف و قدرت های غربی از طرف دیگر جلو اقدام شورای امنیت سازمان ملل در خصوص سوریه را گرفته اند و در نهایت موجب استعفای کوفی عنان نماینده ویژه سازمان ملل و اتحادیه عرب در سوریه شدند که هشدار داد ناهماهنگی بین المللی بر سر آینده بلافصل سوریه -- به سبب رقابت های راهبردی پیشین -- تلاش های وی را برای یافتن یک راه حل سیاسی برای این کشمکش ناکام گذاشت. بهترین تلاش های دولت اوباما نیز برای فریفتن یا شرمسار کردن روس ها و چینی ها به نحوی که مواضعشان را تغییر دهند هیچ ثمری نداشته است.

سوریه به یک میدان جنگ از مناسبات ژئوپولیتیکی جدید تبدیل شده است که در آن پکن و مسکو مصمم اند جلو تلاش های قدرت های غربی را برای سرنگونی آن دسته از رژیم های خاورمیانه که خارج از مدار راهبردی غرب هستند بگیرند. سوریه همچنین به یک میدان جنگ میان مناسبات ژئوپولیتیک منطقه ای دیرینه تبدیل شده است که در آن عربستان سعودی در چند کشمکش نیابتی با ایران از لبنان تا افغانستان درگیر است. برای همین سعودی ها از نیروهای شورشی حمایت تسلیحاتی و مالی می کنند و ایرانی ها نیز طبق گزارش ها برای کمک به رژیم اسد در این جنگ حتی پرسنل نظامی به سوریه می فرستند. روسیه و چین اصرار دارند که پیش شرط یک راه حل سیاسی را نباید تقاضا برای کناره گیری اسد از قدرت قرار داد و مشارکت ایران نیز برای دستیابی به هرگونه راه حل عملی منطقه ای حیاتی است. واشنگتن مصرانه با هرگونه نقش آفرینی تهران در مسئله سوریه مخالفت کرده است. با توجه به اینکه تلاش ها برای دستیابی به یک رویکرد بین المللی مشترک تاکنون به نتیجه نرسیده است -- و با توجه به اینکه بعید است طرح‌هایی مانند پیشنهاد محمد مرسی رئیس جمهور مصر برای تشکیل یک گروه چهارجانبه متشکل از مصر ، سوریه ، ترکیه و ایران برای یافتن یک راه حل سیاسی در آینده نزدیک عملا به جایی برسد -- اختلافات بازیگران بین المللی ظاهرا روز به روز در حال افزایش است.

راهبرد قدرت های غربی در پیوستگی با راهبرد ترکیه و کشورهای عربی برای تقویت شورای ملی سوریه به عنوان یک بدیل معتبر برای رژیم اسد تاکنون به نتیجه نرسیده است و میان کشورهای به اصطلاح «دوست سوریه» بر سر مسائلی مانند تشدید کشمکش از طریق رساندن سلاح های سنگین تر به مخالفان ، ایجاد منطقه پرواز ممنوع کامل یا نسبی بدون مجوز سازمان ملل یا ایجاد منطقه حائل در داخل خاک ترکیه برای آوارگان یا شورشیان اختلاف نظرهای آشکار وجود دارد. ایران از قبل ظاهرا با فرستادن سربازان خود به کمک اسد در این جنگ پاسخ خود را داده است و معلوم نیست آیا روسیه کنار خواهد ایستاد یا اینکه مثلا برای تقویت توانایی رژیم در دفاع از حریم هوایی خود در برابر مداخله احتمالی مستقیم قدرت های غربی قدم پیش خواهد گذاشت. همچنین بعید است تا قبل از انتخابات ریاست جمهوری ماه نوامبر آمریکا در بی میلی این کشور برای پذیرفتن ریسک های پرشمار و پیچیده مداخله نظامی در سوریه تغییری رخ دهد.

5- بازی آخر پیچیده تر شده است در حالی که تلاش های گوناگونی در واشنگتن و برلین با مشارکت نارضیان سوری در برنامه ریزی گسترده و فرضی برای دوره پس از اسد جریان دارد ، فرضیه عامل در بخش اعظم افکار و برنامه‌ریزی‌ها بر این استوار است که با کنار رفتن بشار اسد از صحنه قدرت بیشتر مشکلات حل می شود.مطمئنا باید به سوی جوامعی که به طور سنتی از اسد حمایت می کردند دست دوستی دراز کرد و به فکر یک روند آشتی بود تا جلو تلافی جویی های خشونت آمیز و قابل پیش بینی گرفته شود. خوشبختانه بدنه پلیس و ارتش ملی را می توان دست نخورده نگه داشت تا با اطمینان یافتن از برقراری نظم و پرهیز از هرج و مرج بتوان جلو تکرار اشتباهات آمریکا در عراق را گرفت.

اما به طور کلی ، این بحث فرض را بر این می گذارد که سوریه آن طور که ما آن را می شناسیم دست نخورده باقی بماند ، هرچند با یک نظام متفاوت و دموکراتیک تر برای توزیع قدرت. البته بشار اسد افکار دیگری نیز دارد و سوریه را وارد یک جنگ فرقه ای باطل کرده است که در آن جوامع همسایه در سناریوهایی که گاهی یادآور فروپاشی یوگسلاوی در اوایل دهه 1990 است رو در روی یکدیگر قرار گرفته اند. پس از هجده ماه کشمکش جای آن دارد که سوال شود آیا آنچه ما شاهدش هستیم صرفا درد احتضار یک حاکم مستبد است ، یا یک پویایی جدید که در آن رژیم می خواهد در زمینی بجنگد که بلافاصله قدرتش را تحلیل می برد و تلویحا ادعای حاکمیتش بر سوریه را از وی می‌ستاند ، و در عین حال به آن اجازه می دهد به بقای خود برای مدتی طولانی تر و به شکلی ضعیف شده ادامه دهد؟ خطر روز افزون این است که در ادامه این مسیر کشمکش نظامی و فرقه ای ضربه ای مرگبار بر چشم اندازهای حفظ یکپارچگی سوریه وارد شود و وضعی شبیه لبنان اواخر دهه 1970 به وجود آید که در آن جنگ داخلی طولانی در پشت سر خود کشوری چند پاره بر جا بگذارد که هیچ قدرت مرکزی واحدی نتواند بر آن حکومت کند. هنوز معلوم نیست آیا سوریه به این مرحله رسیده است یا خیر ، اما این نکته روز به روز آشکارتر می شود که نتایج این شورش شباهت چندانی با پایان شورش‌های عربی دو سال گذشته نخواهد داشت.
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها